گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>


==مذمت و توبيخ منافقان و بيمار دلانى كه با وجود نهى شدن از نجوى ، باز هم نجوى مىكردند ==
«'''أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ نهُوا عَنِ النَّجْوَى ثمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ ...'''»:
أَ لَمْ تَرَ إِلى الَّذِينَ نهُوا عَنِ النَّجْوَى ثمَّ يَعُودُونَ لِمَا نهُوا عَنْهُ ...
 
سياق آيات دلالت دارد بر اين كه در بين جمعى از منافقين و بيماردلان از مؤ منين نجوى كردن عليه رسول خدا(ص ) و مؤ منين حقيقى شايع شده بوده ، و سخنان بيخ گوشيشان پيرامون گناه و دشمنى و نافرمانى از آن جناب بوده تا به اين وسيله مؤ منين واقعى را آزار دهند، و آنها را محزون كنند، و گويا بر اين عمل اصرار هم مى ورزيدند، حتى از نهى خدا هم منتهى نشدند، لذا اين آيات نازل شد.
سياق آيات دلالت دارد بر اين كه در بين جمعى از منافقان و بيماردلان از مؤمنان، نجوا كردن عليه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» و مؤمنان حقيقى شايع شده بوده، و سخنان بيخ گوشی شان پيرامون گناه و دشمنى و نافرمانى از آن جناب بوده، تا به اين وسيله مؤمنان واقعى را آزار دهند، و آن ها را محزون كنند، و گويا بر اين عمل اصرار هم مى ورزيدند. حتى از نهى خدا هم منتهى نشدند، لذا اين آيات نازل شد.
بنابراين ، آيه مورد بحث مذمت و توبيخ غيابى از ايشان است ، و در آن روى سخن را متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) كرد، و مستقيما با خود آنان سخن نگفت ، تا بيشتر تحقيرشان كرده باشد و بفهماند اهل نجوى لياقت آن را ندارند كه به شرف همكلاسى و خطاب خدا مشرف شوند، و امرشان هم آنقدر اهميت ندارد كه خداى تعالى خاطر آن روى سخن با ايشان كند.
 
و معناى آيه اين است كه : آيا نديدى چگونه آنها كه از نجوى نهى شدند دوباره عمل نكوهيده خود را تكرار كردند، و همچنان مؤ منين را محزون مى كنند. و در اين كه فرمود: «'''يعودون - برمى گردند'''» و به صيغه مضارع تعبير آورد براى اين است كه استم رار را برساند، و اگر با اين ممكن بود بفرمايد «'''يعودون اليها'''» دوباره از نجوى تعبير به موصول و صله آورد، براى اين است كه به علّت مذمت و توبيخ خود اشاره كرده باشد، و بفهماند اگر ايشان را مذمت مى كنم به خاطر اين است كه عملى را تكرار مى كننداز آن نهى شده بودند.
بنابراين، آيه مورد بحث، مذمت و توبيخ غيابى از ايشان است و در آن، روى سخن را متوجه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» كرد، و مستقيما با خود آنان سخن نگفت، تا بيشتر تحقيرشان كرده باشد و بفهماند اهل نجوا، لياقت آن را ندارند كه به شرف همكلاسى و خطاب خدا مشرف شوند، و امرشان هم آن قدر اهميت ندارد كه خداى تعالى، به خاطر آن، روى سخن با ايشان كند.
«'''يتناجون بالاثم و العدوان و معصيت الرسول '''» - مقابله اى كه در اين آيه شريفه بين اثم و عدوان و معصيت رسول واقع شده مى فهماند كه منظور از «'''اثم '''» آن قسم اعمالى است كه اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتكب آن به ديگران تجاوز نمى كند، نظير ميگسارى و قمار و بى نمازى كه صرفا مربوط به حق الله است . و منظور از كلمه «'''عدوان '''» آن اعمال زشتى است كه ضررش دامن گير ديگران مى شود،
 
و معناى آيه اين است كه: آيا نديدى چگونه آن ها كه از نجوا نهى شدند، دوباره عمل نكوهيده خود را تكرار كردند، و همچنان مؤمنان را محزون مى كنند. و در اين كه فرمود: «يَعُودُونَ - بر مى گردند»، و به صيغه مضارع تعبير آورد، براى اين است كه استمرار را برساند، و اگر با اين که ممكن بود بفرمايد «يَعُودُونَ إلَيهَا»، دوباره از نجوا تعبير به موصول و صله آورد، براى اين است كه به علّت مذمت و توبيخ خود اشاره كرده باشد، و بفهماند اگر ايشان را مذمت مى كنم، به خاطر اين است كه عملى را تكرار مى كنند که قبلا از آن نهى شده بودند.
 
«'''يَتَنَاجَونَ بِالإثمِ وَ العُدوَانِ وَ مَعصِيَتِ الرَّسُول '''» - مقابله اى كه در اين آيه شريفه بين «اثم» و «عدوان» و «معصيت رسول» واقع شده، مى فهماند كه منظور از «اثم»، آن قسم اعمالى است كه اثر سوء دارد، ولى اثر سوئش از مرتكب آن به ديگران تجاوز نمى كند. نظير ميگسارى و قمار و بى نمازى كه صرفا مربوط به حق الله است. و منظور از كلمۀ «عُدوان»، آن اعمال زشتى است كه ضررش دامنگير ديگران مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۴ </center>
و گناهان مربوط به حق الناس است كه مردم از آن متضرر و متاذى مى شوند. و اين دو قسم هر دو از موارد معصيت اللّه است . و سومى كه معصيت الرسول باشد عبارت است از اعمالى كه مخالفت با خدا نيست ، اعمالى كه از نظر شرع جائز است ، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) از طرف خداى تعالى درباره آنها نه امرى فرموده و نه نهيى كرده ، ليكن از طرف خودش و به منظور تاءمين مصالح امت دستورى صادر فرموده ، مانند نجوايى مشتمل بر معصيت خدا نيست ، ليكن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) ولى امت است ، و از خود امت اختياراتش در امور مربوط به امت بيشتر است ، دستور داده كه از آن اجتناب ورزند.
و گناهان مربوط به حقّ الناس است كه مردم از آن متضرر و متأذّى مى شوند. و اين دو قسم، هر دو از موارد معصيت اللّه است. و سومى كه «معصيت الرسول» باشد، عبارت است از اعمالى كه مخالفت با خدا نيست، اعمالى كه از نظر شرع جایز است، و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» از طرف خداى تعالى، درباره آن ها، نه امرى فرموده و نه نهيى كرده، ليكن از طرف خودش و به منظور تأمين مصالح امت، دستورى صادر فرموده، مانند نجوايى مشتمل بر معصيت خدا نيست، ليكن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، ولىّ امت است، و از خود امت اختياراتش در امور مربوط به امت بيشتر است، دستور داده كه از آن اجتناب ورزند.
بنابراين ، نجوى دو قسم مى تواند باشد، يكى اصل اين عمل ، صرفنظر از اين كه معصيت خدا باشد يا نباشد، كه آيه شريفه «'''الذين نهوا عن النجوى ثم يعودون لما نهوا عنه '''» مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كرد، و مى فرمود كه مسلمين از اين عمل نهى شده اند. و دوم آن نجوايى كه مشتمل بر انواعى از گناهان باشد كه آيه مورد بحث از آن نهى و مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كند، و اين مرتكبين عبارتند از منافقين و بيماردلان از مؤ منين كه بسيار نجوى مى كردند، و با اين عمل خود مؤ منين را ناراحت واندوهگين مى ساختند.
 
بعضى از مفسرين گفته اند: منافقين با يهوديان نجوى و رازگويى مى كردند، و با اين عمل خود مؤ منين را اندوهگين ، و ايجاد دلهره و فزع مى نمودند، و در تصميم هاى آنان وهن و سستى ايجاد مى كردند. اما به نظر ما اين نظريه درست نيست ، براى اين ظاهر آيه «'''الذين نهوا عن النجوى ...'''»، اين است كه منظور مسلمين هستند، كه از نجوى نهى شده اند.
بنابراين، نجوا دو قسم مى تواند باشد. يكى اصل اين عمل، صرف نظر از اين كه معصيت خدا باشد يا نباشد، كه آيه شريفه «الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النّجوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنهُ» مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كرد، و مى فرمود كه مسلمين از اين عمل نهى شده اند. و دوم آن نجوايى كه مشتمل بر انواعى از گناهان باشد كه آيه مورد بحث از آن نهى و مرتكبين آن را مذمت و توبيخ مى كند، و اين مرتكبين عبارتند از: منافقان و بيماردلان از مؤمنان كه بسيار نجوا مى كردند، و با اين عمل خود، مؤمنان را ناراحت و اندوهگين مى ساختند.
 
بعضى از مفسران گفته اند: منافقان با يهوديان نجوا و رازگويى مى كردند، و با اين عمل خود، مؤمنان را اندوهگين، و ايجاد دلهره و فزع مى نمودند، و در تصميم هاى آنان وهن و سستى ايجاد مى كردند. اما به نظر ما اين نظريه درست نيست، براى اين که ظاهر آيه «الّذِينَ نُهُوا عَنِ النّجوَى...»، اين است كه منظور مسلمين هستند، كه از نجوا نهى شده اند.
<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==تحيت مغرضانه منافقين بر پيامبر صلى الله عليه و آله ==
 
«'''و اذا جاوك حيوك بما لم يحيك به اللّه '''» - يعنى و چون نزد تو مى آيند درودى به تو مى فرستند كه خدا آنطور درودى به تو نفرستاده ، چون درود و تحيت خدا سلام است ، كه تحيتى است مبارك و طيب ، ولى آنها (يهوديان ) سلام نمى كردند، وقتى نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) مى آمدند مى گفتند «'''السام عليك '''» و كلمه «'''سام '''» به معناى مرگ است ، و طورى وانمود مى كردند كه گفته اند: «'''السلام عليك '''» - اين نظريه جمعى از مفسرين است . ولى با ظاهر آيه خيلى سازگار نيست ، براى اين ضمير «'''اذا جاوك '''» و «'''حيوك '''» به موصولى برمى گردد كه در جمله «'''الذين نهوا عن النجوى '''» است ، و خواننده توجه فرمود كه اين جمله به روشنى نمى تواند شامل يهود باشد.
==تحيت مغرضانه منافقان بر پيامبر «ص» ==
«'''وِ إذَا جَاؤُكَ حَيَّوكَ بِمَا لَم يُحَيّكَ بِهِ اللّه '''» - يعنى: و چون نزد تو مى آين،د درودى به تو مى فرستند كه خدا آن طور درودى به تو نفرستاده. چون درود و تحيت خدا، «سلام» است، كه تحيتى است مبارك و طيّب، ولى آن ها (يهوديان)، سلام نمى كردند. وقتى نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى آمدند، مى گفتند «السّامُ عَلَيكَ»، و كلمۀ «سام»، به معناى مرگ است، و طورى وانمود مى كردند كه گفته اند: «السَّلامُ عَلَيك» - اين نظريه جمعى از مفسران است، ولى با ظاهر آيه خيلى سازگار نيست. براى اين که ضمير «إذَا جَاؤُكَ» و «حَيَّوكَ»، به موصولى بر مى گردد كه در جملۀ «الّذِينَ نُهُوا عَن النّجوَى» است، و خواننده توجه فرمود كه اين جمله به روشنى نمى تواند شامل يهود باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۵ </center>
«'''و يقولون فى انفسهم لو لا يعذبنا اللّه بما نقول '''» - اين جمله عطف است بر جمله «'''حيوك '''»، و ممكن است حال باشد. و از ظاهر آن برمى آيد كه اين گفتار، گفتار زبانى ايشان نبوده ، بلكه حديث نفس بوده كه در دل با خود مى گفتند، و اين جمله تحريك است به صورت طعنه (مثل اين كه به كسى كه تهديدت مى كند مى گويى همين حالا بزن چرا نمى زنى ؟). پس اين سخن از منافقين انكار رسالت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر اساس كنايه است ، و معنايش اين است كه : اينان به تو تحيتى مى دهند كه خدا چنان تحيتى به تو نفرستاده ، و در دل با خود مى گويند كه : تو پيامبر خدا نيستى ، اگر بودى ايشان را به خاطر آن تحيت عذاب مى كردى .
«'''وَ يَقُولُونَ فِى أنفُسِهِم لَولَا يُعَذّبُنَا اللّه بِمَا نَقُولُ '''» - اين جمله عطف است بر جمله «حَيَّوكَ»، و ممكن است حال باشد. و از ظاهر آن بر مى آيد كه اين گفتار، گفتار زبانى ايشان نبوده، بلكه حديث نفس بوده كه در دل با خود مى گفتند، و اين جمله تحريك است به صورت طعنه (مثل اين كه به كسى كه تهديدت مى كند، مى گويى همين حالا بزن، چرا نمى زنى؟) پس اين سخن از منافقان، انكار رسالت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر اساس كنايه است، و معنايش اين است كه: اينان به تو تحيتى مى دهند كه خدا چنان تحيتى به تو نفرستاده، و در دل با خود مى گويند كه: تو پيامبر خدا نيستى اگر بودى، ايشان را به خاطر آن تحيت عذاب مى كردى.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از جمله «'''و يقولون فى انفسهم '''» اين نيست كه در دل با خود مى گفتند، بلكه اين است كه در بين خود و براى يكديگر مى گفتند، و اين معنا كمى از سياق آيه به دور است .
 
