گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۴: خط ۲۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۱ </center>
و گويا مى خواهد بفرمايد: من هيچ اطلاعى از مخاصمه ملائكه نداشتم ، تا آنكه خداى تعالى آن را در كتابش به من وحى كرد، پس من همانا منذرى هستم كه تابع وحى خداى تعالى مى باشم .
و گويا مى خواهد بفرمايد: من هيچ اطلاعى از مخاصمه ملائكه نداشتم ، تا آنكه خداى تعالى آن را در كتابش به من وحى كرد، پس من همانا منذرى هستم كه تابع وحى خداى تعالى مى باشم .
إِن يُوحَى إِلىَّ إِلا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
إِن يُوحَى إِلىَّ إِلا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ
اين آيه تاءكيد جمله ((انما انا منذر(( است ، و به منزله تعليلى است براى جمله ((ما كان لى من علم بالملا الاعلى (( و معنايش اين است كه : من هرگز علمى نداشتم و نمى توانستم داشته باشم ، چون علم من از جانب خودم نيست ، بلكه هر چه هست به وسيله وحى است ، و چيزى به من وحى نمى شود، مگر آنچه كه مربوط به انذار باشد.
اين آيه تاءكيد جمله ((انما انا منذر(( است ، و به منزله تعليلى است براى جمله ((ما كان لى من علم بالملا الاعلى (( و معنايش اين است كه : من هرگز علمى نداشتم و نمى توانستم داشته باشم ، چون علم من از جانب خودم نيست ، بلكه هر چه هست به وسيله وحى است ، و چيزى به من وحى نمى شود، مگر آنچه كه مربوط به انذار باشد.
<span id='link224'><span>
<span id='link224'><span>
==توضيح درباره ارتباط آيه : اذقال ربك للملئكة انى خالق بشرا من طين باقبل ==
==توضيح درباره ارتباط آيه : اذقال ربك للملئكة انى خالق بشرا من طين باقبل ==
إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَئكَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِينٍ
إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَئكَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِينٍ
آنچه از سياق برمى آيد اين است كه : آيه مورد بحث و ما بعد آن تتمه كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه مى فرمود: ((انما انا منذر...(( نمى باشد. و شاهد بر آن كلمه ((ربك : پروردگارت (( مى باشد، ناگزير بايد گفت : اين دو آيه كلام خداى تعالى است كه به زمان مخاصمه ملائكه اشاره مى كند. و ظرف ((اذ(( متعلق به همان چيزى است كه ظرف در جمله ((اذ يختصمون (( متعلق به آن بود، و يا متعلق به محذوف است ، و تقدير آن ((اذكر اذ قال ربك للملائكه ...(( مى باشد، چون جمله ((انى جاعل فى الاءرض خليفة (( كه خطاب خدا به ملائكه است ، و جمله ((انى خالق بشرا من طين (( كه آن نيز خطاب خدا به ملائكه است ، دو جمله متقارن هستند كه در يك زمان و يك ظرف واقع شده اند.
آنچه از سياق برمى آيد اين است كه : آيه مورد بحث و ما بعد آن تتمه كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه مى فرمود: ((انما انا منذر...(( نمى باشد. و شاهد بر آن كلمه ((ربك : پروردگارت (( مى باشد، ناگزير بايد گفت : اين دو آيه كلام خداى تعالى است كه به زمان مخاصمه ملائكه اشاره مى كند. و ظرف ((اذ(( متعلق به همان چيزى است كه ظرف در جمله ((اذ يختصمون (( متعلق به آن بود، و يا متعلق به محذوف است ، و تقدير آن ((اذكر اذ قال ربك للملائكه ...(( مى باشد، چون جمله ((انى جاعل فى الاءرض خليفة (( كه خطاب خدا به ملائكه است ، و جمله ((انى خالق بشرا من طين (( كه آن نيز خطاب خدا به ملائكه است ، دو جمله متقارن هستند كه در يك زمان و يك ظرف واقع شده اند.
