گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۷: خط ۵۷:
<span id='link224'><span>
<span id='link224'><span>


==توضيح درباره ارتباط آيه : اذقال ربك للملئكة انى خالق بشرا من طين باقبل ==
«'''إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَائكَةِ إِنّى خَالِقُ بَشراً مِّن طِينٍ'''»:
إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَئكَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِينٍ
 
آنچه از سياق برمى آيد اين است كه : آيه مورد بحث و ما بعد آن تتمه كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه مى فرمود: ((انما انا منذر...(( نمى باشد. و شاهد بر آن كلمه ((ربك : پروردگارت (( مى باشد، ناگزير بايد گفت : اين دو آيه كلام خداى تعالى است كه به زمان مخاصمه ملائكه اشاره مى كند. و ظرف ((اذ(( متعلق به همان چيزى است كه ظرف در جمله ((اذ يختصمون (( متعلق به آن بود، و يا متعلق به محذوف است ، و تقدير آن ((اذكر اذ قال ربك للملائكه ...(( مى باشد، چون جمله ((انى جاعل فى الاءرض خليفة (( كه خطاب خدا به ملائكه است ، و جمله ((انى خالق بشرا من طين (( كه آن نيز خطاب خدا به ملائكه است ، دو جمله متقارن هستند كه در يك زمان و يك ظرف واقع شده اند.
آنچه از سياق بر مى آيد، اين است كه: آيه مورد بحث و مابعد آن، تتمۀ كلام رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» كه مى فرمود: «إنّمَا أنَا مُنذِر...» نمى باشد. و شاهد بر آن، كلمۀ «رَبُّكَ: پروردگارت» مى باشد. ناگزير بايد گفت: اين دو آيه، كلام خداى تعالى است كه به زمان مخاصمه ملائكه اشاره مى كند.  
بنابراين برگشت معناى ((اذ قال ربك ...((، نظير اين مى شود كه بگوييم : ياد بياوريد آن وقتى كه پروردگارت چنين و چنان گفت و آن همان وقتى بود كه ملائكه مخاصمه مى كردند.
 
بعضى از مفسرين جمله ((اذ قال ربك ...(( را تفسير جمله ((اذ يختصمون (( دانسته ، و بعد از آنكه منظور از اختصام را تقاول و سؤ ال و جواب گرفته اند، آن را عبارت دانسته اند از مجموع كلام خدا به ايشان در جمله ((انى جاعل فى الاءرض خليفة (( و كلام ملائكه ، در جمله ((اتجعل ...(( و باز كلام خدا به آدم و كلام آدم به ملائكه ، و كلام خدا به ايشان ، در جمله ((انى خالق بشرا(( و كلام ابليس با خداى تعالى .
و ظرف «إذ»، متعلق به همان چيزى است كه ظرف در جملۀ «إذ يَختَصِمُون»، متعلق به آن بود، و يا متعلق به محذوف است، و تقدير آن، «أُذكُر إذ قَالَ رَبُّكَ لِلمَلَائِكَة...» مى باشد. چون جملۀ «إنّى جَاعِلٌ فِى الأرضِ خَلِيفَة» كه خطاب خدا به ملائكه است، و جملۀ «إنّى خَالِقٌ بَشَراً مِن طِين»، كه آن نيز خطاب خدا به ملائكه است، دو جملۀ متقارن هستند كه در يك زمان و يك ظرف واقع شده اند.
 
بنابراين، برگشت معناى «إذ قَالَ رَبُّكَ...»، نظير اين مى شود كه بگوييم: ياد بياوريد آن وقتى كه پروردگارت چنين و چنان گفت و آن، همان وقتى بود كه ملائكه، مخاصمه مى كردند.
 
بعضى از مفسران، جملۀ «إذ قَالَ رَبُّكَ...» را تفسير جملۀ «إذ يَختَصِمُون» دانسته، و بعد از آن كه منظور از «اختصام» را، تقاول و سؤال و جواب گرفته اند، آن را عبارت دانسته اند از مجموع كلام خدا به ايشان، در جملۀ «إنّى جَاعِلٌ فِى الأرضِ خَلِيفَة»، و كلام ملائكه در جملۀ «أتَجعَلُ...» و باز كلام خدا به آدم و كلام آدم به ملائكه، و كلام خدا به ايشان، در جملۀ «إنّى خَالِقٌ بَشَراً» و كلام ابليس با خداى تعالى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۴۲ </center>
و سپس گفته بنابراين كه منظور از اختصام مخاصمه و گفتگوى ملائكه در بين خودشان باشد، نه بين ايشان و خداى سبحان ، در اين صورت خبر دادن خدا از اينكه ((انى جاعل فى الاءرض خليفة (( و نيز از اينكه ((انى خالق بشرا...(( حتما به توسط فرشته اى از فرشتگان صورت گرفته است ، و همچنين خطاب خدا به آدم و ابليس به توسط فرشته مزبور بوده است و در نتيجه گفتار ملائكه به پروردگارشان ، كه گفتند: ((اتجعل فيها من يفسد فيها...((، و ساير گفتارهاى ايشان ، كلامى بوده از ايشان به آن فرشته واسطه ، آن وقت اختصام و مخاصمه در بين خود ملائكه درست مى شود.
و سپس گفته بنابر اين كه منظور از «اختصام»، مخاصمه و گفتگوى ملائكه در بين خودشان باشد، نه بين ايشان و خداى سبحان، در اين صورت، خبر دادن خدا از اين كه «إنّى جَاعِلٌ فِى الأرضِ خَلِيفَة» و نيز از اين كه «إنّى خَالِقٌ بَشَراً...»، حتما به توسط فرشته اى از فرشتگان صورت گرفته است. و همچنين، خطاب خدا به آدم و ابليس، به توسط فرشته مزبور بوده است و در نتيجه، گفتار ملائكه به پروردگارشان، كه گفتند: «أتَجعَلُ فِيهَا مَن يُفسِدُ فِيهَا...»، و ساير گفتارهاى ايشان، كلامى بوده از ايشان به آن فرشتۀ واسطه. آن وقت اختصام و مخاصمه در بين خود ملائكه درست مى شود.
و ليكن خواننده عزيز خودش متوجه هست كه هيچ يك از اين مقدمات كه اين مفسر براى اخذ نتيجه اى كه منظور داشت ذكر كرد، از سياق آيات استفاده نمى شود.
 
وليكن خواننده عزيز، خودش متوجه هست كه هيچ يك از اين مقدمات كه اين مفسّر براى اخذ نتيجه اى كه منظور داشت ذكر كرد، از سياق آيات استفاده نمى شود.
<span id='link225'><span>
<span id='link225'><span>
==وجه تسميه انسان به بشر و بيان مبداء خلقت انسان ==
==وجه تسميه انسان به بشر و بيان مبداء خلقت انسان ==
((انى خالق بشرا من طين (( - كلمه ((بشر(( به معناى انسان است . راغب مى گويد: ((بشره (( به معناى ظاهر پوست ، و ((ادمه (( به معناى باطن آن است كه به گوشت چسبيده ، چون عموم اهل ادب اين طور معنا كرده اند آنگاه مى گويد: و اگر از انسان به كلمه ((بشر(( تعبير كرده ، به اعتبار اين است كه در بين همه جانداران تنها آدمى است كه پر و كرك و مو و پشم ظاهر بدنش را نپوشانده ، به خلاف ساير حيوانات كه يا پشم بشره آنها را پوشانده و يا كرك .
((انى خالق بشرا من طين (( - كلمه ((بشر(( به معناى انسان است . راغب مى گويد: ((بشره (( به معناى ظاهر پوست ، و ((ادمه (( به معناى باطن آن است كه به گوشت چسبيده ، چون عموم اهل ادب اين طور معنا كرده اند آنگاه مى گويد: و اگر از انسان به كلمه ((بشر(( تعبير كرده ، به اعتبار اين است كه در بين همه جانداران تنها آدمى است كه پر و كرك و مو و پشم ظاهر بدنش را نپوشانده ، به خلاف ساير حيوانات كه يا پشم بشره آنها را پوشانده و يا كرك .
۱۳٬۷۲۸

ویرایش