گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:
و اما اعتقاد به اين كه بين جنّ و خدا خويشاوندى هست و نسبت جنّ، سرانجام به خدا منتهى مى شود، فى الجمله، از تمامى فرقه هاى مشرك نقل شده.
و اما اعتقاد به اين كه بين جنّ و خدا خويشاوندى هست و نسبت جنّ، سرانجام به خدا منتهى مى شود، فى الجمله، از تمامى فرقه هاى مشرك نقل شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۲ </center>
و كوتاه سخن اين كه: خداى تعالى در اين آيات، به فساد عقيده آنان اشاره نموده، سپس رسول گرامى خود را بشارت مى دهد به اين كه به زودى، او را يارى مى كند، و مشركان را تهديد مى كند به اين كه به عذاب مبتلايشان مى سازد. و آنگاه سوره مورد بحث را، با تقديس و منزّه بودن خدا از داشتن شريك و نيز با سلام بر همه رسولان، و حمد خدا - كه ربُّ العالَمين است - ختم مى نمايد.
و كوتاه سخن اين كه: خداى تعالى در اين آيات، به فساد عقيده آنان اشاره نموده، سپس رسول گرامى خود را بشارت مى دهد به اين كه به زودى، او را يارى مى كند، و مشركان را تهديد مى كند به اين كه به عذاب مبتلايشان مى سازد.  
 
و آنگاه سوره مورد بحث را، با تقديس و منزّه بودن خدا از داشتن شريك و نيز با سلام بر همه رسولان، و حمد خدا - كه ربُّ العالَمين است - ختم مى نمايد.


«'''فَاستَفْتِهِمْ أَلِرَبِّك الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ'''»:
«'''فَاستَفْتِهِمْ أَلِرَبِّك الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ'''»:
خط ۲۴۵: خط ۲۴۷:
ملائكه، فرزندان خدا و دختر باشند و خدا، اين دختران را به خود اختصاص داده باشد (و تنها او دختر بزايد)، اما مردم، همه پسر بزايند و هرچه پسر هست، مخصوص مردم باشد. و سپس اين لوازم را، يكى پس از ديگرى، ردّ نمود.  
ملائكه، فرزندان خدا و دختر باشند و خدا، اين دختران را به خود اختصاص داده باشد (و تنها او دختر بزايد)، اما مردم، همه پسر بزايند و هرچه پسر هست، مخصوص مردم باشد. و سپس اين لوازم را، يكى پس از ديگرى، ردّ نمود.  


سخن اول ايشان را كه «دختران، از آنِ خدا و پسران، از آنِ ايشان باشند»، رد نموده، مى فرمايد: «از ايشان بپرس آيا براى پروردگار تو، دختران باشد و براى خود آنان، پسران»؟ و اين استفهام، استفهامى است انكارى، به انكار لازمۀ كلام. چون لازمۀ اين گفتار، اين است كه: مشركان، از خدا بالاتر باشند. چون مشركان اين اعتقاد را هم داشته اند كه پسر، بهتر از دختر است، و مى خواستند كه از داشتن دختر منزّه باشند. و به همين جهت، دختران را زنده به گور مى كردند، تا نزاهتشان، لكّه دار نشود.
سخن اول ايشان را كه «دختران، از آنِ خدا و پسران، از آنِ ايشان باشند»، رد نموده، مى فرمايد: «از ايشان بپرس آيا براى پروردگار تو، دختران باشد و براى خود آنان، پسران»؟ و اين استفهام، استفهامى است انكارى، به انكار لازمۀ كلام.  
 
چون لازمۀ اين گفتار، اين است كه: مشركان، از خدا بالاتر باشند. چون مشركان اين اعتقاد را هم داشته اند كه پسر، بهتر از دختر است، و مى خواستند كه از داشتن دختر منزّه باشند. و به همين جهت، دختران را زنده به گور مى كردند، تا نزاهتشان، لكّه دار نشود.


«'''أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائكةَ إِنَاثاً وَ هُمْ شَاهِدُونَ'''»:
«'''أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائكةَ إِنَاثاً وَ هُمْ شَاهِدُونَ'''»:
خط ۲۶۲: خط ۲۶۶:
در اين آيه، انكار انتخاب دختران بر پسران را تكرار كرده، تا شدت شناعت و زشتى اين سخن را افاده كند. يك بار فرموده: آيا خدا دختران را بر پسران ترجيح داده، كه خودش تنها دختر بزايد و پسر زاييدن را به شما واگذار كند؟ و بار ديگر فرموده: آخر، اين چه حكمى است كه مى كنند؟ و بار سوم فرموده: راستى نمى خواهيد متذكر شويد؟
در اين آيه، انكار انتخاب دختران بر پسران را تكرار كرده، تا شدت شناعت و زشتى اين سخن را افاده كند. يك بار فرموده: آيا خدا دختران را بر پسران ترجيح داده، كه خودش تنها دختر بزايد و پسر زاييدن را به شما واگذار كند؟ و بار ديگر فرموده: آخر، اين چه حكمى است كه مى كنند؟ و بار سوم فرموده: راستى نمى خواهيد متذكر شويد؟


آنگاه ايشان را توبيخ نموده، مى فرمايد: «مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون». چون سخن ايشان، حكمى است بدون دليل، و سپس دنبالش فرموده: «أفَلَا تَذَكَّرُون»، كه هم توبيخ است و هم اشاره است به اين كه اين حرف، صرف نظر از اين كه هيچ دليلى ندارد، بلكه بر خلافش دليل هست. چيزى كه هست، مشركان، متذكر آن دليل نمى شوند. اگر متذكر شوند، مى فهمند كه ساحت خداى سبحان، منزّه از آن است كه متجزّى شود، و جزئى به نام فرزند از او جدا گردد. و نيز، منزّه از آن است كه محتاج فرزند شود و در صدد فرزنددار شدن بر آيد. و اين گونه احتجاج ها، در كلام خداى تعالى، عليه مشركان، مكرر آورده شده است.
آنگاه ايشان را توبيخ نموده، مى فرمايد: «مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون». چون سخن ايشان، حكمى است بدون دليل، و سپس دنبالش فرموده: «أفَلَا تَذَكَّرُون»، كه هم توبيخ است و هم اشاره است به اين كه اين حرف، صرف نظر از اين كه هيچ دليلى ندارد، بلكه بر خلافش دليل هست.  
 
چيزى كه هست، مشركان، متذكر آن دليل نمى شوند. اگر متذكر شوند، مى فهمند كه ساحت خداى سبحان، منزّه از آن است كه متجزّى شود، و جزئى به نام فرزند از او جدا گردد. و نيز، منزّه از آن است كه محتاج فرزند شود و در صدد فرزنددار شدن بر آيد. و اين گونه احتجاج ها، در كلام خداى تعالى، عليه مشركان، مكرر آورده شده است.
 
در آيه مورد بحث، التفاتى از غيبت «ألا إنّهُم مِن إفكِهِم لَيَقُولُون»، به خطاب «مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون»، به كار رفته.
 
در جمله اول، مشركان را غايب حساب كرده و فرموده: «ايشان، از درِ افك خواهند گفت».  


در آيه مورد بحث، التفاتى از غيبت «ألا إنّهُم مِن إفكِهِم لَيَقُولُون»، به خطاب «مَا لَكُم كَيفَ تَحكُمُون»، به كار رفته. در جمله اول، مشركان را غايب حساب كرده و فرموده: «ايشان، از درِ افك خواهند گفت». و در جمله دوم، خطاب به مشركان فرموده: «واى بر شما، اين چه حكمى است كه مى كنيد»؟ و اين التفات، براى آن است كه بر شدت خشم خدا دلالت كند. شدت خشمى كه باعث شده، خدا شفاها با خود مشركان، سخن گويد.
و در جمله دوم، خطاب به مشركان فرموده: «واى بر شما، اين چه حكمى است كه مى كنيد»؟ و اين التفات، براى آن است كه بر شدت خشم خدا دلالت كند. شدت خشمى كه باعث شده، خدا شفاها با خود مشركان، سخن گويد.


«'''أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُّبِينٌ * فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ'''»:
«'''أَمْ لَكُمْ سُلْطانٌ مُّبِينٌ * فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ'''»:
۱۳٬۷۸۶

ویرایش