گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link58'><span>
<span id='link58'><span>
==اثبات توحيد ربوبى خداى تعالى با بيان عجز آلهه مشركين از آوردن نور يا يا آوردن شب ==
==اثبات توحيد ربوبى خداى تعالى با بيان عجز آلهه مشركين از آوردن نور يا يا آوردن شب ==
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكمُ الَّيْلَ سرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ ...
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكمُ الَّيْلَ سرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ ...
كلمه ((سرمد(( بر وزن فعلل به معناى دائم است ، بعضى هم گفته اند: اين كلمه از ماده ((سرد(( اشتقاق يافته ، و ميم آن زيادى است ، و معناى ((السرد(( پشت سر هم بودن است ، و اگر فرمود: ((به من بگوييد اگر خدا شب را تا روز قيامت يك سره قرار مى داد چه مى كرديد((، و خلاصه اگر شب را مقيد به روز قيامت كرد، براى اين است كه : بعد از رسيدن روز قيامت ديگر شبى نخواهد بود
كلمه ((سرمد(( بر وزن فعلل به معناى دائم است ، بعضى هم گفته اند: اين كلمه از ماده ((سرد(( اشتقاق يافته ، و ميم آن زيادى است ، و معناى ((السرد(( پشت سر هم بودن است ، و اگر فرمود: ((به من بگوييد اگر خدا شب را تا روز قيامت يك سره قرار مى داد چه مى كرديد((، و خلاصه اگر شب را مقيد به روز قيامت كرد، براى اين است كه : بعد از رسيدن روز قيامت ديگر شبى نخواهد بود
((من اله غير الله ياتيكم بضياء(( - يعنى در چنين صورتى كدام يك از معبودهاى شما حكم خدا را نقض مى كرد و روز را برايتان مى آورد، و شما را از تاريكى نجات مى داد، تا بتوانيد به دنبال معاش برويد؟ اين آن معنايى است كه سياق ، شاهد آن است و نظير اين معنا در جمله آينده نيز كه مى فرمايد: ((من اله غير الله ياتيكم بليل ...(( مى آيد
((من اله غير الله ياتيكم بضياء(( - يعنى در چنين صورتى كدام يك از معبودهاى شما حكم خدا را نقض مى كرد و روز را برايتان مى آورد، و شما را از تاريكى نجات مى داد، تا بتوانيد به دنبال معاش برويد؟ اين آن معنايى است كه سياق ، شاهد آن است و نظير اين معنا در جمله آينده نيز كه مى فرمايد: ((من اله غير الله ياتيكم بليل ...(( مى آيد
خط ۱۴: خط ۱۶:
و اينكه در آيه مورد بحث كلمه ((ضياء(( را نكره (بدون الف و لام ) آورد، خود مويد وجهى است كه ما بيان داشتيم ، البته براى آيه وجوهى ديگر گفته اند كه هيچ يك از تعسف و خيالبافى خالى نيست
و اينكه در آيه مورد بحث كلمه ((ضياء(( را نكره (بدون الف و لام ) آورد، خود مويد وجهى است كه ما بيان داشتيم ، البته براى آيه وجوهى ديگر گفته اند كه هيچ يك از تعسف و خيالبافى خالى نيست
((افلا تسمعون (( - آيا گوش تفهم و تفكر نداريد تا تفكر كنيد؟ و بفهميد كه معبودى غير از خداى تعالى نيست
((افلا تسمعون (( - آيا گوش تفهم و تفكر نداريد تا تفكر كنيد؟ و بفهميد كه معبودى غير از خداى تعالى نيست
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكمُ النَّهَارَ سرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ يَأْتِيكم بِلَيْلٍ تَسكُنُونَ فِيهِ
قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكمُ النَّهَارَ سرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ يَأْتِيكم بِلَيْلٍ تَسكُنُونَ فِيهِ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۳ </center>
معناى ((تسكنون فيه (( اين است كه : در آن از خستگى و تعبى كه از كار روز به شما مى رسد، بياساييد
معناى ((تسكنون فيه (( اين است كه : در آن از خستگى و تعبى كه از كار روز به شما مى رسد، بياساييد
