۱۳٬۷۷۸
ویرایش
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
<span id='link346'><span> | <span id='link346'><span> | ||
و در عيون، به سند خود، از محمد بن يحيى بن ابى عباد، از عمويش روايت كرده كه گفت: روزى از حضرت رضا «عليه السلام» شنيدم كه شعرى مى خواند، با اين كه ايشان، خيلى كم شعر مى خواند و آن شعر اين بود: | |||
و در | |||
كُلّنَا نَأمل مداً فِى الأجَلِ * وَ المَنَايَا هُنّ آفَاتُ الأمَلِ | |||
لا يَغُرَنّكَ أبَاطِيلُ المُنى * و الزم القصد ودع عنك العلل | |||
كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد | إنّمَا الدُّنيَا كَظِلّ زَائِل * حَلّ فِيهِ رَاكِبٌ ثُمّ رحل | ||
و در | |||
من پرسيدم: خدا عزّت امير را زياد كند، اين شعر از كيست؟ فرمود: از عراقى خودتان است. عرضه داشتم: من آن را از ابوالعتاهيه شنيده ام، كه براى خودش مى سرود. حضرت فرمود: اسم اصلی اش را ببر، و هيچ وقت او را به اين كنيه ياد مكن، كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «وَ لا تَنَابَزُوا بِالألقَاب»، و شايد - صاحب اين شعر از اين اسم خوشش نيايد. | |||
و در كافى، به سند خود، از حسين بن مختار، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: اميرالمؤمنين «صلوات اللّه عليه»، در يكى از كلماتش فرمود: همواره كار برادر مسلمانت را حمل بر صحت و بلكه بر بهترين وجهش كن، تا وقتى كه دليلى قطعى وظيفه ات را تغيير دهد، و دلت را از او برگرداند. و هرگز كلمه اى را كه از برادر مسلمانت مى شنوى، حمل بر بد مكن، مادام كه مى توانى محمل خيرى براى آن كلمه پيدا كنى. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۹۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۹۹ </center> | ||
و در نهج البلاغه فرموده : وقتى صلاح بر روزگار و اهل روزگار مسلط باشد، در چنين | و در نهج البلاغه فرموده: وقتى صلاح بر روزگار و اهل روزگار مسلط باشد، در چنين جوّى اگر يك نفر سوء ظنّى به كسى پيدا كرد كه از او خطایى نديده، نبايد آن ظنّ بد را از دل خود بپذيرد و اگر بپذيرد، ظلم كرده. و اگر فساد بر زمان و اهل زمان مسلط شد، در چنين جوّى اگر يك نفر نسبت به كسى حسن ظنّ پيدا كند، خود را فريب داده. | ||
مؤلف : اين دو روايت تعارضى با هم | مؤلف: اين دو روايت تعارضى با هم ندارد. براى اين كه روايت دومى، ناظر به خود ظنّ است، و روايت اولى، راجع به ترتيب اثر دادن عملى بر ظنّ است. | ||
<span id='link347'><span> | <span id='link347'><span> | ||
و در | ==زشتی گناه غيبت، از زنا شديدتر است == | ||
و در كتاب خصال، از اسباط بن محمد، به سندى كه به رسول اللّه «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دارد، از آن جناب روايت كرده كه فرمود: غيبت، از زنا شديدتر است. پرسيدند: يا رسول اللّه! چرا چنين است؟ | |||
فرمود: زناكار مى تواند توبه كند، و خدا هم توبه اش را بپذيرد. چون سر و كارش تنها با خدا است، ولى مرتكب غيبت مى خواهد توبه كند، اما خدا توبه اش را نمى پذيرد، مگر وقتى كه شخص غيبت شده از او درگذرد. | |||
و در همان | مؤلف: اين روايت را الدرّ المنثور هم، از ابن مردويه، و بيهقى از ابى سعيد، و جابر از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت كرده، به اين عبارت كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: غيبت، از زنا شديدتر است. گفتند: يا رسول اللّه! چطور غيبت از زنا شديدتر است؟ | ||
فرمود: براى اين كه ممكن است مردى زنا كند و بعد توبه كند، خدا هم توبه اش را بپذيرد، ولى مرتكب غيبت آمرزيده نمى شود، مگر وقتى كه شخص غيبت شده او را ببخشد. | |||
و در كافى، به سند خود، از سكونى، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: غيبت در تباه كردن دين مسلمان، سريع تر از خوره اى است كه اندرون او را بخورد. | |||
و در همان كتاب، به سند خود، از حفص بن عمر، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرد كه فرمود: شخصى از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» پرسيد: كفاره گناه غيبت چيست؟ فرمود: براى آن كس كه غيبتش كرده اى، به تلافى غيبتش استغفار كن. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۰ </center> | ||
و در تفسير | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ جَعَلنَاكُم شُعُوباً وَ قَبَائِلَ» فرمود: «شعوب»، ملت هاى غيرعرب است و «قبائل»، به معناى طوائف عرب. | ||
مؤلف : اين روايت را صاحب مجمع البيان به امام صادق | مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان به امام صادق «عليه السلام» نسبت داده. | ||
نسبت داده . | |||
<span id='link348'><span> | <span id='link348'><span> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و | و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و بيهقى، از جابر بن عبداللّه روايت آورده اند كه گفت: در وسط ايام تشريق «يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه، كه روز وسطش دوازدهم مى شود»، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، براى ما خطبه وداع را ايراد كرد و فرمود: | ||
«أيّها الناس! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكى است، پدرتان يكى است و هيچ فضيلتى براى عربى بر غيرعرب نيست، و هيچ غيرعربى بر عرب فضيلتى ندارد و هيچ سياهى بر سرخى، و هيچ سرخى بر سياهى، فضيلت ندارد مگر به تقوا. و گرامى ترين شما نزد خدا باتقواترين شما است. با شما هستم، آيا ابلاغ كردم؟ همه گفتند: بله يا رسول اللّه. | |||
فرمود: پس حاضران به غائبان برسانند. | |||
<span id='link349'><span> | <span id='link349'><span> | ||
و در روضه | ==رواياتى در توضیح فرق بين اسلام و ايمان == | ||
و در كافى، به سند خود، از ابوبكر حضرمى، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه گفت: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، ضباعه، دختر زبير بن عبد المطلب را (كه دختر عموى خودش بود)، براى مقداد بن اسود تزويج كرد، و اين كار را نكرد مگر براى اين كه امر ازدواج را آسان كند، و مردم به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» تأسّى كنند، و بدانند كه گرامى ترين آنان نزد خدا، باتقواترين شان است. | |||
و در روضه كافى، به سند خود، از جميل بن درّاج روايت كرده كه گفت: به امام صادق «عليه السلام» عرضه داشتم: بفرماييد كرم چيست؟ فرمود: كرم، تقوا است. | |||
و در | و در كافى، به سند خود، از يونس، از يعقوب، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: اسلام، قبل از ايمان است. بر مدار اسلام است كه مسلمانان با هم ازدواج مى كنند و از يكديگر ارث مى برند، و بر مدار ايمان است كه در آخرت اجر مى برند. | ||
و در خصال، از اعمش، از جعفر بن محمد «عليهما السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود: اسلام غير از ايمان است، و هر مؤمنى، مسلمان هست، ليكن هر مسلمانى، مؤمن نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۱ </center> | ||
و در الدر | و در الدر المنثور، در ذيل آيه «قَالَتِ الأعرَابُ آمَنّا» مى گويد: ابن جرير، از قتاده روايت كرده كه گفت: آيه «قَالَتِ الأعرَابُ آمَنّا»، در باره بنى اسد نازل شده. | ||
مؤلف : اين | مؤلف: اين روايت، از مجاهد و غير او نيز نقل شده. | ||
و نيز در همان كتاب است كه ابن ماجه و ابن مردويه و طبرانى و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از على بن ابى طالب روايت كرده اند كه فرمود: رسول خدا | و نيز در همان كتاب است كه ابن ماجه و ابن مردويه و طبرانى و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از على بن ابى طالب روايت كرده اند كه فرمود: رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: «ايمان»، عبارت است از معرفت به قلب، اقرار به زبان و عمل به اركان. | ||
و نيز در همان كتاب آمده كه نسائى و بزاز و ابن | و نيز در همان كتاب آمده كه نسائى و بزاز و ابن مردويه، از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: بنى اسد نزد رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» آمدند و عرضه داشتند: يا رسول اللّه! ما بدون اين كه با تو جنگ كنيم، مسلمان شديم، در حالى كه عرب با تو جنگ كرد. اين جا بود كه آيه «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أن أسلَمُوا» نازل شد. | ||
مؤلف : در اين | مؤلف: در اين معنا، رواياتى ديگر نيز هست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۲ </center> | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۷۳: | ||
<center> «'''سوره ق '''» </center> | <center> «'''سوره ق '''» </center> | ||
==آيات ۱ - ۱۴ سوره | ==آيات ۱ - ۱۴ سوره «ق» == | ||
* سوره «ق»، مكّى است و چهل و پنج آيه دارد. | * سوره «ق»، مكّى است و چهل و پنج آيه دارد. | ||
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * | ||
ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ(۱) | ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ(۱) | ||
بَلْ عجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ | بَلْ عجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شىْءٌ عجِيبٌ(۲) | ||
أَ ءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً ذَلِك رَجْعُ بَعِيدٌ(۳) | أَ ءِذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً ذَلِك رَجْعُ بَعِيدٌ(۳) | ||
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُص الاَرْض مِنهُمْ وَ عِندَنَا | قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُص الاَرْض مِنهُمْ وَ عِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظ(۴) | ||
بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فى أَمْرٍ مَّرِيجٍ(۵) | بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فى أَمْرٍ مَّرِيجٍ(۵) | ||
أَ فَلَمْ يَنظرُوا إِلى | أَ فَلَمْ يَنظرُوا إِلى السّمَاءِ فَوْقَهُمْ كَيْف بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا وَ مَا لهََا مِن فُرُوجٍ(۶) | ||
وَ الاَرْض | وَ الاَرْض مَدَدْنَاهَا وَ أَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسىَ وَ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْج بَهِيجٍ(۷) | ||
تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى | تَبْصِرَةً وَ ذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ(۸) | ||
وَ نَزَّلْنَا مِنَ | وَ نَزَّلْنَا مِنَ السّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبّ الحَْصِيدِ(۹) | ||
وَ النَّخْلَ | وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لهََّا طلْعٌ نَّضِيدٌ(۱۰) | ||
رِّزْقاً لِّلْعِبَادِ وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك الخُْرُوجُ(۱۱) | رِّزْقاً لِّلْعِبَادِ وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِك الخُْرُوجُ(۱۱) | ||
كَذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ | كَذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصحَاب الرَّس وَ ثَمُودُ(۱۲) | ||
وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ | وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوَانُ لُوطٍ(۱۳) | ||
وَ | وَ أَصحَابُ الاَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلُّ كَذَّب الرُّسُلَ فحَقَّ وَعِيدِ(۱۴ | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
به نام اللّه كه هم رحمان است و هم رحيم. | به نام اللّه كه هم رحمان است و هم رحيم. | ||
ق. به قرآن مجيد سوگند (۱). | |||
آيا وقتى | تو را ما فرستاديم، ليكن كفار تعجب كردند كه از جنس خودشان، كسى به عنوان بيمرسان از ناحيه خدا آيد، لذا كفار گفتند اين چيز عجيبى است (۲). | ||
آيا وقتى مُرديم و خاك شديم؟ اين برگشتن بعيدى است (۳). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۳ </center> | ||
با | با اين كه ما مى دانيم كه زمين از ايشان چه مقدار كم مى كند و نزد ما كتابى است كه (از خطر اشتباه و يا حوادث) محفوظ است (۴). | ||
بلكه اينان با حق دشمنى دارند و آن را | بلكه اينان با حق دشمنى دارند و آن را هرچه باشد، تكذيب مى كنند. پس ايشان در امرى حيرت آورند (با اين كه حق را تشخيص مى دهند، باز انكار مى كنند) (۵). | ||
مگر تاكنون سر بلند نكرده و به آسمان بالاى | مگر تاكنون سر بلند نكرده و به آسمان بالاى سرِ خود نگاهى نينداخته اند، كه چگونه آن را بنا كرديم و آن را با ستارگان زينت داديم (۶). | ||
و مگر زمين زير پاى خود را | و مگر زمين زير پاى خود را نديدند، كه گسترده اش كرديم و كوه هاى ريشه دار در آن جايگزين كرديم و در آن، از هر صنف گياه مسرت انگيز رويانديم (۷). | ||
تا مايه بصيرت و تذكر هر بنده اى | تا مايه بصيرت و تذكر هر بنده اى باشد، كه دائما به سوى ما توبه مى آورد (۸). | ||
و از | و از آسمان، آبى پُر بركت نازل كرديم و به دنبالش، باغ ها و دانه هاى دروكردنى رويانديم (۹). | ||
درختان خرماى | درختان خرماى بلند، با ميوه هاى روى هم چيده (۱۰). | ||
تا رزق بندگان باشد، همچنان كه با آن آب | تا رزق بندگان باشد، همچنان كه با آن آب پُر بركت شهرى مُرده را زنده كرديم، زنده كردن انسان ها نيز، اين طور است (۱۱). | ||
قبل از اين كفار، قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تكذيب كردند (۱۲). | قبل از اين كفار، قوم نوح و اصحاب رس و ثمود تكذيب كردند (۱۲). | ||
خط ۲۱۲: | خط ۲۲۲: | ||
و همچنين عاد و فرعون و مردم لوط (۱۳). | و همچنين عاد و فرعون و مردم لوط (۱۳). | ||
و اصحاب الأيكه و قوم | و اصحاب الأيكه و قوم تُبع، كه همه آنان رسولان را تكذيب كردند و تهديد خدا در باره شان محقق شد(۱۴). | ||
<span id='link351'><span> | <span id='link351'><span> | ||
==محتواى سوره مباركه | ==محتواى سوره مباركه «ق»== | ||
اين | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
اين سوره، مسأله دعوت اسلام را بيان مى كند. و به آنچه در اين دعوت است، اشاره مى كند. يعنى انذار به معاد و انكار مشركان به معاد، و تعجبى كه از آن داشتند كه بعد از مُردن و بطلان شخصيت آدمى و خاك شدنش، چگونه دوباره زنده مى شود و به همان صورت و وضعى كه قبل از مرگ داشت بر مى گردد؟ | |||
آنگاه تعجب آنان را رد مى كند به اين كه: علم الهى محيط به ايشان است، و كتاب حفيظ كه هيچ يك از احوال خلقش و هيچ حركت و سكون آن ها - چه خردش و چه كلانش - از قلم آن كتاب نيفتاده، نزد او است. آنگاه اين منكران را تهديد مى كند به اين كه اگر به راه نيايند، بر سرشان همان خواهد آمد كه بر سرِ امت هاى گذشته و هلاك شده، آمد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۰۴ </center> | ||
و آنگاه براى بار | و آنگاه براى بار دوم، باز به علم و قدرت خداى تعالى پرداخته، از راه تدبيرى كه در خلقت آسمان ها و آراستن آن با ستارگان بى حركت و با حركت و تدابير ديگرى كه به كار برده و نيز تدبيرى كه در خلقت زمين به كار برده و آن را گسترده و كوه هاى ريشه دار در آن جايگزين ساخته، گياهان نر و ماده در آن رويانيده، و نيز به اين كه آب را از آسمان فرستاده و ارزاق بندگان را تأمين نموده و زمين را با آن آب زنده كرده است، علم و قدرت او را اثبات مى كند. | ||
و نيز به همين | و نيز به همين منظور، به بيان حال انسان مى پردازد كه از اولين روزى كه خلق شده و تا زنده است، در تحت مراقبت شديد و دقيق قرار دارد. حتى يك كلمه در فضاى دهانش نمى آورد، و از اين بالاتر يك خاطره را در دلش خطور نمى دهد، و نفسش آن را وسوسه نمى كند، مگر آن كه همه اش را ثبت مى كنند. و آنگاه بعد از آن كه مُرد، با او چه معامله مى شود و بعد از زنده شدنش براى پس دادن حساب، همچنان در تحت مراقبت هست، تا آن كه از حساب فارغ شود. يا به آتش در آيد، اگر از تكذيب كنندگان حق باشد، و يا به بهشت و قرب پروردگار، اگر از متقين باشد. | ||
و كوتاه سخن | و كوتاه سخن آن كه: زمينه گفتار در اين سوره، مسأله معاد است، و يكى از آيات برجسته آن، آيه «لَقَد كُنتَ فِى غَفلَةٍ مِن هذَا فَكَشَفنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَدِيد»، و يكى ديگر آيه «يَومَ نَقُولُ لِجَهَنّمَ هَل امتَلَأتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزِيد»، و يكى هم آيه «لَهُم مَا يَشَاؤُنَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيد» است. | ||
و اين | و اين سوره، به اين دليل گفتيم مكى است كه سياق آياتش، بر آن گواهى مى دهند. اما بعضى گفته اند كه آيه «وَ لَقَد خَلَقنَا السّماواتِ وَ الأرض...»، و يا اين آيه و آيه بعدش در مدينه نازل شده. ولى در لفظ آيه هيچ شاهدى بر آن نيست. | ||
و در اين آياتى كه نقل | و در اين آياتى كه نقل كرديم، به طور اجمال به مسأله معاد و اين كه مشركان آن را امرى بعيد مى پنداشتند، اشاره شده، و نخست جوابى اجمالى با تهديد مى دهد، و سپس به طور مفصل از آن جواب داده، باز براى بارّ دوم، تهديد مى كند. | ||
«'''ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ'''»: | «'''ق وَ الْقُرْءَانِ الْمَجِيدِ'''»: | ||
در مجمع البيان مى گويد: كلمه | در مجمع البيان مى گويد: كلمه «مجد» - كه كلمه «مجيد» از آن اشتقاق يافته - به معناى شرف وسيع است. وقتى گفته مى شود: «مجد الرّجُل و مجد» - به فتح و ضم جيم - كه بزرگوار و كريم باشد و در اصل اين كلمه از اين قول گرفته شده كه مى گويند: «مجدت الإبل مجوداً». يعنى شتر آن قدر علف بهارى خورده كه شكمش بزرگ شده. | ||
ویرایش