۱۳٬۷۶۹
ویرایش
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
<span id='link346'><span> | <span id='link346'><span> | ||
==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك | ==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك و كمال علم خداى تعالى == | ||
«'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»: | «'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»: | ||
مطلوب در اين | مطلوب در اين آيه، بيان بعث و جزاء است. بيانى كه ديگر جاى شكى باقى نگذارد. يعنى به حجت و برهانى اشاره كند كه خصم را ساكت نموده، ديگر نتواند سخنى بگويد، و اساسى كه اين حجت بر آن بنا شده، دو چيز است: | ||
اول مسأله عموميت ملك خداى تعالى است نسبت به تمامى موجودات، و به تمامى جهات آن ها، به طورى كه مى تواند هر رقم تصرفى در هر يك از آن ها بكند. (به خلاف مالكيت ما، كه از هر جهت نيست و نمى توانيم مثلا چشم خود را در آوريم). | |||
ولى خدا مى تواند هر قسم تصرفى بكند. خلق كند، رزق دهد، بميراند، دوباره زنده كند، پاداش و كيفر دهد. | |||
اساس دوم برهان، كمال علم خدا است به اشياء، كه علم او به اشياء از جميع جهات است، و علمش آميخته با جهل نيست، و دستخوش زوال نمى شود. چون اگر جز اين بود، نمى توانست هر كه را بخواهد، اعاده خلقت دهد، و بر تمامى اعمال خير و شرش، پاداش و كيفر دهد. | |||
امر اول از دو امر مزبور، مورد اشاره آيه اولى سوره است. يعنى همان آيه مورد بحث. و امر دوم را آيه دوم اشاره مى كند. و از همين جا روشن مى شود، كه دو آيه اول سوره، مقدمه است براى آيه سوم و چهارم. | |||
«'''و | پس آيه: «الحَمدُ لِلهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرض»، خدا را بر ملك عام و منبسط بر همه عالمش ثنا مى گويد، و اشاره مى كند به اين كه او مى تواند در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد، تصرف كند. | ||
«'''وَ لَهُ الحَمدُ فِى الآخِرَة'''» - اگر حمد را اختصاص داد به ظرف آخرت، براى اين است كه جمله اولى، متضمن حمد خدا در دنيا بود. چون نظام محسوس در آسمان ها و زمين، نظام دنيوى است. به دليل اين كه در آيه: «يَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ غَيرَ الأرضِ وَ السَّمَاوات»، نظام آخرتى آسمان ها و زمين را غير از نظام دنيوى آن ها دانسته است. | |||
«'''وَ هُوَ الحَكِيمُ الخَبِير'''» - اين جمله، آيه را با دو نام از نام هاى كريم خدا خاتمه مى دهد. يكى «حكيم» و ديگرى «خبير»، تا دلالت كند بر اين كه تصرف خدا در نظام دنيا، و در دنبال آن پديد آوردن نظام آخرت، همه بر اساس حكمت و خبرويت است. | |||
پس با حكمتش، آخرت را بعد از دنيا قرار داد. چون اگر قرار نمى داد، خلقت دنيا لغو و عبث مى شد، و نيكوكار از بدكار متمايز نمى گشت. همچنان كه خودش فرموده: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَ الأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا بَاطِلاً»، تا آن جا كه باز مى فرمايد: «أم نَجعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالمُفسِدِينَ فِى الأرضِ أم نَجعَلُ المُتَّقِينَ كَالفُجَّار». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۷ </center> | ||
و با | و با خبرويتش، ايشان را بعد از مُردن محشور مى كند، در حالى كه احدى را از قلم نينداخته باشد، و هر نفسى را به آنچه كسب كرده، جزاء مى دهد. | ||
كلمۀ «خبير»، يكى از اسماء حسناى خدا است، كه از ماده «خبر» گرفته شده، كه به معناى اطلاع داشتن از جزئيات امور است. پس مى توان گفت: «خبير»، خصوصى تر از «عليم» است. چون «عليم» در جزئيات و كليات، هر دو به كار مى رود، ولى «خبير»، تنها در جزئيات به كار مى رود. | |||
«'''يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا'''»: | |||
كلمۀ «يَلِجُ»، مضارع از ماده «ولوج» است، كه به معناى فرو رفتن، و بر خلاف خارج شدن است. و كلمۀ «يَعرُجُ»، از «عروج» است، كه معناى مقابل «نزول» را مى دهد. «نزول»، يعنى پايين آمدن، و «عروج»، يعنى بالا رفتن. | |||
و اين كه فرمود: «خدا علم دارد به آنچه در زمين فرو مى رود، و از زمين بيرون مى شود، و آنچه از آسمان فرو مى آيد، و به آسمان بالا مى رود»، گويا كنايه است از علم خدا به حركت هر صاحب حركتى، و آنچه انجام مى دهد. و آيه شريفه با دو كلمۀ «وَ هُوَ الرَّحِيمُ الغَفُور» ختم شده، و گويا در اين جمله، اشاره است به اين كه خدا رحمتى دارد ثابت، و مغفرتى كه خاص اقوامى است كه ايمان داشته باشند. | |||
<span id='link347'><span> | <span id='link347'><span> | ||
ویرایش