((افلا تبصرون : آيا نمى بينيد(( منظور از اين ديدن ، تفهم و تذكر است ، و چون چنين بينايى و شنوايى نداشته اند پس ايشان كور و كرند، و در اينكه در آخر يك آيه فرموده : آيا نمى بينيد، و در آخر آيه ديگر فرموده : آيا نمى شنويد، لطيفه اى است ، و شايد اينكه در آيه دوم كه راجع به يكسره شدن روز است صفت نديدن را ذكر كرده ، براى اين باشد كه مناسب با روشنايى است ، و در آيه اول كه راجع به يكسره شدن شب است نشنيدن را آورده است ، كه خالى از مناسبت با آن نيست
((افلا تبصرون : آيا نمى بينيد(( منظور از اين ديدن ، تفهم و تذكر است ، و چون چنين بينايى و شنوايى نداشته اند پس ايشان كور و كرند، و در اينكه در آخر يك آيه فرموده : آيا نمى بينيد، و در آخر آيه ديگر فرموده : آيا نمى شنويد، لطيفه اى است ، و شايد اينكه در آيه دوم كه راجع به يكسره شدن روز است صفت نديدن را ذكر كرده ، براى اين باشد كه مناسب با روشنايى است ، و در آيه اول كه راجع به يكسره شدن شب است نشنيدن را آورده است ، كه خالى از مناسبت با آن نيست
وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ
وَ مِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكمُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ لِتَسكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّكمْ تَشكُرُونَ
اين آيه در حكم نتيجه گيرى از حجت مذكور در دو آيه قبل است ، كه بعد از ابطال دعوى خصم (شرك مشركين ) به صورت يك گزارش و خبر ابتدايى آورده ، براى اين كه مطلبى است ثابت كه ديگر هيچ معارضى برايش نيست
اين آيه در حكم نتيجه گيرى از حجت مذكور در دو آيه قبل است ، كه بعد از ابطال دعوى خصم (شرك مشركين ) به صورت يك گزارش و خبر ابتدايى آورده ، براى اين كه مطلبى است ثابت كه ديگر هيچ معارضى برايش نيست
لام در جمله ((لتسكنوا فيه ((، لام تعليل است . و ضمير در ((فيه (( به كلمه ((ليل (( بر مى گردد. و معنايش اين است كه : خدا براى شما شب قرار داد، تا در آن استراحت كنيد. ((و لتبتغوا من فضله ((، يعنى و روز قرار داد تا در آن رزقى را كه فضل و عطيه خدا است جستجو نماييد. و بنابراين ، برگشت جمله ((لتسكنوا(( به ليل و جمله ((لتبتغوا(( به نهار به طريق لف و نشر مرتب است
لام در جمله ((لتسكنوا فيه ((، لام تعليل است . و ضمير در ((فيه (( به كلمه ((ليل (( بر مى گردد. و معنايش اين است كه : خدا براى شما شب قرار داد، تا در آن استراحت كنيد. ((و لتبتغوا من فضله ((، يعنى و روز قرار داد تا در آن رزقى را كه فضل و عطيه خدا است جستجو نماييد. و بنابراين ، برگشت جمله ((لتسكنوا(( به ليل و جمله ((لتبتغوا(( به نهار به طريق لف و نشر مرتب است
خط ۲۴: خط ۲۶:
و جمله ((لعلكم تشكرون (( به هر دو يعنى سكونت در شب و طلب روزى در روز بر مى گردد، و معنايش اين است كه : خدا شب را چنان ، و روز را چنين كرد، باشد كه شما شكر بگزاريد
و جمله ((لعلكم تشكرون (( به هر دو يعنى سكونت در شب و طلب روزى در روز بر مى گردد، و معنايش اين است كه : خدا شب را چنان ، و روز را چنين كرد، باشد كه شما شكر بگزاريد
جمله ((و من رحمته جعل لكم (( در معناى اين است كه فرموده باشد: ((جعل لكم و ذلك رحمه منه - خدا روز را براى شما قرار داد، و اين خود رحمتى است از او(( و اين اشاره است به اينكه تكوين مانند سكون و طلب رزق و تشريع كه عبارت است از هدايت خلق به سوى شكر خالق ، همه و همه آثار رحمت او هستند - دقت فرماييد
جمله ((و من رحمته جعل لكم (( در معناى اين است كه فرموده باشد: ((جعل لكم و ذلك رحمه منه - خدا روز را براى شما قرار داد، و اين خود رحمتى است از او(( و اين اشاره است به اينكه تكوين مانند سكون و طلب رزق و تشريع كه عبارت است از هدايت خلق به سوى شكر خالق ، همه و همه آثار رحمت او هستند - دقت فرماييد
وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ
وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ
تفسير اين آيه گذشت ، چون قبلا هم اين مطلب را فرموده بود، و اگر در اينجا آن را تكرار كرد، بدان جهت است كه مضمون آيه بعدى بدان احتياج داشت
تفسير اين آيه گذشت ، چون قبلا هم اين مطلب را فرموده بود، و اگر در اينجا آن را تكرار كرد، بدان جهت است كه مضمون آيه بعدى بدان احتياج داشت
<span id='link59'><span>
<span id='link59'><span>
==در قيامت كه روز كشف حقائق است بطلان پندار مشركان آشكار مى گردد (فعلمواان الحق لله...) ==
==در قيامت كه روز كشف حقائق است بطلان پندار مشركان آشكار مى گردد (فعلمواان الحق لله...) ==
وَ نَزَعْنَا مِن كلِّ أُمَّةٍ شهِيداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَنَكُمْ...
وَ نَزَعْنَا مِن كلِّ أُمَّةٍ شهِيداً فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَنَكُمْ...
اين آيه شريفه به اين معنا اشاره مى كند كه در روز قيامت بطلان پندارشان به خوبى روشن مى شود، و مراد از ((شهيد(( گواه اعمال است ، كه در چند جا از اين كتاب به آن اشاره شد و آيه شريفه ظهورى در اين معنا ندارد كه مراد از شهيد پيغمبر مبعوث در هر امت است ، چون كلمه شهيد را مفرد آورده ، و كلمه امت به معناى جماعتى از مردم است ، و جماعت از مردم هيچ ظهورى ندارد در جماعتى كه پيغمبر به سوى آنها فرستاده شده باشد، تا چه رسد به اينكه بگوييم صريح در آن است ، بله چنين جماعتى كه پيغمبرى دارند يكى از مصاديق امت است . و معناى اينكه فرمود: ((فقلنا هاتوا برهانكم (( اين است كه : ما از آنان مطالبه برهان كرديم و از ايشان خواستيم تا بر پندار خود كه مى گفتند خدا شريك دارد، حجتى قاطع بياورند
اين آيه شريفه به اين معنا اشاره مى كند كه در روز قيامت بطلان پندارشان به خوبى روشن مى شود، و مراد از ((شهيد(( گواه اعمال است ، كه در چند جا از اين كتاب به آن اشاره شد و آيه شريفه ظهورى در اين معنا ندارد كه مراد از شهيد پيغمبر مبعوث در هر امت است ، چون كلمه شهيد را مفرد آورده ، و كلمه امت به معناى جماعتى از مردم است ، و جماعت از مردم هيچ ظهورى ندارد در جماعتى كه پيغمبر به سوى آنها فرستاده شده باشد، تا چه رسد به اينكه بگوييم صريح در آن است ، بله چنين جماعتى كه پيغمبرى دارند يكى از مصاديق امت است . و معناى اينكه فرمود: ((فقلنا هاتوا برهانكم (( اين است كه : ما از آنان مطالبه برهان كرديم و از ايشان خواستيم تا بر پندار خود كه مى گفتند خدا شريك دارد، حجتى قاطع بياورند
((فعلموا ان الحق لله و ضل عنهم ما كانوا يفترون (( ، يعنى پندار باطلشان ، كه خدا شريكى دارد، از ايشان غايب شد، و در آن هنگام به يقين دانستند كه حق الوهيت ، تنها براى خدا است ، و خدا در الوهيت ، شريكى ندارد، پس مراد از جمله ((ضل عنهم (( به طور استعاره اين است كه : غايب شد از ايشان كه ساير مفسرين نيز جمله را بهمين معنا تفسير كرده اند، و بنابراين در كلام ، تقديم و تاخيرى شده ، و اصل در آن ((فضل عنهم ما كانوا يفترون فعلموا ان الحق لله - غايب شد از ايشان آنچه افتراء مى بستند، و در نتيجه فهميدند كه حق با خداى تعالى بوده ((، مى باشد
((فعلموا ان الحق لله و ضل عنهم ما كانوا يفترون (( ، يعنى پندار باطلشان ، كه خدا شريكى دارد، از ايشان غايب شد، و در آن هنگام به يقين دانستند كه حق الوهيت ، تنها براى خدا است ، و خدا در الوهيت ، شريكى ندارد، پس مراد از جمله ((ضل عنهم (( به طور استعاره اين است كه : غايب شد از ايشان كه ساير مفسرين نيز جمله را بهمين معنا تفسير كرده اند، و بنابراين در كلام ، تقديم و تاخيرى شده ، و اصل در آن ((فضل عنهم ما كانوا يفترون فعلموا ان الحق لله - غايب شد از ايشان آنچه افتراء مى بستند، و در نتيجه فهميدند كه حق با خداى تعالى بوده ((، مى باشد
خط ۵۳: خط ۵۵:
