گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


<span id='link216'><span>
<span id='link216'><span>
==رواياتى در ذيل داستان ايّوب «عليه السلام»، و ابتلائات او ==
==رواياتى در ذيل داستان ايّوب «ع»، و ابتلائات او ==
مؤلف: ابن عباس هم، قريب به اين مضمون را روايت كرده.  
مؤلف: ابن عباس هم، قريب به اين مضمون را روايت كرده.  


خط ۵۳: خط ۵۳:
<span id='link218'><span>
<span id='link218'><span>


==آيات ۴۹ - ۶۴ سوره ص ==
==آيات ۴۹ - ۶۴ سوره «ص» ==
هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنََ مَئَابٍ(۴۹)
هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنََ مَئَابٍ(۴۹)
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لهَُّمُ الاَبْوَاب (۵۰)
جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لهَُّمُ الاَبْوَاب (۵۰)
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
<span id='link219'><span>
<span id='link219'><span>


==وصف حال متقيان در بهشت ==
==وصف حال «متقيان»، در بهشت ==
«'''هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنَ مَئَابٍ'''»:
«'''هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنَ مَئَابٍ'''»:


خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
«'''هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَساقٌ'''»:
«'''هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَ غَساقٌ'''»:


كلمه «حَمِيم»، به معناى حرارت بسيار زياد است. و كلمه «غَسّاق» - به طورى كه در مجمع البيان آمده - به معناى چركى است كه تعفّن بسيار داشته باشد. البته به معناى ديگرى هم تفسير شده است، و دو كلمۀ «حميم» و «غسّاق»، بيان مى كنند كلمۀ «هَذَا» را. و جملۀ «فَليَذُوقُوهُ» مى فهماند كه خود طاغيان نمى خواهند از «حميم» و «غسّاق» بخورند؛ ولى مجبورشان مى كنند به خوردن. چون قاعده آن است كه مى فرمود: «هَذَا حَمِيمٌ وَ غَسّاقٌ فَليَذُوقُوهُ: اين، حميم و غسّاق است، كه بايد بخورندش»، ولى جمله «فَليَذُوقُوهُ» را جلوتر آورد و به «حميم» و «غسّاق» اشاره كرد، تا در هنگام فرمان، نام آن ها را نبرده باشد.
كلمه «حَمِيم»، به معناى حرارت بسيار زياد است. و كلمه «غَسّاق» - به طورى كه در مجمع البيان آمده - به معناى چركى است كه تعفّن بسيار داشته باشد. البته به معناى ديگرى هم تفسير شده است، و دو كلمۀ «حميم» و «غسّاق»، بيان مى كنند كلمۀ «هَذَا» را.  
 
و جملۀ «فَليَذُوقُوهُ» مى فهماند كه خود طاغيان نمى خواهند از «حميم» و «غسّاق» بخورند؛ ولى مجبورشان مى كنند به خوردن. چون قاعده آن است كه مى فرمود: «هَذَا حَمِيمٌ وَ غَسّاقٌ فَليَذُوقُوهُ: اين، حميم و غسّاق است، كه بايد بخورندش»، ولى جمله «فَليَذُوقُوهُ» را جلوتر آورد و به «حميم» و «غسّاق» اشاره كرد، تا در هنگام فرمان، نام آن ها را نبرده باشد.


«'''وَ آخَرُ مِن شكلِهِ أَزْوَاجٌ'''»:
«'''وَ آخَرُ مِن شكلِهِ أَزْوَاجٌ'''»:
خط ۱۷۰: خط ۱۷۲:
<span id='link221'><span>
<span id='link221'><span>


==حكايت تخاصم و مشاجره متبوعان و تابعان در دوزخ ==
==حكايت تخاصم و مشاجرۀ تابعان و متبوعان، در دوزخ ==
هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ ... فى النَّارِ
«'''هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ ... فى النَّارِ'''»:
اين سه آيه - به طورى كه از سياق برمى آيد - تخاصم تابعان و متبوعان دوزخى را كه از طاغيان بودند حكايت مى كند.


پس جمله ((هذا فوج مقتحم معكم (( خطابى است از ناحيه خداى تعالى به متبوعين ، و كلمه ((هذا(( اشاره به فوجى از تابعين است كه دنبال متبوعين به دوزخ مى روند، و كلمه ((مقتحم (( اسم فاعل از ((اقتحام (( است كه به معناى داخل شدن به سختى و دشوارى است .
اين سه آيه - به طورى كه از سياق بر مى آيد - تخاصم تابعان و متبوعان دوزخى را كه از طاغيان بودند، حكايت مى كند.


و جمله ((لا مرحبا بهم انهم صالوا النار(( پاسخى است كه متبوعين به گوينده جمله ((هذا فوج مقتحم (( مى دهند. و كلمه ((مرحبا(( تحيتى است كه به شخص وارد مى دهند، و در حقيقت رحب (وسعت ) خانه را تقديم آن شخص مى كنند، پس اين كه پيشوايان و متبوعين ضلالت درباره تابعين خود مى گويند ((لا مرحبا بهم ((. معنايش اين است كه : وسعت و گشايشى براى آنان مباد. و اينكه باز درباره آنان مى گويند: ((انهم صالوا النار(( معنايش اين است كه : ايشان در آتش داخل خواهند شد، و حرارت آن را خواهند چشيد، و يا تابع آتش خواهند شد. و اين جمله در حقيقت جمله ((لا مرحبابهم (( را تعليل مى كند.
پس جمله «هَذَا فَوجٌ مُقتَحِمٌ مَعَكُم»، خطابى است از ناحيه خداى تعالى، به متبوعين، و كلمه «هَذَا»، اشاره به فوجى از تابعين است كه دنبال متبوعين به دوزخ مى روند. و كلمه «مُقتَحِم»، اسم فاعل از «إقتحَام» است، كه به معناى داخل شدن به سختى و دشوارى است.
 
و جمله «لا مَرحَباً بِهِم إنّهُم صَالُوا النّار»، پاسخى است كه متبوعين به گويندۀ جمله «هَذَا فَوجٌ مُقتَحِمٌ» مى دهند. و كلمه «مَرحَبا»، تحيتى است كه به شخص وارد مى دهند، و در حقيقت، رحب (وسعت) خانه را تقديم آن شخص مى كنند. پس اين كه پيشوايان و متبوعين ضلالت درباره تابعين خود مى گويند: «لا مَرحَباً بِهِم»، معنايش اين است كه: وسعت و گشايشى براى آنان مباد.  
 
و اين كه باز درباره آنان مى گويند: «إنّهُم صَالُوا النّار»، معنايش اين است كه: ايشان، در آتش داخل خواهند شد، و حرارت آن را خواهند چشيد، و يا تابع آتش خواهند شد. و اين جمله، در حقيقت جمله «لا مَرحَباً بِهِم» را تعليل مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۵ </center>
و جمله ((قالوا بل انتم لا مرحبا بكم انتم قدمتموه لنا فبئس القرار((، حكايت جوابى است كه تابعان به متبوعان داده ، مى گويند: بلكه ((لا مرحبا(( به خود شما كه اين آتش را شما به جان ما افكنديد، و ما را به اين قرارگاه كه بدترين قرارگاهست مبتلا ساختيد.
و جمله «قَالُوا بَل أنتُم لا مَرحَباً بِكُم أنتُم قَدّمتُمُوهُ لَنَا فَبِئسَ القَرَارً»، حكايت جوابى است كه تابعان به متبوعان داده، مى گويند: بلكه «لا مَرحَباً» به خود شما، كه اين آتش را شما به جان ما افكنديد، و ما را به اين قرارگاه، كه بدترين قرارگاه است، مبتلا ساختيد.


قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَاباً ضِعْفاً فى النَّارِ
«'''قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَاباً ضِعْفاً فى النَّارِ'''»:


خداى سبحان در اينجا ديگر نقل نمى كند كه پيشوايان در جواب پيروان كه گناه را به گردن ايشان انداختند چه گفتند، ولى در سوره صافات كه باز تخاصم آنان را حكايت كرده ، نقل مى كند كه گفته اند: ((بل لم تكونوا مؤ منين و ما كان لنا عليكم من سلطان بل كنتم قوما طاغين (( پس آيه مورد بحث كه از قول پيروان نقل مى كند كه گفتند: ((پروردگارا هر كس ‍ كه اين سرنوشت را براى ما درست كرد، به دو برابر عذاب در آتش مبتلا كن (( در حقيقت سخنى است كه پيروان بعد از ختم تخاصم گفته اند.
خداى سبحان، در اين جا ديگر نقل نمى كند كه پيشوايان، در جواب پيروان كه گناه را به گردن ايشان انداختند، چه گفتند، ولى در سوره «صافات» كه باز تخاصم آنان را حكايت كرده، نقل مى كند كه گفته اند: «بَل لَم تَكُونُوا مُؤمِنِين * وَ مَا كَانَ لَنَا عَلَيكُم مِن سُلطَانٍ بَل كُنتُم قَوماً طَاغِين».  
و جمله ((من قدم (( جمله شرطيه ، و جمله ((فزده عذابا(( جزاى آن است . و كلمه ((ضعف (( به معناى مثل است . و ((عذاب ضعف (( به معناى عذاب داراى ضعف و مثل است ، و خلاصه عذاب دو برابر است .


وَ قَالُوا مَا لَنَا لا نَرَى رِجَالاً كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الاَشرَارِ
پس آيه مورد بحث كه از قول پيروان نقل مى كند كه گفتند: «پروردگارا! هر كس كه اين سرنوشت را براى ما درست كرد، به دو برابر عذاب در آتش مبتلا كن»، در حقيقت، سخنى است كه پيروان بعد از ختم تخاصم گفته اند.


گويندگان اين سخن - به طورى كه از سياق برمى آيد - عموم اهل دوزخ ‌اند، و مرادشان از رجالى كه دوزخيان آنان را از اشرار مى پنداشتند، مؤ منين است كه در آن هنگام كه در بهشت هستند و دوزخيان دنبال آنان مى گردند، و پيدايشان نمى كنند، به يكديگر مى گويند: چه مى شود ما را كه آن مردانى را كه از اشرار مى دانستيم نمى بينيم و پيدا نمى كنيم ؟
و جملۀ «مَن قَدّمَ»، جمله شرطيه، و جمله «فَزِدهُ عَذَاباً»، جزاى آن است. و كلمه «ضِعف»، به معناى مثل است. و «عذاب ضِعف»، به معناى عذاب داراى ضعف و مثل است، و خلاصه عذاب دو برابر است.


أَتخَذْنَهُمْ سِخْرِياًّ أَمْ زَاغَت عَنهُمُ الاَبْصرُ
«'''وَ قَالُوا مَا لَنَا لا نَرَى رِجَالاً كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الاَشرَارِ'''»:


يعنى : آيا ما ايشان را در دنيا به مسخره گرفته بوديم ، و به خطا رفتيم ، در حالى كه آنان اهل نجات بودند؟ و يا آنكه چشم ما در دوزخ به ايشان نمى افتد؟
گويندگان اين سخن - به طورى كه از سياق بر مى آيد - عموم اهل دوزخ ‌اند، و مرادشان از رجالى كه دوزخيان آنان را از اشرار مى پنداشتند، مؤمنان است كه در آن هنگام كه در بهشت هستند و دوزخيان دنبال آنان مى گردند، و پيدايشان نمى كنند، به يكديگر مى گويند: چه مى شود ما را كه آن مردانى را كه از اشرار مى دانستيم، نمى بينيم و پيدا نمى كنيم؟


إِنَّ ذَلِك لحََقُّ تخَاصمُ أَهْلِ النَّارِ
«'''أَتخَذْنَاهُمْ سِخْرِياًّ أَمْ زَاغَت عَنهُمُ الاَبْصَارُ'''»:


كلمه ((ذلك (( اشاره است به همان تخاصمى كه در بالا از ايشان حكايت فرمود. و بيان مى كند كه اين تخاصم اهل دوزخ امرى است ثابت و واقع شدنى كه هيچ ترديدى در وقوعش نيست ، چون در حقيقت تخاصم آن روزشان كشف و ظهور ملكاتى است كه دلهايشان در دنيا، در اثر ممارست در تنازع و تشاجر كسب كرده است ،
يعنى: آيا ما ايشان را در دنيا به مسخره گرفته بوديم و به خطا رفتيم، در حالى كه آنان اهل نجات بودند؟ و يا آن كه چشم ما، در دوزخ به ايشان نمى افتد؟
 
