گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
<span id='link6'><span>
<span id='link6'><span>


==حروف مقطعه رموزى هستند بين خدا و پيامبرش ==
از اين جا استفاده مى شود كه اين حروف، «رموزى» هستند بين خداى تعالى و پيامبرش، كه معناى آن ها از ما پنهان است و فهم عادى ما راهى به درك آن ها ندارد، مگر به همين مقدار كه حدس بزنيم بين اين حروف و مضامينى كه در سوره هاى هر يك آمده، ارتباط خاصى هست.
از اينجا استفاده مى شود كه اين حروف رموزى هستند بين خداى تعالى و پيامبرش كه معناى آنها از ما پنهان است و فهم عادى ما راهى به درك آنها ندارد، مگر به همين مقدار كه حدس بزنيم بين اين حروف و مضامينى كه در سوره هاى هر يك آمده ارتباط خاصى هست .
 
و چه بسا اگر اهل تحقيق در مشتركات اين حروف دقت كنند، و مضامين سوره هايى را كه بعضى از اين حروف در ابتداى آنها آمده با يكديگر مقايسه كنند، رموز بيشتر برايشان كشف شود.
و چه بسا اگر اهل تحقيق در مشتركات اين حروف دقت كنند، و مضامين سوره هايى را كه بعضى از اين حروف در ابتداى آن ها آمده با يكديگر مقايسه كنند، رموز بيشتر برايشان كشف شود.
و اى بسا كه معناى آن روايتى هم كه اهل سنت از على (عليه السلام ) نقل كرده اند همين باشد، و آن روايت بطورى كه در مجمع البيان آمده اين است كه آن جناب فرمود: ((براى هر كتابى نقاط برجسته و چكيده اى است ، و چكيده قرآن حروف الفباء است ((.
 
و اى بسا كه معناى آن روايتى هم كه اهل سنّت، از على «عليه السلام» نقل كرده اند، همين باشد. و آن روايت - به طورى كه در مجمع البيان آمده - اين است كه آن جناب فرمود: «براى هر كتابى نقاط برجسته و چكيده اى است، و چكيدۀ قرآن، حروف الفباء است».
 
كَذَلِك يُوحِى إِلَيْك وَ إِلى الَّذِينَ مِن قَبْلِك اللَّهُ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ ... الْعَلىُّ الْعَظِيمُ
كَذَلِك يُوحِى إِلَيْك وَ إِلى الَّذِينَ مِن قَبْلِك اللَّهُ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ ... الْعَلىُّ الْعَظِيمُ
مقتضاى اينكه گفتيم محور اصلى غرض اين سوره بيان وحى و تعريف حقيقت آن و اشاره به هدف آن و نتائجى كه دارد مى باشد، اين است كه اشاره با كلمه ((كذلك (( اشاره به شخص وحى باشد يعنى وحى خصوص اين سوره به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم )، در نتيجه تعريف مطلق وحى نيز هست ، چون مطلق وحى را تشبيه كرده به وحيى كه به آن اشاره نموده ، و به مخاطب نشان داده ، در نتيجه مضمون آيه مثل اين مى شود كه بگوييم انسان مثل زيد است ، در اينجا نيز مى فرمايد: وحى بطور كلى مثل وحى همين سوره است .
مقتضاى اينكه گفتيم محور اصلى غرض اين سوره بيان وحى و تعريف حقيقت آن و اشاره به هدف آن و نتائجى كه دارد مى باشد، اين است كه اشاره با كلمه ((كذلك (( اشاره به شخص وحى باشد يعنى وحى خصوص اين سوره به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم )، در نتيجه تعريف مطلق وحى نيز هست ، چون مطلق وحى را تشبيه كرده به وحيى كه به آن اشاره نموده ، و به مخاطب نشان داده ، در نتيجه مضمون آيه مثل اين مى شود كه بگوييم انسان مثل زيد است ، در اينجا نيز مى فرمايد: وحى بطور كلى مثل وحى همين سوره است .
خط ۱۳۹: خط ۱۴۱:
صاحبان اين دو توجيه درباره قيد ((من فوقهن (( دچار اشكال شده اند، و مخصوصا آن كه وجه دوم را اختيار كرده درباره توجيه قيد مذكور به زحمت افتاده و همچنين در اينكه اتصال جمله ((و الملئكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض ...((، به ما قبل را چطور توجيه كنند دست و پا زده اند، كه هر كس به كتب تفسير آنان مراجعه كند بر اين مطلب واقف مى گردد.
صاحبان اين دو توجيه درباره قيد ((من فوقهن (( دچار اشكال شده اند، و مخصوصا آن كه وجه دوم را اختيار كرده درباره توجيه قيد مذكور به زحمت افتاده و همچنين در اينكه اتصال جمله ((و الملئكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض ...((، به ما قبل را چطور توجيه كنند دست و پا زده اند، كه هر كس به كتب تفسير آنان مراجعه كند بر اين مطلب واقف مى گردد.
<span id='link9'><span>
<span id='link9'><span>
==مقصود از استغفار ملائكه براى زمينيان (و يستغفرون لمن فى الارض ) در خواست تشريعدين براى آنها است ==
==مقصود از استغفار ملائكه براى زمينيان (و يستغفرون لمن فى الارض ) در خواست تشريعدين براى آنها است ==
((و الملئكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض (( يعنى فرشتگان ، خداى را از هر چه كه لايق به ساحت قدسش نيست منزه داشته ، و او را با شمردن كارهاى جميلش ثنا مى گويند. و يكى از چيزهايى كه لايق ساحت قدس او نيست همين است كه امر بندگان خود را مهمل گذارد، و آنان را به سوى دينى كه خود تشريع مى كند، و از راه وحى ابلاغ مى فرمايد هدايت نكند، با اينكه اين هدايت يكى از كارهايى است كه انجامش از ناحيه خدا جميل و پسنديده است . و از خداى سبحان درخواست مى كنند كه اهل زمين را بيامرزد. و معلوم است كه حصول اين آمرزش سببى دارد كه قبلا بايد حاصل شده باشد، و آن سبب عبارت است از پيمودن طريق بندگى ، و آنهم احتياج به هدايت خود خدا دارد. پس برگشت درخواست مغفرت براى اهل زمين به اين درخواست است كه خدا براى آنان دينى تشريع كند، و آنگاه كسانى را كه به آن دين مى گروند بيامرزد. پس معناى جمله مورد بحث اين مى شود: كه ملائكه از خداى سبحان درخواست مى كنند كه براى ساكنين زمين از طريق وحى دينى تشريع كند، و آنگاه به وسيله آن دين ايشان را بيامرزد.
((و الملئكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض (( يعنى فرشتگان ، خداى را از هر چه كه لايق به ساحت قدسش نيست منزه داشته ، و او را با شمردن كارهاى جميلش ثنا مى گويند. و يكى از چيزهايى كه لايق ساحت قدس او نيست همين است كه امر بندگان خود را مهمل گذارد، و آنان را به سوى دينى كه خود تشريع مى كند، و از راه وحى ابلاغ مى فرمايد هدايت نكند، با اينكه اين هدايت يكى از كارهايى است كه انجامش از ناحيه خدا جميل و پسنديده است . و از خداى سبحان درخواست مى كنند كه اهل زمين را بيامرزد. و معلوم است كه حصول اين آمرزش سببى دارد كه قبلا بايد حاصل شده باشد، و آن سبب عبارت است از پيمودن طريق بندگى ، و آنهم احتياج به هدايت خود خدا دارد. پس برگشت درخواست مغفرت براى اهل زمين به اين درخواست است كه خدا براى آنان دينى تشريع كند، و آنگاه كسانى را كه به آن دين مى گروند بيامرزد. پس معناى جمله مورد بحث اين مى شود: كه ملائكه از خداى سبحان درخواست مى كنند كه براى ساكنين زمين از طريق وحى دينى تشريع كند، و آنگاه به وسيله آن دين ايشان را بيامرزد.
۱۳٬۷۵۱

ویرایش