گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴: خط ۴:


<span id='link216'><span>
<span id='link216'><span>
==رواياتى در ذيل داستان ايوب عليه السلام و ابتلائات او ==
==رواياتى در ذيل داستان ايّوب «عليه السلام»، و ابتلائات او ==
مؤ لف : ابن عباس هم قريب به اين مضمون را روايت كرده . و از وهب روايت شده كه همسر ايوب دختر ميشا فرزند يوسف بوده . و اين روايت - به طورى كه ملاحظه گرديد - ابتلاى ايوب را به نحوى بيان كرد كه مايه نفرت طبع هر كسى است ، و البته روايات ديگرى هم مؤ يد اين روايات هست ، ولى از سوى ديگر از ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) رواياتى رسيده كه اين معنا را با شديدترين لحن انكار مى كند و - ان شاء اللّه - آن روايات از نظر خواننده خواهد گذشت .  
مؤلف: ابن عباس هم، قريب به اين مضمون را روايت كرده. و از وهب روايت شده كه همسر ايّوب، دختر ميشا فرزند يوسف بوده. و اين روايت - به طورى كه ملاحظه گرديد - ابتلاى ايّوب را به نحوى بيان كرد كه مايه نفرت طبع هر كسى است، و البته روايات ديگرى هم مؤيد اين روايات هست، ولى از سوى ديگر، از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» رواياتى رسيده، كه اين معنا را با شديدترين لحن انكار مى كند و - إن شاء اللّه - آن روايات از نظر خواننده خواهد گذشت.  


و از خصال نقل شده كه از قطان از سكرى ، از جوهرى ، از ابن عماره ، از پدرش از امام صادق ، از پدرش (عليهما السلام ) روايت كرده كه فرمود: ايوب (عليه السلام ) هفت سال مبتلا شد، بدون اينكه گناهى كرده باشد، چون انبيا به خاطر عصمت و طهارتى كه دارند، گناه نمى كنند، و حتى به سوى گناه - هر چند صغيره باشد - متمايل نمى شوند.
و از خصال نقل شده كه از قطان از سكرى، از جوهرى، از ابن عماره، از پدرش، از امام صادق، از پدرش «عليهما السلام» روايت كرده كه فرمود: ايّوب «عليه السلام» هفت سال مبتلا شد، بدون اين كه گناهى كرده باشد، چون انبيا به خاطر عصمت و طهارتى كه دارند، گناه نمى كنند، و حتى به سوى گناه - هرچند صغيره باشد - متمايل نمى شوند.


و نيز فرمود: هيچ يك از ابتلائات ايوب (عليه السلام ) عفونت پيدا نكرد، و بدبو نشد، و نيز صورتش زشت و زننده نگرديد، و حتى ذره اى خون و يا چرك از بدنش بيرون نيامد، و احدى از ديدن او تنفر نيافت و از مشاهده اش وحشت نكرد، و هيچ جاى بدنش كرم نينداخت ، چه ، رفتار خداى عزّوجلّ درباره انبيا و اولياى مكرمش كه مورد ابتلايشان قرار مى دهد، اين چنين است . و اگر مردم از او دورى كردند، به خاطر بى پولى و ضعف ظاهرى او بود، چون مردم نسبت به مقامى كه او نزد پروردگارش داشت جاهل بودند، و نمى دانستند كه خداى تعالى او را تاءييد كرده ، و به زودى فرجى در كارش ايجاد مى كند و لذا مى بينيم رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرموده : گرفتارترين مردم از جهت بلاء انبيا و بعد از آنان هر كسى است كه مقامى نزديك تر به مقام انبيا داشته باشد.
و نيز فرمود: هيچ يك از ابتلائات ايّوب «عليه السلام» عفونت پيدا نكرد، و بدبو نشد، و نيز صورتش زشت و زننده نگرديد، و حتى ذرّه اى خون و يا چرك از بدنش بيرون نيامد، و احدى از ديدن او تنفّر نيافت و از مشاهده اش وحشت نكرد، و هيچ جاى بدنش كرم نينداخت. چه، رفتار خداى عزّوجلّ درباره انبياء و اولياى مكرّمش كه مورد ابتلايشان قرار مى دهد، اين چنين است. و اگر مردم از او دورى كردند، به خاطر بى پولى و ضعف ظاهرى او بود. چون مردم نسبت به مقامى كه او نزد پروردگارش داشت، جاهل بودند، و نمى دانستند كه خداى تعالى، او را تأييد كرده، و به زودى فرجى در كارش ايجاد مى كند. و لذا مى بينيم رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» فرموده: گرفتارترين مردم از جهت بلاء، انبياء و بعد از آنان، هر كسى است كه مقامى نزديك تر به مقام انبياء داشته باشد.


و اگر خداى تعالى او را به بلايى عظيم گرفتار كرد، بلايى كه با آن در نظر تمامى مردم خوار و بى مقدار گرديد، براى اين بود كه مردم درباره اش دعوى ربوبيت نكنند، و از مشاهده نعمتهاى عظيمى كه خدا به وى ارزانى داشته ، او را خدا نخوانند.
و اگر خداى تعالى، او را به بلايى عظيم گرفتار كرد، بلايى كه با آن در نظر تمامى مردم خوار و بى مقدار گرديد، براى اين بود كه مردم درباره اش دعوى ربوبيّت نكنند، و از مشاهدۀ نعمت هاى عظيمى كه خدا به وى ارزانى داشته، او را خدا نخوانند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲۸ </center>
و نيز براى اين بود كه مردم از ديدن وضع او استدلال كنند بر اينكه ثوابهاى خدايى دو نوع است ، چون خداوند بعضى را به خاطر استحقاقشان ثواب مى دهد، و بعضى ديگر را بدون استحقاق به نعمتهايى اختصاص مى دهد.
و نيز، براى اين بود كه مردم از ديدن وضع او استدلال كنند بر اين كه ثواب هاى خدايى، دو نوع است. چون خداوند بعضى را به خاطر استحقاقشان ثواب مى دهد، و بعضى ديگر را بدون استحقاق، به نعمت هايى اختصاص مى دهد.


و نيز از ديدن وضع او عبرت گرفته ، ديگر هيچ ضعيف و فقير و مريضى را به خاطر ضعف و فقر و مرضش تحقير نكنند، چون ممكن است خدا فرجى در كار آنان داده ، ضعيف را قوى ، و فقير را توانگر، و مريض را بهبودى دهد.
و نيز، از ديدن وضع او عبرت گرفته، ديگر هيچ ضعيف و فقير و مريضى را به خاطر ضعف و فقر و مرضش تحقير نكنند. چون ممكن است خدا فرجى در كار آنان داده، ضعيف را قوى، و فقير را توانگر، و مريض را بهبودى دهد.


و نيز بدانند كه اين خداست كه هر كس را بخواهد مريض مى كند، هر چند كه پيغمبرش باشد، و هر كه را بخواهد شفا مى دهد به هر جور و به هر سببى كه بخواهد، و نيز همين صحنه را مايه عبرت كسانى قرار مى دهد، كه باز مشيتش به عبرتگيرى آنان تعلق گرفته باشد، همچنان كه همين صحنه را مايه شقاوت كسى قرار مى دهد كه خود خواسته باشد و مايه سعادت كسى قرار مى دهد كه خود اراه كرده باشد، و در عين حال او در همه اين مشيتها عادل در قضا، و حكم در افعالش است . و با بندگانش ‍ هيچ عملى نمى كند مگر آن كه صالحتر به حال آنان باشد و بندگانش هر نيرو و قوتى كه داشته باشند از او دارند.
و نيز، بدانند كه اين خداست كه هر كس را بخواهد، مريض مى كند، هرچند كه پيغمبرش باشد، و هر كه را بخواهد، شفا مى دهد، به هر جور و به هر سببى كه بخواهد.  


و در تفسير قمى در ذيل جمله ((و وهبنا له اهله و مثلهم معهم ...(( آمده كه خداى تعالى آن افرادى را هم كه از اهل خانه ايوب قبل از ايام بلاء مرده بودند به وى برگردانيد، و نيز آن افرادى را كه بعد از دوران بلاء مرده بودند همه را زنده كرد و با ايوب زندگى كردند.
و نيز، همين صحنه را مايه عبرت كسانى قرار مى دهد، كه باز مشيّتش به عبرتگيرى آنان تعلق گرفته باشد، همچنان كه همين صحنه را مايه شقاوت كسى قرار مى دهد كه خود خواسته باشد، و مايه سعادت كسى قرار مى دهد كه خود اراه كرده باشد، و در عين حال، او در همه اين مشيّت ها، عادل در قضا، و حكم در افعالش است. و با بندگانش هيچ عملى نمى كند، مگر آن كه صالح تر به حال آنان باشد، و بندگانش هر نيرو و قوتى كه داشته باشند، از او دارند.


و وقتى از ايوب بعد از عافيت يافتنش پرسيدند: از انواع بلاها كه بدان مبتلا شدى كداميك بر تو شديدتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان ((.
و در تفسير قمى، در ذيل جمله «وَ وَهَبنَا لَهُ أهلَهُ وَ مِثلَهُم مَعَهُم...» آمده كه: خداى تعالى، آن افرادى را هم كه از اهل خانه ايّوب قبل از ايام بلاء مُرده بودند، به وى برگردانيد. و نيز، آن افرادى را كه بعد از دوران بلاء مُرده بودند، همه را زنده كرد و با ايّوب زندگى كردند.


و در تفسير مجمع البيان در ذيل جمله ((انى مسنى الشيطان ...(( گفته : بعضى ها گفته اند دخالت شيطان در كار ايوب بدين قرار بود، كه وقتى مرض او شدت يافت بطورى كه مردم از او دورى كردند، شيطان در دل آنان وسوسه كرد كه آن جناب را پليد پنداشته ، و از او بدشان بيايد، و نيز به دلهايشان انداخت كه او را از شهر و از بين خود بيرون كنند، و حتى اجازه آن ندهند كه همسرش كه يگانه پرستار او بود، بر آنان درآيد، و ايوب از اين بابت سخت متاءذى شد، به طورى كه در مناجاتش هيچ شكوه اى از دردها كه خدا بر او مسلط كرده بود نكرد. بلكه تنها از شيطنت شيطان شكوه كرد كه او را از نظر مردم انداخت .
و وقتى از ايّوب بعد از عافيت يافتنش پرسيدند: از انواع بلاها كه بدان مبتلا شدى، كداميك بر تو شديدتر بود؟ فرمود: «شماتت دشمنان».
 
و در تفسير مجمع البيان، در ذيل جمله «أنّى مَسّنِىَ الشّيطَانُ...» گفته: بعضى ها گفته اند دخالت شيطان در كار ايّوب، بدين قرار بود كه: وقتى مرض او شدت يافت به طورى كه مردم از او دورى كردند، شيطان در دل آنان وسوسه كرد كه آن جناب را پليد پنداشته، و از او بدشان بيايد. و نيز، به دل هايشان انداخت كه او را از شهر و از بين خود بيرون كنند، و حتى اجازه آن ندهند كه همسرش كه يگانه پرستار او بود، بر آنان درآيد، و ايّوب از اين بابت سخت متأذّى شد، به طورى كه در مناجاتش هيچ شكوه اى از دردها كه خدا بر او مسلط كرده بود، نكرد. بلكه تنها از شيطنت شيطان شكوه كرد، كه او را از نظر مردم انداخت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۲۹ </center>
قتاده گفته : اين وضع ايوب هفت سال ادامه داشت ، و همين معنا از امام صادق (عليه السلام ) هم روايت شده .
قتاده گفته: اين وضع ايّوب هفت سال ادامه داشت، و همين معنا از امام صادق «عليه السلام» هم، روايت شده.
<span id='link217'><span>
<span id='link217'><span>


۱۳٬۷۸۶

ویرایش