۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۹}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴: | خط ۶: | ||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> | ||
==ترجيح پيروى هدى بر ترك آن با مقايسه حال پيروان هدايت باحال پيروان هوى == | ==ترجيح پيروى هدى بر ترك آن با مقايسه حال پيروان هدايت باحال پيروان هوى == | ||
أَ فَمَن وَعَدْنَهُ وَعْداً حَسناً فَهُوَ لَقِيهِ كَمَن | أَ فَمَن وَعَدْنَهُ وَعْداً حَسناً فَهُوَ لَقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَهُ مَتَعَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ثمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ مِنَ الْمُحْضرِينَ ... | ||
اين آيه تا آخر هفت آيه بعد توضيح مضمون آيه قبل است ، و همان معنا را يعنى ترجيح پيروى هدى بر ترك آن ، و بر پيروى هواى نفس در بهره گيرى از متاع حيات دنيا را با بيانى ديگر روشن مى كند، و در اين بيان حال پيروان هدايت را با حال پيروان هوى مقايسه مى نمايد، كه دسته اول به وعده هاى نيكى ، كه خدا به آنان داده ، مى رسند، و دسته دوم در روز قيامت احضار مى شوند و خدايان دروغى آنان از آنان بيزارى جسته ، و دعايشان را مستجاب نمى كنند، و از اينكه دعوت رسولان را اجابت نكردند، بازخواست مى شوند | اين آيه تا آخر هفت آيه بعد توضيح مضمون آيه قبل است ، و همان معنا را يعنى ترجيح پيروى هدى بر ترك آن ، و بر پيروى هواى نفس در بهره گيرى از متاع حيات دنيا را با بيانى ديگر روشن مى كند، و در اين بيان حال پيروان هدايت را با حال پيروان هوى مقايسه مى نمايد، كه دسته اول به وعده هاى نيكى ، كه خدا به آنان داده ، مى رسند، و دسته دوم در روز قيامت احضار مى شوند و خدايان دروغى آنان از آنان بيزارى جسته ، و دعايشان را مستجاب نمى كنند، و از اينكه دعوت رسولان را اجابت نكردند، بازخواست مى شوند | ||
پس اينكه فرمود: ((افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقيه ((، استفهامى است انكارى ، | پس اينكه فرمود: ((افمن وعدناه وعدا حسنا فهو لاقيه ((، استفهامى است انكارى ، | ||
خط ۱۱: | خط ۱۳: | ||
و اينكه فرمود: ((كمن متعناه متاع الحيوه الدنيا(( يعنى آن كسى كه ما از متاع زندگى دنيا برخوردارش كرده ايم از آن وعده حسن محروم است ، براى اينكه به تمتع از متاع دنيا قناعت كرد، دليل بر اين تقييد اين است كه در آيه شريفه ، بين وعده حسن و بين تمتيع و برخوردار كردن از متاع دنيا مقابله انداخته | و اينكه فرمود: ((كمن متعناه متاع الحيوه الدنيا(( يعنى آن كسى كه ما از متاع زندگى دنيا برخوردارش كرده ايم از آن وعده حسن محروم است ، براى اينكه به تمتع از متاع دنيا قناعت كرد، دليل بر اين تقييد اين است كه در آيه شريفه ، بين وعده حسن و بين تمتيع و برخوردار كردن از متاع دنيا مقابله انداخته | ||
((ثم هو يوم القيمه من المحضرين (( - يعنى او در روز قيامت از احضار شدگان براى عذاب و يا براى سوال و مواخذه است ، و كلمه ((ثم - سپس ((، در اينجا ترتيب كلامى را مى رساند، نه ترتيب وقوع در خارج را، و اگر مطلب رابا جمله اسميه آورد، نه فعليه ، (و نفرمود ما او را احضار مى كنيم ، و يا احضار مى شود)، براى اين است كه تحقق را برساند، و بفهماند كه چنين روزى به طور مسلم خواهد رسيد، همچنان كه در جمله مقابلش نيز اسميه آورد، و فرمود: ((فهو لاقيه (( | ((ثم هو يوم القيمه من المحضرين (( - يعنى او در روز قيامت از احضار شدگان براى عذاب و يا براى سوال و مواخذه است ، و كلمه ((ثم - سپس ((، در اينجا ترتيب كلامى را مى رساند، نه ترتيب وقوع در خارج را، و اگر مطلب رابا جمله اسميه آورد، نه فعليه ، (و نفرمود ما او را احضار مى كنيم ، و يا احضار مى شود)، براى اين است كه تحقق را برساند، و بفهماند كه چنين روزى به طور مسلم خواهد رسيد، همچنان كه در جمله مقابلش نيز اسميه آورد، و فرمود: ((فهو لاقيه (( | ||
وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى | وَ يَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شرَكاءِى الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ | ||
منظور از ((شركاء(( همان معبودهايى است كه مشركين در دنيا آنها را مى پرستيدند، و اگر آن معبودها را ((شركاء(( خواند، به خاطر اين است كه مشركين بعضى از شوون خداى تعالى را از قبل خود به آنها داده بودند، و به آنها نسبت مى دادند، از قبيل پرستش و تدبير و تعبير به ((نداء(( دراين آيه شريفه اشاره است به دورى آنان از خدا و بى ياورى ايشان در روز قيامت | منظور از ((شركاء(( همان معبودهايى است كه مشركين در دنيا آنها را مى پرستيدند، و اگر آن معبودها را ((شركاء(( خواند، به خاطر اين است كه مشركين بعضى از شوون خداى تعالى را از قبل خود به آنها داده بودند، و به آنها نسبت مى دادند، از قبيل پرستش و تدبير و تعبير به ((نداء(( دراين آيه شريفه اشاره است به دورى آنان از خدا و بى ياورى ايشان در روز قيامت | ||
<span id='link50'><span> | <span id='link50'><span> | ||
==سخن پيشوايان شرك در روز قيامت كه در مقام بيزارى جستن از پيروان خود (مشركين ) == | ==سخن پيشوايان شرك در روز قيامت كه در مقام بيزارى جستن از پيروان خود (مشركين ) == | ||
قَالَ | قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَهُمْ كَمَا غَوَيْنَا | ||
الهه اى كه مشركين آنها را شركاى خداى سبحان مى پنداشتند دو صنف بودند، يك صنف بندگان گرامى خدا بودند، از قبيل ملائكه مقرب ، و عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) و صنف ديگر ياغيان جن ، و گردنكشان انس ، كه ادعاى الوهيت كردند، مانند فرعون و نمرود و غير آن دو، و خداى سبحان هر كسى هم كه در باطل اطاعت شود، ملحق به آنان كرده مانند ابليس ، و شيطانهايى كه قرين انسانها مى شوند، و پيشوايان ضلالت ، همچنان كه درباره ابليس و شيطانها فرموده : ((الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين (( تا آنجا كه مى فرمايد: ((و لقد اضل منكم جبلا كثيرا(( و نيز درباره اطاعت هوى فرموده : ((افرايت من اتخذ الهه هويه و نيز درباره پيشوايان ضلالت فرموده : ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله (( | الهه اى كه مشركين آنها را شركاى خداى سبحان مى پنداشتند دو صنف بودند، يك صنف بندگان گرامى خدا بودند، از قبيل ملائكه مقرب ، و عيسى بن مريم (عليهماالسلام ) و صنف ديگر ياغيان جن ، و گردنكشان انس ، كه ادعاى الوهيت كردند، مانند فرعون و نمرود و غير آن دو، و خداى سبحان هر كسى هم كه در باطل اطاعت شود، ملحق به آنان كرده مانند ابليس ، و شيطانهايى كه قرين انسانها مى شوند، و پيشوايان ضلالت ، همچنان كه درباره ابليس و شيطانها فرموده : ((الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين (( تا آنجا كه مى فرمايد: ((و لقد اضل منكم جبلا كثيرا(( و نيز درباره اطاعت هوى فرموده : ((افرايت من اتخذ الهه هويه و نيز درباره پيشوايان ضلالت فرموده : ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله (( | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۱ </center> | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معناى آيه اين است كه : خدايان دروغى كه در دنيا پرستش مى شدند در قيامت به خداى تعالى مى گويند: ما از اعمال مشركين به درگاهت بيزارى مى جوييم ، چون كه آنان ما را نمى پرستيدند، بلكه هواهاى خود را، و يا شياطين را مى پرستيدند((، و ليكن اين تفسير از سخافت و زشتى خالى نيست (براى اينكه قبل از جمله مورد بحث اقرار كردند كه ما آنان را گمراه كرديم ) | بعضى از مفسرين گفته اند: ((معناى آيه اين است كه : خدايان دروغى كه در دنيا پرستش مى شدند در قيامت به خداى تعالى مى گويند: ما از اعمال مشركين به درگاهت بيزارى مى جوييم ، چون كه آنان ما را نمى پرستيدند، بلكه هواهاى خود را، و يا شياطين را مى پرستيدند((، و ليكن اين تفسير از سخافت و زشتى خالى نيست (براى اينكه قبل از جمله مورد بحث اقرار كردند كه ما آنان را گمراه كرديم ) | ||
و چون هر يك از دو جمله ((تبرانا اليك (( و ((ما كانوا ايانا تعبدون (( معناى جمله ((اغويناهم كما غوينا(( را مى دهد لذا واو عاطفه بر سر آنها نيامد | و چون هر يك از دو جمله ((تبرانا اليك (( و ((ما كانوا ايانا تعبدون (( معناى جمله ((اغويناهم كما غوينا(( را مى دهد لذا واو عاطفه بر سر آنها نيامد | ||
وَ قِيلَ ادْعُوا شرَكاءَكمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَستَجِيبُوا لهَُمْ وَ رَأَوُا الْعَذَاب لَوْ | وَ قِيلَ ادْعُوا شرَكاءَكمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَستَجِيبُوا لهَُمْ وَ رَأَوُا الْعَذَاب لَوْ أَنَّهُمْ كانُوا يهْتَدُونَ | ||
مراد از كلمه ((شركائهم - شركاى ايشان (( آلهه اى است كه به خيال آنان شركاى خدا بودند، و لذا ((شركاء(( را به خود آنان اضافه كرد، و نسبت داد (شركاءشان )، و از اينكه فرمود: ((به ايشان گفته مى شود بخوانيد شركاى خود را((، منظور از خواندن آنها اين است كه : بيايند و پرستندگان خود را يارى نموده و عذاب را از ايشان دفع كنند، و به همين جهت جمله ((و راوا العذاب - و ديدند عذاب را((، را بعد از جمله ((فلم يستجيبوا لهم - پس خدايان ، دعاى پرستندگان را اجابت نكردند(( آورد | مراد از كلمه ((شركائهم - شركاى ايشان (( آلهه اى است كه به خيال آنان شركاى خدا بودند، و لذا ((شركاء(( را به خود آنان اضافه كرد، و نسبت داد (شركاءشان )، و از اينكه فرمود: ((به ايشان گفته مى شود بخوانيد شركاى خود را((، منظور از خواندن آنها اين است كه : بيايند و پرستندگان خود را يارى نموده و عذاب را از ايشان دفع كنند، و به همين جهت جمله ((و راوا العذاب - و ديدند عذاب را((، را بعد از جمله ((فلم يستجيبوا لهم - پس خدايان ، دعاى پرستندگان را اجابت نكردند(( آورد | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۴ </center> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۹: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹۵ </center> | ||
صدر و ذيل آيه مورد بحث به وجوه بسيارى ديگر تفسير شده ، كه چون در ايراد آنها فايده اى نديديم ، مسكوت گذاشتنش را بهتر ديديم | صدر و ذيل آيه مورد بحث به وجوه بسيارى ديگر تفسير شده ، كه چون در ايراد آنها فايده اى نديديم ، مسكوت گذاشتنش را بهتر ديديم | ||
فَأَمَّا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَعَسى أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ | |||
حرف ((فاء(( بر سر اين آيه اين معنا را افاده مى كند كه تاكنون آنچه گفتيم درباره كسى بود كه كفر بورزد، و به سوى خداى سبحان رجوع هم نكند، پس بنابراين كسى كه رجوع كند و ايمان بياورد، و عمل صالح انجام دهد، اميد آن هست كه از رستگاران باشد، و كلمه : ((عسى (( به طورى كه گفته شده در اينجا به معناى لغوى كلمه (اميد) نيست ، بلكه معناى تحقيق و حتميت را مى رساند، و خداى تعالى خواسته است ، طبق رسم و عادت بزرگان بشر سخن بگويد، چون عادت مردان بزرگ اين است كه كارى را كه مى خواهند انجام دهند مى گويند، اميد است انجام دهم ، ممكن هم هست همان معناى لغوى يعنى اميدوارى منظور باشد، و خداى تعالى از طرف خود توبه كاران اظهار اميد كرده باشد، كه در اين صورت معناى جمله اين مى شود كه : آنهايى كه توبه كرده و ايمان آورده ، و عمل صالح كردند، در انتظار رستگارى باشند | حرف ((فاء(( بر سر اين آيه اين معنا را افاده مى كند كه تاكنون آنچه گفتيم درباره كسى بود كه كفر بورزد، و به سوى خداى سبحان رجوع هم نكند، پس بنابراين كسى كه رجوع كند و ايمان بياورد، و عمل صالح انجام دهد، اميد آن هست كه از رستگاران باشد، و كلمه : ((عسى (( به طورى كه گفته شده در اينجا به معناى لغوى كلمه (اميد) نيست ، بلكه معناى تحقيق و حتميت را مى رساند، و خداى تعالى خواسته است ، طبق رسم و عادت بزرگان بشر سخن بگويد، چون عادت مردان بزرگ اين است كه كارى را كه مى خواهند انجام دهند مى گويند، اميد است انجام دهم ، ممكن هم هست همان معناى لغوى يعنى اميدوارى منظور باشد، و خداى تعالى از طرف خود توبه كاران اظهار اميد كرده باشد، كه در اين صورت معناى جمله اين مى شود كه : آنهايى كه توبه كرده و ايمان آورده ، و عمل صالح كردند، در انتظار رستگارى باشند | ||
<span id='link53'><span> | <span id='link53'><span> | ||
==پاسخ ديگر به عذر و بهانه مشركين == | ==پاسخ ديگر به عذر و بهانه مشركين == | ||
وَ | وَ رَبُّك يخْلُقُ مَا يَشاءُ وَ يخْتَارُ مَا كانَ لهَُمُ الخِْيرَةُ سبْحَنَ اللَّهِ وَ تَعَلى عَمَّا يُشرِكونَ | ||
كلمه ((خيره (( به معناى تخير (انتخاب ) است ، همچنان كه كلمه ((طيره (( به معناى تطير است | كلمه ((خيره (( به معناى تخير (انتخاب ) است ، همچنان كه كلمه ((طيره (( به معناى تطير است | ||
اين آيه چهارمين پاسخ از عذر مشركين است ، كه گفتند: ((اگر با تو هدايت را پيروى كنيم عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند((، و متضمن حجتى قاطع است | اين آيه چهارمين پاسخ از عذر مشركين است ، كه گفتند: ((اگر با تو هدايت را پيروى كنيم عرب ما را از سرزمينمان مى ربايند((، و متضمن حجتى قاطع است | ||
خط ۸۵: | خط ۸۷: | ||
و در جمله ((و ربك يخلق ((، التفاتى از تكلم با غير به سوى غيبت به كار رفته ، (يعنى در آيه قبل روى سخن با غير رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) بود، و در اين آيه صفت رب را به آنجناب اضافه نمود، و فرمود پروردگار تو)، و اين بدان جهت بوده كه خواسته آنجناب را تقويت و تاييد كند، و دلگرمى دهد، چون معناى آيه اين است كه : آن دينى كه خدا وى رابه ابلاغ آن گسيل داشته ، حكمى است ثابت و حتمى ، كه به هيچ وجه قابل برگشت نيست ، پس ديگر مردم در آن اختيارى ندارند، موافقت و مخالفت آنها هيچ اثرى در آن ندارد، علاوه بر اين مردم از آنجايى كه ربوبيت خدا را قبول ندارند، اين دين را نمى پذيرند | و در جمله ((و ربك يخلق ((، التفاتى از تكلم با غير به سوى غيبت به كار رفته ، (يعنى در آيه قبل روى سخن با غير رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) بود، و در اين آيه صفت رب را به آنجناب اضافه نمود، و فرمود پروردگار تو)، و اين بدان جهت بوده كه خواسته آنجناب را تقويت و تاييد كند، و دلگرمى دهد، چون معناى آيه اين است كه : آن دينى كه خدا وى رابه ابلاغ آن گسيل داشته ، حكمى است ثابت و حتمى ، كه به هيچ وجه قابل برگشت نيست ، پس ديگر مردم در آن اختيارى ندارند، موافقت و مخالفت آنها هيچ اثرى در آن ندارد، علاوه بر اين مردم از آنجايى كه ربوبيت خدا را قبول ندارند، اين دين را نمى پذيرند | ||
و در جمله ((سبحان الله (( با اينكه جا داشت بفرمايد ((سبحانه ((، چون قبلا نام خداى تعالى ذكر شده ولى به جاى ضمير اسم ظاهر آورده ، نكته اين تغيير اسلوب اين است كه : بفهماند امر راجع به ذات متعالى خدا است ، كه مبدا تنزه و تعالى او است از هر چيزى كه لايق ساحت قدسش نباشد اينكه او به هر صفت كمال متصف است و از هر نقصى مبراست ، براى اين است كه او ((الله - خداى عز اسمه (( مى باشد | و در جمله ((سبحان الله (( با اينكه جا داشت بفرمايد ((سبحانه ((، چون قبلا نام خداى تعالى ذكر شده ولى به جاى ضمير اسم ظاهر آورده ، نكته اين تغيير اسلوب اين است كه : بفهماند امر راجع به ذات متعالى خدا است ، كه مبدا تنزه و تعالى او است از هر چيزى كه لايق ساحت قدسش نباشد اينكه او به هر صفت كمال متصف است و از هر نقصى مبراست ، براى اين است كه او ((الله - خداى عز اسمه (( مى باشد | ||
وَ | وَ رَبُّك يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صدُورُهُمْ وَ مَا يُعْلِنُونَ | ||
كلمه ((تكن (( مشدد ((تكنن (( است ، كه مضارع از باب افعال از ((اكنان (( است ، و اكنان به معناى اخفاء و پنهان داشتن است . و كلمه ((تعلنون (( جمع مضارع از اعلان است ، كه به معناى اظهار مى باشد، در اين آيه شريفه اخفاء را به سينه هاى مردم نسبت داده ، و اعلان را به خود آنان ، و فرموده : ((و پروردگار تو آنچه را كه سينه هاى آنان پنهان مى دارد، و آنچه را كه ايشان اظهار مى دارند مى داند(( و اين بدان جهت است كه مخزن اسرار مردم سينه هاى ايشان است | كلمه ((تكن (( مشدد ((تكنن (( است ، كه مضارع از باب افعال از ((اكنان (( است ، و اكنان به معناى اخفاء و پنهان داشتن است . و كلمه ((تعلنون (( جمع مضارع از اعلان است ، كه به معناى اظهار مى باشد، در اين آيه شريفه اخفاء را به سينه هاى مردم نسبت داده ، و اعلان را به خود آنان ، و فرموده : ((و پروردگار تو آنچه را كه سينه هاى آنان پنهان مى دارد، و آنچه را كه ايشان اظهار مى دارند مى داند(( و اين بدان جهت است كه مخزن اسرار مردم سينه هاى ايشان است | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰۰ </center> | ||
و اگر اين آيه را دنبال آيه قبلى قرار داد، براى اشاره به اين است كه : خداى تعالى چون كه عالم به گناهان ظاهرى و شرك باطنى آنان است لذا به حكمت خود براى آنان اعمالى را اختيار كرده تا به وسيله آن ، ايشان را پاك كند | و اگر اين آيه را دنبال آيه قبلى قرار داد، براى اشاره به اين است كه : خداى تعالى چون كه عالم به گناهان ظاهرى و شرك باطنى آنان است لذا به حكمت خود براى آنان اعمالى را اختيار كرده تا به وسيله آن ، ايشان را پاك كند | ||
وَ هُوَ | وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فى الاُولى وَ الاَخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ | ||
از ظاهر سياق برمى آيد كه ضمير در ابتداى آيه شريفه به كلمه ((ربك (( در آيه قبلى بر مى گردد، (و معنايش اين است كه : آن پروردگار تو كه گفتيم الله است )، و ظاهرا لام در كلمه ((الله (( براى اشاره به معناى وصف است (معبوديت ) و جمله ((لا اله الا هو(( تاكيد همان انحصارى است كه در جمله ((هو الله (( افاده شده ، گويا فرموده است : ((و هو الاله - المتصف وحده بالالوهيه - لا اله الا هو : تنها او اله است - كه تنها او متصف است به الوهيت - هيچ معبودى جز او نيست (( | از ظاهر سياق برمى آيد كه ضمير در ابتداى آيه شريفه به كلمه ((ربك (( در آيه قبلى بر مى گردد، (و معنايش اين است كه : آن پروردگار تو كه گفتيم الله است )، و ظاهرا لام در كلمه ((الله (( براى اشاره به معناى وصف است (معبوديت ) و جمله ((لا اله الا هو(( تاكيد همان انحصارى است كه در جمله ((هو الله (( افاده شده ، گويا فرموده است : ((و هو الاله - المتصف وحده بالالوهيه - لا اله الا هو : تنها او اله است - كه تنها او متصف است به الوهيت - هيچ معبودى جز او نيست (( | ||
و بنابراين آيه شريفه به منزله متمم است براى بيانى كه آيه قبل در صدد آن بود، گويا فرموده خداى سبحان مختار است ، و تنها او مى تواند اين معنا را اختيار كند، كه بندگان تنها او را بپرستند و به ظاهر و باطنشان آگاه است ، پس او سزاوار است كه بر بندگان حكم كند كه تنها او را عبادت كنند، و يگانه معبود مستحق عبادت است ، پس بر بندگان هم واجب است حكم او را گردن نهاده و تنها او را بپرستند | و بنابراين آيه شريفه به منزله متمم است براى بيانى كه آيه قبل در صدد آن بود، گويا فرموده خداى سبحان مختار است ، و تنها او مى تواند اين معنا را اختيار كند، كه بندگان تنها او را بپرستند و به ظاهر و باطنشان آگاه است ، پس او سزاوار است كه بر بندگان حكم كند كه تنها او را عبادت كنند، و يگانه معبود مستحق عبادت است ، پس بر بندگان هم واجب است حكم او را گردن نهاده و تنها او را بپرستند | ||
خط ۹۹: | خط ۱۰۱: | ||
و اما اينكه فرمود: ((و اليه ترجعون ((، جهتش اين است كه : رجوع به سوى او به خاطر حساب و جزاء است ، و چون تنها او مرجع است ، سپس محاسب و جزاء دهنده نيز همو است و كسى غير از او محاسب و جزاء دهنده نيست ، پس تنها اوست كه بايد پرستش شود، و پرستش او را بايد تنها بر طبق دين او انجام داد | و اما اينكه فرمود: ((و اليه ترجعون ((، جهتش اين است كه : رجوع به سوى او به خاطر حساب و جزاء است ، و چون تنها او مرجع است ، سپس محاسب و جزاء دهنده نيز همو است و كسى غير از او محاسب و جزاء دهنده نيست ، پس تنها اوست كه بايد پرستش شود، و پرستش او را بايد تنها بر طبق دين او انجام داد | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۹}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش