گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
و جملۀ «إنّا كُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمِين»، حق بودن و معهود بودن آن را در نظر ايشان تعليل مى كند. و معنايش يا اين است كه: ما قبل از نزول آن، مسلم به آن بوديم. و يا اين است كه: به دينى كه اين قرآن بدان دعوت مى كند و آن را اسلام مى نامد، ايمان داشتيم.
و جملۀ «إنّا كُنّا مِن قَبلِهِ مُسلِمِين»، حق بودن و معهود بودن آن را در نظر ايشان تعليل مى كند. و معنايش يا اين است كه: ما قبل از نزول آن، مسلم به آن بوديم. و يا اين است كه: به دينى كه اين قرآن بدان دعوت مى كند و آن را اسلام مى نامد، ايمان داشتيم.


بعضى از مفسران گفته اند: «ضميرهاى مزبور به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بر مى گردد». وليكن وجه قبلى با سياق موافق تر است. و به هرحال منظورشان از كلام مزبور، آن اطلاعاتى بوده كه در كتب خود، از اوصاف رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و اوصاف كتابى كه بر وى نازل مى شود، داشته اند. همچنان كه آيه: «الّذِينَ يَتّبِعُونَ الرّسُولَ النّبِىّ الأُمِىّ الّذِى يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُم فِى التّورَية وَ الإنجِيلِ»، و آيه «أوَ لَم يَكُن لَهُم آيَة أن يَعلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِى إسرَائِيل» نيز، بدان تصريح دارند.
بعضى از مفسران گفته اند: «ضميرهاى مزبور به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بر مى گردد». وليكن وجه قبلى با سياق موافق تر است. و به هرحال منظورشان از كلام مزبور، آن اطلاعاتى بوده كه در كتب خود، از اوصاف رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و اوصاف كتابى كه بر وى نازل مى شود، داشته اند.  
 
همچنان كه آيه: «الّذِينَ يَتّبِعُونَ الرّسُولَ النّبِىّ الأُمِىّ الّذِى يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُم فِى التّورَية وَ الإنجِيلِ»، و آيه «أوَ لَم يَكُن لَهُم آيَة أن يَعلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِى إسرَائِيل» نيز، بدان تصريح دارند.


«'''أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ...'''»:
«'''أُولَئك يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَينِ بِمَا صبرُوا وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسنَةِ السيِّئَةَ...'''»:
خط ۱۹۳: خط ۱۹۵:
مراد از «لغو»، سخن بيهوده است، به دليل كلمۀ «سَمِعُوا: مى شنوند»، چون لغو شنيدنى و از مقوله سخن است. پس مقصود، سخنان بيهوده و خشن و زشتى است كه پرداختن به آن، كار عاقلان نيست. و لذا وقتى آن را مى شنيده اند، از آن اعراض نموده، و مقابله به مثل نمى كرده اند، بلكه مى گفته اند: اعمال ما، براى ما، و اعمال شما براى شما. و اين، در حقيقت متاركه و اعلام ترك گفتگو است.  
مراد از «لغو»، سخن بيهوده است، به دليل كلمۀ «سَمِعُوا: مى شنوند»، چون لغو شنيدنى و از مقوله سخن است. پس مقصود، سخنان بيهوده و خشن و زشتى است كه پرداختن به آن، كار عاقلان نيست. و لذا وقتى آن را مى شنيده اند، از آن اعراض نموده، و مقابله به مثل نمى كرده اند، بلكه مى گفته اند: اعمال ما، براى ما، و اعمال شما براى شما. و اين، در حقيقت متاركه و اعلام ترك گفتگو است.  


«سَلَامٌ عَلَيكُم»، يعنى: شما از ناحيه ما، خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد. اين جمله، باز اعلام متاركه و خداحافظى محترمانه است، كه با اين جمله مى فهمانده اند شأن ما أجل از آن است كه اين گونه سخنان بيهوده را دنبال كنيم. همچنان كه در جاى ديگر درباره مؤمنان فرموده: «وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الجَاهِلُونَ قَالوُا سَلَاماً: و چون مردم نادان به ايشان خطاب مى كنند، در پاسخ مى گويند: سلام! و يا پاسخى سالم مى دهند.
«سَلَامٌ عَلَيكُم»، يعنى: شما از ناحيه ما، خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد. اين جمله، باز اعلام متاركه و خداحافظى محترمانه است، كه با اين جمله مى فهمانده اند شأن ما أجل از آن است كه اين گونه سخنان بيهوده را دنبال كنيم. همچنان كه در جاى ديگر درباره مؤمنان فرموده: «وَ إذَا خَاطَبَهُمُ الجَاهِلُونَ قَالوُا سَلَاماً: و چون مردم نادان به ايشان خطاب مى كنند، در پاسخ مى گويند: سلام»، و يا پاسخى سالم مى دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۸ </center>
«'''لَا نَبتَغِى الجَاهِلِين'''» - يعنى: ما خواهان معاشرت و مجالست جاهلان نيستيم. اين جمله، تأكيد همان مطالب قبل است، و حكايت زبان حال ايشان است. نه اين كه عين اين عبارت را گفته باشند. چون اگر اين عبارت را گفته باشند، و جمله مزبور حكايت گفته ايشان باشد، نه زبان حال. آن وقت مقابله بدى با بدى مى شود و با جمله قبلى كه مى فرمود: «بدى را با خوبى دور مى كنند»، منافات دارد.
«'''لَا نَبتَغِى الجَاهِلِين'''» - يعنى: ما خواهان معاشرت و مجالست جاهلان نيستيم. اين جمله، تأكيد همان مطالب قبل است، و حكايت زبان حال ايشان است. نه اين كه عين اين عبارت را گفته باشند. چون اگر اين عبارت را گفته باشند، و جمله مزبور حكايت گفته ايشان باشد، نه زبان حال. آن وقت مقابله بدى با بدى مى شود و با جمله قبلى كه مى فرمود: «بدى را با خوبى دور مى كنند»، منافات دارد.
خط ۲۰۳: خط ۲۰۵:
و اما اگر مقصود از آن راهنمايى بود، معنا نداشت كه آن را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نفى كند، و بفرمايد تو هدايت نمى كنى. براى اين كه اين قسم هدايت، وظيفۀ رسول است. و مراد از «مُهتَدين»، كسانى است كه هدايت را قبول مى كنند.
و اما اگر مقصود از آن راهنمايى بود، معنا نداشت كه آن را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نفى كند، و بفرمايد تو هدايت نمى كنى. براى اين كه اين قسم هدايت، وظيفۀ رسول است. و مراد از «مُهتَدين»، كسانى است كه هدايت را قبول مى كنند.


بعد از آن كه خداى تعالى، در آيات قبل، محروميت مشركان يعنى قوم رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را از نعمت هدايت، و نيز ضلالتشان را به خاطر پيروى هواى نفس، و استكبار از حق، كه به ايشان نازل شده، بيان كرد، و نيز بعد از آن كه ايمان و اعتراف اهل كتاب را به آن حق ذكر فرمود، آيات اين فصل را با اين جمله ختم كرد كه: امر هدايت به دست خدا است، نه به دست تو. به دليل اين كه اهل كتاب را با اين كه قوم تو نيستند، هدايت فرمود، و قوم تو را با اين كه به تو نزديك اند، و خيلى دوست مى دارى هدايت شوند، هدايت نفرمود. آرى، اوست كه پذيرندگان هدايت را مى شناسد.
بعد از آن كه خداى تعالى، در آيات قبل، محروميت مشركان يعنى قوم رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را از نعمت هدايت، و نيز ضلالتشان را به خاطر پيروى هواى نفس، و استكبار از حق، كه به ايشان نازل شده، بيان كرد، و نيز بعد از آن كه ايمان و اعتراف اهل كتاب را به آن حق ذكر فرمود، آيات اين فصل را با اين جمله ختم كرد كه:  
 
امر هدايت به دست خدا است، نه به دست تو. به دليل اين كه اهل كتاب را با اين كه قوم تو نيستند، هدايت فرمود، و قوم تو را با اين كه به تو نزديك اند، و خيلى دوست مى دارى هدايت شوند، هدايت نفرمود. آرى، اوست كه پذيرندگان هدايت را مى شناسد.


==بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته )==
==بحث روايتى: (رواياتى ذيل آيات گذشته)==


در تفسير الدر المنثور است كه بزار، و ابن منذر، و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته )، و ابن مردويه ، از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) فرمود:  
در تفسير الدر المنثور است كه بزار، و ابن منذر، و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، و ابن مردويه، از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود:  


خداى تعالى هيچ قومى را، و هيچ دوره اى از بشر را، و هيچ امتى را، و هيچ اهل قريه اى را، در روى زمين بعد از نزول تورات به عذاب آسمانى هلاك نكرد، مگر تنها آن قريه را كه به عذاب مسخ مبتلا ساخت ، و به صورت ميمون مسخشان كرد، نمى بينى كلام خداى را كه مى فرمايد ((و لقد آتينا موسى الكتاب من بعد ما اهلكنا القرون الاولى ((؟
خداى تعالى، هيچ قومى را و هيچ دوره اى از بشر را، و هيچ امتى را، و هيچ اهل قريه اى را، در روى زمين بعد از نزول تورات به عذاب آسمانى هلاك نكرد، مگر تنها آن قريه را كه به عذاب مسخ مبتلا ساخت، و به صورت ميمون مسخشان كرد. نمى بينى كلام خداى را كه مى فرمايد «وَ لَقَد آتَينَا مُوسَى الكِتَابَ مِن بَعدِ مَا أهلَكنَا القُرُونَ الأُولَى»؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۷۹ </center>
مؤ لف : در اين روايت روشن نيست كه آيه مورد استشهاد چه دلالتى بر مضمون روايت دارد؟ در آخر روايت داشت كه تا قبل از نزول تورات عذابهايى آسمانى ، اقوام و امت هايى را هلاك كرد، ولى بعد از نزول تورات اين گونه عذابها قطع شد، و آيه شريفه هيچ دلالتى بر اين معنا ندارد
مؤلف: در اين روايت روشن نيست كه آيه مورد استشهاد، چه دلالتى بر مضمون روايت دارد؟ در آخر روايت داشت كه تا قبل از نزول تورات، عذاب هايى آسمانى، اقوام و امت هايى را هلاك كرد، ولى بعد از نزول تورات، اين گونه عذاب ها قطع شد، و آيه شريفه هيچ دلالتى بر اين معنا ندارد.




۱۳٬۶۹۳

ویرایش