بنابراين برگشت معناى ((اذ قال ربك ...((، نظير اين مى شود كه بگوييم : ياد بياوريد آن وقتى كه پروردگارت چنين و چنان گفت و آن همان وقتى بود كه ملائكه مخاصمه مى كردند.
بنابراين برگشت معناى ((اذ قال ربك ...((، نظير اين مى شود كه بگوييم : ياد بياوريد آن وقتى كه پروردگارت چنين و چنان گفت و آن همان وقتى بود كه ملائكه مخاصمه مى كردند.
خط ۴۰: خط ۴۲:
و سپس مى گويد: كلمه ((بشر(( هم در مفرد استعمال مى شود، و هم در جمع ، ولى در دو نفر به صيغه تثنيه درمى آيد، مانند آيه ((انؤ من لبشرين (( و در قرآن كريم هر جا از انسان به بشر تعبير شده ، منظور همان جثه و هيكل و ظاهر بدن اوست .
و سپس مى گويد: كلمه ((بشر(( هم در مفرد استعمال مى شود، و هم در جمع ، ولى در دو نفر به صيغه تثنيه درمى آيد، مانند آيه ((انؤ من لبشرين (( و در قرآن كريم هر جا از انسان به بشر تعبير شده ، منظور همان جثه و هيكل و ظاهر بدن اوست .
و در آيه شريفه مورد بحث مبداء خلقت آدمى گل معرفى شده ، و در سوره روم مبداء خلقتش خاك و در سوره حجر صلصالى از حما مسنون ، و در سوره رحمان صلصالى چون فخار (سفال ) آمده ، و اين اختلاف در تعبير اشكالى به وجود نمى آورد؛ براى اينكه همان مبداء واحد احوال مختلفى به خود گرفته ، و در هر جاى از قرآن كريم نام يكى از آن احوال را نام برده است .
و در آيه شريفه مورد بحث مبداء خلقت آدمى گل معرفى شده ، و در سوره روم مبداء خلقتش خاك و در سوره حجر صلصالى از حما مسنون ، و در سوره رحمان صلصالى چون فخار (سفال ) آمده ، و اين اختلاف در تعبير اشكالى به وجود نمى آورد؛ براى اينكه همان مبداء واحد احوال مختلفى به خود گرفته ، و در هر جاى از قرآن كريم نام يكى از آن احوال را نام برده است .
فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ
فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ
((تسويه انسان (( به معناى تعديل اعضاى اوست ، به اينكه اعضاى بدنى او را با يكديگر تركيب و تكميل كند تا به صورت انسانى تمام عيار درآيد، و ((دميدن روح در آن ((، عبارت است از اينكه او را موجودى زنده قرار دهد، و اگر روح دميده شده در انسان را به خود خداى تعالى نسبت داده و فرموده : ((از روح خودم در آن دميدم ((، به منظور شرافت دادن به آن روح است .
((تسويه انسان (( به معناى تعديل اعضاى اوست ، به اينكه اعضاى بدنى او را با يكديگر تركيب و تكميل كند تا به صورت انسانى تمام عيار درآيد، و ((دميدن روح در آن ((، عبارت است از اينكه او را موجودى زنده قرار دهد، و اگر روح دميده شده در انسان را به خود خداى تعالى نسبت داده و فرموده : ((از روح خودم در آن دميدم ((، به منظور شرافت دادن به آن روح است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۳ </center>
و جمله ((فقعوا(( امر و از ماده ((وقوع (( است ، و اين امر نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده ، مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم ، شما ملائكه بر او سجده كنيد.
و جمله ((فقعوا(( امر و از ماده ((وقوع (( است ، و اين امر نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده ، مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم ، شما ملائكه بر او سجده كنيد.
فَسجَدَ الْمَلَئكَةُ كلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
فَسجَدَ الْمَلَئكَةُ كلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
دلالت اين جمله بر اينكه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده روشن است .
دلالت اين جمله بر اينكه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده روشن است .
إِلا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ
إِلا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ
خط ۶۴: خط ۶۶:
<span id='link228'><span>
<span id='link228'><span>
==اشاره به اينكه عين خواسته ابليس فانظرنى الى يوم يبعثون اجابت نشده و او الى وقتاليوم المعلوم مهلت داده شده ==
==اشاره به اينكه عين خواسته ابليس فانظرنى الى يوم يبعثون اجابت نشده و او الى وقتاليوم المعلوم مهلت داده شده ==
قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ
قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ
اين پاسخى است كه ابليس از پرسش خدا داده و علت سجده نكردن خود را بيان مى كند، و آن اين است كه : من شرافت ذاتى دارم ؛ چون مرا از آتش خلق كردهاى و آدم مخلوقى است از گل . و در اين پاسخ اشاره اى است به اينكه از نظر ابليس اوامر الهى وقتى لازم الاطاعه است كه حق باشد، نه اينكه ذات اءوامر او لازم الاطاعة باشد و چون امرش به سجده كردن حق نبوده ، اطاعتش واجب نيست .
اين پاسخى است كه ابليس از پرسش خدا داده و علت سجده نكردن خود را بيان مى كند، و آن اين است كه : من شرافت ذاتى دارم ؛ چون مرا از آتش خلق كردهاى و آدم مخلوقى است از گل . و در اين پاسخ اشاره اى است به اينكه از نظر ابليس اوامر الهى وقتى لازم الاطاعه است كه حق باشد، نه اينكه ذات اءوامر او لازم الاطاعة باشد و چون امرش به سجده كردن حق نبوده ، اطاعتش واجب نيست .
و برگشت اين حرف به اين است كه ابليس اطلاق مالكيت خدا و حكمت او را قبول نداشته ، و اين همان اصل و ريشه اى است كه تمامى گناهان و عصيانها از آن سرچشمه مى گيرد، چون معصيت وقتى سرمى زند كه صاحبش از حكم عبوديت خداى تعالى و مملوكيت خودش براى او خارج شود و از اينكه ترك معصيت بهتر از ارتكاب آن است ، اعراض كند و اين همان انكار مالكيت مطلقه خدا، و نيز انكار حكمت او است .
و برگشت اين حرف به اين است كه ابليس اطلاق مالكيت خدا و حكمت او را قبول نداشته ، و اين همان اصل و ريشه اى است كه تمامى گناهان و عصيانها از آن سرچشمه مى گيرد، چون معصيت وقتى سرمى زند كه صاحبش از حكم عبوديت خداى تعالى و مملوكيت خودش براى او خارج شود و از اينكه ترك معصيت بهتر از ارتكاب آن است ، اعراض كند و اين همان انكار مالكيت مطلقه خدا، و نيز انكار حكمت او است .
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ
كلمه ((رجيم (( از ماده ((رجم (( به معناى طرد شده است . و كلمه ((يوم الدين (( به معناى روز جزاست .
كلمه ((رجيم (( از ماده ((رجم (( به معناى طرد شده است . و كلمه ((يوم الدين (( به معناى روز جزاست .
در اين آيه فرموده : ((و ان عليك لعنتى (( و در سوره حجر فرموده : ((و ان عليك اللعنة (( بعضى از مفسرين در وجه اين اختلاف تعبير گفته اند: اگر لام در ((اللعنة (( براى عهد باشد، ديگر فرقى بين اين دو تعبير نيست ، براى اينكه در اولى فرموده : ((بر تو باد لعنت من (( و در دومى فرموده : ((بر تو باد همان لعنت (( و اما اگر لام در آن براى جنس ‍ باشد، باز هم فرقى نخواهد داشت ، براى اينكه در اولى فرموده : ((بر تو باد لعنت من (( و در دومى فرموده : ((بر تو باد همه لعنتها(( و معلوم است كه لعنت غير خدا از قبيل ملائكه و مردم معنايش دورى از رحمت خداست ، اگر اين لعنت بدون اذن خدا باشد كه هيچ اثرى ندارد، و اگر به اذن خدا باشد نتيجه اش دورى ابليس از رحمت خدا مى شود، و اين هم همان لعنت خود خدا خواهد بود.
در اين آيه فرموده : ((و ان عليك لعنتى (( و در سوره حجر فرموده : ((و ان عليك اللعنة (( بعضى از مفسرين در وجه اين اختلاف تعبير گفته اند: اگر لام در ((اللعنة (( براى عهد باشد، ديگر فرقى بين اين دو تعبير نيست ، براى اينكه در اولى فرموده : ((بر تو باد لعنت من (( و در دومى فرموده : ((بر تو باد همان لعنت (( و اما اگر لام در آن براى جنس ‍ باشد، باز هم فرقى نخواهد داشت ، براى اينكه در اولى فرموده : ((بر تو باد لعنت من (( و در دومى فرموده : ((بر تو باد همه لعنتها(( و معلوم است كه لعنت غير خدا از قبيل ملائكه و مردم معنايش دورى از رحمت خداست ، اگر اين لعنت بدون اذن خدا باشد كه هيچ اثرى ندارد، و اگر به اذن خدا باشد نتيجه اش دورى ابليس از رحمت خدا مى شود، و اين هم همان لعنت خود خدا خواهد بود.
خط ۷۶: خط ۷۸:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۶ </center>
پس ناگزير معلوم مى شود آن روز يعنى روز وقت معلوم آخرين روزى است كه بشر به تسويلات ابليس نافرمانى خدا مى كند و آن قبل از روز قيامت و بعث است . و ظاهرا مراد از روز، روز معمولى نيست ، بلكه مراد ظرف است ، و در نتيجه اضافه شدن كلمه ((يوم (( به كلمه ((وقت (( اضافه تاءكيدى است ، چون گفتيم كه خود ((يوم (( هم به معناى وقت و ظرف است .
پس ناگزير معلوم مى شود آن روز يعنى روز وقت معلوم آخرين روزى است كه بشر به تسويلات ابليس نافرمانى خدا مى كند و آن قبل از روز قيامت و بعث است . و ظاهرا مراد از روز، روز معمولى نيست ، بلكه مراد ظرف است ، و در نتيجه اضافه شدن كلمه ((يوم (( به كلمه ((وقت (( اضافه تاءكيدى است ، چون گفتيم كه خود ((يوم (( هم به معناى وقت و ظرف است .
قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ
حرف ((باء(( در ((بعزتك (( براى سوگند است ابليس به عزت خدا سوگند ياد مى كند كه به طور حتم تمامى ابناى بشر را اغوا مى كند، آنگاه مخلصين را استثنا مى نمايد. و ((مخلصين (( عبارتند از كسانى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص كرده و ديگر هيچ كس در آنان نصيبى ندارد، در نتيجه ابليس هم در آنان نصيبى ندارد.
حرف ((باء(( در ((بعزتك (( براى سوگند است ابليس به عزت خدا سوگند ياد مى كند كه به طور حتم تمامى ابناى بشر را اغوا مى كند، آنگاه مخلصين را استثنا مى نمايد. و ((مخلصين (( عبارتند از كسانى كه خداى تعالى آنان را براى خود خالص كرده و ديگر هيچ كس در آنان نصيبى ندارد، در نتيجه ابليس هم در آنان نصيبى ندارد.
<span id='link230'><span>
<span id='link230'><span>
==قضاء الهى درباره ابليس و پيروان او ==
==قضاء الهى درباره ابليس و پيروان او ==
قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ
قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ
اين آيه پاسخى است از خداى سبحان به ابليس كه مشتمل است بر قضايى كه خدا عليه ابليس و پيروانش رانده كه به زودى همه را داخل آتش خواهد كرد.
اين آيه پاسخى است از خداى سبحان به ابليس كه مشتمل است بر قضايى كه خدا عليه ابليس و پيروانش رانده كه به زودى همه را داخل آتش خواهد كرد.
پس كلمه ((فالحق (( مبتدائى است كه خبرش حذف شده ، و يا خبرى است كه مبتدايش حذف شده است . و كلمه ((فاء(( كه در اول آن است براى ترتيب و قرار دادن جمله ما بعد است بعد از جمله ما قبل . و مراد از ((حق (( چيزى است كه مقابل باطل است ، به شهادت اينكه دوباره اين كلمه را اعاده مى كند، و با الف و لام هم اعاده مى كند، و چون به طور قطع مى دانيم منظور از حق دومى چيزى است كه مقابل باطل است ؛ پس مراد از اولى هم همان خواهد بود. و تقدير آيه چنين است : ((فالحق اقسم به لاملئن جهنم منك ...((، اين در صورتى است كه خبر حق را محذوف بدانيم ، و اگر خود آن را خبر و مبتدايش را محذوف بدانيم ، تقديرش چنين مى شود: ((فقولى حق ...((.
پس كلمه ((فالحق (( مبتدائى است كه خبرش حذف شده ، و يا خبرى است كه مبتدايش حذف شده است . و كلمه ((فاء(( كه در اول آن است براى ترتيب و قرار دادن جمله ما بعد است بعد از جمله ما قبل . و مراد از ((حق (( چيزى است كه مقابل باطل است ، به شهادت اينكه دوباره اين كلمه را اعاده مى كند، و با الف و لام هم اعاده مى كند، و چون به طور قطع مى دانيم منظور از حق دومى چيزى است كه مقابل باطل است ؛ پس مراد از اولى هم همان خواهد بود. و تقدير آيه چنين است : ((فالحق اقسم به لاملئن جهنم منك ...((، اين در صورتى است كه خبر حق را محذوف بدانيم ، و اگر خود آن را خبر و مبتدايش را محذوف بدانيم ، تقديرش چنين مى شود: ((فقولى حق ...((.
خط ۸۷: خط ۸۹:
و جمله ((لاملئن جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين (( متن آن قضايى است كه خدا به آن حكم كرده و گويا مراد از كلمه ((منك (( جنس شيطانها باشد، و در نتيجه هم شامل ابليس مى شود، و هم ذريه و قبيله او و كلمه ((منهم (( به ((من تبعك (( مربوط است و معنايش ‍ اين است كه : از ذريه آدم هر كس از تو پيروى كند او نيز جهنمى است .
و جمله ((لاملئن جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين (( متن آن قضايى است كه خدا به آن حكم كرده و گويا مراد از كلمه ((منك (( جنس شيطانها باشد، و در نتيجه هم شامل ابليس مى شود، و هم ذريه و قبيله او و كلمه ((منهم (( به ((من تبعك (( مربوط است و معنايش ‍ اين است كه : از ذريه آدم هر كس از تو پيروى كند او نيز جهنمى است .
و ما در سابق در نظاير اين آيه از قبيل سوره حجر و در همين قصه از سوره بقره و اعراف و اسراء بحث مفصلى راجع به اين قصه نموديم بدانجا مراجعه شود.
و ما در سابق در نظاير اين آيه از قبيل سوره حجر و در همين قصه از سوره بقره و اعراف و اسراء بحث مفصلى راجع به اين قصه نموديم بدانجا مراجعه شود.
قُلْ مَا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ المُْتَكلِّفِينَ
قُلْ مَا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ المُْتَكلِّفِينَ
در اين آيه به مطلبى كه در اول سوره و نيز در خلال آيات سوره گذشت رجوع شده ، و آن اين بود كه قرآن كريم ذكر است و پيامبر اسلام به جز انذار هيچ منصب ديگرى ندارد. و نيز رد آن تهمتى است كه در اين كلام خود زدند: ((امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشى ء يراد((.
در اين آيه به مطلبى كه در اول سوره و نيز در خلال آيات سوره گذشت رجوع شده ، و آن اين بود كه قرآن كريم ذكر است و پيامبر اسلام به جز انذار هيچ منصب ديگرى ندارد. و نيز رد آن تهمتى است كه در اين كلام خود زدند: ((امشوا و اصبروا على آلهتكم ان هذا لشى ء يراد((.
پس در جمله ((ما اءسئلكم عليه من اجر(( اجر دنيوى از مال و رياست و جاه را از خود نفى مى كند. و در جمله ((و ما انا من المتكلفين (( خود را از تصنع و خودآرايى به چيزى كه آن را ندارد برى ء مى سازد.
پس در جمله ((ما اءسئلكم عليه من اجر(( اجر دنيوى از مال و رياست و جاه را از خود نفى مى كند. و در جمله ((و ما انا من المتكلفين (( خود را از تصنع و خودآرايى به چيزى كه آن را ندارد برى ء مى سازد.
<span id='link231'><span>
<span id='link231'><span>
==قرآن ذكرى است جهانى و اخبار آن اختصاص به زمان معين ندارد ==
==قرآن ذكرى است جهانى و اخبار آن اختصاص به زمان معين ندارد ==
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ
يعنى قرآن ذكرى است جهانى و براى همه جهانيان و براى جماعتهاى مختلف ، و نژادها و امتهاى گوناگون و خلاصه ذكرى است كه اختصاص ‍ به قومى خاص ندارد، تا كسى در برابر تلاوتش از آن قوم مزدى طلب كند و يا در برابر تعليمش پاداشى بخواهد، بلكه اين ذكر براى همه عالم است .
يعنى قرآن ذكرى است جهانى و براى همه جهانيان و براى جماعتهاى مختلف ، و نژادها و امتهاى گوناگون و خلاصه ذكرى است كه اختصاص ‍ به قومى خاص ندارد، تا كسى در برابر تلاوتش از آن قوم مزدى طلب كند و يا در برابر تعليمش پاداشى بخواهد، بلكه اين ذكر براى همه عالم است .
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ
يعنى به زودى و پس از گذشت زمان ، خبر پيشگوييهاى قرآن از وعد و وعيدش و غلبه اش بر همه اديان و امثال آن به گوشتان مى رسد.
يعنى به زودى و پس از گذشت زمان ، خبر پيشگوييهاى قرآن از وعد و وعيدش و غلبه اش بر همه اديان و امثال آن به گوشتان مى رسد.
بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از ((بعد حين (( روز قيامت است . بعضى ديگر گفته اند: روز مرگ هر كسى است . و بعضى ديگر آن را روز جنگ بدر دانسته اند. بعيد نيست كسى بگويد: خبرهاى قرآن مختلف است ، و اختصاص به يك روز معين ندارد، تا آن روز را مراد بداند، بلكه مراد از ((بعد حين (( مطلق است ، پس براى يك يك از اقسام خبرهاى قرآن حينى و زمانى است .
بعضى از مفسرين گفته اند: منظور از ((بعد حين (( روز قيامت است . بعضى ديگر گفته اند: روز مرگ هر كسى است . و بعضى ديگر آن را روز جنگ بدر دانسته اند. بعيد نيست كسى بگويد: خبرهاى قرآن مختلف است ، و اختصاص به يك روز معين ندارد، تا آن روز را مراد بداند، بلكه مراد از ((بعد حين (( مطلق است ، پس براى يك يك از اقسام خبرهاى قرآن حينى و زمانى است .
خط ۱۲۰: خط ۱۲۲:
<span id='link233'><span>
<span id='link233'><span>
==آيات ۱ - ۱۰ سوره زمر ==
==آيات ۱ - ۱۰ سوره زمر ==
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الحَْكِيمِ(۱)
تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الحَْكِيمِ(۱)
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ(۲)
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْك الْكتَب بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ(۲)
أَلا للَّهِ الدِّينُ الخَْالِص وَ الَّذِينَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يحْكُمُ بَيْنَهُمْ فى مَا هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ كَذِبٌ كفَّارٌ(۳)
أَلا للَّهِ الدِّينُ الخَْالِص وَ الَّذِينَ اتخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِيُقَرِّبُونَا إِلى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يحْكُمُ بَيْنَهُمْ فى مَا هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى مَنْ هُوَ كَذِبٌ كفَّارٌ(۳)
لَّوْ أَرَادَ اللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لاصطفَى مِمَّا يخْلُقُ مَا يَشاءُ سبْحَنَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ(۴)
لَّوْ أَرَادَ اللَّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لاصطفَى مِمَّا يخْلُقُ مَا يَشاءُ سبْحَنَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ(۴)
خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ الَّيْلَ عَلى النهَارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلى الَّيْلِ وَ سخَّرَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ يجْرِى لاَجَلٍ مُّسمًّى أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّرُ(۵)
خَلَقَ السمَوَتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ الَّيْلَ عَلى النهَارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلى الَّيْلِ وَ سخَّرَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ يجْرِى لاَجَلٍ مُّسمًّى أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّرُ(۵)
خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَكم مِّنَ الاَنْعَمِ ثَمَنِيَةَ أَزْوَجٍ يخْلُقُكُمْ فى بُطونِ أُمَّهَتِكمْ خَلْقاً مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فى ظلُمَتٍ ثَلَثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْك لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُصرَفُونَ(۶)
خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَكم مِّنَ الاَنْعَمِ ثَمَنِيَةَ أَزْوَجٍ يخْلُقُكُمْ فى بُطونِ أُمَّهَتِكمْ خَلْقاً مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فى ظلُمَتٍ ثَلَثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْك لا إِلَهَ إِلا هُوَ فَأَنى تُصرَفُونَ(۶)
إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ عَنكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَ إِن تَشكُرُوا يَرْضهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثمَّ إِلى رَبِّكم مَّرْجِعُكمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۷)
إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنىُّ عَنكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَ إِن تَشكُرُوا يَرْضهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثمَّ إِلى رَبِّكم مَّرْجِعُكمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمُ بِذَاتِ الصدُورِ(۷)
وَ إِذَا مَس الانسنَ ضرُّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسىَ مَا كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلَّ عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِك قَلِيلاً إِنَّك مِنْ أَصحَبِ النَّارِ(۸)
وَ إِذَا مَس الانسنَ ضرُّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسىَ مَا كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَ جَعَلَ للَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلَّ عَن سبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِك قَلِيلاً إِنَّك مِنْ أَصحَبِ النَّارِ(۸)
أَمَّنْ هُوَ قَنِتٌ ءَانَاءَ الَّيْلِ ساجِداً وَ قَائماً يحْذَرُ الاَخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَستَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الاَلْبَبِ(۹)
أَمَّنْ هُوَ قَنِتٌ ءَانَاءَ الَّيْلِ ساجِداً وَ قَائماً يحْذَرُ الاَخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَستَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الاَلْبَبِ(۹)
قُلْ يَعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسنُوا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةٌ وَ أَرْض اللَّهِ وَسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفى الصبرُونَ أَجْرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ(۱۰)
قُلْ يَعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسنُوا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةٌ وَ أَرْض اللَّهِ وَسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفى الصبرُونَ أَجْرَهُم بِغَيرِ حِسابٍ(۱۰)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۲ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۴۵: خط ۱۴۷:
بگو اى بندگان من كه ايمان آورده و از پروردگارتان مى ترسيد آنهايى كه در اين دنيا نيكى مى كنند پاداشى نيك دارند و زمين خدا هم گشاده است كسانى كه خويشتندار باشند اجرشان را بدون حساب و به طور كامل درخواهند يافت (۱۰).
بگو اى بندگان من كه ايمان آورده و از پروردگارتان مى ترسيد آنهايى كه در اين دنيا نيكى مى كنند پاداشى نيك دارند و زمين خدا هم گشاده است كسانى كه خويشتندار باشند اجرشان را بدون حساب و به طور كامل درخواهند يافت (۱۰).


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش