گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




بيان كفاره ظهار و معناى جمله «'''ثم يعودون لما قالوا...'''»
== بيان كفّارۀ ظِهار ==
وَ الَّذِينَ يُظهِرُونَ مِن نِّسائهِمْ ثمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسا ...
«'''وَ الَّذِينَ يُظاهِرُونَ مِن نِسائهِمْ ثمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسّا ...'''»:
اين كلام در معناى شرط است ، و همين جهت حرف «'''فاء'''» بر سر جمله خبريه در آمده ، چون در معناى جزاء است . و حاصل آن اين است : كسانى كه زنان خود را ظهارمى كنند و آنگاه اراده مى كنند به او برگردند، بايد يك برده آزاد كنند.
 
و اين كه فرمود: «'''من قبل ان يتماسا'''» دلالت دارد بر اين حكم در آيه ، مخصوص كسى است كه ظهار كرده و سپس اراده كرده به آن وضعى كه قبل از ظهار با همسرش داشت برگردد، و اين خود قرينه است براينكه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، برگشتن به نقض پيمانى است كه با ظهار بسته اند.
اين كلام در معناى شرط است، و همين جهت حرف «فاء» بر سرِ جملۀ خبريه در آمده. چون در معناى جزاء است. و حاصل آن، اين است: كسانى كه زنان خود را ظِهار مى كنند و آنگاه اراده مى كنند به او برگردند، بايد يك برده آزاد كنند.
 
و اين كه فرمود: «مِن قَبلِ أن يَتَمَاسِا»، دلالت دارد بر اين که حكم در آيه، مخصوص كسى است كه ظِهار كرده و سپس اراده كرده به آن وضعى كه قبل از ظِهار با همسرش داشت، برگردد و اين، خود قرينه است بر اين كه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، برگشتن به نقض پيمانى است كه با ظِهار بسته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۴ </center>
و معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه بعضى از زنان خود را ظهار مى كنند و سپس تصميم مى گيرند بر گردند به آنچه كه به زبان آورده اند، (يعنى به كلمه ظهار)، و آن را نقض نموده با همسر خود همخوابگى كنند، بايد قبل از تماس يك برده آزاد كنند.
و معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه بعضى از زنان خود را ظِهار مى كنند و سپس تصميم مى گيرند بر گردند به آنچه كه به زبان آورده اند، (يعنى به كلمه ظِهار)، و آن را نقض نموده، با همسر خود همخوابگى كنند، بايد قبل از تماس يك برده آزاد كنند.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از برگشتن به آنچه گفته اند ندامت از ظهار است . و اين تفسير درستى نيست ، زيرا ندامت از ظهار لازمه برگشت است ، نه معناى تحت اللفظى بر گشتن بدانچه گفته اند.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از برگشتن بدانچه گفته اند، برگشتن به همان صيغه ظهار است كه به زبان جارى كرده اند، و منظور است بخواهند دوباره آن را به زبان بياورند. اين معنا هم درست نيست ، براى اين كه لازمه اش اين است كه هميشه كفاره ، مخصوص ظهار دوم باشد اما ظهار اول كفاره نداشته باشد، و آيه شريفه چنين چيزى را نمى فهماند، و سنت هم صرف تحقق ظهار را باعث كفاره دانسته ، نه تعدد آن را.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از برگشتن به آنچه گفته اند، ندامت از ظِهار است. و اين تفسير درستى نيست، زيرا ندامت از ظِهار، لازمه برگشت است، نه معناى تحت اللفظى بر گشتن بدانچه گفته اند.
سپس اين دنباله را براى جمله مورد بحث آورده كه «'''ذلكم توعظون به و اللّه بما تعملون خبير'''» تا اعلام كرده باشد به اين كه دستور آزاد كردن برده توصيه اى است از خداى تعالى ، ناشى از آگاهى او به عمل شما، چون خدا عالم به اعمال انسان ها است . پس كفاره ، اين خاصيت را دارد كه آثار سوء ظهار را از بين مى برد.
 
فَمَن لَّمْ يجِدْ فَصِيَامُ شهْرَيْنِ مُتَتَابِعَينِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسا ...
بعضى ديگر گفته اند: مراد از برگشتن بدانچه گفته اند، برگشتن به همان صيغه ظِهار است كه به زبان جارى كرده اند، و منظور این است که بخواهند دوباره آن را به زبان بياورند. اين معنا هم درست نيست، براى اين كه لازمه اش اين است كه هميشه كفاره، مخصوص ظِهار دوم باشد، اما ظِهارِ اول كفاره نداشته باشد، و آيه شريفه چنين چيزى را نمى فهماند، و سنت هم صرف تحقق ظِهار را باعث كفاره دانسته، نه تعدد آن را.
اين جمله بيانگر خصلت دوم از خصال سه گانه كفاره است كه مترتب بر خصلت اول است ، يعنى كسى اين وظيفه را دارد كه قدرت بر آزاد كردن برده نداشته باشد، چنين كسى است كه مى تواند به جاى آن ، دو ماه پى در پى روزه بگيرد كه بعد از دو ماه روزه ، جماع برايش حلال مى شود. در اين جمله هم براى بار دوم قيد «'''من قبل ان يتماسا'''» را آورده تا كسى خيال نكند اين قيد مخصوص خصلت اولى است .
 
«'''فمن لم يستطع فاطعام ستين مسكينا'''» - جمله خصلت سوم را بيان نموده مى فرمايد: اگر ظهار كننده نتوانست برده آزاد كند، و در مرحله دوم نتوانست دو ماه روزه بگيرد، در مرحله سوم شصت مسكين را طعام دهد كه تفصيل هر يك از اين خصال سه گانه در كتب فقه آمده است .
سپس اين دنباله را براى جمله مورد بحث آورده كه: «ذَلِكُم تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبِيرٌ» تا اعلام كرده باشد به اين كه دستور آزاد كردن برده، توصيه اى است از خداى تعالى، ناشى از آگاهى او به عمل شما، چون خدا عالم به اعمال انسان ها است. پس كفاره، اين خاصيت را دارد كه آثار سوء ظِهار را از بين مى برد.
ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۵
 
«'''ذلك لتومنوا باللّه و رسوله '''» - يعنى اين كه چنين حكمى تشريع نموده ، و اين كه چنين كفاره هايى واجب كرديم ، و به اين وسيله رابطه همسرى را حفظ نموديم ، تا هر كس بخواهد بتواند به همسر خود برگردد. و از سوى ديگر اين كه او را به كفارات جريمه كرديم تا ديگر به سنت هاى دوران جاهليت برنگردد، همه اينها براى اين است كه شما به خدا و رسولش ايمان آورده ، رسوم جاهليت را كنار بگذاريد.
«'''فَمَن لَّمْ يجِدْ فَصِيَامُ شهْرَيْنِ مُتَتَابِعَينِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسّا ...'''»:
«'''و تلك حدود اللّه و للكافرين عذاب اليم '''» - كلمه «'''حد'''» در هر چيزى به معناى آن نقطه اى است كه آن چيز بدان منتهى مى شود. و از آن فراتر نمى رود، اين كلمه در اصل به معناى منع بوده . و منظور از جمله مورد بحث اين است كه خصال سه گانه بالا را بدين جهت واجب كرديم ، و يا طور كلى احكامى كه در شريعت مقرر نموديم همه حدود خدايند و با مخالفت خود از آن تعدى نكنيد، و كفار كه حدود ظهار و يا همه حدود و احكام تشريع شده ما را قبول ندارند عذابى دردناك دارند.
 
و ظاهرا مراد از كفار، همان كسانى هستند كه حكم خدا را رد مى كنند و ظهار را به عنوان يك سنت موثر و مقبول مى پذيرند. مؤ يد اين ظهور جمله «'''ذلك لتومنوا باللّه و رسوله '''» است كه مى فرمايد: اين سخن را بدان جهت گفتيم تا اذعان و يقين كنيد، كه حكم خدا حق است ، و رسول او صادق و امين در تبليغ است ، علاوه بر تاكيدى كه كرده و فرموده : «'''وتلك حدود اللّه '''». البته احتمال هم دارد كه مراد از كفر، كفر عقيدتى نباشد، بلكه كفر عملى يعنى نافرمانى باشد.
اين جمله، بيانگر خصلت دوم از خصال سه گانۀ كفّاره است كه مترتب بر خصلت اول است. يعنى كسى اين وظيفه را دارد كه قدرت بر آزاد كردن برده نداشته باشد. چنين كسى است كه مى تواند به جاى آن، دو ماه پى در پى روزه بگيرد كه بعد از دو ماه روزه، جماع برايش حلال مى شود. در اين جمله هم، براى بار دوم قيد «مِن قَبلِ أن يَتَمَاسّا» را آورده، تا كسى خيال نكند اين قيد مخصوص خصلت اولى است.
إِنَّ الَّذِينَ يحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِت الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...
 
كلمه «'''محادة '''» مصدر فعل «'''يحادون '''» است به معناى ممانعت و مخالفت است . و كلمه «'''كبت '''» به معناى اذلال و خوار كردن است .
«'''فَمَن لَم يَستَطِع فَإطعَامُ سِتّينَ مِسكِيناً'''» - این جمله، خصلت سوم را بيان نموده مى فرمايد: اگر ظِهار كننده نتوانست برده آزاد كند، و در مرحله دوم نتوانست دو ماه روزه بگيرد، در مرحله سوم، شصت مسكين را طعام دهد كه تفصيل هر يك از اين خصال سه گانه در كتب فقه آمده است.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۱۵ </center>
 
«'''ذَلِكَ لِتُؤمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِهِ '''» - يعنى اين كه چنين حكمى تشريع نموده، و اين كه چنين كفاره هايى واجب كرديم، و به اين وسيله رابطه همسرى را حفظ نموديم، تا هر كس بخواهد، بتواند به همسر خود برگردد. و از سوى ديگر اين كه او را به این كفارات جريمه كرديم، تا ديگر به سنت هاى دوران جاهليت برنگردد. همۀ اين ها، براى اين است كه شما به خدا و رسولش ايمان آورده، رسوم جاهليت را كنار بگذاريد.
 
«'''وَ تِلكَ حُدُودُ اللّه وَ لِلكَافِرِينَ عَذَابٌ ألِيمٌ '''» - كلمه «حد» در هر چيزى، به معناى آن نقطه اى است كه آن چيز بدان منتهى مى شود و از آن فراتر نمى رود. اين كلمه، در اصل به معناى منع بوده. و منظور از جمله مورد بحث اين است كه خصال سه گانه بالا را بدين جهت واجب كرديم، و يا طور كلّى احكامى كه در شريعت مقرر نموديم، همه حدود خدايند و با مخالفت خود از آن تعدى نكنيد، و كفار كه حدود ظِهار و يا همه حدود و احكام تشريع شده ما را قبول ندارند، عذابى دردناك دارند.
 
و ظاهرا مراد از كفار، همان كسانى هستند كه حكم خدا را رد مى كنند و ظِهار را به عنوان يك سنت مؤثر و مقبول مى پذيرند. مؤيد اين ظهور، جمله «ذَلِكَ لِتُؤمِنُوا بِاللّه وَ رَسُولِهِ» است كه مى فرمايد: اين سخن را بدان جهت گفتيم تا اذعان و يقين كنيد، كه حكم خدا حق است، و رسول او، صادق و امين در تبليغ است، علاوه بر تأكيدى كه كرده و فرموده: «وَ تِلكَ حُدُودُ اللّه». البته احتمال هم دارد كه مراد از كفر، كفر عقيدتى نباشد، بلكه كفر عملى يعنى نافرمانى باشد.
 
«'''إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِت الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...'''»:
 
كلمه «محادة»، که مصدر فعل «يُحَادُّونَ» است، به معناى ممانعت و مخالفت است. و كلمه «كُبِتَ»، به معناى اذلال و خوار كردن است.
 
و اين آيه شريفه و آيه شريفه بعدش هر چند ممكن است مطلبى جديد و از نو بوده باشد، و بخواهد بفهماند كه مخالفت خدا و رسول او چه عواقبى در پى دارد، و ليكن از ظاهر سياق برمى آيد كه به آيه قبل نظر دارد و مى خواهد ذيل آن را تعليل نموده ، بفهماند كه اگر از مخالفت و تعدى از حدود خدا نهى كرديم ، و دستور داديم كه به خدا و رسول ايمان بياوريد، براى اين بود كه هر كس با خدا و رسول مخالفت كند ذليل و خوار مى شود همچنان كه امت هاى قبل از اين امت ، به همين خاطر ذليل شدند.
و اين آيه شريفه و آيه شريفه بعدش هر چند ممكن است مطلبى جديد و از نو بوده باشد، و بخواهد بفهماند كه مخالفت خدا و رسول او چه عواقبى در پى دارد، و ليكن از ظاهر سياق برمى آيد كه به آيه قبل نظر دارد و مى خواهد ذيل آن را تعليل نموده ، بفهماند كه اگر از مخالفت و تعدى از حدود خدا نهى كرديم ، و دستور داديم كه به خدا و رسول ايمان بياوريد، براى اين بود كه هر كس با خدا و رسول مخالفت كند ذليل و خوار مى شود همچنان كه امت هاى قبل از اين امت ، به همين خاطر ذليل شدند.
آنگاه مطلب را با جمله «'''و قد انزلنا ايات بينات و للكافرين عذاب مهين '''» تاكيد نموده ، مى فرمايد: هيچ شكى در اين نيست كه اين دستورات از ناحيه ما است ، و اين كه رسول ما در تبليغ رسالت ما صادق و امين است ،
آنگاه مطلب را با جمله «'''و قد انزلنا ايات بينات و للكافرين عذاب مهين '''» تاكيد نموده ، مى فرمايد: هيچ شكى در اين نيست كه اين دستورات از ناحيه ما است ، و اين كه رسول ما در تبليغ رسالت ما صادق و امين است ،
۱۳٬۷۸۶

ویرایش