گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۸۷: خط ۸۷:
و جملۀ «فَقَعَوا»، امر و از ماده «وقوع» است، و اين امر، نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده. مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم، شما ملائكه بر او سجده كنيد.
و جملۀ «فَقَعَوا»، امر و از ماده «وقوع» است، و اين امر، نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده. مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم، شما ملائكه بر او سجده كنيد.


«'''فَسجَدَ الْمَلَائكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ'''»:
«'''فَسَجَدَ الْمَلَائكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ'''»:


دلالت اين جمله بر اين كه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده، روشن است.
دلالت اين جمله بر اين كه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده، روشن است.


«'''إِلّا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرِينَ'''»:
«'''إِلّا إِبْلِيسَ استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرِينَ'''»:


يعنى: ابليس تكبر كرد و از سجده براى او دريغ ورزيد، و او از سابق بر اين، كافر بود. و اين كه ابليس قبل از اين صحنه كافر بوده، از آيه شريفه «لَم أكُن لِأسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصَالٍ مِن حَمَإ مَسنُون» هم، به خوبى استفاده مى شود.
يعنى: ابليس تكبر كرد و از سجده براى او دريغ ورزيد، و او از سابق بر اين، كافر بود. و اين كه ابليس قبل از اين صحنه كافر بوده، از آيه شريفه «لَم أكُن لِأسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصَالٍ مِن حَمَإ مَسنُون» هم، به خوبى استفاده مى شود.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
اين كه در اين آيه، خلقت بشر را به دست خود نسبت داده، و فرموده: «چه مانعت شد از اين كه براى چيزى سجده كنى كه من، آن را با دست هاى خود آفريدم»، به اين منظور بوده كه براى آن شرافتى اثبات نموده، بفرمايد: هر چيز را به خاطر چيز ديگر آفريدم، ولى آدم را به خاطر خودم.  
اين كه در اين آيه، خلقت بشر را به دست خود نسبت داده، و فرموده: «چه مانعت شد از اين كه براى چيزى سجده كنى كه من، آن را با دست هاى خود آفريدم»، به اين منظور بوده كه براى آن شرافتى اثبات نموده، بفرمايد: هر چيز را به خاطر چيز ديگر آفريدم، ولى آدم را به خاطر خودم.  


همچنان كه جملۀ «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى: و از روح خود در او دميدم» نيز، اين اختصاص را مى رساند. و اگر كلمۀ «يد» را تثنيه آورد، و فرمود: «يَدَىُّ: دو دستم»، با اين كه مى توانست مفرد بياورد، براى اين است كه به كنايه بفهماند: در خلقت او، اهتمام تام داشتم. چون ما انسان ها هم، در عملى هر دو دست خود را به كار مى بنديم، كه نسبت به آن، اهتمام بيشترى داشته باشيم. پس جملۀ «خَلَقتُ بِيَدَىَّ»، نظير جمله «مِمّا عَمِلَت أيدِينُا» است.
همچنان كه جملۀ «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى: و از روح خود در او دميدم» نيز، اين اختصاص را مى رساند. و اگر كلمۀ «يد» را تثنيه آورد، و فرمود: «يَدَىَّ: دو دستم»، با اين كه مى توانست مفرد بياورد، براى اين است كه به كنايه بفهماند: در خلقت او، اهتمام تام داشتم. چون ما انسان ها هم، در عملى هر دو دست خود را به كار مى بنديم، كه نسبت به آن، اهتمام بيشترى داشته باشيم. پس جملۀ «خَلَقتُ بِيَدَىَّ»، نظير جمله «مِمّا عَمِلَت أيدِينَا» است.


ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از كلمۀ «يد»، قدرت است، و تثنيه آوردن آن، تنها تأكيد را مى رساند. مانند آيه «ثُمّ ارجِعِ البَصَرَ كَرّتَين». روايتى هم بر طبق اين تفسير، وارد شده.
ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از كلمۀ «يد»، قدرت است، و تثنيه آوردن آن، تنها تأكيد را مى رساند. مانند آيه «ثُمّ ارجِعِ البَصَرَ كَرّتَين». روايتى هم بر طبق اين تفسير، وارد شده.
۱۳٬۷۲۸

ویرایش