گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۲: خط ۸۲:
<span id='link80'><span>
<span id='link80'><span>


==اشاره به وجه تعليل نزول وحى از جانب خداوند به اينكه او ((==
«'''إنّهُ عَلِىٌّ حَكِيمٌ'''» - اين جمله تعليلى است براى مضمون آيه شريفه. مى فرمايد: خداى تعالى به خاطر علو مقامى كه از خلق و نظام حاكم در آن دارد، بزرگتر از آن است كه مانند خلق كه با هم گفتگو مى كنند، با خلق خود گفتگو كند. و به خاطر علوّ مقامش و حكمتش، راه وحى را براى سخن گفتن با خلق اختيار كرده. و اين، بدان جهت است كه هدايت هر نوعى از مخلوقات به سوى سعادت خاصّ خودش، كارِ خدا است، همان طور كه خودش فرموده: «الّذِى أعطَى كُلّ شَئ خَلقَهُ ثُمّ هَدَى». و نيز فرموده: «وَ عَلَى اللّه قَصدُ السّبِیل».
على حكيم (( است


((انه على حكيم (( - اين جمله تعليلى است براى مضمون آيه شريفه ، مى فرمايد خداى تعالى به خاطر علو مقامى كه از خلق و نظام حاكم در آن دارد، بزرگتر از آن است كه مانند خلق كه با هم گفتگو مى كنند با خلق خود گفتگو كند، و به خاطر علو مقامش و حكمتش راه وحى را براى سخن گفتن با خلق اختيار كرده و اين بدان جهت است كه هدايت هر نوعى از مخلوقات به سوى سعادت خاص خودش كار خدا است ، همانطور كه خودش فرموده : ((الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى (( و نيز فرموده : ((و على اللّه قصد چ (( و سعادت انسان كه راه سعادت خود را به وسيله علم و شعور طى مى كند اين است كه سعادت او را به او اعلام بدارد و او را به سنتى كه خود در زندگى انسانها جارى مى كند راهنمايى فرمايد، تا انسانها به آن برسند، و در اين راهنمايى تنها دلالت عقل كافى نيست ، چون عقل همان طور كه گاهى راه را نشان مى دهد، گاهى هم به خطا مى رود، و به همين جهت خداى سب حان طريق وحى را برگزيد كه از هر خطايى مصون است . و ما در بيان اين حجت در چند جا از اين كتاب بحث مفصل كرده ايم .
و سعادت انسان، كه راه سعادت خود را به وسيله علم و شعور طى مى كند، اين است كه سعادت او را به او اعلام بدارد و او را به سنتى كه خود در زندگى انسان ها جارى مى كند، راهنمايى فرمايد، تا انسان ها به آن برسند، و در اين راهنمايى، تنها دلالت عقل كافى نيست. چون عقل، همان طور كه گاهى راه را نشان مى دهد، گاهى هم به خطا مى رود، و به همين جهت، خداى سبحان، طريق وحى را برگزيد كه از هر خطايى مصون است. و ما در بيان اين حجت، در چند جا از اين كتاب، بحث مفصل كرده ايم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۰ </center>
توضيح آيه : ((و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا...(( و بيان مراد از ((روح (( و وحىآن
==مراد از روح، در آیه: «وَ كَذَلِكَ أوحَينَا إلَيكَ رُوحاً مِن أمرِنَا...»==
«'''وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنت تَدْرِى مَا الْكِتَاب وَ لا الإيمَانُ...'''»:


وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنت تَدْرِى مَا الْكِتَب وَ لا الايمَنُ ....
از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه ((كذلك (( اشاره باشد به آنچه در آيه قبلى بود كه وحى را به سه قسمت تقسيم مى نمود. روايات بسيارى هم اين ظهور را تاءييد مى كنند، چون در آن روايات آمده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همانطور كه با وساطت جبرئيل - كه قسم سوم از وحى است - وحى الهى را مى گرفت ، همچنين گاهى در خواب - كه از مصاديق قسم دوم است - آن را دريافت مى كرد، و گاهى هم بدون واسطه آن را تلقى مى فرمود كه همان قسم اول است .
 
از ظاهر سياق برمى آيد كه كلمه ((كذلك (( اشاره باشد به آنچه در آيه قبلى بود كه وحى را به سه قسمت تقسيم مى نمود. روايات بسيارى هم اين ظهور را تاءييد مى كنند، چون در آن روايات آمده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همانطور كه با وساطت جبرئيل - كه قسم سوم از وحى است - وحى الهى را مى گرفت ، همچنين گاهى در خواب - كه از مصاديق قسم دوم است - آن را دريافت مى كرد، و گاهى هم بدون واسطه آن را تلقى مى فرمود كه همان قسم اول است .


ولى بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه مذكور اشاره به مطلق وحيى است كه بر انبياء نازل مى شده . البته اگر مراد از روح جبرئيل امين ، و يا ((روح (( امرى باشد - كه بيانش مى آيد - بايد همين معنا را قبول كرد.
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه مذكور اشاره به مطلق وحيى است كه بر انبياء نازل مى شده . البته اگر مراد از روح جبرئيل امين ، و يا ((روح (( امرى باشد - كه بيانش مى آيد - بايد همين معنا را قبول كرد.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۴:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۲ </center>
<span id='link83'><span>
<span id='link83'><span>
==پاسخ اشكال دوم ==
==پاسخ اشكال دوم ==
و نيز ممكن است از اشكال دومى پاسخ داده شود به اينكه : هر چند معهود از كلام خداى تعالى در معناى روح همين است كه گفته شد، و ليكن در آيه مورد بحث هم اگر بخواهيم روح را بر همين معنا حمل كنيم و بگوييم : منظور، روح امرى و يا جبرئيل است ، باعث مى شود كه كلمه ((اوحينا(( را به معناى ((ارسلنا(( بگيريم (و آيه را چنين معنا كنيم : ما اين چنين فرستاديم به سويت روحى را از امر خود)، چون روح به معناى روح امرى و يا جبرئيل چيزى نيست كه قابل وحى باشد (و معنا ندارد مثلا بگوييم ما اين چنين فرشته اى را به سوى تو وحى كرديم ). پس هيچ چاره اى نداريم مگر اينكه بگوييم مراد از وحى كردن ارسال و فرستادن است ، و اين هم خيلى بعيد و ناجور است . پس آسان تر همين است كه بگوييم روح به معناى قرآن است نه اينكه ايحاء به معناى ارسال باشد. ولى با كمى دقت معلوم مى شود كه نه جواب اول درست است ، و نه جواب دوم .
و نيز ممكن است از اشكال دومى پاسخ داده شود به اينكه : هر چند معهود از كلام خداى تعالى در معناى روح همين است كه گفته شد، و ليكن در آيه مورد بحث هم اگر بخواهيم روح را بر همين معنا حمل كنيم و بگوييم : منظور، روح امرى و يا جبرئيل است ، باعث مى شود كه كلمه ((اوحينا(( را به معناى ((ارسلنا(( بگيريم (و آيه را چنين معنا كنيم : ما اين چنين فرستاديم به سويت روحى را از امر خود)، چون روح به معناى روح امرى و يا جبرئيل چيزى نيست كه قابل وحى باشد (و معنا ندارد مثلا بگوييم ما اين چنين فرشته اى را به سوى تو وحى كرديم ). پس هيچ چاره اى نداريم مگر اينكه بگوييم مراد از وحى كردن ارسال و فرستادن است ، و اين هم خيلى بعيد و ناجور است . پس آسان تر همين است كه بگوييم روح به معناى قرآن است نه اينكه ايحاء به معناى ارسال باشد. ولى با كمى دقت معلوم مى شود كه نه جواب اول درست است ، و نه جواب دوم .
۱۳٬۷۰۳

ویرایش