گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
<span id='link355'><span>
<span id='link355'><span>


==وجوهى كه درباره تقدير روزى ها در چهار روز، گفته شده است ==
==وجوهى كه درباره تقدير «روزى ها» در چهار روز، گفته شده است ==
«'''و قدر فيها اقواتها فى اءربعة ايام سواء للسائلين'''» - بعضى گفته اند: در ظرف ((اربعة ايام : چهار روز(( چيزى حذف شده كه مربوط به كلمه ((قدر(( است و تقدير كلام ((و قدر الاقوات فى تتمة اربعة ايام من حين بدء الخلق (( مى باشد، يعنى خداوند ارزاق روزى خواران را در تتمه چهار روز از حين آغاز خلقت مقدر فرمود. در نتيجه دو روز به خلقت زمين پرداخت و دو روز هم - كه تتمه چهار روز است - به تقدير ارزاق .
«'''وَ قَدّرَ فِيهَا أقوَاتَهَا فِى أربَعَةِ أيّامٍ سَواءً لِلسّائِلِين'''» - بعضى گفته اند: در ظرف «أربَعَة أيّام: چهار روز»، چيزى حذف شده كه مربوط به كلمه «قَدّرَ» است و تقدير كلام «وَ قَدّرَ الأقوَاتَ فِى تَتِمّةِ أربَعَة أيّامٍ مِن حِينَ بَدَءَ الخَلقَ» مى باشد. يعنى: خداوند، ارزاق روزى خواران را، در تتمّه چهار روز از حين آغاز خلقت مقدر فرمود. در نتيجه، دو روز به خلقت زمين پرداخت و دو روز هم - كه تتمه چهار روز است - به تقدير ارزاق.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۱ </center>
ولى بعضى گفته اند: ظرف ((اربعة ايام (( متعلق به حصول ارزاق است ، البته تقدير مضاف هم يعنى كلمه ((تتمه (( نيز به حال خود باقى است ، در نتيجه تقدير كلام چنين مى شود: ((و قدر حصول اقواتها فى تتمة اربعة ايام ((، يعنى خداوند پديد آوردن ارزاق را در تتمه چهار روز مقدر فرمود، كه ظرف چهار روز ظرف براى خلقت زمين و پديد آوردن ارزاق هر دو است .
ولى بعضى گفته اند: ظرف «أربَعَة أيّام»، متعلق به حصول ارزاق است. البته تقدير مضاف هم، يعنى كلمه «تتمّه» نيز، به حال خود باقى است. در نتيجه، تقدير كلام چنين مى شود: «وَ قَدّرَ حُصَولَ أقوَاتِهَا فِى تَتِمّةِ أربَعَة أيّامٍ». يعنى: خداوند، پديد آوردن ارزاق را در تتمۀ چهار روز مقدّر فرمود، كه ظرف «چهار روز»، ظرف براى خلقت زمين و پديد آوردن ارزاق، هر دو است.


بعضى ديگر گفته اند: ظرف مزبور متعلق است به حصول همه امورى كه در آيه شريفه ذكر شده ، هم قرار دادن كوهها، و هم بركت دار كردن آنها و تقدير كلام اين است كه حصول همه اينها در تتمه چهار روز بوده . ولى اين توجيه مستلزم حذف كردن و تقدير گرفتن بيشترى است .
بعضى ديگر گفته اند: ظرف مزبور متعلق است به حصول همه امورى كه در آيه شريفه ذكر شده. هم قرار دادن كوه ها، و هم بركت دار كردن آن ها. و تقدير كلام اين است كه: حصول همه اين ها، در تتمّه چهار روز بوده. ولى اين توجيه، مستلزم حذف كردن و تقدير گرفتن بيشترى است.


و زمخشرى در كشاف ظرف را متعلق به مبتدا و خبرى گرفته كه هر دو حذف شده اند و ديگر مانند چند وجه قبلى مضافى در تقدير نگرفته و به گفته وى تقدير كلام چنين مى شود ((كل ذلك كائن فى اربعة ايام : همه اينها در چهار روز بوده ((، و در نتيجه جمله ((فى اربعة ايام (( از قبيل خلاصه گيرى از كلام مى شود، گويا فرموده : خدا زمين را در دو روز، و ارزاق روزى خواران و ساير حيوانات را هم در دو روز آفريد، در نتيجه همه اينها در چهار روز بوده .
و زمخشرى، در «كشّاف»، ظرف را متعلق به مبتدا و خبرى گرفته كه هر دو حذف شده اند و ديگر مانند چند وجه قبلى، مضافى در تقدير نگرفته. و به گفتۀ وى، تقدير كلام چنين مى شود: «كُلّ ذَلِكَ كَائِنٌ فِى أربَعَة أيّام: همۀ اين ها در چهار روز بوده»و و در نتيجه، جملۀ «فِى أربَعَةِ أيّام»، از قبيل خلاصه گيرى از كلام مى شود. گويا فرموده: خدا، زمين را در دو روز، و ارزاق روزى خواران و ساير حيوانات را هم در دو روز آفريد. در نتيجه، همه اين ها در چهار روز بوده.


مفسرين در پاسخ اين سؤ ال كه چرا آيه را حمل نكنيم بر اين كه قرار دادن كوهها و يا تقدير ارزاق در چهار روز بوده ؟ گفته اند: براى اين كه لازمه اش اين مى شود كه مجموع خلقت زمين و آنچه در آن است در شش روز انجام شده باشد، و چون بعد از اين آيه مى فرمايد كه : ((آسمانها در دو روز خلق شده ((، در نتيجه مجموع هشت روز مى شود، در حالى كه قرآن كريم مكرر فرموده كه مجموع خلقت آسمانها و زمين در شش روز بوده ، ناگزير بايد اين وجه را حمل بر يكى از وجوه سابق كرد، آن وقت اشكال حذف و تقديرى كه بر آنها وارد بود بر اين نيز وارد مى شود.
مفسران، در پاسخ اين سؤال كه چرا آيه را حمل نكنيم بر اين كه قرار دادن كوه ها و يا تقدير ارزاق در چهار روز بوده؟


و انصاف قضيه اين است كه آيه شريفه يعنى جمله ((و قدر فيها اقواتها فى اءربعة ايام سواء للسائلين (( ظهورش در غير آن چيزى است كه مفسرين گفته اند: قرائنى كه در پيرامون آن هست تاءييد مى كند كه مراد از تقدير اقوات زمين در چهار روز، تقدير آن در چهار فصل است كه بر حسب ظاهر حس به دنبال ميل شمالى و جنوبى خورشيد پديد مى آيد. پس ايام چهارگانه همان فصول چهارگانه است .
گفته اند: براى اين كه لازمه اش، اين مى شود كه: مجموع خلقت زمين و آنچه در آن است، در شش روز انجام شده باشد، و چون بعد از اين آيه مى فرمايد كه: «آسمان ها در دو روز خلق شده»، در نتيجه مجموع هشت روز مى شود. در حالى كه قرآن كريم، مكرر فرموده كه: مجموع خلقت آسمان ها و زمين در شش روز بوده. ناگزير بايد اين وجه را حمل بر يكى از وجوه سابق كرد، آن وقت اشكال حذف و تقديرى كه بر آن ها وارد بود، بر اين نيز وارد مى شود.
 
و انصاف قضيه اين است كه: آيه شريفه، يعنى جملۀ «وَ قَدّرَ فِيهَا أقوَاتَهَا فِى أربَعَةِ أيّام سَوَاءً لِلسّائِلِين»، ظهورش در غير آن چيزى است كه مفسران گفته اند: قرائنى كه در پيرامون آن هست، تأييد مى كند كه مراد از تقدير اقوات زمين در چهار روز، تقدير آن در چهار فصل است، كه بر حسب ظاهر، حس به دنبال ميل شمالى و جنوبى خورشيد پديد مى آيد. پس ايام چهارگانه، همان فصول چهارگانه است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۲ </center>
و اما ايامى كه در اين آيات براى خلقت آسمانها و زمين آمده ، چهار روز است دو روز براى خلقت زمين ، و دو روز براى به پا داشتن آسمانهاى هفتگانه ، بعد از آنكه دود بود، و اما ايامى كه در آن اقوات درست شده ايام تقدير اقوات است ، نه خلقت آنها، و آنچه كه در كلام خداى تعالى مكرر آمده اين است كه خداى تعالى آسمانها و زمين را در شش روز آفريده ، نه مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور تنها قيد براى جمله اخير است و ديگر نه حذفى لازم مى آيد، و نه تقديرى ، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است .
و اما ايامى كه در اين آيات براى خلقت آسمان ها و زمين آمده، چهار روز است. دو روز براى خلقت زمين، و دو روز براى به پا داشتن آسمان هاى هفتگانه، بعد از آن كه دود بود. و اما ايامى كه در آن «اقوات» درست شده، ايام تقدير اقوات است، نه خلقت آن ها، و آنچه كه در كلام خداى تعالى، مكرر آمده اين است كه: خداى تعالى، آسمان ها و زمين را در شش روز آفريده، نه مجموع خلق و تقدير را. پس حق اين است كه ظرف مزبور، تنها قيد براى جمله اخير است و ديگر نه حذفى لازم مى آيد، و نه تقديرى، و مراد بيان تقدير ارزاق زمين در چهار فصل سال است.
<span id='link356'><span>
<span id='link356'><span>


«'''سواء للسائلين'''» - كلمه ((سواء(( مفعول مطلق است براى فعلى تقديرى ، و معنايش اين است كه : اقوات تقدير شده فراهم شد، فراهم شدنى مخصوص ، براى محتاجان . ممكن هم هست حال باشد از اقوات و معنايش اين باشد كه : خدا اقوات را تقدير كرد، در حالى كه براى محتاجان يكسان و برابر بود، به طورى كه همه از آن استفاده كنند، نه زياد بيايد و نه كم .
«'''سَواءً لِلسّائِلِين'''» - كلمه «سَواء»، مفعول مطلق است براى فعلى تقديرى، و معنايش اين است كه: اقوات تقدير شده فراهم شد، فراهم شدنى مخصوص، براى محتاجان. ممكن هم هست، حال باشد از اقوات و معنايش اين باشد كه: خدا اقوات را تقدير كرد، در حالى كه براى محتاجان يكسان و برابر بود، به طورى كه همه از آن استفاده كنند، نه زياد بيايد و نه كم.


و منظور از ((سائلين (( انواع نباتات و حيوانات و انسان است كه همه در بقاى خود محتاج به ارزاقند و به اعتبار اين احتياج ذاتى آنان را ((سائل : درخواست كننده (( خواند چون با زبان حال از پروردگار خود رزق مى خواهند.
و منظور از «سائلين»، انواع نباتات و حيوانات و انسان است، كه همه در بقاى خود محتاج به ارزاق اند، و به اعتبار اين احتياج ذاتى، آنان را «سائل: درخواست كننده» خواند. چون با زبان حال از پروردگار خود، رزق مى خواهند.


آرى هر چند ظاهر اين دو آيه شريفه اين است كه تنها درباره صاحبان عقل سخن مى گويد و ليكن از آن دو و مخصوصا از آيه دومى برمى آيد كه مراد از سؤ ال - همان طور كه گفتيم - احتياج و استعداد است . و بنابراين كه چنين باشد، آيه عموميت خواهد داشت و شامل نبات هم مى شود و اگر ضمير صاحبان عقل را آورده ، از باب غلبه دادن جانب آنان است .
آرى، هرچند ظاهر اين دو آيه شريفه اين است كه تنها درباره صاحبان عقل سخن مى گويد، وليكن از آن دو و مخصوصا از آيه دومى بر مى آيد كه مراد از سؤال - همان طور كه گفتيم - احتياج و استعداد است. و بنابراين كه چنين باشد، آيه عموميت خواهد داشت و شامل نبات هم مى شود. و اگر ضمير صاحبان عقل را آورده، از باب غلبه دادن جانب آنان است.


همچنان كه آيه : ((يسئله من فى السموات و الاءرض (( و آيه ((و اتيكم من كل ما ساءلتموه (( نيز دلالت دارد بر اينكه منظور از اين درخواست ، درخواست زبانى نيست ، بلكه درخواست طبيعت و ذات آنهاست ((.
همچنان كه آيه: «يَسئَلُهُ مَن فِى السّمَاوَات وَ الأرض»، و آيه «وَ آتَيكُم مِن كُلّ مَا سَألتُمُوهُ» نيز، دلالت دارد بر اين كه منظور از اين درخواست، درخواست زبانى نيست، بلكه درخواست طبيعت و ذات آن هاست».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۵۳ </center>
<span id='link357'><span>
<span id='link357'><span>


«'''ثمَّ استَوَى إِلى السمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلاَرْضِ ائْتِيَا طوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طائعِينَ'''»:
«'''ثُمَّ استَوَى إِلى السّمَاءِ وَ هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لهََا وَ لِلاَرْضِ ائْتِيَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قَالَتَا أَتَيْنَا طَائعِينَ'''»:


كلمه ((استوى (( - به طورى كه راغب گفته - وقتى با كلمه ((على (( متعدى شود معناى استيلاء و تسلط را مى دهد، مانند آيه ((الرحمن على العرش استوى : رحمان بر عرش مسلط است (( و چون با كلمه ((الى (( متعدى گردد، معناى رسيدن به چيزى را مى دهد.
كلمه «استوى» - به طورى كه راغب گفته - وقتى با كلمه «عَلى» متعدى شود، معناى استيلاء و تسلط را مى دهد. مانند آيه: «الرّحمنُ عَلَى العَرشِ استَوَى: رحمان، بر عرش مسلط است». و چون با كلمه «إلى» متعدى گردد، معناى رسيدن به چيزى را مى دهد.


و نيز در مفردات گفته : كلمه ((كره (( - به فتحه كاف - به معناى مشقتى است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمى تحميل شود، ولى كلمه ((كره (( - به ضمه كاف - به معناى مشقتى است كه از ناحيه خود انسان برسد.
و نيز در مفردات گفته: كلمه «كَره» - به فتحه كاف - به معناى مشقتى است كه از خارج و به اكراه و اجبار ديگران بر آدمى تحميل شود، ولى كلمه «كُره» - به ضمه كاف - به معناى مشقتى است كه از ناحيه خود انسان برسد.


پس معناى اينكه فرمود: ((ثم استوى الى السماء(( اين است كه خدا سپس متوجه آسمان شد، و به امر آن بپرداخت . و منظور از توجه به آسمان خلق كردن آن است ، نه اينكه بدانجا رود، چون قصد مكانى جز با انتقال قاصد از مكانى به مكانى ديگر و از جهتى به جهت ديگر تصور ندارد، و خداى تعالى از چنين چيزى منزه است .
پس معناى اين كه فرمود: «ثُمّ استَوَى إلَى السّمَاء» اين است كه: خدا سپس متوجه آسمان شد، و به امر آن بپرداخت. و منظور از توجه به آسمان، خلق كردن آن است، نه اين كه به آن جا رود. چون قصد مكانى، جز با انتقال قاصد از مكانى به مكانى ديگر و از جهتى به جهت، ديگر تصور ندارد و خداى تعالى، از چنين چيزى منزّه است.
<span id='link358'><span>
<span id='link358'><span>


۱۳٬۷۸۱

ویرایش