گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۶}}
__TOC__
__TOC__


خط ۷: خط ۹:
و مـعـنـاى آيـه اين است كه : وقتى فرشتگان به قريه لوط رسيدند، و آن حوادث در آنجا پيش آمد ((اخرجنا من كان فيها من المؤ منين ((. خواستيم هر چند نفرى كه داراى ايمان بودند از قـريه بيرون كنيم ، و غير از يك خانوار ((من المسلمين (( از مسلمانان در آنجا نيافتيم ، و آن خـانـواده لوط پيغمبر بودند، ((و تركنا فيها(( و ما در سرزمين ايشان با زير و رو كـردن آن سـرزمين ، و نابود كردن مردم ((آيه (( يك آيت و نشانه اى از ربوبيت خود و از بـطـلان شـركـاء، در آنـجا باقى گذاشتيم ، يك آيت ((للذين يخافون العذاب الاليم (( براى مردمى كه از عذاب اليم بيمناكند، و ايشان را به ربوبيت ما رهنمون مى شود.
و مـعـنـاى آيـه اين است كه : وقتى فرشتگان به قريه لوط رسيدند، و آن حوادث در آنجا پيش آمد ((اخرجنا من كان فيها من المؤ منين ((. خواستيم هر چند نفرى كه داراى ايمان بودند از قـريه بيرون كنيم ، و غير از يك خانوار ((من المسلمين (( از مسلمانان در آنجا نيافتيم ، و آن خـانـواده لوط پيغمبر بودند، ((و تركنا فيها(( و ما در سرزمين ايشان با زير و رو كـردن آن سـرزمين ، و نابود كردن مردم ((آيه (( يك آيت و نشانه اى از ربوبيت خود و از بـطـلان شـركـاء، در آنـجا باقى گذاشتيم ، يك آيت ((للذين يخافون العذاب الاليم (( براى مردمى كه از عذاب اليم بيمناكند، و ايشان را به ربوبيت ما رهنمون مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۰ </center>
وَ فى مُوسى إِذْ أَرْسلْنَهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسلْطنٍ مُّبِينٍ
وَ فى مُوسى إِذْ أَرْسلْنَهُ إِلى فِرْعَوْنَ بِسلْطنٍ مُّبِينٍ
ايـن جمله عطف است بر جمله ((و تركنا فيها آيه (( و تقدير كلام چنين است ((و در داستان مـوسـى هـم آيـتـى اسـت (( (كـه مـا او را از نـظـر ظـاهـر بـا دست خالى به سراغ فرعون فرستاديم ) اما با سلطانى آشكار و برهانى قاطع ، و معجزات خيره كننده .
ايـن جمله عطف است بر جمله ((و تركنا فيها آيه (( و تقدير كلام چنين است ((و در داستان مـوسـى هـم آيـتـى اسـت (( (كـه مـا او را از نـظـر ظـاهـر بـا دست خالى به سراغ فرعون فرستاديم ) اما با سلطانى آشكار و برهانى قاطع ، و معجزات خيره كننده .
فَتَوَلى بِرُكْنِهِ وَ قَالَ سحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ
فَتَوَلى بِرُكْنِهِ وَ قَالَ سحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ
كـلمـه ((تـولى (( از مـصـدر ((تـولى (( اسـت ، كـه بـه مـعـنـاى اعـراض است . و حرف ((بـاء(( در جـمـله ((بركنه (( باى مصاحبت است . و منظور از ((ركن فرعون (( جنود او اسـت ، هـمـچـنـان كـه آيـه بـعـدى نـيز اين معنا را تاءييد مى كند. و معناى آيه اين است كه : فـرعـون بـا لشكريانش از موسى روى گردانده دعوتش را نپذيرفتند. بعضى هم گفته انـد: حـرف بـاء در ايـنـجـا مـعـنـا نـمـى دهـد، و تـنـهـا بـه مـنـظـور مـتـعـدى كـردن فـعـل لازم آمـده ، چـون ((تولى (( فعل لازم است ، حرف باء را آورده تا معناى وادارى به اعـراض را برساند، و در نتيجه معناى آيه چنين شود: فرعون لشكر خود را وادار كرد به اينكه از موسى اعراض كنند.
كـلمـه ((تـولى (( از مـصـدر ((تـولى (( اسـت ، كـه بـه مـعـنـاى اعـراض است . و حرف ((بـاء(( در جـمـله ((بركنه (( باى مصاحبت است . و منظور از ((ركن فرعون (( جنود او اسـت ، هـمـچـنـان كـه آيـه بـعـدى نـيز اين معنا را تاءييد مى كند. و معناى آيه اين است كه : فـرعـون بـا لشكريانش از موسى روى گردانده دعوتش را نپذيرفتند. بعضى هم گفته انـد: حـرف بـاء در ايـنـجـا مـعـنـا نـمـى دهـد، و تـنـهـا بـه مـنـظـور مـتـعـدى كـردن فـعـل لازم آمـده ، چـون ((تولى (( فعل لازم است ، حرف باء را آورده تا معناى وادارى به اعـراض را برساند، و در نتيجه معناى آيه چنين شود: فرعون لشكر خود را وادار كرد به اينكه از موسى اعراض كنند.
((و قال ساحر او مجنون (( - يعنى فرعون يك بار گفت كه موسى مجنون است ، كه حكايت ايـن گـفـتـارش در آيـه ((ان رسـولكم الذى ارسل اليكم لمجنون (( آمده ، و يك بار ديگر گفت كه وى ساحر است ، و حكايت اين تهمتش در آيه ((ان هذا لساحر عليم (( آمده است .
((و قال ساحر او مجنون (( - يعنى فرعون يك بار گفت كه موسى مجنون است ، كه حكايت ايـن گـفـتـارش در آيـه ((ان رسـولكم الذى ارسل اليكم لمجنون (( آمده ، و يك بار ديگر گفت كه وى ساحر است ، و حكايت اين تهمتش در آيه ((ان هذا لساحر عليم (( آمده است .
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ
فَأَخَذْنَهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْنَهُمْ فى الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ
كـلمـه ((نـبـذ(( كـه فعل ((نبذناهم (( از آن گرفته شده ، به معناى پرت كردن و دور انـداخـتـن چـيـزى است به طورى كه از بى اعتنايى به آن حكايت كند. و كلمه ((يم (( به معناى دريا است . و كلمه ((مليم (( به معناى ننگ آور، و يا به عبارت ديگر كسى است كه كـارى كـنـد كـه مـسـتـحق ملامت شود، و اين كلمه از كلمه ((الام (( گرفته شده ، مانند كلمه ((اغرب (( كه به معناى كسى است كه امرى غريب انجام دهد.
كـلمـه ((نـبـذ(( كـه فعل ((نبذناهم (( از آن گرفته شده ، به معناى پرت كردن و دور انـداخـتـن چـيـزى است به طورى كه از بى اعتنايى به آن حكايت كند. و كلمه ((يم (( به معناى دريا است . و كلمه ((مليم (( به معناى ننگ آور، و يا به عبارت ديگر كسى است كه كـارى كـنـد كـه مـسـتـحق ملامت شود، و اين كلمه از كلمه ((الام (( گرفته شده ، مانند كلمه ((اغرب (( كه به معناى كسى است كه امرى غريب انجام دهد.
<span id='link398'><span>
<span id='link398'><span>
خط ۱۹: خط ۲۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۱ </center>
و در ايـن آيـه اشاره اى به عظمت قدرت و هول انگيزى عذاب خدا نيز شده ، مى فهماند كه خدا چگونه فرعون و لشكريانش را خوار كرد، و اين اشاره بر كسى پوشيده نيست .
و در ايـن آيـه اشاره اى به عظمت قدرت و هول انگيزى عذاب خدا نيز شده ، مى فهماند كه خدا چگونه فرعون و لشكريانش را خوار كرد، و اين اشاره بر كسى پوشيده نيست .
وَ فى عَادٍ إِذْ أَرْسلْنَا عَلَيهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ
وَ فى عَادٍ إِذْ أَرْسلْنَا عَلَيهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ
اين آيه شريفه عطف است بر ما قبل كه مى فرمود ((و فى موسى (( و معنايش اين است كه : در داسـتـان قـوم عـاد هـم آيـتـى اسـت كه ما بادى عقيم به سوى آنان رها كرديم ، (توجه داشته باشيد كه كلمه ((ارسلنا(( در اين آيه به معناى رها كردن است ).
اين آيه شريفه عطف است بر ما قبل كه مى فرمود ((و فى موسى (( و معنايش اين است كه : در داسـتـان قـوم عـاد هـم آيـتـى اسـت كه ما بادى عقيم به سوى آنان رها كرديم ، (توجه داشته باشيد كه كلمه ((ارسلنا(( در اين آيه به معناى رها كردن است ).
و بـاد عـقـيم - به طورى كه مى گويند - آن بادى است كه از آوردن فايده اى كه در بادها مـطـلوبـسـت ، مـانند حركت دادن ابرها، تلقيح درختان ، باد دادن خرمنها، پرورش حيوانات و تـصـفـيـه هـوا امتناع دارد و از آن عقيم است ، و چنين بادى تنها اثرش هلاك كردن مردم است ، همچنان كه آيه بعدى بدان اشاره دارد.
و بـاد عـقـيم - به طورى كه مى گويند - آن بادى است كه از آوردن فايده اى كه در بادها مـطـلوبـسـت ، مـانند حركت دادن ابرها، تلقيح درختان ، باد دادن خرمنها، پرورش حيوانات و تـصـفـيـه هـوا امتناع دارد و از آن عقيم است ، و چنين بادى تنها اثرش هلاك كردن مردم است ، همچنان كه آيه بعدى بدان اشاره دارد.
مَا تَذَرُ مِن شىْءٍ أَتَت عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتْهُ كالرَّمِيمِ
مَا تَذَرُ مِن شىْءٍ أَتَت عَلَيْهِ إِلا جَعَلَتْهُ كالرَّمِيمِ
((مـا تـذر(( - يـعـنـى هيچ چيز را رها نمى كند، مگر آنكه چون استخوان پوسيده آردش مى سـازد. و كـلمـه ((رمـيـم (( بـه مـعـناى هر چيزى است كه هلاك و پوسيده شده باشد، مانند استخوان پوسيده پودر شده . و معناى آيه روشن است .
((مـا تـذر(( - يـعـنـى هيچ چيز را رها نمى كند، مگر آنكه چون استخوان پوسيده آردش مى سـازد. و كـلمـه ((رمـيـم (( بـه مـعـناى هر چيزى است كه هلاك و پوسيده شده باشد، مانند استخوان پوسيده پودر شده . و معناى آيه روشن است .
وَ فى ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لهَُمْ تَمَتَّعُوا حَتى حِينٍ ... مُنتَصِرِينَ
وَ فى ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لهَُمْ تَمَتَّعُوا حَتى حِينٍ ... مُنتَصِرِينَ
اين آيه شريفه نيز عطف است بر ما قبلش كه مى فرمود ((و فى عاد(( يعنى و در داستان قـوم ثـمـود هـم آيـتـى اسـت كـه بـه ايـشـان گـفته شد: ((تا چند روزى خوش باشيد(( و گـوينده اين تهديد پيغمبرشان صالح (عليه السلام ) بود كه به ايشان فرمود: ((تا سه روز ديگر در خانه هايتان خوش باشيد كه اين وعده اى است تكذيب ناشدنى (( و اين تـهـديـد را وقـتـى به ايشان گفت كه ماده شترى را كه به معجزه از شكم كوه بيرون شد كـشـتـنـد. صالح (عليه السلام ) سه روز مهلتشان داد، تا در اين سه روز از كفر و طغيان خود برگردند، ولى اين مهلت سودشان نبخشيد، و كلمه عذاب بر آنان حتمى شد.
اين آيه شريفه نيز عطف است بر ما قبلش كه مى فرمود ((و فى عاد(( يعنى و در داستان قـوم ثـمـود هـم آيـتـى اسـت كـه بـه ايـشـان گـفته شد: ((تا چند روزى خوش باشيد(( و گـوينده اين تهديد پيغمبرشان صالح (عليه السلام ) بود كه به ايشان فرمود: ((تا سه روز ديگر در خانه هايتان خوش باشيد كه اين وعده اى است تكذيب ناشدنى (( و اين تـهـديـد را وقـتـى به ايشان گفت كه ماده شترى را كه به معجزه از شكم كوه بيرون شد كـشـتـنـد. صالح (عليه السلام ) سه روز مهلتشان داد، تا در اين سه روز از كفر و طغيان خود برگردند، ولى اين مهلت سودشان نبخشيد، و كلمه عذاب بر آنان حتمى شد.
((فعتوا عن امر ربهم فاخذتهم الصاعقه و هم ينظرون (( - كلمه ((عتو(( - به طورى كه راغـب گـفته - به معناى امتناع ورزيدن و شانه خالى كردن از اطاعت است كه قهرا با تمرد منطبق مى شود.
((فعتوا عن امر ربهم فاخذتهم الصاعقه و هم ينظرون (( - كلمه ((عتو(( - به طورى كه راغـب گـفته - به معناى امتناع ورزيدن و شانه خالى كردن از اطاعت است كه قهرا با تمرد منطبق مى شود.
خط ۳۲: خط ۳۴:
((فما استطاعوا من قيام و ما كانوا منتصرين (( بعيد نيست كه كلمه ((استطاعوا(( در اينجا مـتـضـمـن مـعـنـاى تـمـكـن بـاشـد، چـون كـلمـه اسـتـطـاعـت بـراى گـرفـتـن مـفـعـول ((مـن (( نـمـى خـواهـد، و در ايـنـجـا بـا ((مـن (( مـفـعـول گـرفته ، فرموده ((من قيام (( پس معنايش اين مى شود كه : متمكن از برخاستن از آنـجـا كـه نـشـسـتـه بودند نشدند، و خلاصه مهلت نبود كه از عذاب خدا فرار كنند. و اين تعبير كنايه است از اينكه خداوند اين قدر به ايشان مهلت نداد كه از جاى خود برخيزند.
((فما استطاعوا من قيام و ما كانوا منتصرين (( بعيد نيست كه كلمه ((استطاعوا(( در اينجا مـتـضـمـن مـعـنـاى تـمـكـن بـاشـد، چـون كـلمـه اسـتـطـاعـت بـراى گـرفـتـن مـفـعـول ((مـن (( نـمـى خـواهـد، و در ايـنـجـا بـا ((مـن (( مـفـعـول گـرفته ، فرموده ((من قيام (( پس معنايش اين مى شود كه : متمكن از برخاستن از آنـجـا كـه نـشـسـتـه بودند نشدند، و خلاصه مهلت نبود كه از عذاب خدا فرار كنند. و اين تعبير كنايه است از اينكه خداوند اين قدر به ايشان مهلت نداد كه از جاى خود برخيزند.
((و ما كانوا منتصرين (( - اين جمله عطف است بر جمله ((ما استطاعوا(( و معناى دو جمله اين اسـت كـه : نـه خـودشان توانستند برخيزند، و نه كسى ديگر ياريشان كرد و عذاب را از ايشان برگردانيد.
((و ما كانوا منتصرين (( - اين جمله عطف است بر جمله ((ما استطاعوا(( و معناى دو جمله اين اسـت كـه : نـه خـودشان توانستند برخيزند، و نه كسى ديگر ياريشان كرد و عذاب را از ايشان برگردانيد.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا قَوْماً فَسِقِينَ
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا قَوْماً فَسِقِينَ
اين جمله عطف است بر داستانهاى سابق ، و اگر كلمه ((قوم (( منصوب شده به خاطر اين اسـت كـه مـفـعـول فـعـلى تـقـديـرى اسـت ، كـه تـقديرش ((و اهلكنا قوم نوح (( است . مى فرمايد ما قبل از قوم عاد و ثمود، قوم نوح را هلاك كرديم كه مردمى فاسق و روى گردان از امر خدا بودند.
اين جمله عطف است بر داستانهاى سابق ، و اگر كلمه ((قوم (( منصوب شده به خاطر اين اسـت كـه مـفـعـول فـعـلى تـقـديـرى اسـت ، كـه تـقديرش ((و اهلكنا قوم نوح (( است . مى فرمايد ما قبل از قوم عاد و ثمود، قوم نوح را هلاك كرديم كه مردمى فاسق و روى گردان از امر خدا بودند.
پس معلوم مى شود كه در زمان نوح هم امر و نهى از ناحيه خداى سبحان به مردم مى شده ، و مـردم مـكـلف بودند دستورات خدا را كه پروردگار ايشان و پروردگار هر موجودى است اطاعت كنند. خداوند مردم هر عصرى را به زبان پيامبر آن عصر به سوى اين حق دعوت مى كرده ، پس ‍ آنچه انبياء گفته اند، حق و از ناحيه خداست ، و يكى از گفته هاى آنان مساءله وعـده و وعـيـد و پاداش و كيفر قيامت ، و اصل قيامت است (و همين خود برهانى است بر مساءله معاد، و حاجت به برهانى ديگر نيست ).
پس معلوم مى شود كه در زمان نوح هم امر و نهى از ناحيه خداى سبحان به مردم مى شده ، و مـردم مـكـلف بودند دستورات خدا را كه پروردگار ايشان و پروردگار هر موجودى است اطاعت كنند. خداوند مردم هر عصرى را به زبان پيامبر آن عصر به سوى اين حق دعوت مى كرده ، پس ‍ آنچه انبياء گفته اند، حق و از ناحيه خداست ، و يكى از گفته هاى آنان مساءله وعـده و وعـيـد و پاداش و كيفر قيامت ، و اصل قيامت است (و همين خود برهانى است بر مساءله معاد، و حاجت به برهانى ديگر نيست ).
وَ السمَاءَ بَنَيْنَهَا بِأَيْيدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ
وَ السمَاءَ بَنَيْنَهَا بِأَيْيدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ
از ايـن آيـه بـه بـعـد، بـه سـيـاق سـابـق سـوره كـه مـى فـرمود: ((و فى الارض ايات للموقنين ...(( - برگشته .
از ايـن آيـه بـه بـعـد، بـه سـيـاق سـابـق سـوره كـه مـى فـرمود: ((و فى الارض ايات للموقنين ...(( - برگشته .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۳ </center>
خط ۴۵: خط ۴۷:
وَ الاَرْض فَرَشنَهَا فَنِعْمَ الْمَهِدُونَ
وَ الاَرْض فَرَشنَهَا فَنِعْمَ الْمَهِدُونَ
كلمه ((فرش (( به معناى گستردن است ، و همچنين كلمه ((مهد((. و معناى آيه اين است كه : مـا زمـيـن را گـسـتـرديـم و مـسطحش كرديم تا شما بتوانيد روى آن قرار گيريد، و در آن سـاكـن شويد، پس ما چه خوب گسترنده اى هستيم . البته بايد دانست كه اين مسطح كردن زمين با كروى بودن آن منافات ندارد.
كلمه ((فرش (( به معناى گستردن است ، و همچنين كلمه ((مهد((. و معناى آيه اين است كه : مـا زمـيـن را گـسـتـرديـم و مـسطحش كرديم تا شما بتوانيد روى آن قرار گيريد، و در آن سـاكـن شويد، پس ما چه خوب گسترنده اى هستيم . البته بايد دانست كه اين مسطح كردن زمين با كروى بودن آن منافات ندارد.
وَ مِن كلِّ شىْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينِ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ
وَ مِن كلِّ شىْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَينِ لَعَلَّكمْ تَذَكَّرُونَ
كـلمـه ((زوجـيـن (( بـه مـعـنـاى هـر دو چـيـزى اسـت كـه مـقـابـل هـم بـاشـنـد، يـكـى فـاعـل و مـؤ ثـر بـاشـد، ديـگـرى مـنـفـعـل و مـتـاءثـر، از آنـكـه فـاعـل اسـت عـمـلى سـر زنـد، و بـر آنـكـه مـنـفعل است واقع شود، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى مطلق هر دو چيز متقابل است ، مانند زن و شوهر، زمين و آسمان ، شب و روز، خشكى و دريا، و انس و جن . و بـعـضـى گـفـتـه انـد: اصـلا ايـن كـلمـه بـه مـعـنـاى زن و شوهر است نه به معناى دو چيز متقابل .
كـلمـه ((زوجـيـن (( بـه مـعـنـاى هـر دو چـيـزى اسـت كـه مـقـابـل هـم بـاشـنـد، يـكـى فـاعـل و مـؤ ثـر بـاشـد، ديـگـرى مـنـفـعـل و مـتـاءثـر، از آنـكـه فـاعـل اسـت عـمـلى سـر زنـد، و بـر آنـكـه مـنـفعل است واقع شود، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: اين كلمه به معناى مطلق هر دو چيز متقابل است ، مانند زن و شوهر، زمين و آسمان ، شب و روز، خشكى و دريا، و انس و جن . و بـعـضـى گـفـتـه انـد: اصـلا ايـن كـلمـه بـه مـعـنـاى زن و شوهر است نه به معناى دو چيز متقابل .
((لعـلكـم تـذكـرون (( - يعنى اگر از هر چيزى جفت خلق كرديم براى اين است كه شايد شـمـا مـتذكر شويد و بفهميد كه خالق آن ، خودش زوج ندارد و منزه از داشتن زوج و شريك است ، بلكه واحدى است كه سراسر جهان شاهد بر يكتائى او است .
((لعـلكـم تـذكـرون (( - يعنى اگر از هر چيزى جفت خلق كرديم براى اين است كه شايد شـمـا مـتذكر شويد و بفهميد كه خالق آن ، خودش زوج ندارد و منزه از داشتن زوج و شريك است ، بلكه واحدى است كه سراسر جهان شاهد بر يكتائى او است .
فـَفـِرُّوا إِلى اللَّهِ إِنـى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ وَ لا تجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ إِنى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
فـَفـِرُّوا إِلى اللَّهِ إِنـى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ وَ لا تجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ إِنى لَكم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۴ </center>
در اين دو آيه تفريعى شده است بر حجتهايى كه قبلا بر وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت اقـامـه شـده بـود، و داستانهاى متعددى از امت هاى گذشته كه به خدا و رسولان او كفر مى ورزيدند، و سرانجام كارشان به انقراض انجاميد، در آن آمده بود.
در اين دو آيه تفريعى شده است بر حجتهايى كه قبلا بر وحدانيت خدا در ربوبيت و الوهيت اقـامـه شـده بـود، و داستانهاى متعددى از امت هاى گذشته كه به خدا و رسولان او كفر مى ورزيدند، و سرانجام كارشان به انقراض انجاميد، در آن آمده بود.
خط ۸۱: خط ۸۳:
<span id='link402'><span>
<span id='link402'><span>
==آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات ==
==آيات ۵۲ - ۶۰ سوره ذاريات ==
كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ(۵۲)
كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ(۵۲)
أَ تَوَاصوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۵۳)
أَ تَوَاصوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ(۵۳)
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ(۵۴)
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ(۵۴)
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ(۵۵)
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ(۵۵)
وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ(۵۶)
وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ(۵۶)
مَا أُرِيدُ مِنهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِيدُ أَن يُطعِمُونِ(۵۷)
مَا أُرِيدُ مِنهُم مِّن رِّزْقٍ وَ مَا أُرِيدُ أَن يُطعِمُونِ(۵۷)
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(۵۸)
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ(۵۸)
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹)
فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا ذَنُوباً مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصحَبهِمْ فَلا يَستَعْجِلُونِ(۵۹)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰)
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(۶۰)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
ايـن چـنـيـن بـود كـه هـيـچ رسـولى بـه سـراغ كـفـار قبل از اين كفار نيامد مگر اينكه گفتند يا ساحر است و يا جن زده (۵۲).
ايـن چـنـيـن بـود كـه هـيـچ رسـولى بـه سـراغ كـفـار قبل از اين كفار نيامد مگر اينكه گفتند يا ساحر است و يا جن زده (۵۲).
خط ۱۰۳: خط ۱۰۵:
بيان آيات  
بيان آيات  
ايـن آيـات خـاتـمـه سـوره اسـت ، و در آن به همان مطالبى كه سوره با آن آغاز شده بود بـرگـشـت شده ، كه همان انكار معاد مشركين و معارضه با مقام رسالت با سخنانى مختلف بود، و سپس ايشان را به روز موعود تهديد مى كرد.
ايـن آيـات خـاتـمـه سـوره اسـت ، و در آن به همان مطالبى كه سوره با آن آغاز شده بود بـرگـشـت شده ، كه همان انكار معاد مشركين و معارضه با مقام رسالت با سخنانى مختلف بود، و سپس ايشان را به روز موعود تهديد مى كرد.
كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ
كَذَلِك مَا أَتى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسولٍ إِلا قَالُوا ساحِرٌ أَوْ مجْنُونٌ
يعنى : مطلب از اين قرار است كه قبل از اين قوم هم هيچ رسولى به سوى مردم نيامد، مگر آنـكه يا گفتند ساحر است ، و يا گفتند مجنون است . و بنابراين ، كلمه ((كذلك (( نظير خـلاصـه گـيـرى از مـطـالب قـبـل اسـت كـه گـفـتـيم معاد را انكار مى كردند، و با رسالت رسولان با سخنانى مختلف مقابله مى نمودند.
يعنى : مطلب از اين قرار است كه قبل از اين قوم هم هيچ رسولى به سوى مردم نيامد، مگر آنـكه يا گفتند ساحر است ، و يا گفتند مجنون است . و بنابراين ، كلمه ((كذلك (( نظير خـلاصـه گـيـرى از مـطـالب قـبـل اسـت كـه گـفـتـيم معاد را انكار مى كردند، و با رسالت رسولان با سخنانى مختلف مقابله مى نمودند.
و جمله ((ما اتى الذين من قبلهم (( بيان است براى كلمه ((كذلك ((.
و جمله ((ما اتى الذين من قبلهم (( بيان است براى كلمه ((كذلك ((.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
<span id='link403'><span>
<span id='link403'><span>
==طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است ==
==طغيان و استكبار، علت مشترك تكذيب اقوام مكذب بوده است ==
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ
فَتَوَلَّ عَنهُمْ فَمَا أَنت بِمَلُومٍ
اين جمله تفريع بر طغيان و استكبار و اصرار آنان بر عناد و لجاجت و نتيجه گيرى از آن است .
اين جمله تفريع بر طغيان و استكبار و اصرار آنان بر عناد و لجاجت و نتيجه گيرى از آن است .
و مـعـنـاى آيه چنين است . حال كه وضع چنين است ، و مردم دعوت تو را اجابت نمى كنند مگر بـه مـثـل هـمـان اجـابـتـى كـه امـت هـاى گـذشـته كردند، و پيغمبر خود را ساحر و يا مجنون خـوانـدنـد و اگـر دعـوت تـو بـيـش از عـناد در آنان اثر نگذاشت روى از آنان بگردان ، و مـجـادله مـكـن كه حق را به آنان بقبولانى ، كه اگر چنين كنى سرزنش نمى شوى ، براى اينكه تو معجزه را به ايشان نشان دادى و حجت را بر آنان تمام كردى .
و مـعـنـاى آيه چنين است . حال كه وضع چنين است ، و مردم دعوت تو را اجابت نمى كنند مگر بـه مـثـل هـمـان اجـابـتـى كـه امـت هـاى گـذشـته كردند، و پيغمبر خود را ساحر و يا مجنون خـوانـدنـد و اگـر دعـوت تـو بـيـش از عـناد در آنان اثر نگذاشت روى از آنان بگردان ، و مـجـادله مـكـن كه حق را به آنان بقبولانى ، كه اگر چنين كنى سرزنش نمى شوى ، براى اينكه تو معجزه را به ايشان نشان دادى و حجت را بر آنان تمام كردى .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۷۹ </center>
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
ايـن جـمـله تـفـريـع و نـتـيـجـه گـيـرى از دستورى است كه قبلا داد و فرمود: از كفار روى بـگـردان . پـس در حـقـيـقـت امـرى اسـت بـه تـذكـر بـعـد از نـهـى از جـدال بـا آنـان ، و مـعنايش اين مى شود كه : تو دست از تذكر دادن خود بر مدار، و همچنان كـه تـاكـنـون ايـشـان را بـا مـواعـظـت تـذكـر مـى دادى تـذكـر ده ، چـون تـذكـر، مـفيد به حـال مـؤ مـنـيـن اسـت ، و ربـطـى بـه اسـتـدلال و جـدال بـا آن طـاغـيـان نـدارد. استدلال و جدال به جز زيادتر شدن طغيان و كفر اثر ديگرى در آنان ندارد.
ايـن جـمـله تـفـريـع و نـتـيـجـه گـيـرى از دستورى است كه قبلا داد و فرمود: از كفار روى بـگـردان . پـس در حـقـيـقـت امـرى اسـت بـه تـذكـر بـعـد از نـهـى از جـدال بـا آنـان ، و مـعنايش اين مى شود كه : تو دست از تذكر دادن خود بر مدار، و همچنان كـه تـاكـنـون ايـشـان را بـا مـواعـظـت تـذكـر مـى دادى تـذكـر ده ، چـون تـذكـر، مـفيد به حـال مـؤ مـنـيـن اسـت ، و ربـطـى بـه اسـتـدلال و جـدال بـا آن طـاغـيـان نـدارد. استدلال و جدال به جز زيادتر شدن طغيان و كفر اثر ديگرى در آنان ندارد.
وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ
وَ مَا خَلَقْت الجِْنَّ وَ الانس إِلا لِيَعْبُدُونِ
در ايـن آيـه ، سـيـاق كلام از تكلم با غير به متكلم وحده تغيير يافته . و اين تغيير سياق بـراى آن بـوده كه كارهايى كه در سابق ذكر مى شد و به خدا نسبت مى داد، مانند خلقت و ارسـال رسل و انزال عذاب ، كارهايى بود كه واسطه برمى داشت ، و مثلا ملائكه و ساير اسـبـاب در آن واسـطـه بـودنـد، بخلاف غرض از خلقت و ايجاد كه همان عبادت باشد - كه امرى است مختص به خداى سبحان و احدى در آن شركت ندارد.
در ايـن آيـه ، سـيـاق كلام از تكلم با غير به متكلم وحده تغيير يافته . و اين تغيير سياق بـراى آن بـوده كه كارهايى كه در سابق ذكر مى شد و به خدا نسبت مى داد، مانند خلقت و ارسـال رسل و انزال عذاب ، كارهايى بود كه واسطه برمى داشت ، و مثلا ملائكه و ساير اسـبـاب در آن واسـطـه بـودنـد، بخلاف غرض از خلقت و ايجاد كه همان عبادت باشد - كه امرى است مختص به خداى سبحان و احدى در آن شركت ندارد.
بـــرســـى مـــفـاد آيـه ((و مـا خـلقـت الجن و الاءنس الا ليعبدون (( و توضيحاتى درباره اينكه غرض از خلقت انس و جن عبادت خداست
بـــرســـى مـــفـاد آيـه ((و مـا خـلقـت الجن و الاءنس الا ليعبدون (( و توضيحاتى درباره اينكه غرض از خلقت انس و جن عبادت خداست
خط ۱۲۶: خط ۱۲۸:
پـس پـاداش كـمـالى اسـت بـراى فـعـل خـدا، نـه بـراى فـاعل فعل كه خود خدا است ، پس عبادت غرض از خلقت انسان است ، و كمالى است كه عايد انـسـان مـى شـود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن - كه رحمت و مغفرت و غيره باشد. و اگر براى عبادت غرضى از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتى كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مى شود در حقيقت غرض اقصى و بالاتر است ، و عبادت غرض متوسط است .
پـس پـاداش كـمـالى اسـت بـراى فـعـل خـدا، نـه بـراى فـاعل فعل كه خود خدا است ، پس عبادت غرض از خلقت انسان است ، و كمالى است كه عايد انـسـان مـى شـود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن - كه رحمت و مغفرت و غيره باشد. و اگر براى عبادت غرضى از قبيل معرفت در كار باشد، معرفتى كه از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مى شود در حقيقت غرض اقصى و بالاتر است ، و عبادت غرض متوسط است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش