گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
حم وَ الْكتَبِ الْمُبِينِ(۲)
حم وَ الْكتَبِ الْمُبِينِ(۲)
((واو(( در اين جمله براى سوگند است . و مراد از ((كتاب مبين (( قرآن است .
((واو(( در اين جمله براى سوگند است . و مراد از ((كتاب مبين (( قرآن است .
إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ
إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ
مراد از ((ليله مباركه اى كه قرآن در آن نازل شده (( شب قدر است ، چون از آيه شريفه ((انا انزلناه فى ليله القدر(( اين طور استفاده مى شود.
مراد از ((ليله مباركه اى كه قرآن در آن نازل شده (( شب قدر است ، چون از آيه شريفه ((انا انزلناه فى ليله القدر(( اين طور استفاده مى شود.
مقصود از نزول كتاب در ((شبى مبارك ((
مقصود از نزول كتاب در ((شبى مبارك ((
خط ۳۶: خط ۳۸:
بعضى ديگر گفته اند: قرآن يك نوبت تماميش به آسمان دنيا نازل شده ، و آن در شب قدر بوده ، و سپس از آسمان دنيا به تدريج و در طول بيست و سه سال دعوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به زمين نازل شده . و اين تفسير از اخبارى استفاده شده كه در تفسير آياتى وارد شده كه مى رساند قرآن يك دفعه نازل شده - كه ان شاء اللّه - آن روايات در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت .
بعضى ديگر گفته اند: قرآن يك نوبت تماميش به آسمان دنيا نازل شده ، و آن در شب قدر بوده ، و سپس از آسمان دنيا به تدريج و در طول بيست و سه سال دعوت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) به زمين نازل شده . و اين تفسير از اخبارى استفاده شده كه در تفسير آياتى وارد شده كه مى رساند قرآن يك دفعه نازل شده - كه ان شاء اللّه - آن روايات در بحث روايتى آينده از نظر خواننده خواهد گذشت .
((انا كنا منذرين (( - اين جمله در جاى تعليل قرار گرفته ، و دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى قبل از اين انذار هم ، بطور مستمر انذار مى كرده ، و اين خود دلالت دارد بر اينكه نزول قرآن از ناحيه خداى سبحان چيز نوظهورى نيست ، چون قرآن يك انذار است ، و انذار سنت هميشگى خداى تعالى است كه همواره در امت هاى گذشته از طريق وحى به انبياء و رسولان جريان داشته ، و دائما انبيايى را مبعوث مى كرده تا بشر را انذار كنند.
((انا كنا منذرين (( - اين جمله در جاى تعليل قرار گرفته ، و دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى قبل از اين انذار هم ، بطور مستمر انذار مى كرده ، و اين خود دلالت دارد بر اينكه نزول قرآن از ناحيه خداى سبحان چيز نوظهورى نيست ، چون قرآن يك انذار است ، و انذار سنت هميشگى خداى تعالى است كه همواره در امت هاى گذشته از طريق وحى به انبياء و رسولان جريان داشته ، و دائما انبيايى را مبعوث مى كرده تا بشر را انذار كنند.
فِيهَا يُفْرَقُ كلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ
فِيهَا يُفْرَقُ كلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ
ضمير در ((فيها(( به ((ليله (( برمى گردد. و فرق - كه ماده اصلى ((يفرق (( است به معناى جدا كردن چيزى از چيز ديگر است ، به طورى كه از يكديگر متمايز شوند. و در مقابل اين معنا كلمه احكام قرار دارد. پس امر حكيم عبارت است از امرى كه الفاظش از يكديگر متمايز نباشد، و احوال و خصوصياتش متعين نباشد، همچنان كه آيه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( نيز به اين معنا اشاره دارد.