«'''إِنَّ ذَلِك لحََقُّ تخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ'''»:
 
كلمه «ذَلِكَ»، اشاره است به همان تخاصمى كه در بالا از ايشان حكايت فرمود. و بيان مى كند كه اين تخاصم اهل دوزخ، امرى است ثابت و واقع شدنى، كه هيچ ترديدى در وقوعش نيست. چون در حقيقت تخاصم آن روزشان، كشف و ظهور ملكاتى است كه دل هايشان در دنيا، در اثر ممارست در تنازع و تشاجر كسب كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۶ </center>
<span id='link222'><span>
<span id='link222'><span>


==آيات ۶۵ - ۸۸ ص ==
== آيات ۶۵ - ۸۸ سوره «ص»==
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ(۶۵)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ(۶۵)
رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّرُ(۶۶)
رَبّ السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ(۶۶)
قُلْ هُوَ نَبَؤٌا عَظِيمٌ(۶۷)
قُلْ هُوَ نَبَؤٌا عَظِيمٌ(۶۷)
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضونَ(۶۸)
أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضونَ(۶۸)
مَا كانَ لىَ مِنْ عِلْمِ بِالْمَلا الاَعْلى إِذْ يخْتَصِمُونَ(۶۹)
مَا كانَ لىَ مِنْ عِلْمِ بِالْمَلا الاَعْلى إِذْ يخْتَصِمُونَ(۶۹)
إِن يُوحَى إِلىَّ إِلا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۷۰)
إِن يُوحَى إِلىَّ إِلّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ(۷۰)
إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَئكَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِينٍ(۷۱)
إِذْ قَالَ رَبُّك لِلْمَلَائكَةِ إِنّى خَالِقُ بَشراً مِّن طِينٍ(۷۱)
فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْت فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِينَ(۷۲)
فَإِذَا سوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ(۷۲)
فَسجَدَ الْمَلَئكَةُ كلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(۷۳)
فَسجَدَ الْمَلَائكَةُ كلُّهُمْ أَجْمَعُونَ(۷۳)
إِلا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَفِرِينَ(۷۴)
إِلّا إِبْلِيس استَكْبرَ وَ كانَ مِنَ الْكَافِرِينَ(۷۴)
قَالَ يَإِبْلِيس مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْت بِيَدَى أَستَكْبرْت أَمْ كُنت مِنَ الْعَالِينَ(۷۵)
قَالَ يَا إِبْلِيس مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْت بِيَدَى أَستَكْبرْت أَمْ كُنت مِنَ الْعَالِينَ(۷۵)
قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(۷۶)
قَالَ أَنَا خَيرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ(۷۶)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ(۷۷)
قَالَ فَاخْرُجْ مِنهَا فَإِنَّك رَجِيمٌ(۷۷)
وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ(۷۸)
وَ إِنَّ عَلَيْك لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ(۷۸)
قَالَ رَب فَأَنظِرْنى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۷۹)
قَالَ رَبّ فَأَنظِرْنى إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۷۹)
قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ(۸۰)
قَالَ فَإِنَّك مِنَ الْمُنظرِينَ(۸۰)
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(۸۱)
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(۸۱)
قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(۸۲)
قَالَ فَبِعِزَّتِك لاُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(۸۲)
إِلا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(۸۳)
إِلّا عِبَادَك مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ(۸۳)
قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ(۸۴)
قَالَ فَالحَْقُّ وَ الحَْقَّ أَقُولُ(۸۴)
لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ(۸۵)
لاَمْلاَنَّ جَهَنَّمَ مِنك وَ مِمَّن تَبِعَك مِنهُمْ أَجْمَعِينَ(۸۵)
قُلْ مَا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ المُْتَكلِّفِينَ(۸۶)
قُلْ مَا أَسئَلُكمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ مَا أَنَا مِنَ المُْتَكلِّفِينَ(۸۶)
إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرٌ لِّلْعَلَمِينَ(۸۷)
إِنْ هُوَ إِلّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ(۸۷)
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ(۸۸)
وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينِ(۸۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۷ </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


بگو من تنها بيم رسانم و هيچ معبودى به جز خداى واحد قهار نيست (۶۵).
بگو: من، تنها بيم رسانم و هيچ معبودى، به جز خداى واحد قهار نيست (۶۵).
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه بين آن دو است خدايى كه عزيز و غفار است (۶۶).
 
بگو مساءله توحيد خبرى است عظيم (۶۷).
پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، خدايى كه عزيز و غفار است (۶۶).
كه شما از آن روى برمى گردانيد (۶۸).
 
من هرگز علمى به گروه فرشتگان در آن روز كه راجع به خلقت بشر مخاصمه مى كردند ندارم (۶۹).
بگو: مسأله توحيد، خبرى است عظيم (۶۷).
چون من از ناحيه خود هيچ علمى ندارم تنها آگهى هاى من به وسيله وحى است و وحى هم تنها در چارديوارى مسايل مربوط به انذار است (۷۰).
 
به ياد آور آن زمان را كه پروردگارت به ملائكه گفت من بشرى از گل خواهم آفريد (۷۱).
كه شما از آن، روى بر مى گردانيد (۶۸).
متوجه باشيد كه چون از اسكلتش بپرداختم و از روح خود در او بدميدم همگى برايش به سجده بيفتيد (۷۲).
 
پس ملائكه همه و همه سجده كردند (۷۳).
من هرگز علمى به گروه فرشتگان در آن روز كه راجع به خلقت بشر مخاصمه مى كردند، ندارم (۶۹).
مگر ابليس كه تكبر كرد چون از پيش كافر بود (۷۴).
 
خداى تعالى فرمود: اى ابليس چه بازت داشت از اينكه براى كسى سجده كنى كه من خود او را به دست خود آفريدم آيا تكبر كردى و يا واقعا بلند مرتبه بودى ؟ (۷۵).
چون من از ناحيه خود هيچ علمى ندارم، تنها آگهى هاى من به وسيله وحى است و وحى هم، تنها در چارديوارى مسايل مربوط به انذار است (۷۰).
گفت : آخر من از او بهترم چون تو مرا از آتش و او را از گل آفريدى (۷۶).
 
گفت : پس بيرون شو از بهشت چون كه تو رانده شده اى (۷۷).
به ياد آور آن زمان را كه پروردگارت، به ملائكه گفت: من بشرى از گِل خواهم آفريد (۷۱).
و بدان كه لعنت من تا قيامت شامل حال تو است (۷۸).
 
گفت : پروردگارا حال كه چنين است پس تا قيامت كه همه مبعوث مى شوند مرا زنده بدار (۷۹).
متوجه باشيد كه چون از اسكلتش بپرداختم و از روح خود در او بدميدم، همگى برايش به سجده بيفتيد(۷۲).
گفت : باشد تو از زندگانى (۸۰).
 
پس ملائكه، همه و همه، سجده كردند (۷۳).
 
مگر ابليس كه تكبر كرد، چون از پيش كافر بود (۷۴).
 
خداى تعالى فرمود: اى ابليس چه بازت داشت از اين كه براى كسى سجده كنى، كه من، خود او را به دست خود آفريدم، آيا تكبر كردى و يا واقعا بلندمرتبه بودى؟ (۷۵)
 
گفت: آخر من از او بهترم، چون تو مرا از آتش و او را از گِل آفريدى (۷۶).
 
گفت: پس بيرون شو از بهشت، چون كه تو رانده شده اى (۷۷).
 
و بدان، كه لعنت من تا قيامت، شامل حال تو است (۷۸).
 
گفت: پروردگارا! حال كه چنين است، پس تا قيامت كه همه مبعوث مى شوند، مرا زنده بدار (۷۹).
 
گفت: باشد، تو از زندگانى (۸۰).
 
تا روزى كه آن وقت معلوم مى رسد (۸۱).
تا روزى كه آن وقت معلوم مى رسد (۸۱).
گفت پس به عزتت سوگند كه همه و همه شان را گمراه خواهم كرد (۸۲).
 
گفت: پس به عزتت سوگند، كه همه و همه شان را گمراه خواهم كرد (۸۲).
 
مگر بندگان مخلصت از ايشان را (۸۳).
مگر بندگان مخلصت از ايشان را (۸۳).
گفت پس حق اين است و من حق مى گويم (۸۴).
 
كه جهنم را از تو و از هر كه پيرويت كند از همه پر مى كنيم (۸۵).
گفت: پس حق اين است و من حق مى گويم (۸۴).
بگو من از شما در مقابل رسالتم اجرى نمى خواهم و من از آنها نيستم كه چيزى را كه ندارند به خود مى بندند (۸۶).
 
اين قرآن به جز تذكر براى عالميان نيست (۸۷).
كه جهنم را از تو و از هر كه پيرويت كند، از همه پُر مى كنيم (۸۵).
و به زودى خبرش را بعد از زمانى خواهى دانست (۸۸).
 
بگو: من از شما در مقابل رسالتم اجرى نمى خواهم و من از آن ها نيستم كه چيزى را كه ندارند، به خود مى بندند (۸۶).
 
اين قرآن، به جز تذكر براى عالَميان نيست (۸۷).
 
و به زودى خبرش را بعد از زمانى، خواهى دانست (۸۸).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۸ </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات آخرين فصل از فصول سوره ((ص (( است كه مشتمل بر چند نكته است : اول آن كه به پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه انذارهاى خود را و دعوت به سوى توحيد را به مردم ابلاغ فرمايد. و ديگر اين كه ابلاغ كند كه اعراض از حق و پيروى شيطان كار آدمى را به عذاب دوزخ منتهى مى سازد، عذابى كه خداوند قضايش را در حق شيطان و پيروان او رانده است . در همين جاست كه اين سوره خاتمه مى يابد.
اين آيات، آخرين فصل از فصول سوره «ص» است، كه مشتمل بر چند نكته است:  
قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلا اللَّهُ الْوَحِدُ الْقَهَّارُ ... الْعَزِيزُ الْغَفَّرُ
 
در اين دو آيه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد به مردم برساند. كه من بيم دهنده مى باشم و خداى تعالى يكتاى در ((الوهيت (( است . پس جمله ((انما انا منذر(( مى خواهد غرض آن جناب را منحصر در ((انذار(( كند، و ساير اغراض را مانند توقع مال و مقام - كه چه بسا دعوت به حق ، در بين مردم مشتبه به آنها مى شود - از آن جناب نفى كند، همچنان كه در آخرين آيات باز به همين انحصار اشاره نموده مى فرمايد: ((بگو من از شما هيچ اجر و پاداشى نمى خواهم ، و من از متكلفين نيستم ((.
اول آن كه: به پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دستور مى دهد كه انذارهاى خود را و دعوت به سوى توحيد را به مردم ابلاغ فرمايد.  
 
و ديگر اين كه: ابلاغ كند كه اعراض از حق و پيروى شيطان، كار آدمى را به عذاب دوزخ منتهى مى سازد. عذابى كه خداوند قضايش را در حق شيطان و پيروان او رانده است. در همين جاست، كه اين سوره خاتمه مى يابد.
 
«'''قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ... الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ'''»:
 
در اين دو آيه، به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» دستور مى دهد به مردم برساند كه: من بيم دهنده مى باشم و خداى تعالى، يكتاى در «الوهيّت» است.  
 
پس جملۀ «إنّمَا أنَا مُنذِر»، مى خواهد غرض آن جناب را، منحصر در «إنذار» كند، و ساير اغراض را، مانند توقع مال و مقام - كه چه بسا دعوت به حق، در بين مردم مشتبه به آن ها مى شود - از آن جناب نفى كند. همچنان كه در آخرين آيات، باز به همين انحصار اشاره نموده مى فرمايد: «بگو من از شما هيچ اجر و پاداشى نمى خواهم، و من از متكلّفين نيستم».




۱۳٬۷۸۶

ویرایش