<span id='link61'><span>
<span id='link61'><span>
==آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص ==
==آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص ==
إِنَّ قَرُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْفَرِحِينَ(۷۶)
إِنَّ قَرُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْفَرِحِينَ(۷۶)
وَ ابْتَغ فِيمَا ءَاتَاك اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ وَ لا تَنس نَصِيبَك مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كمَا أَحْسنَ اللَّهُ إِلَيْك وَ لا تَبْغ الْفَسادَ فى الاَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْمُفْسِدِينَ(۷۷)
وَ ابْتَغ فِيمَا ءَاتَاك اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ وَ لا تَنس نَصِيبَك مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِن كمَا أَحْسنَ اللَّهُ إِلَيْك وَ لا تَبْغ الْفَسادَ فى الاَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْمُفْسِدِينَ(۷۷)
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَك مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكثرُ جَمْعاً وَ لا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ(۷۸)
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَك مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكثرُ جَمْعاً وَ لا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ(۷۸)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَلَيْت لَنَا مِثْلَ مَا أُوتىَ قَرُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍ عَظِيمٍ(۷۹)
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فى زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا يَلَيْت لَنَا مِثْلَ مَا أُوتىَ قَرُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍ عَظِيمٍ(۷۹)
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكمْ ثَوَاب اللَّهِ خَيرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً وَ لا يُلَقَّاهَا إِلا الصبرُونَ(۸۰)
وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكمْ ثَوَاب اللَّهِ خَيرٌ لِّمَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً وَ لا يُلَقَّاهَا إِلا الصبرُونَ(۸۰)
فخَسفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الاَرْض فَمَا كانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ(۸۱)
فخَسفْنَا بِهِ وَ بِدَارِهِ الاَرْض فَمَا كانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَ مَا كانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ(۸۱)
وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسف بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ(۸۲)
وَ أَصبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالاَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسف بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ(۸۲)
تِلْك الدَّارُ الاَخِرَةُ نجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فى الاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ(۸۳)
تِلْك الدَّارُ الاَخِرَةُ نجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فى الاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ(۸۳)
مَن جَاءَ بِالحَْسنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِّنهَا وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السيِّئَاتِ إِلا مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۸۴)
مَن جَاءَ بِالحَْسنَةِ فَلَهُ خَيرٌ مِّنهَا وَ مَن جَاءَ بِالسيِّئَةِ فَلا يجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السيِّئَاتِ إِلا مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۸۴)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۹ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۷۷: خط ۷۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۱۰ </center>
بعد از آنكه در آيات گذشته عذر و بهانه مشركين را نقل كرد، كه گفتند: اگر به تو ايمان آوريم عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند، و سپس جوابهايى از آن داد، اينك در اين آيات داستان قارون بنى اسرائيل را خاطرنشان فرموده ، تا از اين داستان عبرت بگيرند، چون حال و وضع قارون درست حال و روز مشركين را مجسم مى كند، و چون كفر او، كارش را به آن عاقبت زشت كشانيد، پس مشركين نيز بترسند از اين كه مثل آنچه كه بر سر قارون آمد، بر سرشان بيايد زيرا خداى تعالى از مال دنيا آن قدر به او روزى داده بود كه سنگينى كليد گنجينه هايش مردان نيرومند را هم خسته مى كرد، و در اثر داشتن چنين ثروتى خيال مى كرد كه او خودش ‍ اين ثروت را جمع آورى كرده ، چون راه جمع آورى آن را مى دانسته و خودش فكر بوده و حسن تدبير داشته ، اين فكر او را مغرور نمود، پس از عذاب الهى ايمن و خاطر جمع شد، و زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده و در زمين فساد برانگيخت ، خداى تعالى هم او و خانه او را در زمين فرو برد، نه آن خوش فكرى و حسن تدبيرش ، مانع از هلاكت او شد و نه آن جمعى كه دورش بودند
بعد از آنكه در آيات گذشته عذر و بهانه مشركين را نقل كرد، كه گفتند: اگر به تو ايمان آوريم عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند، و سپس جوابهايى از آن داد، اينك در اين آيات داستان قارون بنى اسرائيل را خاطرنشان فرموده ، تا از اين داستان عبرت بگيرند، چون حال و وضع قارون درست حال و روز مشركين را مجسم مى كند، و چون كفر او، كارش را به آن عاقبت زشت كشانيد، پس مشركين نيز بترسند از اين كه مثل آنچه كه بر سر قارون آمد، بر سرشان بيايد زيرا خداى تعالى از مال دنيا آن قدر به او روزى داده بود كه سنگينى كليد گنجينه هايش مردان نيرومند را هم خسته مى كرد، و در اثر داشتن چنين ثروتى خيال مى كرد كه او خودش ‍ اين ثروت را جمع آورى كرده ، چون راه جمع آورى آن را مى دانسته و خودش فكر بوده و حسن تدبير داشته ، اين فكر او را مغرور نمود، پس از عذاب الهى ايمن و خاطر جمع شد، و زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده و در زمين فساد برانگيخت ، خداى تعالى هم او و خانه او را در زمين فرو برد، نه آن خوش فكرى و حسن تدبيرش ، مانع از هلاكت او شد و نه آن جمعى كه دورش بودند
إِنَّ قَرُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ
إِنَّ قَرُونَ كانَ مِن قَوْمِ مُوسى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَ ءَاتَيْنَهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصبَةِ أُولى الْقُوَّةِ
اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة((
اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة((
در مجمع البيان گفته : كلمه ((بغى (( به معناى برترى طلبى بدون حق است و نيز گفته : كلمه ((مفاتح (( جمع مفتح است ، همچنان كه كلمه ((مفاتيح (( جمع مفتاح است ، و معناى هر دو يكى است ، و آن عبارت است از هر چيزى كه قفلها را باز مى كند، و نيز گفته : ((ناء بحمله ينوء نوءا، معنايش اين است كه كسى بارش را با اينكه برايش سنگين بود از زمين بلند كرد(( ديگران گفته اند: ((ناء به الحمل (( معنايش اين است كه : بار او از شدت سنگينى كمرش را خوابانيد. و اين معنا با آيه شريفه موافق تر است
در مجمع البيان گفته : كلمه ((بغى (( به معناى برترى طلبى بدون حق است و نيز گفته : كلمه ((مفاتح (( جمع مفتح است ، همچنان كه كلمه ((مفاتيح (( جمع مفتاح است ، و معناى هر دو يكى است ، و آن عبارت است از هر چيزى كه قفلها را باز مى كند، و نيز گفته : ((ناء بحمله ينوء نوءا، معنايش اين است كه كسى بارش را با اينكه برايش سنگين بود از زمين بلند كرد(( ديگران گفته اند: ((ناء به الحمل (( معنايش اين است كه : بار او از شدت سنگينى كمرش را خوابانيد. و اين معنا با آيه شريفه موافق تر است
خط ۸۶: خط ۸۸:
<span id='link64'><span>
<span id='link64'><span>
==گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد ==
==گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد ==
إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْفَرِحِينَ
إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يحِب الْفَرِحِينَ
كلمه ((فرح (( به معناى ((بطر(( تفسير شده ، و ليكن بطر، لازمه فرح و خوشحالى از ثروت دنيا است ، البته فرح مفرط و خوشحالى از اندازه بيرون ، چون خوشحالى مفرط آخرت را از ياد مى برد، و قهرا بطر و طغيان مى آورد، و به همين جهت در آيه شريفه : ((و لا تفرحوا بما آتاكم و الله لا يحب كل مختال فخور(( اختيال ، و فخر را از لوازم فرح شمرده ، و فرموده به آنچه خدا به شما داده خوشحالى مكنيد، كه خدا اشخاص مختال و فخور را دوست نمى دارد
كلمه ((فرح (( به معناى ((بطر(( تفسير شده ، و ليكن بطر، لازمه فرح و خوشحالى از ثروت دنيا است ، البته فرح مفرط و خوشحالى از اندازه بيرون ، چون خوشحالى مفرط آخرت را از ياد مى برد، و قهرا بطر و طغيان مى آورد، و به همين جهت در آيه شريفه : ((و لا تفرحوا بما آتاكم و الله لا يحب كل مختال فخور(( اختيال ، و فخر را از لوازم فرح شمرده ، و فرموده به آنچه خدا به شما داده خوشحالى مكنيد، كه خدا اشخاص مختال و فخور را دوست نمى دارد
و نيز به همين جهت است كه در آيه مورد بحث نيز نهى از فرح را تعليل كرده به اينكه خدا اشخاص خوشحال را دوست نمى دارد
و نيز به همين جهت است كه در آيه مورد بحث نيز نهى از فرح را تعليل كرده به اينكه خدا اشخاص خوشحال را دوست نمى دارد
وَ ابْتَغ فِيمَا ءَاتَاك اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ...
وَ ابْتَغ فِيمَا ءَاتَاك اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ...
در آنچه خدا به تو عطا كرده از مال دنيا، خانه آخرت را بطلب ، و با آن آخرت خود را تعمير كن ، به اينكه آن مال را در راه خدا انفاق نموده ، و در راه رضاى او صرف كنى
در آنچه خدا به تو عطا كرده از مال دنيا، خانه آخرت را بطلب ، و با آن آخرت خود را تعمير كن ، به اينكه آن مال را در راه خدا انفاق نموده ، و در راه رضاى او صرف كنى
((و لا تنس نصيبك من الدنيا(( - يعنى آن مقدار رزقى را كه خدا برايت مقدر كرده ترك مكن ، (و آن را براى بعد از خودت به جاى مگذار)، بلكه در آن براى آخرت عمل كن ، چون حقيقت بهره و نصيب هر كس از دنيا همان چيزى است كه براى آخرت انجام داده باشد، چون آن چيزى كه برايش مى ماند همان عمل است
((و لا تنس نصيبك من الدنيا(( - يعنى آن مقدار رزقى را كه خدا برايت مقدر كرده ترك مكن ، (و آن را براى بعد از خودت به جاى مگذار)، بلكه در آن براى آخرت عمل كن ، چون حقيقت بهره و نصيب هر كس از دنيا همان چيزى است كه براى آخرت انجام داده باشد، چون آن چيزى كه برايش مى ماند همان عمل است
خط ۹۹: خط ۱۰۱:
<span id='link65'><span>
<span id='link65'><span>
==پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد ==
==پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد ==
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى ...
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِندِى ...
شكى نيست در اينكه اين جمله پاسخى بوده كه قارون از همه گفتار مؤ منين از قومش ، و نصيحت هاى آنان ، داده ، چون اساس گفتار آنان بر اين معنا بود كه آنچه وى از مال و ثروت داشته ، خدا به او داده ، و احسان و فضلى از خدا بوده ، و خود او استحقاق آن را نداشته ، پس واجب است كه او هم با اين فضل خدا خانه آخرت را طلب كند، و آن را در راه احسان به مردم انفاق نمايد، و با تكبر و استعلا و طغيان در زمين فساد برنينگيزد
شكى نيست در اينكه اين جمله پاسخى بوده كه قارون از همه گفتار مؤ منين از قومش ، و نصيحت هاى آنان ، داده ، چون اساس گفتار آنان بر اين معنا بود كه آنچه وى از مال و ثروت داشته ، خدا به او داده ، و احسان و فضلى از خدا بوده ، و خود او استحقاق آن را نداشته ، پس واجب است كه او هم با اين فضل خدا خانه آخرت را طلب كند، و آن را در راه احسان به مردم انفاق نمايد، و با تكبر و استعلا و طغيان در زمين فساد برنينگيزد
لذا قارون در پاسخ آنان ، اين اساس را تخطئه كرده و گفته است كه آنچه من دارم احسان خدا نيست ، و بدون استحقاق به دستم نيامده ، و ادعا كرده كه همه اينها در اثر علم و كاردانى خودم جمع شده ، پس من از ميان همه مردم استحقاق آن را داشته ام ، چون راه جمع آورى مال را بلد بودم ، و ديگران بلد نبودند، و وقتى آنچه به دستم آمده به استحقاق خودم بوده ، پس خود من مستقل در مالكيت و تصرف در آن هستم ، هر چه بخواهم مى توانم بكنم ، مى توانم آن را مانند ريك در انواع لذتها و گسترش نفوذ و سلطنت ، و بدست آوردن مقام و رسيدن به هر آرزوى ديگرى صرف كنم ، و سزاوار هم نيست كه كسى در كارم مداخله كند
لذا قارون در پاسخ آنان ، اين اساس را تخطئه كرده و گفته است كه آنچه من دارم احسان خدا نيست ، و بدون استحقاق به دستم نيامده ، و ادعا كرده كه همه اينها در اثر علم و كاردانى خودم جمع شده ، پس من از ميان همه مردم استحقاق آن را داشته ام ، چون راه جمع آورى مال را بلد بودم ، و ديگران بلد نبودند، و وقتى آنچه به دستم آمده به استحقاق خودم بوده ، پس خود من مستقل در مالكيت و تصرف در آن هستم ، هر چه بخواهم مى توانم بكنم ، مى توانم آن را مانند ريك در انواع لذتها و گسترش نفوذ و سلطنت ، و بدست آوردن مقام و رسيدن به هر آرزوى ديگرى صرف كنم ، و سزاوار هم نيست كه كسى در كارم مداخله كند
خط ۱۱۵: خط ۱۱۷:
بنابراين از ظاهر امر چنين بر مى آيد كه جمله مورد بحث تتمه توبيخ سابق باشد، و پاسخى است به قارون كه ثروت خود را به علم و كاردانى خود مستند مى كرد، و حاصلش اين است كه : مواخذه الهى مانند مواخذه بشر نيست ، كه وقتى كسى را ملامت و يا نصيحت مى كنند، براى برگرداندن ملامت از خود، به علم و كاردانى خود متشبث شده ، چيزهايى بهم مى بافند، چون خداى سبحان عالم و شاهد اعمال هر كسى است و مواخذه او را نمى توان با نيرنگ پاسخ داد، بلكه او به خاطر همين كه دانا و ناظر اعمال است ، از هيچ مجرمى نمى پرسد كه چه كردى ؟ بلكه تنها مطابق جرمش مواخذه اش مى كند، و نيز مواخذه او ناگهانى است ، به طورى كه خود مجرم هيچ اطلاع قبلى از آن ندارد
بنابراين از ظاهر امر چنين بر مى آيد كه جمله مورد بحث تتمه توبيخ سابق باشد، و پاسخى است به قارون كه ثروت خود را به علم و كاردانى خود مستند مى كرد، و حاصلش اين است كه : مواخذه الهى مانند مواخذه بشر نيست ، كه وقتى كسى را ملامت و يا نصيحت مى كنند، براى برگرداندن ملامت از خود، به علم و كاردانى خود متشبث شده ، چيزهايى بهم مى بافند، چون خداى سبحان عالم و شاهد اعمال هر كسى است و مواخذه او را نمى توان با نيرنگ پاسخ داد، بلكه او به خاطر همين كه دانا و ناظر اعمال است ، از هيچ مجرمى نمى پرسد كه چه كردى ؟ بلكه تنها مطابق جرمش مواخذه اش مى كند، و نيز مواخذه او ناگهانى است ، به طورى كه خود مجرم هيچ اطلاع قبلى از آن ندارد


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش