گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
<span id='link86'><span>
<span id='link86'><span>


==توضیحی پیرامون «صراط مستقیم» و راه حقیقی سعادت انسان ها==
==بیان «صراط مستقیم» و راه حقیقی سعادت انسان ها==
«'''صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»:
«'''صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»:


خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
<span id='link87'><span>
<span id='link87'><span>


==تنها صراط مستقيم صراط خداوند است ==
«'''ألا إلَى اللّه تَصِيرُ الأُمُور'''»: اين جمله، بشر را به لازمۀ مالكيت خدا نسبت به آنچه در آسمان ها و زمين است، هشدار مى دهد. چون لازمۀ اين مالكيت، اين است كه امور خلق كه مملوك اويند، نيز راجع به وى باشد، و لازمۀ اين هم آن است كه راهى هم كه خلق پيش مى گيرد و روشى كه در زندگى طى مى كند - از آن جا كه آن نيز يكى از امور خلق است - راجع به او باشد.
((الا الى اللّه تصير الامور((. اين جمله بشر را به لازمه مالكيت خدا نسبت به آنچه در آسمانها و زمين است هشدار مى دهد، چون لازمه اين مالكيت اين است كه امور خلق كه مملوك اويند نيز راجع به وى باشد، و لازمه اين هم آن است كه راهى هم كه خلق پيش مى گيرد و روشى كه در زندگى طى مى كند - از آنجا كه آن نيز يكى از امور خلق است - راجع به او باشد، پس تنها صراط مستقيم صراط اوست . و اگر به جاى اينكه بفرمايد ((الا الى اللّه مصير الامور(( فرمود: ((تصير الامور(( و به مضارع تعبير فرمود، براى افاده استمرار بود، و مى خواهد بفهماند برگشت امور خلق به خداى تعالى دائمى است .
 
پس تنها «صراط مستقيم»، صراط اوست. و اگر به جاى اين كه بفرمايد: «ألا إلَى اللّه مَصِيرُ الأُمُور»، فرمود: «تَصِيرُ الأُمُور»، و به مضارع تعبير فرمود، براى افادۀ استمرار بود، و مى خواهد بفهماند برگشت امور خلق به خداى تعالى، دائمى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۶ </center>
و در اين جمله علاوه بر هشدارى كه بيانش گذشت ، اشعارى هم به علت وحى و تكلم الهى دارد، چون وقتى بنا شد مصير اشياء و بازگشت مخلوقات به سوى خدا باشد لاجرم براى هر نوع از انواع موجودات راه مخصوصى است به سوى خدا كه بايد آن راه را طى كند، و بر خداست كه هر نوعى را به سوى راه مخصوص به خودش هدايت فرمايد و او را به سوى غايت و هدفش راه نمايد، همچنان كه فرموده : ((و على اللّه قصد السبيل (( و همين خود سخن گفتنى است از خدا با هر نوعى از انواع موجودات ، به زبانى كه مناسب با ذات آن است ، كه وقتى آن را با انسان مقايسه كنيم ، نامش را وحى و ارسال رسول مى گذاريم .
و در اين جمله، علاوه بر هشدارى كه بيانش گذشت، إشعارى هم به علت وحى و تكلم الهى دارد. چون وقتى بنا شد مصير اشياء و بازگشت مخلوقات به سوى خدا باشد، لاجرم براى هر نوع از انواع موجودات، راه مخصوصى است به سوى خدا، كه بايد آن راه را طى كند، و بر خداست كه هر نوعى را به سوى راه مخصوص به خودش هدايت فرمايد و او را به سوى غايت و هدفش راه نمايد.
بعضى از مفسرين گفته اند: تعبير به مضارع در جمله ((تصير الامور(( به منظور اين است كه بر آينده دلالت كند، نه استمرار، و منظور اين است كه بفهماند در آينده يعنى در قيامت بازگشت همه به سوى خداست ، و اين خود وعده خيرى است براى راه يافتگان به سوى صراط مستقيم ، و تهديد و وعيدى است براى گمراهان از آن صراط، ولى وجه اول روشن تر است .
 
همچنان كه فرموده: «وَ عَلَى اللّه قَصدُ السّبِيل». و همين خود سخن گفتنى است از خدا با هر نوعى از انواع موجودات، به زبانى كه مناسب با ذات آن است، كه وقتى آن را با انسان مقايسه كنيم، نامش را «وحى» و «ارسال رسول» مى گذاريم.
 
بعضى از مفسران گفته اند: تعبير به مضارع در جملۀ «تَصِيرُ الأُمُور»، به منظور اين است كه بر آينده دلالت كند، نه استمرار. و منظور اين است كه بفهماند در آينده، يعنى در قيامت، بازگشت همه به سوى خداست، و اين خود وعدۀ خيرى است براى راه يافتگان به سوى صراط مستقيم، و تهديد و وعيدى است براى گمراهان از آن صراط، ولى وجه اول، روشن تر است.


<span id='link88'><span>
<span id='link88'><span>
==بحث روایتی==
==بحث روایتی==
در الدر المنثور است كه بخارى و مسلم و بيهقى از عايشه روايت كرده اند كه : حارث بن هشام از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پرسيد: چگونه بر تو وحى مى شود؟ فرمود: گاهى فرشته اى نزدم مى آيد به صورت صلصله جرس كه در پيش رويم صدا مى كند و من از صداى او آنچه را كه مى خواهد بفهماند حفظ مى كنم ، و اين قسم وحى از هر قسم ديگرى بر من سخت تر است . و گاهى فرشته اى به صورت مردى نزدم ظاهر مى شود و با من حرف مى زند و من سخنانش را حفظ مى كنم .
در الدرّ المنثور است كه بخارى و مسلم و بيهقى، از عايشه روايت كرده اند كه: حارث بن هشام، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» پرسيد: چگونه بر تو وحى مى شود؟  


عايشه مى گويد: من خود ديده ام كه گاهى در روزهاى بسيار سرد، وحى بر آن جناب نازل مى شد و چون از او جدا مى شد با اينكه روز سردى بود عرق از پيشانى مباركش سرازير مى گرديد.
فرمود: گاهى فرشته اى نزدم مى آيد، به صورت صلصله جرس كه در پيش رويم صدا مى كند و من از صداى او، آنچه را كه مى خواهد بفهماند، حفظ مى كنم، و اين قسم وحى، از هر قسم ديگرى، بر من سخت تر است. و گاهى فرشته اى به صورت مردى نزدم ظاهر مى شود و با من حرف مى زند و من سخنانش را حفظ مى كنم.
 
عايشه مى گويد: من خود ديده ام كه گاهى در روزهاى بسيار سرد، وحى بر آن جناب نازل مى شد و چون از او جدا مى شد، با اين كه روز سردى بود، عرق از پيشانى مباركش سرازير مى گرديد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۷ </center>
و در كتاب توحيد به سند خود از زراره روايت كرده كه گفت : به امام صادق (عليه السلام ) عرضه داشتم : فدايت شوم ! آن غشى كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) هنگام نزول وحى دست مى داده چگونه بوده است ؟ زراره مى گويد: امام (عليه السلام ) فرمود: اين در آن قسم وحى بوده كه بين آن جناب و خداى تعالى هيچ واسطه اى نبوده ، و خداى تعالى خودش براى آن جناب تجلى مى كرده . مى گويد سپس امام در حالى كه اظهار خشوع مى كرد فرمود: اين همان نبوت است اى زراره .
و در كتاب توحيد، به سند خود، از زراره روايت كرده كه گفت: به امام صادق «عليه السلام» عرضه داشتم: فدايت شوم! آن غشى كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، هنگام نزول وحى دست مى داده، چگونه بوده است؟
 
زراره مى گويد: امام «عليه السلام» فرمود: اين در آن قسم وحى بوده كه بين آن جناب و خداى تعالى هيچ واسطه اى نبوده، و خداى تعالى، خودش براى آن جناب تجلّى مى كرده. مى گويد: سپس امام در حالى كه اظهار خشوع مى كرد، فرمود: اين همان نبوت است، اى زراره!
 
و در علل الشرايع، به سند خود، از ابن ابى عمير، از عمرو بن جميع، از ابى عبداللّه «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: جبرئيل هر وقت بر آن جناب نازل مى شد، مانند يك غلام پيش رويش مى نشست، و هر وقت هم داخل مى شد، اجازه مى گرفت.


و در علل الشرايع به سند خود از ابن ابى عمير، از عمرو بن جميع ، از ابى عبداللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: جبرئيل هر وقت بر آن جناب نازل مى شد مانند يك غلام پيش رويش مى نشست ، و هر وقت هم داخل مى شد اجازه مى گرفت .
و شيخ در امالى، به سند خود، از ابى عمير، از هشام بن سالم، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه گفت: يكى از اصحاب ما به آن جناب عرضه داشت: اصلحك اللّه! رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» گاهى در حال طبيعى مى فرمود: جبرئيل چنين گفت، و يا مى فرمود: اين جبرئيل است كه مرا دستور مى دهد چنين كنم، و گاهى هم براى گرفتن وحى، بى هوش مى شد، چرا چنين بود؟


و شيخ در امالى به سند خود از ابى عمير، از هشام بن سالم ، از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : يكى از اصحاب ما به آن جناب عرضه داشت : اصلحك اللّه ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) گاهى در حال طبيعى مى فرمود: جبرئيل چنين گفت ، و يا مى فرمود: اين جبرئيل است كه مرا دستور مى دهد چنين كنم ، و گاهى هم براى گرفتن وحى بى هوش مى شد، چرا چنين بود؟ امام صادق (عليه السلام ) در پاسخش فرمود: هر وقت مستقيما و بدون وساطت جبرئيل به آن جناب وحى مى شد، آن حالت به آن جناب دست مى داد، به خاطر اينكه گرفتن وحى از خداى تعالى سنگين و دشوار بود. و هر وقت جبرئيل بين خداى تعالى و آن جناب واسطه مى شد آن حالت دست نمى داد، و در حال طبيعى مى فرمود: جبرئيل به من چنين گفت . و يا مى فرمود: اين جبرئيل است كه چنين مى گويد.
امام صادق «عليه السلام» در پاسخش فرمود: هر وقت مستقيما و بدون وساطتِ جبرئيل، به آن جناب وحى مى شد، آن حالت به آن جناب دست مى داد، به خاطر اين كه گرفتن وحى از خداى تعالى، سنگين و دشوار بود. و هر وقت جبرئيل، بين خداى تعالى و آن جناب واسطه مى شد، آن حالت دست نمى داد، و در حال طبيعى مى فرمود: جبرئيل به من چنين گفت. و يا مى فرمود: اين جبرئيل است كه چنين مى گويد.




۱۳٬۷۰۳

ویرایش