«'''لو لا يعذبنا اللّه بما نقول '''» - خداى تعالى اين احتجاج منافقين را با جمله «'''حسبهم جهنم يصلونها فبئس المصير'''» پاسخ داده ، مى فرمايد: منافقين در اين كه عذاب خدا را انكار كردند اشتباه كردند، و طور قطع به آن عذابى كه به آن تهديد شده اند خواهند رسيد، و آن عذاب جهنم است كه داخلش خواهند شد، و حرارتش را خواهند چشيد، و همين جهنم براى عذابشان بس است .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از جمله «وَ يَقُولُونَ فِى أنفُسِهِم» اين نيست كه در دل با خود مى گفتند، بلكه اين است كه در بين خود و براى يكديگر مى گفتند، و اين معنا كمى از سياق آيه، به دور است.
گويا همين منافقين و بيماردلان بودند كه بعد از آنكه از مناهى و گناهان خدا دست برنداشتند آيه سوره احزاب درباره شان نازل شد مى فرمايد: «'''لئن لم ينته المنافقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الاملعونين اين ما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتيلا'''».
 
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا تَنَجَيْتُمْ فَلا تَتَنَجَوْا بِالاثْمِ وَ الْعُدْوَنِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسولِ ...
«'''لَولَا يُعَذّبُنَا اللّه بِمَا نَقُولُ '''» - خداى تعالى اين احتجاج منافقان را با جمله «حَسبُهُم جَهَنّمُ يَصلَونَهَا فَبِئسَ المَصِير» پاسخ داده، مى فرمايد: منافقان در اين كه عذاب خدا را انكار كردند، اشتباه كردند، و به طور قطع، به آن عذابى كه به آن تهديد شده اند، خواهند رسيد و آن، عذاب جهنم است كه داخلش خواهند شد، و حرارتش را خواهند چشيد، و همين جهنم براى عذابشان بس است.
سياق آيات خالى از اين دلالت نيست كه آيه شريفه در مقام تخفيف و رخصت نازل شده ، و در آن خطاب را متوجه مؤ منين واقعى كرده ، مى فرمايد: شما مى توانيد نجوى كنيد،
 
گويا همين منافقان و بيماردلان بودند كه بعد از آن كه از مناهى و گناهان خدا دست برنداشتند، آيه سوره احزاب درباره شان نازل شد، که مى فرمايد: «لَئِن لَم يَنتَهِ المُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ وَ المُرجِفُونَ فِى المَدِينَةِ لَنُغرِيَنّكَ بِهِم ثُمّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إلّا قَلِیلاً * مَلعُونِينَ أينَ مَا ثُقِفَوا أُخِذُوا وَ قُتّلُوا تَقتِيلاٌ».
 
«'''يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالاثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مَعْصِيَتِ الرَّسولِ ...'''»:
 
سياق آيات خالى از اين دلالت نيست كه آيه شريفه در مقام تخفيف و رخصت نازل شده، و در آن خطاب را متوجه مؤمنان واقعى كرده، مى فرمايد: شما مى توانيد نجوا كنيد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۶ </center>
به شرطى كه نجوايتان توام با اثم و عدوان و معصيت رسول نباشد، بلكه تناجى به بر و تقوا باشد. منظور از بر تمامى كارهاى خير است كه در مقابل كلمه «'''عدوان '''» قرار گرفته ، و منظور از «'''تقوى '''» آن عملى است كه «'''اثم '''» نباشد. آنگاه مطلب را با امر به مطلق تقوا و تهديد از قيامت نموده ، مى فرمايد: «'''و اتقوا الله الذى اليه تحشرون '''».
به شرطى كه نجوايتان، توأم با اثم و عدوان و معصيت رسول نباشد، بلكه تناجى به برّ و تقوا باشد. منظور از «برّ»، تمامى كارهاى خير است كه در مقابل كلمه «عدوان» قرار گرفته، و منظور از «تقوى»، آن عملى است كه «اثم» نباشد. آنگاه مطلب را با امر به مطلق تقوا و تهديد از قيامت تأکید نموده، مى فرمايد: «وَ اتّقُوا الله الّذِى إلَيهِ تُحشَرُونَ».
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشيْطنِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَيْس بِضارِّهِمْ شيْئاً إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ ...
 
مراد از «'''نجوى '''» - به طورى كه از سياق استفاده مى شود - نجوايى است كه آن روز در بين منافقين و بيماردلان جريان داشته ، نجوايى كه از ناحيه شيطان بوده . به اين معنا كه شيطان عمل را در دلهايشان جلوه داده بود و تشويقشان كرده بود كه با يكديگر نجوى كنند تا مسلمانان را اندوهگين و پريشان خاطر كنند، تا خيال كنند مى خواهد بلايى بر سرشان بيايد.
«'''إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَيْس بِضارِّهِمْ شيْئاً إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ ...'''»:
خداى سبحان بعد از آنكه نجوى را با آن شرايط براى مؤ منين تجويز كرد، مؤ منين را دلگرم و خاطر جمع كرد كه اين توطئه ها نمى تواند به شما گزندى برساند، مگر به اذن خدا، چون زمام امور همه به دست خدا است ، پس بر خدا تؤ كل كنيد، و از ضرر نجواى منافقين اندوهگين نشويد كه خدا تصريح كرده به اين كه : «'''و من يتوكل على اللّه فهو حسبه '''» و وعده داده كه هر كس بر او تؤ كل كند خدا برايش كافى است ، و با اين وعده وادارشان مى كند بر تؤ كل و مى فرمايد: كه تؤ كل از لوازم ايمان مؤ من است ، اگر به خدا ايمان دارند بايد بر او تؤ كل كنند كه او ايشان را كفايت خواهد كرد. اين بود معناى «'''و ليس بضارهم شيئا الا باذن الله و على اللّه فليتوكل المومنون '''».
 
مراد از «نجوى» - به طورى كه از سياق استفاده مى شود - نجوايى است كه آن روز در بين منافقان و بيماردلان جريان داشته، نجوايى كه از ناحيه شيطان بوده. به اين معنا كه شيطان، این عمل را در دل هايشان جلوه داده بود و تشويقشان كرده بود كه با يكديگر نجوا كنند تا مسلمانان را اندوهگين و پريشان خاطر كنند، تا خيال كنند مى خواهد بلايى بر سرشان بيايد.
 
خداى سبحان، بعد از آن كه نجوا را با آن شرايط براى مؤمنان تجويز كرد، مؤمنان را دلگرم و خاطر جمع كرد كه اين توطئه ها نمى تواند به شما گزندى برساند، مگر به اذن خدا. چون زمام امور، همه به دست خدا است. پس بر خدا توكل كنيد، و از ضرر نجواى منافقان اندوهگين نشويد كه خدا تصريح كرده به اين كه: «وَ مَن يَتَوَكّل عَلَى اللّه فَهُوَ حَسبُهُ»، و وعده داده كه هر كس بر او توكل كند، خدا برايش كافى است، و با اين وعده وادارشان مى كند بر توكل و مى فرمايد: كه توكل از لوازم ايمان مؤمن است، اگر به خدا ايمان دارند، بايد بر او توكل كنند كه او ايشان را كفايت خواهد كرد. اين بود معناى «وَ لَيسَ بِضَارّهِم شَيئاً إلّا بِإذنِ الله وَ عَلَى اللّه فَليَتَوَكّلِ المُؤمِنُونَ».




۱۳٬۶۸۹

ویرایش