گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۴: خط ۳۶:
<span id='link48'><span>
<span id='link48'><span>
==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر ==
==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر ==
هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَئف فى الاَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكَفِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبهِمْ إِلا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكَفِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلا خَساراً(۳۹)
هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَئف فى الاَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكَفِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبهِمْ إِلا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكَفِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلا خَساراً(۳۹)
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونى مَا ذَا خَلَقُوا مِنَ الاَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فى السمَوَتِ أَمْ ءَاتَيْنَهُمْ كِتَباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظلِمُونَ بَعْضهُم بَعْضاً إِلا غُرُوراً(۴۰)
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونى مَا ذَا خَلَقُوا مِنَ الاَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فى السمَوَتِ أَمْ ءَاتَيْنَهُمْ كِتَباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَتٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظلِمُونَ بَعْضهُم بَعْضاً إِلا غُرُوراً(۴۰)
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِك السمَوَتِ وَ الاَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً(۴۱)
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِك السمَوَتِ وَ الاَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً(۴۱)
وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَنهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلا نُفُوراً(۴۲)
وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَنهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلا نُفُوراً(۴۲)
استِكْبَاراً فى الاَرْضِ وَ مَكْرَ السيى وَ لا يحِيقُ الْمَكْرُ السيىُ إِلا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظرُونَ إِلا سنَّت الاَوَّلِينَ فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِيلاً(۴۳)
استِكْبَاراً فى الاَرْضِ وَ مَكْرَ السيى وَ لا يحِيقُ الْمَكْرُ السيىُ إِلا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظرُونَ إِلا سنَّت الاَوَّلِينَ فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِيلاً(۴۳)
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَيَنظرُوا كَيْف كانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشدَّ مِنهُمْ قُوَّةً وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شىْءٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً(۴۴)
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَيَنظرُوا كَيْف كانَ عَقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشدَّ مِنهُمْ قُوَّةً وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شىْءٍ فى السمَوَتِ وَ لا فى الاَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً(۴۴)
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِمَا كسبُوا مَا تَرَك عَلى ظهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَكن يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرَا(۴۵)
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِمَا كسبُوا مَا تَرَك عَلى ظهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَكن يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرَا(۴۵)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۴ </center>
خط ۵۶: خط ۵۸:
<span id='link49'><span>
<span id='link49'><span>
==مجتبى بر يگانگى خدا در ربوبيت و نفى ربوبيت از آلهه مشركين ==
==مجتبى بر يگانگى خدا در ربوبيت و نفى ربوبيت از آلهه مشركين ==
هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَئف فى الاَرْضِ ...
هُوَ الَّذِى جَعَلَكمْ خَلَئف فى الاَرْضِ ...
كلمه خلائف جمع خليفه است . و خليفه بودن مردم در زمين به اين معنا است كه هر لاحقى از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد، همان طور كه سابقين بر اين كار توانايى و تسلط داشتند.
كلمه خلائف جمع خليفه است . و خليفه بودن مردم در زمين به اين معنا است كه هر لاحقى از ايشان جانشين سابق شود و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد، همان طور كه سابقين بر اين كار توانايى و تسلط داشتند.
و اگر انسانها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است ، كه خلقتى است از طريق توالد و تناسل ؛ چون اين نو ع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم مى كند.
و اگر انسانها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است ، كه خلقتى است از طريق توالد و تناسل ؛ چون اين نو ع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم مى كند.
خط ۶۸: خط ۷۰:
و اگر ((مقت (( را مقيد به ((عند ربّهم (( كرد، ولى ((خسار(( را مقيد به آن نكرد، براى اين بود كه ((خسار(( از تبعات و آثار تبديل ايمان به كفر و تبديل سعادت به شقاوت است ، و اين امرى است در نزد خود انسان ها، ولى ((مقت (( كه شدت خشم خدا است امرى است در نزد خداى سبحان .
و اگر ((مقت (( را مقيد به ((عند ربّهم (( كرد، ولى ((خسار(( را مقيد به آن نكرد، براى اين بود كه ((خسار(( از تبعات و آثار تبديل ايمان به كفر و تبديل سعادت به شقاوت است ، و اين امرى است در نزد خود انسان ها، ولى ((مقت (( كه شدت خشم خدا است امرى است در نزد خداى سبحان .
و اما حب و بغضى كه به خداى تعالى نسبت داده مى شود، دو تا از صفات افعال است ، و معانى اى است خارج از ذات خدا و غير قائم به او. و معناى حب خداى تعالى نسبت به يكى از بندگان ، اين است كه : رحمتش را بر او گسترده كند، و به سوى او بكشاند و بغض خداى تعالى نسبت به كسى اين است كه رحمتش را از او باز دارد و دور كند.
و اما حب و بغضى كه به خداى تعالى نسبت داده مى شود، دو تا از صفات افعال است ، و معانى اى است خارج از ذات خدا و غير قائم به او. و معناى حب خداى تعالى نسبت به يكى از بندگان ، اين است كه : رحمتش را بر او گسترده كند، و به سوى او بكشاند و بغض خداى تعالى نسبت به كسى اين است كه رحمتش را از او باز دارد و دور كند.
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ...
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ...
اضافه ((شركاء(( به مشركين ، به اين عنايت است كه مشركين ادعاى شركت در خدايى براى آنها كردند، پس در نتيجه اضافه شركاء به ضمير ((كم (( اضافه اى است لامى و مجازى ، (چون بت ها شركاى مشركين نبودند، تا اين نسبت حقيقى باشد).
اضافه ((شركاء(( به مشركين ، به اين عنايت است كه مشركين ادعاى شركت در خدايى براى آنها كردند، پس در نتيجه اضافه شركاء به ضمير ((كم (( اضافه اى است لامى و مجازى ، (چون بت ها شركاى مشركين نبودند، تا اين نسبت حقيقى باشد).
<span id='link50'><span>
<span id='link50'><span>
خط ۸۶: خط ۸۸:
<span id='link51'><span>
<span id='link51'><span>
==استدلال بر توحيد با استناد به ابقاء موجودات و اينكه ابقاء عبارتست از ايجاد و تدبيرمتوالى ==
==استدلال بر توحيد با استناد به ابقاء موجودات و اينكه ابقاء عبارتست از ايجاد و تدبيرمتوالى ==
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِك السمَوَتِ وَ الاَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ...
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِك السمَوَتِ وَ الاَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ...
بعضى از مفسرين گفته اند: ((اين آيه شريفه استينافى است كه نتيجه قبح شرك و دلهره ناشى از آن را بيان مى كند، و ربطى به ما قبل ندارد، مى خواهد بفرمايد: خداى تعالى آسمانها و زمين را حفظ مى كند، چون نمى خواهد فرو بريزند، و يا حفظ مى كند تا فرو نريزند و مضمحل نشوند؛ چون ممكن الوجود همان طور كه در حال پديد آمدنش محتاج پديد آورنده است ، در بقايش نيز محتاج اوست ((.
بعضى از مفسرين گفته اند: ((اين آيه شريفه استينافى است كه نتيجه قبح شرك و دلهره ناشى از آن را بيان مى كند، و ربطى به ما قبل ندارد، مى خواهد بفرمايد: خداى تعالى آسمانها و زمين را حفظ مى كند، چون نمى خواهد فرو بريزند، و يا حفظ مى كند تا فرو نريزند و مضمحل نشوند؛ چون ممكن الوجود همان طور كه در حال پديد آمدنش محتاج پديد آورنده است ، در بقايش نيز محتاج اوست ((.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۹ </center>
خط ۱۰۰: خط ۱۰۲:
((انّه كان حليما غفورا(( - پس خداى تعالى به خاطر اينكه حليم است ، در هيچ كارى عجله نمى كند، و به خاطر اينكه آمرزنده است ، جهات عدمى هر چيزى را پنهان مى دارد، و مقتضاى اين دو اسم اين است كه آسمان ها و زمين را از اينكه مشرف به زوال شوند، تا مدتى معين جلوگير شود.
((انّه كان حليما غفورا(( - پس خداى تعالى به خاطر اينكه حليم است ، در هيچ كارى عجله نمى كند، و به خاطر اينكه آمرزنده است ، جهات عدمى هر چيزى را پنهان مى دارد، و مقتضاى اين دو اسم اين است كه آسمان ها و زمين را از اينكه مشرف به زوال شوند، تا مدتى معين جلوگير شود.
صاحب كتاب ((ارشاد العقل السليم (( گفته : خدا حليم و غفور است ، يعنى در عقوبتى كه جنايات بشر مستوجب آن است عجله نمى كند، و لذا مى بينيد كه آسمانها و زمين را همچنان نگه داشته ، با اينكه جا داشت به خاطر آن جنايات فرو ريزند، همچنان كه خود خداى تعالى در اين باره فرموده : ((تكاد السموات يتفطرن منه و تنشق الاءرض ((.
صاحب كتاب ((ارشاد العقل السليم (( گفته : خدا حليم و غفور است ، يعنى در عقوبتى كه جنايات بشر مستوجب آن است عجله نمى كند، و لذا مى بينيد كه آسمانها و زمين را همچنان نگه داشته ، با اينكه جا داشت به خاطر آن جنايات فرو ريزند، همچنان كه خود خداى تعالى در اين باره فرموده : ((تكاد السموات يتفطرن منه و تنشق الاءرض ((.
وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَنهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلا نُفُوراً
وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَنهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلا نُفُوراً
راغب مى گويد: ((كلمه ((جهد(( به فتحه جيم - و ((جهد(( - به ضمه جيم - به معناى طاقت و مشقت است . تا آنجا كه مى گويد: و خداى تعالى فرموده : ((و اقسموا باللّه جهد ايمانهم (( يعنى سوگند خوردند به خدا و سعى كردند كه سوگند خود را تا آنجا كه در وسع و طاقتشان هست پايدار و مؤ كّد كنند((.
راغب مى گويد: ((كلمه ((جهد(( به فتحه جيم - و ((جهد(( - به ضمه جيم - به معناى طاقت و مشقت است . تا آنجا كه مى گويد: و خداى تعالى فرموده : ((و اقسموا باللّه جهد ايمانهم (( يعنى سوگند خوردند به خدا و سعى كردند كه سوگند خود را تا آنجا كه در وسع و طاقتشان هست پايدار و مؤ كّد كنند((.
ترجمه
ترجمه
خط ۱۰۶: خط ۱۰۸:
و درباره كلمه ((نفور(( گفته : ((اين كلمه از ماده ((نفر(( است كه هم به معناى تنفر از چيزى است ، و هم به معناى رو كردن به چيزى ، مانند كلمه ((فزع (( كه آن نيز به دو معناست ، هم مى گوييم : ((فزع الى فلان : به فلان كس پناه برد، و نزد او آرامش گرفت (( و هم مى گوييم : ((فزع عن الشى ء : از فلان چيز رو بگردانيد(( در نفر هم وقتى مى گوييم : ((نفر عن الشى ء نفورا(( معنايش اين است كه : از آن چيز تنفر و اعراض كرد، در قرآن فرموده : ((و ما زادهم الا نفورا((.
و درباره كلمه ((نفور(( گفته : ((اين كلمه از ماده ((نفر(( است كه هم به معناى تنفر از چيزى است ، و هم به معناى رو كردن به چيزى ، مانند كلمه ((فزع (( كه آن نيز به دو معناست ، هم مى گوييم : ((فزع الى فلان : به فلان كس پناه برد، و نزد او آرامش گرفت (( و هم مى گوييم : ((فزع عن الشى ء : از فلان چيز رو بگردانيد(( در نفر هم وقتى مى گوييم : ((نفر عن الشى ء نفورا(( معنايش اين است كه : از آن چيز تنفر و اعراض كرد، در قرآن فرموده : ((و ما زادهم الا نفورا((.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش