گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۲: خط ۷۲:
<span id='link225'><span>
<span id='link225'><span>


==وجه تسميه انسان به بشر و بيان مبداء خلقت انسان ==
==وجه نامگذاری انسان به «بشر»، و بيان مبدأ آفرینش انسان ==
((انى خالق بشرا من طين (( - كلمه ((بشر(( به معناى انسان است . راغب مى گويد: ((بشره (( به معناى ظاهر پوست ، و ((ادمه (( به معناى باطن آن است كه به گوشت چسبيده ، چون عموم اهل ادب اين طور معنا كرده اند آنگاه مى گويد: و اگر از انسان به كلمه ((بشر(( تعبير كرده ، به اعتبار اين است كه در بين همه جانداران تنها آدمى است كه پر و كرك و مو و پشم ظاهر بدنش را نپوشانده ، به خلاف ساير حيوانات كه يا پشم بشره آنها را پوشانده و يا كرك .
«'''إنّى خَالِقٌ بَشَراً مِن طِين'''» - كلمه «بَشَر»، به معناى انسان است. راغب مى گويد: «بشره»، به معناى ظاهر پوست، و «أدمه»، به معناى باطن آن است كه به گوشت چسبيده. چون عموم اهل ادب، اين طور معنا كرده اند. آنگاه مى گويد: و اگر از انسان به كلمه «بَشَر» تعبير كرده، به اعتبار اين است كه در بين همه جانداران، تنها آدمى است كه پر و كرك و مو و پشم، ظاهر بدنش را نپوشانده. به خلاف ساير حيوانات، كه يا پشم بشرۀ آن ها را پوشانده و يا كرك.
و سپس مى گويد: كلمه ((بشر(( هم در مفرد استعمال مى شود، و هم در جمع ، ولى در دو نفر به صيغه تثنيه درمى آيد، مانند آيه ((انؤ من لبشرين (( و در قرآن كريم هر جا از انسان به بشر تعبير شده ، منظور همان جثه و هيكل و ظاهر بدن اوست .
 
و در آيه شريفه مورد بحث مبداء خلقت آدمى گل معرفى شده ، و در سوره روم مبداء خلقتش خاك و در سوره حجر صلصالى از حما مسنون ، و در سوره رحمان صلصالى چون فخار (سفال ) آمده ، و اين اختلاف در تعبير اشكالى به وجود نمى آورد؛ براى اينكه همان مبداء واحد احوال مختلفى به خود گرفته ، و در هر جاى از قرآن كريم نام يكى از آن احوال را نام برده است .
و سپس مى گويد: كلمه «بَشَر»، هم در مفرد استعمال مى شود، و هم در جمع، ولى در دو نفر به صيغه تثنيه در مى آيد. مانند آيه «أنُؤمِنُ لِبَشَرَين». و در قرآن كريم، هر جا از انسان به «بَشَر» تعبير شده، منظور همان جثه و هيكل و ظاهر بدن اوست.
فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ
 
((تسويه انسان (( به معناى تعديل اعضاى اوست ، به اينكه اعضاى بدنى او را با يكديگر تركيب و تكميل كند تا به صورت انسانى تمام عيار درآيد، و ((دميدن روح در آن ((، عبارت است از اينكه او را موجودى زنده قرار دهد، و اگر روح دميده شده در انسان را به خود خداى تعالى نسبت داده و فرموده : ((از روح خودم در آن دميدم ((، به منظور شرافت دادن به آن روح است .
و در آيه شريفه مورد بحث، مبدأ خلقت آدمى، گِل معرفى شده، و در سوره «روم»، مبدأ خلقتش، خاك و در سوره «حجر»، صلصالى از حمأ مسنون، و در سوره «رحمان»، صلصالى چون فخّار (سفال) آمده. و اين اختلاف در تعبير، اشكالى به وجود نمى آورد. براى اين كه همان مبدأ واحد، احوال مختلفى به خود گرفته، و در هر جاى از قرآن كريم، نام يكى از آن احوال را نام برده است.
 
«'''فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ'''»:
 
«تسويه انسان»، به معناى تعديل اعضاى اوست، به اين كه اعضاى بدنى او را با يكديگر تركيب و تكميل كند، تا به صورت انسانى تمام عيار در آيد. و «دميدن روح در آن»، عبارت است از اين كه او را موجودى زنده قرار دهد، و اگر روح دميده شده در انسان را به خود خداى تعالى نسبت داده و فرموده: «از روح خودم در آن دميدم»، به منظور شرافت دادن به آن روح است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۳ </center>
و جمله ((فقعوا(( امر و از ماده ((وقوع (( است ، و اين امر نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده ، مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم ، شما ملائكه بر او سجده كنيد.
و جملۀ «فَقَعَوا»، امر و از ماده «وقوع» است، و اين امر، نتيجه و فرع تسويه و نفخ روح واقع شده. مى فرمايد: حال كه از روح خودم در آن دميدم، شما ملائكه بر او سجده كنيد.
فَسجَدَ الْمَلَئكَةُ كلُّهُمْ أَجْمَعُونَ
 
دلالت اين جمله بر اينكه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده روشن است .
«'''فَسجَدَ الْمَلَائكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ'''»:
إِلا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ
 
يعنى ابليس تكبر كرد و از سجده براى او دريغ ورزيد، و او از سابق بر اين كافر بود. و اينكه ابليس قبل از اين صحنه كافر بوده ، از آيه شريفه ((لم اكن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون (( هم به خوبى استفاده مى شود.
دلالت اين جمله بر اين كه تمامى فرشتگان براى آدم سجده كردند و احدى از آن تخلف نكرده، روشن است.
 
«'''إِلّا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرِينَ'''»:
 
يعنى: ابليس تكبر كرد و از سجده براى او دريغ ورزيد، و او از سابق بر اين، كافر بود. و اين كه ابليس قبل از اين صحنه كافر بوده، از آيه شريفه «لَم أكُن لِأسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصَالٍ مِن حَمَإ مَسنُون» هم، به خوبى استفاده مى شود.
<span id='link226'><span>
<span id='link226'><span>
==وجه اينكه فرمود آدم را با دو دستم آفريدم ==
==وجه اينكه فرمود آدم را با دو دستم آفريدم ==
قَالَ يَإِبْلِيس مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْت بِيَدَى أَستَكْبرْت أَمْ كُنت مِنَ الْعَالِينَ
قَالَ يَإِبْلِيس مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْت بِيَدَى أَستَكْبرْت أَمْ كُنت مِنَ الْعَالِينَ
۱۳٬۷۲۸

ویرایش