ضمير در ((فيها(( به ((ليله (( برمى گردد. و فرق - كه ماده اصلى ((يفرق (( است به معناى جدا كردن چيزى از چيز ديگر است ، به طورى كه از يكديگر متمايز شوند. و در مقابل اين معنا كلمه احكام قرار دارد. پس امر حكيم عبارت است از امرى كه الفاظش از يكديگر متمايز نباشد، و احوال و خصوصياتش متعين نباشد، همچنان كه آيه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( نيز به اين معنا اشاره دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۰ </center>
خط ۴۹: خط ۵۱:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۱ </center>
و ليكن از همه اين وجوه روشن تر وجهى است كه ما بيان كرديم .
و ليكن از همه اين وجوه روشن تر وجهى است كه ما بيان كرديم .
أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ
أَمْراً مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ
مراد از كلمه ((امر(( در اينجا ((شاءن (( است . و اين كلمه حال از كلمه ((امر(( قبلى است ، و معناى جمله اين است : در آن شب هر امرى تجزيه و تفصيل مى شود، در حالى كه امرى است از جانب ما، و آغاز شده اى از درگاه ما. ممكن هم هست مراد از اين كلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنايش چنين مى شود: در آن شب هر امرى به فرمان ما تفصيل داده مى شود. و اين كلمه چه به معناى شاءن باشد، و چه به معناى فرمان ، متعلق است به كلمه ((يفرق ((.
مراد از كلمه ((امر(( در اينجا ((شاءن (( است . و اين كلمه حال از كلمه ((امر(( قبلى است ، و معناى جمله اين است : در آن شب هر امرى تجزيه و تفصيل مى شود، در حالى كه امرى است از جانب ما، و آغاز شده اى از درگاه ما. ممكن هم هست مراد از اين كلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنايش چنين مى شود: در آن شب هر امرى به فرمان ما تفصيل داده مى شود. و اين كلمه چه به معناى شاءن باشد، و چه به معناى فرمان ، متعلق است به كلمه ((يفرق ((.
و نيز ممكن است كه بگوييم متعلق است به جمله ((انزلناه (( يعنى در حالى كه آن نازل شده شاءنى از ما است و يا به فرمانى از ما نازل شده است . و جمله ((انا كنا مرسلين (( خالى از تاءييد اين احتمال نيست ، و آن را تعليل مى كند. و معنايش اين است كه : ما آن كتاب را در حالى كه امرى از ناحيه ما بود نازل كرديم ، چون سنت ما بر فرستادن پيامبران و رسولان جارى است .
و نيز ممكن است كه بگوييم متعلق است به جمله ((انزلناه (( يعنى در حالى كه آن نازل شده شاءنى از ما است و يا به فرمانى از ما نازل شده است . و جمله ((انا كنا مرسلين (( خالى از تاءييد اين احتمال نيست ، و آن را تعليل مى كند. و معنايش اين است كه : ما آن كتاب را در حالى كه امرى از ناحيه ما بود نازل كرديم ، چون سنت ما بر فرستادن پيامبران و رسولان جارى است .
رَحْمَةً مِّن رَّبِّك إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ
رَحْمَةً مِّن رَّبِّك إِنَّهُ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ
يعنى نازل كردن آن رحمتى بود از پروردگار تو. و يا معنايش اين است كه ما آن را بدين جهت نازل كرديم تا رحمتى از خود را بر مردم افاضه كرده باشيم : و يا اين است كه نازل كردنش به خاطر آن بود كه رحمت پروردگارت اقتضاى انزال آن را داشت . پس كلمه ((رحمه (( بنا بر معناى اول ، حال خواهد بود، وبنا بر معناى دوم و سوم مفعول له ، و بيان علت .
يعنى نازل كردن آن رحمتى بود از پروردگار تو. و يا معنايش اين است كه ما آن را بدين جهت نازل كرديم تا رحمتى از خود را بر مردم افاضه كرده باشيم : و يا اين است كه نازل كردنش به خاطر آن بود كه رحمت پروردگارت اقتضاى انزال آن را داشت . پس كلمه ((رحمه (( بنا بر معناى اول ، حال خواهد بود، وبنا بر معناى دوم و سوم مفعول له ، و بيان علت .
و در كلمه ((من ربك (( التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت بكار رفته ، چون خداى تعالى قبلا متكلم مع الغير فرض شده بود، مى فرمود: ما چنين و چنان كرديم . و در اين كلمه غايب فرض شده مى فرمايد ((از ناحيه پروردگارت ((. وجه اين التفات اين است كه اظهار عنايتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن كسى كه قرآن را بر آن جناب نازل كرده ، پروردگار او است ، و منذر حقيقى كه پيامبر را به سوى مردم فرستاده او است .
و در كلمه ((من ربك (( التفاتى از تكلم مع الغير به غيبت بكار رفته ، چون خداى تعالى قبلا متكلم مع الغير فرض شده بود، مى فرمود: ما چنين و چنان كرديم . و در اين كلمه غايب فرض شده مى فرمايد ((از ناحيه پروردگارت ((. وجه اين التفات اين است كه اظهار عنايتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن كسى كه قرآن را بر آن جناب نازل كرده ، پروردگار او است ، و منذر حقيقى كه پيامبر را به سوى مردم فرستاده او است .
((انه هو السميع العليم (( - يعنى او شنواى درخواست ها، و داناى حوائج است . درخواست آنان را مى شنود، و حاجت شان را كه همان اهتداء به هدايت پروردگار تو است مى داند، و به همين جهت كتاب نازل مى كند و رسول ارسال مى كند، چون نسبت به بندگانش رحمت دارد.
((انه هو السميع العليم (( - يعنى او شنواى درخواست ها، و داناى حوائج است . درخواست آنان را مى شنود، و حاجت شان را كه همان اهتداء به هدايت پروردگار تو است مى داند، و به همين جهت كتاب نازل مى كند و رسول ارسال مى كند، چون نسبت به بندگانش رحمت دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۲ </center>
رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ
رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُّوقِنِينَ
از آنجا كه وثنيها معتقد بودند كه هر صنف از اصناف خلق ، اله و معبودى جداگانه دارد حال يا يكى و يا بيشتر - و چه بسا مى شد كه يك طايفه از آنها اله مخصوصى براى خود داشتند، غير آن اله كه قوم ديگر اتخاذ كرده بودند، لذا در اين آيه شريفه به دنبال جمله ((من ربك (( كه در آخر آيه قبلى بود، فرمود: ۰((رب السموات ...(( تا كسى از آنان خيال نكند كه ربوبيت خدا نسبت به رسول گراميش در جمله ((ربك : پروردگار تو(( ربوبيت خاصى است ، و قرآن هم قائل به چند ربوبيت است . و نيز بفهماند كه پروردگار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همان پروردگار آسمانها و زمين و موجودات بين آندو است ، و به همين جهت دنبال اين آيه در آيه بعدى هم فرمود: ((لا اله الا هو((.
از آنجا كه وثنيها معتقد بودند كه هر صنف از اصناف خلق ، اله و معبودى جداگانه دارد حال يا يكى و يا بيشتر - و چه بسا مى شد كه يك طايفه از آنها اله مخصوصى براى خود داشتند، غير آن اله كه قوم ديگر اتخاذ كرده بودند، لذا در اين آيه شريفه به دنبال جمله ((من ربك (( كه در آخر آيه قبلى بود، فرمود: ۰((رب السموات ...(( تا كسى از آنان خيال نكند كه ربوبيت خدا نسبت به رسول گراميش در جمله ((ربك : پروردگار تو(( ربوبيت خاصى است ، و قرآن هم قائل به چند ربوبيت است . و نيز بفهماند كه پروردگار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) همان پروردگار آسمانها و زمين و موجودات بين آندو است ، و به همين جهت دنبال اين آيه در آيه بعدى هم فرمود: ((لا اله الا هو((.
((ان كنتم موقنين (( - اين اشتراط - همانطور كه زمخشرى هم گفته - از قبيل اشتراطى است كه گاهى خود ما در گفتگوهايمان مى آوريم ، مثلا مى گوييم ((اين تحفه و انعام زيد است كه مردم همه جا از كرم او سخن مى گويند و سخاوتش را شهرت داده اند. البته اگر داستان بخشش و سخاى او را شنيده باشى ، و برايت گفته باشند((. و در حقيقت معناى اين اشتراط اين است كه بفهمانيم سخاوت زيد را همه اهل يقين مى دانند.
((ان كنتم موقنين (( - اين اشتراط - همانطور كه زمخشرى هم گفته - از قبيل اشتراطى است كه گاهى خود ما در گفتگوهايمان مى آوريم ، مثلا مى گوييم ((اين تحفه و انعام زيد است كه مردم همه جا از كرم او سخن مى گويند و سخاوتش را شهرت داده اند. البته اگر داستان بخشش و سخاى او را شنيده باشى ، و برايت گفته باشند((. و در حقيقت معناى اين اشتراط اين است كه بفهمانيم سخاوت زيد را همه اهل يقين مى دانند.
در آيه مورد بحث هم معناى ((اگر اهل يقين بوده باشيد همين است كه بفهماند خدا همان كسى است كه همه اهل يقين او را مى شناسند، و مى دانند كه تنها او رب آسمانها و زمين و ما بين آن دو است ، و اگر شما هم از ايشان باشيد البته خواهيد ديد كه او رب همه چيز است .
در آيه مورد بحث هم معناى ((اگر اهل يقين بوده باشيد همين است كه بفهماند خدا همان كسى است كه همه اهل يقين او را مى شناسند، و مى دانند كه تنها او رب آسمانها و زمين و ما بين آن دو است ، و اگر شما هم از ايشان باشيد البته خواهيد ديد كه او رب همه چيز است .
لا إِلَهَ إِلا هُوَ يحْىِ وَ يُمِيت رَبُّكمْ وَ رَب ءَابَائكُمُ الاَوَّلِينَ
لا إِلَهَ إِلا هُوَ يحْىِ وَ يُمِيت رَبُّكمْ وَ رَب ءَابَائكُمُ الاَوَّلِينَ
از آنجا كه آيه قبلى مى فهماند كه ربوبيت يعنى ملك و تدبير منحصر در خداى تعالى است ، و نيز چون الوهيت يعنى معبوديت به حق از لوازم ربوبيت است ، لذا دنبالش كلمه توحيد را آورد كه تمامى آلهه غير خدا را نفى مى كند، و مى فرمايد: ((لا اله الا هو((.
از آنجا كه آيه قبلى مى فهماند كه ربوبيت يعنى ملك و تدبير منحصر در خداى تعالى است ، و نيز چون الوهيت يعنى معبوديت به حق از لوازم ربوبيت است ، لذا دنبالش كلمه توحيد را آورد كه تمامى آلهه غير خدا را نفى مى كند، و مى فرمايد: ((لا اله الا هو((.
((يحيى و يميت (( - اين دو صفت از خصوصى ترين صفات خداى تعالى است كه از شؤ ون تدبيرند، و در نامبردن آن دو، نوعى زمينه چينى است براى انذار به معاد كه به زودى مى آيد.
((يحيى و يميت (( - اين دو صفت از خصوصى ترين صفات خداى تعالى است كه از شؤ ون تدبيرند، و در نامبردن آن دو، نوعى زمينه چينى است براى انذار به معاد كه به زودى مى آيد.
خط ۸۲: خط ۸۴:
==آيات ۹ - ۳۳ سوره دخان ==
==آيات ۹ - ۳۳ سوره دخان ==
بَلْ هُمْ فى شكٍ يَلْعَبُونَ(۹)
بَلْ هُمْ فى شكٍ يَلْعَبُونَ(۹)
فَارْتَقِب يَوْمَ تَأْتى السمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ(۱۰)
فَارْتَقِب يَوْمَ تَأْتى السمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ(۱۰)
يَغْشى النَّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱۱)
يَغْشى النَّاس هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ(۱۱)
رَّبَّنَا اكْشِف عَنَّا الْعَذَاب إِنَّا مُؤْمِنُونَ(۱۲)
رَّبَّنَا اكْشِف عَنَّا الْعَذَاب إِنَّا مُؤْمِنُونَ(۱۲)
أَنى لهَُمُ الذِّكْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسولٌ مُّبِينٌ(۱۳)
أَنى لهَُمُ الذِّكْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسولٌ مُّبِينٌ(۱۳)
ثمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مجْنُونٌ(۱۴)
ثمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مجْنُونٌ(۱۴)
إِنَّا كاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكمْ عَائدُونَ(۱۵)
إِنَّا كاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكمْ عَائدُونَ(۱۵)
يَوْمَ نَبْطِش الْبَطشةَ الْكُبرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ(۱۶)
يَوْمَ نَبْطِش الْبَطشةَ الْكُبرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ(۱۶)
* وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جَاءَهُمْ رَسولٌ كرِيمٌ(۱۷)
* وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جَاءَهُمْ رَسولٌ كرِيمٌ(۱۷)
أَنْ أَدُّوا إِلىَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنى لَكمْ رَسولٌ أَمِينٌ(۱۸)
أَنْ أَدُّوا إِلىَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنى لَكمْ رَسولٌ أَمِينٌ(۱۸)
وَ أَن لا تَعْلُوا عَلى اللَّهِ إِنى ءَاتِيكم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ(۱۹)
وَ أَن لا تَعْلُوا عَلى اللَّهِ إِنى ءَاتِيكم بِسلْطنٍ مُّبِينٍ(۱۹)
وَ إِنى عُذْت بِرَبى وَ رَبِّكمْ أَن تَرْجُمُونِ(۲۰)
وَ إِنى عُذْت بِرَبى وَ رَبِّكمْ أَن تَرْجُمُونِ(۲۰)
وَ إِن لَّمْ تُؤْمِنُوا لى فَاعْتزِلُونِ(۲۱)
وَ إِن لَّمْ تُؤْمِنُوا لى فَاعْتزِلُونِ(۲۱)
فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلاءِ قَوْمٌ مجْرِمُونَ(۲۲)
فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلاءِ قَوْمٌ مجْرِمُونَ(۲۲)
فَأَسرِ بِعِبَادِى لَيْلاً إِنَّكم مُّتَّبَعُونَ(۲۳)
فَأَسرِ بِعِبَادِى لَيْلاً إِنَّكم مُّتَّبَعُونَ(۲۳)
وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ(۲۴)
وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ(۲۴)
كمْ تَرَكُوا مِن جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۲۵)
كمْ تَرَكُوا مِن جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۲۵)
وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(۲۶)
وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(۲۶)
وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيهَا فَكِهِينَ(۲۷)
وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيهَا فَكِهِينَ(۲۷)
كَذَلِك وَ أَوْرَثْنَهَا قَوْماً ءَاخَرِينَ(۲۸)
كَذَلِك وَ أَوْرَثْنَهَا قَوْماً ءَاخَرِينَ(۲۸)
فَمَا بَكَت عَلَيهِمُ السمَاءُ وَ الاَرْض وَ مَا كانُوا مُنظرِينَ(۲۹)
فَمَا بَكَت عَلَيهِمُ السمَاءُ وَ الاَرْض وَ مَا كانُوا مُنظرِينَ(۲۹)
وَ لَقَدْ نجَّيْنَا بَنى إِسرءِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ(۳۰)
وَ لَقَدْ نجَّيْنَا بَنى إِسرءِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ(۳۰)
مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عَالِياً مِّنَ الْمُسرِفِينَ(۳۱)
مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عَالِياً مِّنَ الْمُسرِفِينَ(۳۱)
وَ لَقَدِ اخْترْنَهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلى الْعَلَمِينَ(۳۲)
وَ لَقَدِ اخْترْنَهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلى الْعَلَمِينَ(۳۲)
وَ ءَاتَيْنَهُم مِّنَ الاَيَتِ مَا فِيهِ بَلَؤٌا مُّبِينٌ(۳۳)
وَ ءَاتَيْنَهُم مِّنَ الاَيَتِ مَا فِيهِ بَلَؤٌا مُّبِينٌ(۳۳)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۶ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۳۹: خط ۱۴۱:
بَلْ هُمْ فى شكٍ يَلْعَبُونَ
بَلْ هُمْ فى شكٍ يَلْعَبُونَ
ضمير جمع ((هم (( به قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، يعنى مردمى كه معاصر آن جناب بودند. و كلمه ((بل (( اعراض از مطلبى است كه حذف شده ، مطلبى كه سياق قبلى مى فهماند چيست ، و تقديرش اين است كه ((ايشان با اين حرفها، يعنى رسالت رسول و اوصاف كتابى كه بر او نازل شده صاحب يقين و داراى ايمان نمى شوند، بلكه همچنان در شك و ريب مى مانند، و سرگرم بازى با اشتغالات دنيوى خود هستند((. اين نظريه ما بود در معناى ((بل ((، ولى زمخشرى گفته : اين كلمه اعراض از جمله ((ان كنتم موقنين (( است .
ضمير جمع ((هم (( به قوم رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد، يعنى مردمى كه معاصر آن جناب بودند. و كلمه ((بل (( اعراض از مطلبى است كه حذف شده ، مطلبى كه سياق قبلى مى فهماند چيست ، و تقديرش اين است كه ((ايشان با اين حرفها، يعنى رسالت رسول و اوصاف كتابى كه بر او نازل شده صاحب يقين و داراى ايمان نمى شوند، بلكه همچنان در شك و ريب مى مانند، و سرگرم بازى با اشتغالات دنيوى خود هستند((. اين نظريه ما بود در معناى ((بل ((، ولى زمخشرى گفته : اين كلمه اعراض از جمله ((ان كنتم موقنين (( است .
فَارْتَقِب يَوْمَ تَأْتى السمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ يَغْشى النَّاس
فَارْتَقِب يَوْمَ تَأْتى السمَاءُ بِدُخَانٍ مُّبِينٍ يَغْشى النَّاس
كلمه ((فارتقب (( امر از باب ((ارتقاب (( است ، و ارتقاب به معناى انتظار است . مى فرمايد: منتظر روزى باش كه آسمان دودى آشكار بياورد. و اين تهديدى است به عذابى كه از هر سو مردم را فرا مى گيرد.
كلمه ((فارتقب (( امر از باب ((ارتقاب (( است ، و ارتقاب به معناى انتظار است . مى فرمايد: منتظر روزى باش كه آسمان دودى آشكار بياورد. و اين تهديدى است به عذابى كه از هر سو مردم را فرا مى گيرد.
<span id='link146'><span>
<span id='link146'><span>
خط ۱۵۱: خط ۱۵۳:
((يغشى الناس (( - يعنى دودى است كه از هر طرف بر مردم احاطه مى يابد. و مراد از ((ناس (( بنا بر قول اول ، اهل مكه ، و بنابر قول دوم عموم مردم است .
((يغشى الناس (( - يعنى دودى است كه از هر طرف بر مردم احاطه مى يابد. و مراد از ((ناس (( بنا بر قول اول ، اهل مكه ، و بنابر قول دوم عموم مردم است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۰۹ </center>
هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ رَّبَّنَا اكْشِف عَنَّا الْعَذَاب إِنَّا مُؤْمِنُونَ
هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ رَّبَّنَا اكْشِف عَنَّا الْعَذَاب إِنَّا مُؤْمِنُونَ
اين جمله حكايت گفتار مردمى است كه دچار عذاب دخان شدند، و معنايش اين است كه در آن روز كه آسمان دودى آشكارا مى آورد، مردم مى گويند: پروردگارا اين عذاب را از ما بردار كه ايمان خواهيم آورد. و در اين گفتار خود، هم به ربوبيت خدا اعتراف مى كنند و هم اظهار ايمان مى كنند كه ما به اين دعوت حقت ايمان مى آوريم .
اين جمله حكايت گفتار مردمى است كه دچار عذاب دخان شدند، و معنايش اين است كه در آن روز كه آسمان دودى آشكارا مى آورد، مردم مى گويند: پروردگارا اين عذاب را از ما بردار كه ايمان خواهيم آورد. و در اين گفتار خود، هم به ربوبيت خدا اعتراف مى كنند و هم اظهار ايمان مى كنند كه ما به اين دعوت حقت ايمان مى آوريم .
أَنى لهَُمُ الذِّكْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسولٌ مُّبِينٌ
أَنى لهَُمُ الذِّكْرَى وَ قَدْ جَاءَهُمْ رَسولٌ مُّبِينٌ
يعنى از كجا مى توانند متذكر شوند، و به حق اعتراف كنند، در حالى كه اين حق را رسولى آشكارا آورد، و مع ذلك به آن ايمان نمى آورند، رسولى كه رسالتش بسيار روشن بود و جاى هيچ شكى در آن نبود. و خلاصه اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اعلام مى دارد كه اينان در وعده اى كه مى دهند راست نمى گويند.
يعنى از كجا مى توانند متذكر شوند، و به حق اعتراف كنند، در حالى كه اين حق را رسولى آشكارا آورد، و مع ذلك به آن ايمان نمى آورند، رسولى كه رسالتش بسيار روشن بود و جاى هيچ شكى در آن نبود. و خلاصه اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) اعلام مى دارد كه اينان در وعده اى كه مى دهند راست نمى گويند.
ثمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مجْنُونٌ
ثمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قَالُوا مُعَلَّمٌ مجْنُونٌ
كلمه ((تولوا(( جمع ماضى از مصدر ((تولى (( است ، كه به معناى پشت كردن و اعراض است . و ضمير در ((عنه (( به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد. و جمله ((معلم مجنون (( دو خبر است براى مبتدائى كه حذف شده ، و تقديرش ((هو معلم و مجنون (( است . و معنايش اين است كه : سپس از رسول اعراض كرده گفتند: او ((معلم (( است ، يعنى ديگران يادش داده اند ((و مجنون (( است يعنى جن او را آسيب زده . پس هم به آن جناب تهمت زدند كه ديگران يادش ‍ داده اند، و او به دروغ سخنان خود را به خدا نسبت مى دهد، همچنان كه در آيه ((و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه (( بشر نيز اين تهمت را نقل كرده ، و هم اينكه تهمت زدند كه جن به عقل او آسيب رسانده و در نتيجه عقلش اختلال يافته .
كلمه ((تولوا(( جمع ماضى از مصدر ((تولى (( است ، كه به معناى پشت كردن و اعراض است . و ضمير در ((عنه (( به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برمى گردد. و جمله ((معلم مجنون (( دو خبر است براى مبتدائى كه حذف شده ، و تقديرش ((هو معلم و مجنون (( است . و معنايش اين است كه : سپس از رسول اعراض كرده گفتند: او ((معلم (( است ، يعنى ديگران يادش داده اند ((و مجنون (( است يعنى جن او را آسيب زده . پس هم به آن جناب تهمت زدند كه ديگران يادش ‍ داده اند، و او به دروغ سخنان خود را به خدا نسبت مى دهد، همچنان كه در آيه ((و لقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه (( بشر نيز اين تهمت را نقل كرده ، و هم اينكه تهمت زدند كه جن به عقل او آسيب رسانده و در نتيجه عقلش اختلال يافته .
إِنَّا كاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكمْ عَائدُونَ
إِنَّا كاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلاً إِنَّكمْ عَائدُونَ
يعنى ما عذاب را براى مدتى برمى داريم و ليكن شما ايمان نخواهيد آورد، و دوباره به كفر خود برمى گرديد و تكذيب خود را از سر مى گيريد. البته اين در صورتى است كه قول اول در تفسير آيه ((يوم تاتى السماء بدخان مبين (( را اختيار كنيم كه مى گفت منظور از دخان ، عذاب مشركين در روز فتح مكه است ، و اين آيه مانند جمله ((انى لهم الذكرى ...(( صدق گفتار و وعده مشركين را رد مى كند، و اين رد را تاءكيد مى نمايد.
يعنى ما عذاب را براى مدتى برمى داريم و ليكن شما ايمان نخواهيد آورد، و دوباره به كفر خود برمى گرديد و تكذيب خود را از سر مى گيريد. البته اين در صورتى است كه قول اول در تفسير آيه ((يوم تاتى السماء بدخان مبين (( را اختيار كنيم كه مى گفت منظور از دخان ، عذاب مشركين در روز فتح مكه است ، و اين آيه مانند جمله ((انى لهم الذكرى ...(( صدق گفتار و وعده مشركين را رد مى كند، و اين رد را تاءكيد مى نمايد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۱۰ </center>
و اما بنا بر قول دوم كه منظور از ((دخان (( يكى از علامتهاى نزديك قيامت بود معنايى كه از آيه نزديك تر به ذهن باشد اين است كه : شما به سوى عذاب روز قيامت برمى گرديد.
و اما بنا بر قول دوم كه منظور از ((دخان (( يكى از علامتهاى نزديك قيامت بود معنايى كه از آيه نزديك تر به ذهن باشد اين است كه : شما به سوى عذاب روز قيامت برمى گرديد.
يَوْمَ نَبْطِش الْبَطشةَ الْكُبرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ
يَوْمَ نَبْطِش الْبَطشةَ الْكُبرَى إِنَّا مُنتَقِمُونَ
كلمه ((بطش (( به طورى كه راغب گفته - به معناى چيزى را با صولت گرفتن است . و منظور از ((روزى كه خدا كفار به بطشى بزرگ بطش ‍ مى كند(( بنابر تفسير اول آيه ((يوم تاتى السماء بدخان مبين (( روز جنگ بدر است ، كه خدا كفار را هلاك كرد. و بنا بر تفسير دوم ، روز قيامت است . و چه بسا توصيف ((بطشه (( با كلمه ((كبرى (( مؤ يد همين تفسير دوم باشد، چون اين توصيف ، بطشه را بطشه اى معرفى مى كند كه بزرگتر از آن تصور نمى شود، و چنين بطشه اى همان بطشه روز قيامت است كه عذابش از هر عذابى سخت تر است ، همچنان كه قرآن كريم فرموده : ((فيعذبه اللّه العذاب الاكبر كما(( اينكه پاداش ‍ قيامت هم بزرگترين پاداش است ، و در آن باره مى فرمايد : ((و لاجر الاخره اكبر((.
كلمه ((بطش (( به طورى كه راغب گفته - به معناى چيزى را با صولت گرفتن است . و منظور از ((روزى كه خدا كفار به بطشى بزرگ بطش ‍ مى كند(( بنابر تفسير اول آيه ((يوم تاتى السماء بدخان مبين (( روز جنگ بدر است ، كه خدا كفار را هلاك كرد. و بنا بر تفسير دوم ، روز قيامت است . و چه بسا توصيف ((بطشه (( با كلمه ((كبرى (( مؤ يد همين تفسير دوم باشد، چون اين توصيف ، بطشه را بطشه اى معرفى مى كند كه بزرگتر از آن تصور نمى شود، و چنين بطشه اى همان بطشه روز قيامت است كه عذابش از هر عذابى سخت تر است ، همچنان كه قرآن كريم فرموده : ((فيعذبه اللّه العذاب الاكبر كما(( اينكه پاداش ‍ قيامت هم بزرگترين پاداش است ، و در آن باره مى فرمايد : ((و لاجر الاخره اكبر((.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۱۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش