۱۴٬۰۶۶
ویرایش
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
<span id='link369'><span> | <span id='link369'><span> | ||
==انذار کافران، به عذابى مثل صاعقۀ عاد و ثمود== | ==انذار کافران، به عذابى مثل صاعقۀ قوم عاد و قوم ثمود== | ||
«'''فَإِنْ أَعْرَضوا فَقُلْ أَنذَرْتُكمْ صاعِقَةً مِّثْلَ صاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ'''»: | «'''فَإِنْ أَعْرَضوا فَقُلْ أَنذَرْتُكمْ صاعِقَةً مِّثْلَ صاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ'''»: | ||
در مجمع البيان مى گويد: كلمه | در مجمع البيان مى گويد: كلمه «صاعقه»، به معناى هلاك كننده از هر چيز است. و راغب، از بعضى از اهل لغت نقل كرده كه گفته اند: «صاعقه»، سه جور معنا مى دهد: يكى مرگ كه در جمله «صَعِقَ مَن فِى السّمَاوات»، و جمله «فَأخَذَتهُمُ الصّاعِقَةُ» به اين معنا است. دوم عذاب كه در آيه «أنذَرتُكُم صَاعِقَةً مِثلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُود»، به اين معنا آمده. سوم آتش كه در آيه «وَ يُرسِلُ الصّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ»، به اين معنا آمده است. | ||
ليكن آنچه را كه راغب معناى كلمه | ليكن آنچه را كه راغب معناى كلمه «صاعقه» دانسته، معناى آن نيست، بلكه آثارى است از معناى آن. چون معناى «صاعقه»، صداى بسيار شديدى است كه در فضا بپيچد و به دنبالش يا آتش باشد، يا مرگ، و يا عذاب. پس صاعقه يك چيز است، و آن سه معنا از آثار آن است. | ||
و | و بنابر آنچه گذشت، «صاعقه»، بر دو عذابى كه بر عاد و ثمود نازل شد، منطبق مى شود. چون يكى از آن دو، باد سخت بود و ديگرى، صداى بلند. و اگر فرمود: «أنذَرتُكُم: شما را انذار كردم»، با اين كه بايد مى فرمود: شما را انذار مى كنم، براى اين است كه حتمى بودن آن عذاب را برساند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۷۰ </center> | ||
«'''إِذْ جَاءَتهُمُ | «'''إِذْ جَاءَتهُمُ الرُّسُلُ مِن بَينِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا اللَّهَ ...'''»: | ||
كلمه | |||
كلمه «إذ: زمانى كه»، ظرف است براى صاعقه دوم. چون انذار به صاعقه، در حقيقت انذار به وقوع و فرارسيدن آن است. در نتيجه، معناى آيه اين است: من شما را هشدار مى دهم از صاعقه اى، مانند صاعقه اى كه در قوم عاد و ثمود بيامد... | |||
<span id='link370'><span> | <span id='link370'><span> | ||
و اگر آمدن را به «رُسُل» نسبت داده كه صيغه جمع است، با اين كه رسول عاد و رسول ثمود، دو تن بودند، يكى هود و يكى هم صالح «عليهما السلام»، به اين اعتبار است كه رسولان خدا، همه به يك دين دعوت مى كنند. در نتيجه، هر كدام را كه در نظر بگيريم، هرچند در يك قوم خاصى مبعوث شده، ولى در حقيقت، در همه بشر مبعوث شده است. | |||
و اگر آمدن را به | |||
و بر همين حساب، كسى كه يك پيغمبر را تكذيب كند، در حقيقت همه را تكذيب كرده. و لذا مى بينيم خداى عزّوجلّ، در آيه «كَذّبَت عَادٌ المُرسَلِينَ»، و آيه «كَذّبَت ثَمُودُ المُرسَلِينَ»، و آيه «كَذّبَت قَومُ لوُطٍ المُرسَلِينَ»، و نيز آياتى ديگر، تكذيب يك پيغمبر را، تكذيب همه انبيا دانسته است. | |||
و بر همين | و اين كه بعضى از مفسران گفته اند: «اطلاق كلمه «رُسُل» - كه جمع است - بر هود و صالح «عليهما السلام»، از باب اطلاق صيغه جمع بر كمتر از سه نفر است، و اين رقم اطلاق شايع است. و از همين باب است كه در جمله «إذ جَاءَتهُم»، ضمير جمع را به دو قوم برگردانده»؛ حرف درستى نيست. | ||
براى اين كه: اطلاق كلمۀ جمع بر دو نفر صحيح نيست، و برگرداندن ضمير جمع در جملۀ «إذ جَاءَتهُم»، به دو قوم عاد و ثمود، هم از اين باب نيست، بلكه از اين جهت است كه دو قوم عاد و ثمود، هرچند دو قوم بودند، ولى جمعيتى را تشكيل مى دادند، و به اين جهت بايد ضمير جمع به آن ها برگردد. | |||
«''' | «'''مِن بَينِ أيدِيهِم وَ مِن خَلفِهِم'''» - منظور از آمدن پيامبران از پيش رو، و از پشت سر، اين است كه: پيامبران از هر سو به سوى ايشان آمدند. و استعمال اين دو جهت، در همه جهات شايع است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۷۱ </center> | ||
و بعضى جايز دانسته اند كه مراد از | و بعضى جايز دانسته اند كه مراد از «بَينَ أيدِيهِم»، آينده و مراد از «وَ مِن خَلفِهِم» گذشته باشد. و جملۀ «جَاءَتهُمُ الرّسُلُ مِن بَينِ أيدِيهِم وَ مِن خَلفِهِم»، كنايه باشد از اين كه انبيا، اين دو قوم را از هر راهى كه ممكن بود، دعوت كردند. گاهى در خلوت و گاهى در جلوت. گاهى تك تك و گاهى در مجلس عمومى. گاهى به دادن بشارت و گاهى به دادن اندرز و هشدار. اما همۀ آنان، به يك چيز دعوت مى كردند و به همين جهت، آمدن اين طورى آنان در جمله بعد، تفسير شده به: «ألّا تَعبُدُوا إلّا اللّه». يعنى به دين توحيد. | ||
«''' | «'''قَالوُا لَو شَاءَ رَبُّنَا لَأنزَلَ مَلائِكَة'''» - اين جمله پاسخى است كه مردم به رسالت انبيا داده اند، كه اگر خدا مى خواست رسولى نزد ما بفرستد، فرشته اى را مى فرستاد. در سابق هم، نظير اين پاسخ از كفار به انبياء «عليهم السلام»، مكرر گذشت و اين پاسخ اساسى به جز انكار پيامبر شدن بشر ندارد. | ||
«''' | «'''فَإنّا بِمَا أرسِلتُم بِهِ كاَفِرُون'''» - اين جمله، به خاطر حرف «فاء» كه بر سرِ آن آمده، فرع و نتيجه نفيى است كه از جمله قبلى استفاده مى شد. و معنايش اين است كه: حال كه خدا نخواست و فرشته اى به عنوان رسول براى ما نفرستاد، ناگزير ما به آنچه شما بدان ارسال شده ايد، يعنى به دين توحيد، كافريم. | ||
ویرایش