گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
قمى در تفسيرش به سند خود از اسماعيل جعفى ، از امام باقر (عليه السلام ) حديثى درباره معراج از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل كرده كه در آن آمده : خداى تعالى فرمود: اى محمد! گفتم لبيك پروردگار من . فرمود: هيچ ميدانى ملاء اعلى در چه چيز مخاصمه مى كردند؟ عرضه داشتم : منزهى تو اى خدا، من هيچ چيز زائد بر آنچه تو يادم دادهاى نمى دانم . آنگاه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: پس خداى سبحان دست خود را - يعنى دست قدرت خود را - بين دو سينه ام نهاد. و من برودت و خنكى آن را در بين دو شانه ام احساس كردم . آنگاه فرمود: از آن به بعد هر چه از گذشته و آينده از من پرسيد، جوابش را دانا بودم ، پس مجددا از من پرسيد: اى محمد ملاء اعلى در چه چيز مخاصمه كردند؟ عرضه داشتم : در سه چيز: اول در آنچه كه كفاره گناهان مى شود، دوم در آنچه درجات آدمى را بالا مى برد، سوم در آنچه حسنات شمرده مى شود....
قمى در تفسيرش، به سند خود، از اسماعيل جُعفى، از امام باقر «عليه السلام»، حديثى درباره معراج از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نقل كرده كه در آن آمده:  


و در مجمع البيان آمده كه ابن عباس از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) روايت كرده كه فرمود پروردگارم به من فرمود: هيچ مى دانى كه ملاء اعلى در چه چيز مخاصمه كردند؟ عرضه داشتم : نه ، فرمود: مخاصمه آنها در كفارات و درجات بود. اما كفارات سه چيز است : يكى وضوى كامل گرفتن در شبهاى سرد، دوم قدمها را يكى پس از ديگرى برداشتن به سوى جماعتها، سوم انتظار رسيدن وقت نماز بعدى بعد از هر نماز. و اما درجات ، آن نيز سه چيز است : اول به صداى بلند و واضح سلام كردن ، دوم اطعام طعام ، و سوم نماز خواندن در تاريكى شب كه همه در خوابند.
خداى تعالى فرمود: اى محمّد! گفتم: لبيك پروردگار من. فرمود: هيچ ميدانى «مَلَأ أعلى»، در چه چيز مخاصمه مى كردند؟ عرضه داشتم: منزّهى تو اى خدا، من هيچ چيز زائد بر آنچه تو يادم داده اى، نمى دانم.  


مؤ لف : اين روايت را صدوق هم در خصال از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل كرده ولى آنچه در اينجا تفسير كفارات قرار گرفته در روايت او تفسير درجات واقع شده و به عكس آنچه در اينجا تفسير درجات قرار گرفته در آن روايت تفسير كفارات واقع شده .
آنگاه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرمود: پس خداى سبحان، دست خود را - يعنى دست قدرت خود را - بين دو سينه ام نهاد. و من برودت و خنكى آن را در بين دو شانه ام، احساس كردم. آنگاه فرمود: از آن به بعد، هرچه از گذشته و آينده از من پرسيد، جوابش را دانا بودم. پس مجددا از من پرسيد: اى محمّد! «مَلَأ أعلى» در چه چيز مخاصمه كردند؟ عرضه داشتم: در سه چيز: اول در آنچه كه كفّاره گناهان مى شود. دوم در آنچه درجات آدمى را بالا مى برد. سوم در آنچه حسنات شمرده مى شود...
 
و در مجمع البيان آمده كه ابن عباس، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت كرده كه فرمود: پروردگارم به من فرمود: هيچ مى دانى كه «مَلَأ أعلى»، در چه چيز مخاصمه كردند؟
 
عرضه داشتم: نه. فرمود: مخاصمۀ آن ها در كفارات و درجات بود. اما كفّارات، سه چيز است: يكى: وضوى كامل گرفتن در شب هاى سرد. دوم: قدم ها را، يكى پس از ديگرى برداشتن به سوى جماعت ها. سوم: انتظار رسيدن وقت نماز بعدى، بعد از هر نماز.
 
و اما درجات، آن نيز سه چيز است: اول: به صداى بلند و واضح سلام كردن. دوم: اطعام طعام. و سوم: نماز خواندن در تاريكى شب كه همه در خوابند.
 
مؤلف: اين روايت را، صدوق هم در خصال، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نقل كرده، ولى آنچه در اين جا تفسير كفّارات قرار گرفته، در روايت او تفسير درجات واقع شده و به عكس، آنچه در اين جا، تفسير درجات قرار گرفته، در آن روايت، تفسير كفّارات واقع شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۹ </center>
و در الدر المنثور هم حديث مجمع البيان را به طرق بسيارى از عده اى از صحابه از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) روايت كرده كه البته در مضامين آنها اختلاف مختصرى هست .
و در الدر المنثور هم، حديث مجمع البيان را به طرق بسيارى، از عده اى از صحابه، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت كرده، كه البته در مضامين آن ها اختلاف مختصرى هست.


بهر حال سياق آيه با مضمون هيچ يك از اين روايات تطبيق نمى كند، و هيچ دليلى نداريم كه دلالت كند بر اينكه اين روايات تفسير آيه هستند و ممكن است مخاصمه مزبور در اين روايات غير از مخاصمه اى باشد كه آيه شريفه از آن خبر مى دهد.
به هر حال سياق آيه، با مضمون هيچ يك از اين روايات تطبيق نمى كند، و هيچ دليلى نداريم كه دلالت كند بر اين كه اين روايات، تفسير آيه هستند، و ممكن است مخاصمه مزبور در اين روايات، غير از مخاصمه اى باشد كه آيه شريفه از آن خبر مى دهد.


و در نهج البلاغه آمده كه امام امير المؤ منين فرمود: حمد آن خدايى را سزد كه عزت و كبرياء جامه اوست ، و آن دو را به شخص خود اختصاص داد، و نه به مخلوقاتش و نيز آن دو را قرقگاه خويش كرد و بر غير از خودش حرام كرد. و آن دو را از بين ساير اوصاف براى جلال خود انتخاب نمود و لعنت را براى هر كسى كه بخواهد خود را در آن دو شريك خدا كند قرار داد.
و در نهج البلاغه آمده كه امام اميرالمؤمنين فرمود: حمد آن خدايى را سزد كه عزّت و كبرياء جامۀ اوست، و آن دو را به شخص خود اختصاص داد، و نه به مخلوقاتش، و نيز آن دو را قرقگاه خويش كرد و بر غير از خودش حرام كرد. و آن دو را از بين ساير اوصاف براى جلال خود انتخاب نمود، و لعنت را براى هر كسى كه بخواهد خود را در آن دو شريك خدا كند، قرار داد.


آنگاه با همين عزت و كبرياى خود ملائكه مقرب خود را بيازمود تا مشخص كند كدام يك متواضع و كدام يك مستكبرند؟ لذا با اينكه او عالم بسويداى دلها و نهانهاى غيبهاست ، مع ذلك فرمود: من بشرى از گل خواهم آفريد پس همين كه خلقتش را به كمال و تمام رساندم و از روح خود در او دميدم ، همه برايش به سجده بيفتيد، پس ملائكه همه و همه به سجده افتادند، مگر ابليس كه غيرتش مانع شد و به خلقت خود كه از آتش بود بر او افتخار نمود، و به اصل و ريشه اش بر او تعصب كرد.
آنگاه با همين عزّت و كبرياى خود، ملائكه مقرّب خود را بيازمود، تا مشخص كند كداميك، متواضع و كداميك مستكبرند؟ لذا با اين كه او عالِم به سويداى دل ها و نهان هاى غيب هاست، مع ذلك فرمود: من بشرى از گِل خواهم آفريد. پس همين كه خلقتش را به كمال و تمام رساندم و از روح خود در او دميدم، همه برايش به سجده بيفتيد. پس ملائكه، همه و همه، به سجده افتادند، مگر ابليس كه غيرتش مانع شد و به خلقت خود كه از آتش بود، بر او افتخار نمود، و به اصل و ريشه اش، بر او تعصّب كرد.


حال ببينيد كه خداى متعال اين دشمن خود را كه پيشواى متعصبين و سلف مستكبرين است ، و همين ابليس را كه اساس عصبيت را پى ريزى كرد، و با خدا در رداى جبروتيش هماوردى نمود، و در لباس تعززش ‍ هماهنگى كرده ، زى تذلل و جامه عبوديت را كنار گذاشت ، چگونه به جرم تكبرش خوار و كوچك كرد، و به جرم بلند پروازى اش بى مقدار ساخت ، او را در دنيا طرد كرد و در آخرت هم آتش افروخته نصيبش ‍ ساخت ....
حال ببينيد كه خداى متعال، اين دشمن خود را كه پيشواى متعصّبين و سلف مستكبرين است، و همين ابليس را كه اساس عصبيت را پى ريزى كرد، و با خدا در رداى جبروتی اش، هماوردى نمود، و در لباس تعزّزش، ‍ هماهنگى كرده، زىّ تذلل و جامۀ عبوديت را كنار گذاشت، چگونه به جرم تكبرش، خوار و كوچك كرد، و به جرم بلند پروازى اش، بى مقدار ساخت. او را در دنيا طرد كرد و در آخرت هم، آتش افروخته نصيبش ‍ ساخت...


و در كتاب عيون به سند خود از محمد بن عبيده روايت آورده كه گفت : از حضرت رضا (عليه السلام ) معناى آيه ((ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى (( را كه خطاب به ابليس است پرسيدم . فرمود: منظور از كلمه يدى قدرت و قوت است .
و در كتاب عيون، به سند خود، از محمد بن عبيده روايت آورده كه گفت: از حضرت رضا «عليه السلام»، معناى آيه «مَا مَنَعَكَ أن تَسجُدَ لِمَا خَلَقتُ بِيَدَىّ» را - كه خطاب به ابليس است - پرسيدم. فرمود: منظور از كلمۀ «يَدَىّ»، قدرت و قوّت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۰ </center>
مؤ لف : نظير اين روايت را صدوق در كتاب توحيد به سند خود از محمد بن مسلم ، از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده .
مؤلف: نظير اين روايت را، صدوق در كتاب توحيد، به سند خود، از محمد بن مسلم، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده.


و در اين قصه روايات ديگرى نيز هست كه ما آنها را در ذيل اين قصه در سوره بقره و اعراف و حجر و اسراء آورده ايم ، بدانجا مراجعه شود.
و در اين قصه، روايات ديگرى نيز هست، كه ما آن ها را در ذيل اين قصه، در سوره «بقره» و «اعراف» و «حجر» و «إسراء» آورده ايم، بدان جا مراجعه شود.


و از كتاب جوامع الجامع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) روايت شده ، كه فرمود: براى متكلف (كسى كه چيزى را براى خود قائل است كه اهل آن نيست )، سه علامت است : اول آنكه با مافوق خود درمى افتد، دوم اينكه به كارهايى اقدام مى كند و آرزوهايى در سر مى پروراند كه هرگز به آنها نمى رسد، و سوم اينكه چيزهايى مى گويد كه علمى بدان ندارد.
و از كتاب جوامع الجامع، از رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» روايت شده، كه فرمود: براى متكلّف (كسى كه چيزى را براى خود قائل است كه اهل آن نيست)، سه علامت است: اول آن كه با مافوق خود در مى افتد. دوم اين كه به كارهايى اقدام مى كند و آرزوهايى در سر مى پروراند، كه هرگز به آن ها نمى رسد. و سوم اين كه چيزهايى مى گويد، كه علمى بدان ندارد.


مؤ لف : نظير اين روايت را مرحوم صدوق در كتاب خصال از امام صادق (عليه السلام ) از لقمان نقل كرده كه در ضمن وصيتهايش به فرزندش فرموده است . و نيز از طرق اهل سنت نظير آن نقل شده . و در بعضى از اين روايات به جاى ((ينازع من فوقه : با مافوق خود درمى افتد(( عبارت ((ينازل من فوقه : با مافوق خود هماوردى مى كند(( آمده .
مؤلف: نظير اين روايت را، مرحوم صدوق، در كتاب خصال، از امام صادق «عليه السلام»، از لقمان نقل كرده كه در ضمن وصيت هايش به فرزندش فرموده است. و نيز از طرق اهل سنت، نظير آن نقل شده. و در بعضى از اين روايات، به جاى «يُنَازِعُ مَن فَوقَهُ: با مافوق خود در مى افتد»، عبارت «يُنَازِلُ مَن فَوقَهُ: با مافوق خود هماوردى مى كند» آمده.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۵۱ </center>
<span id='link233'><span>
<span id='link233'><span>
<center> «'''سوره زمر'''» </center>
<center> «'''سوره زمر'''» </center>


۱۳٬۷۲۵

ویرایش