گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
<span id='link230'><span>
<span id='link230'><span>


==قضاء الهى درباره ابليس و پيروان او ==
«'''قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ'''»:
«'''قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ'''»:


اين آيه، پاسخى است از خداى سبحان، به ابليس كه مشتمل است بر قضايى كه خدا عليه ابليس و پيروانش رانده، كه به زودى همه را داخل آتش خواهد كرد.
اين آيه، پاسخى است از خداى سبحان، به ابليس كه مشتمل است بر قضايى كه خدا عليه ابليس و پيروانش رانده، كه به زودى همه را داخل آتش خواهد كرد.


پس كلمۀ «فَالحَقّ»، مبتدایى است كه خبرش حذف شده، و يا خبرى است كه مبتدايش حذف شده است. و كلمۀ «فاء» كه در اول آن است، براى ترتيب و قرار دادن جملۀ مابعد است بعد از جملۀ ماقبل. و مراد از «حق»، چيزى است كه مقابل باطل است، به شهادت اين كه دوباره اين كلمه را اعاده مى كند، و با الف و لام هم اعاده مى كند. و چون به طور قطع مى دانيم منظور از «حق دومى»، چيزى است كه مقابل باطل است؛ پس مراد از اولى هم، همان خواهد بود.  
پس كلمۀ «فَالحَقّ»، مبتدایى است كه خبرش حذف شده، و يا خبرى است كه مبتدايش حذف شده است. و كلمۀ «فاء» كه در اول آن است، براى ترتيب و قرار دادن جملۀ مابعد است بعد از جملۀ ماقبل.  
 
و مراد از «حق»، چيزى است كه مقابل باطل است، به شهادت اين كه دوباره اين كلمه را اعاده مى كند، و با الف و لام هم اعاده مى كند. و چون به طور قطع مى دانيم منظور از «حق دومى»، چيزى است كه مقابل باطل است؛ پس مراد از اولى هم، همان خواهد بود.  


و تقدير آيه چنين است: «فَالحَقُّ أقُسِمُ بِهِ لَأملَئَنّ جَهَنّمَ مِنكَ...». اين، در صورتى است كه خبر حق را محذوف بدانيم، و اگر خود آن را خبر و مبتدايش را محذوف بدانيم، تقديرش چنين مى شود: «فَقَولِى حَقٌّ...».
و تقدير آيه چنين است: «فَالحَقُّ أقُسِمُ بِهِ لَأملَئَنّ جَهَنّمَ مِنكَ...». اين، در صورتى است كه خبر حق را محذوف بدانيم، و اگر خود آن را خبر و مبتدايش را محذوف بدانيم، تقديرش چنين مى شود: «فَقَولِى حَقٌّ...».
خط ۱۷۱: خط ۱۷۲:
در اين آيه، به مطلبى كه در اول سوره و نيز در خلال آيات سوره گذشت، رجوع شده، و آن، اين بود كه: قرآن كريم، ذكر است و پيامبر اسلام، به جز انذار، هيچ منصب ديگرى ندارد. و نيز رد آن تهمتى است كه در اين كلام خود زدند: «امشُوا وَ اصبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُم إنّ هَذَا لَشَئٌ يُرَادُ».
در اين آيه، به مطلبى كه در اول سوره و نيز در خلال آيات سوره گذشت، رجوع شده، و آن، اين بود كه: قرآن كريم، ذكر است و پيامبر اسلام، به جز انذار، هيچ منصب ديگرى ندارد. و نيز رد آن تهمتى است كه در اين كلام خود زدند: «امشُوا وَ اصبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُم إنّ هَذَا لَشَئٌ يُرَادُ».


پس در جملۀ «مَا أسئَلُكُم عَلَيه مِن أجر»، اجر دنيوى از مال و رياست و جاه را از خود نفى مى كند. و در جملۀ «وَ مَا أنَا مِنَ المُتَكَلّفِين»، خود را از تصنّع و خودآرايى به چيزى كه آن را ندارد، برى مى سازد.
پس در جملۀ «مَا أسئَلُكُم عَلَيه مِن أجر»، اجر دنيوى از مال و رياست و جاه را از خود نفى مى كند. و در جملۀ «وَ مَا أنَا مِنَ المُتَكَلِّفِين»، خود را از تصنّع و خودآرايى به چيزى كه آن را ندارد، برى مى سازد.
<span id='link231'><span>
<span id='link231'><span>


۱۳٬۷۲۸

ویرایش