گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۲: خط ۸۲:
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>


==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك ، وكمال علم خداى تعالى ==
==استدلال بر بعث و جزا با استناد به عموميت ملك و كمال علم خداى تعالى ==
«'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»:
«'''الحَْمْدُ للَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فى الاَرْضِ...'''»:


مطلوب در اين آيه بيان بعث و جزاء است ، بيانى كه ديگر جاى شكى باقى نگذارد، يعنى به حجت و برهانى اشاره كند كه خصم را ساكت نموده ديگر نتواند سخنى بگويد، و اساسى كه اين حجت بر آن بنا شده دو چيز است ، اول مساله عموميت ملك خداى تعالى است نسبت به تمامى موجودات ، و به تمامى جهات آنها، به طورى كه مى تواند هر رقم تصرفى در هر يك از آنها بكند، (بخلاف مالكيت ما، كه از هر جهت نيست ، و نمى توانيم مثلا چشم خود را در آوريم )
مطلوب در اين آيه، بيان بعث و جزاء است. بيانى كه ديگر جاى شكى باقى نگذارد. يعنى به حجت و برهانى اشاره كند كه خصم را ساكت نموده، ديگر نتواند سخنى بگويد، و اساسى كه اين حجت بر آن بنا شده، دو چيز است:


ولى خدا مى تواند هر قسم تصرفى بكند، خلق كند، رزق دهد، بميراند، دو باره زنده كند، پاداش و كيفر دهد
اول مسأله عموميت ملك خداى تعالى است نسبت به تمامى موجودات، و به تمامى جهات آن ها، به طورى كه مى تواند هر رقم تصرفى در هر يك از آن ها بكند. (به خلاف مالكيت ما، كه از هر جهت نيست و نمى توانيم مثلا چشم خود را در آوريم).
اساس دوم برهان ، كمال علم خدا است به اشياء كه علم او به اشياء از جميع جهات است ، و علمش آميخته با جهل نيست ، و دستخوش زوال نمى شود، چون اگر جز اين بود نمى توانست هر كه را بخواهد اعاده خلقت دهد، و بر تمامى اعمال خير و شرش پاداش و كيفر دهد


امر اول از دو امر مزبور مورد اشاره آيه اولى سوره است ، يعنى همان آيه مورد بحث ، و امر دوم را آيه دوم اشاره مى كند، و از همين جا روشن مى شود، كه دو آيه اول سوره مقدمه است براى آيه سوم و چهارم
ولى خدا مى تواند هر قسم تصرفى بكند. خلق كند، رزق دهد، بميراند، دوباره زنده كند، پاداش و كيفر دهد.


پس آيه ((الحمد لله الذى له ما فى السموات و ما فى الارض (( خدا را بر ملك عام و منبسط بر همه عالمش ثنا مى گويد، و اشاره مى كند به اينكه او مى تواند در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد تصرف كند
اساس دوم برهان، كمال علم خدا است به اشياء، كه علم او به اشياء از جميع جهات است، و علمش آميخته با جهل نيست، و دستخوش زوال نمى شود. چون اگر جز اين بود، نمى توانست هر كه را بخواهد، اعاده خلقت دهد، و بر تمامى اعمال خير و شرش، پاداش و كيفر دهد.


«'''و له الحمد فى الاخره'''» - اگر حمد را اختصاص داد به ظرف آخرت ، براى اين است كه جمله اولى متضمن حمد خدا در دنيا بود، چون نظام محسوس در آسمانها و زمين نظام دنيوى است ، به دليل اين كه در آيه ((يوم تبدل الارض غير الارض و السموات (( نظام آخرتى آسمانها و زمين را غير از نظام دنيوى آنها دانسته است
امر اول از دو امر مزبور، مورد اشاره آيه اولى سوره است. يعنى همان آيه مورد بحث. و امر دوم را آيه دوم اشاره مى كند. و از همين جا روشن مى شود، كه دو آيه اول سوره، مقدمه است براى آيه سوم و چهارم.


«'''و هو الحكيم الخبير'''» - اين جمله آيه را با دو نام از نامهاى كريم خدا خاتمه مى دهد، يكى حكيم ، و ديگرى خبير، تا دلالت كند بر اينكه تصرف خدا در نظام دنيا، و در دنبال آن پديد آوردن نظام آخرت ، همه بر اساس حكمت و خبرويت است ، پس با حكمتش آخرت را بعد از دنيا قرار داد، چون اگر قرار نمى داد، خلقت دنيا لغو و عبث مى شد، و نيكو كار از بد كار متمايز نمى گشت ، همچنان كه خودش فرموده : ((و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا(( تا آنجا كه باز مى فرمايد: ((ام نجعل الذين آمنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار((
پس آيه: «الحَمدُ لِلهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِى الأرض»، خدا را بر ملك عام و منبسط بر همه عالمش ثنا مى گويد، و اشاره مى كند به اين كه او مى تواند در هر چيز و به هر نحو كه بخواهد، تصرف كند.
 
«'''وَ لَهُ الحَمدُ فِى الآخِرَة'''» - اگر حمد را اختصاص داد به ظرف آخرت، براى اين است كه جمله اولى، متضمن حمد خدا در دنيا بود. چون نظام محسوس در آسمان ها و زمين، نظام دنيوى است. به دليل اين كه در آيه: «يَومَ تُبَدَّلُ الأرضُ غَيرَ الأرضِ وَ السَّمَاوات»، نظام آخرتى آسمان ها و زمين را غير از نظام دنيوى آن ها دانسته است.
 
«'''وَ هُوَ الحَكِيمُ الخَبِير'''» - اين جمله، آيه را با دو نام از نام هاى كريم خدا خاتمه مى دهد. يكى «حكيم» و ديگرى «خبير»، تا دلالت كند بر اين كه تصرف خدا در نظام دنيا، و در دنبال آن پديد آوردن نظام آخرت، همه بر اساس حكمت و خبرويت است.
 
پس با حكمتش، آخرت را بعد از دنيا قرار داد. چون اگر قرار نمى داد، خلقت دنيا لغو و عبث مى شد، و نيكوكار از بدكار متمايز نمى گشت. همچنان كه خودش فرموده: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَ الأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا بَاطِلاً»، تا آن جا كه باز مى فرمايد: «أم نَجعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالمُفسِدِينَ فِى الأرضِ أم نَجعَلُ المُتَّقِينَ كَالفُجَّار».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۳۷ </center>
و با خبرويتش ايشان را بعد از مردن محشور مى كند، در حالى كه احدى را از قلم نينداخته باشد، و هر نفسى را به آنچه كسب كرده جزاء مى دهد
و با خبرويتش، ايشان را بعد از مُردن محشور مى كند، در حالى كه احدى را از قلم نينداخته باشد، و هر نفسى را به آنچه كسب كرده، جزاء مى دهد.
 
كلمۀ «خبير»، يكى از اسماء حسناى خدا است، كه از ماده «خبر» گرفته شده، كه به معناى اطلاع داشتن از جزئيات امور است. پس مى توان گفت: «خبير»، خصوصى تر از «عليم» است. چون «عليم» در جزئيات و كليات، هر دو به كار مى رود، ولى «خبير»، تنها در جزئيات به كار مى رود.


كلمه ((خبير(( يكى از اسماء حسناى خدا است ، كه از ماده ((خبر(( گرفته شده ، كه به معناى اطلاع داشتن از جزئيات امور است . پس مى توان گفت : خبير خصوصى تر از عليم است ، چون عليم در جزئيات و كليات هر دو به كار مى رود، ولى خبير تنها در جزئيات به كار مى رود
«'''يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يَخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا'''»:


«'''يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فى الاَرْضِ وَ مَا يخْرُجُ مِنهَا وَ مَا يَنزِلُ مِنَ السمَاءِ وَ مَا يَعْرُجُ فِيهَا'''»:
كلمۀ «يَلِجُ»، مضارع از ماده «ولوج» است، كه به معناى فرو رفتن، و بر خلاف خارج شدن است. و كلمۀ «يَعرُجُ»، از «عروج» است، كه معناى مقابل «نزول» را مى دهد. «نزول»، يعنى پايين آمدن، و «عروج»، يعنى بالا رفتن.


كلمه ((يلج (( مضارع از ماده ((ولوج (( است ، كه به معناى فرو رفتن ، و بر خلاف خارج شدن است . و كلمه ((يعرج (( از عروج است ، كه معناى مقابل نزول را مى دهد، نزول يعنى پايين آمدن ، و عروج يعنى بالا رفتن ، و اينكه فرمود خدا علم دارد به آنچه در زمين فرو مى رود، و از زمين بيرون مى شود، و آنچه از آسمان فرو مى آيد، و به آسمان بالا مى رود، گويا كنايه است از علم خدا به حركت هر صاحب حركتى ، و آنچه انجام مى دهد، و آيه شريفه با دو كلمه ((و هو الرحيم الغفور(( ختم شده و گويا در اين جمله اشاره است به اينكه خدا رحمتى دارد ثابت ، و مغفرتى كه خاص اقوامى است كه ايمان داشته باشند
و اين كه فرمود: «خدا علم دارد به آنچه در زمين فرو مى رود، و از زمين بيرون مى شود، و آنچه از آسمان فرو مى آيد، و به آسمان بالا مى رود»، گويا كنايه است از علم خدا به حركت هر صاحب حركتى، و آنچه انجام مى دهد. و آيه شريفه با دو كلمۀ «وَ هُوَ الرَّحِيمُ الغَفُور» ختم شده، و گويا در اين جمله، اشاره است به اين كه خدا رحمتى دارد ثابت، و مغفرتى كه خاص اقوامى است كه ايمان داشته باشند.
<span id='link347'><span>
<span id='link347'><span>


۱۳٬۷۶۹

ویرایش