۱۳٬۷۸۱
ویرایش
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
<span id='link284'><span> | <span id='link284'><span> | ||
زهرى مى گويد: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، در پاسخ «بنى قُرَيظه» كه پيشنهاد كردند يك نفر را حَكَم قرار دهد، فرمود: هر يك از اصحاب مرا كه خواستيد، مى توانيد حَكَم خود كنيد. «بنى قُرَيظه»، سعد بن معاذ را اختيار كردند. | |||
زهرى مى گويد: رسول خدا | |||
رسول خدا | رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» قبول كرد، و دستور داد تا هرچه اسلحه دارند، در قبّه آن جناب جمع كنند، و سپس دست هايشان را از پشت بستند، و به يكديگر پيوستند و در خانه «اُسامه» باز داشت كردند. آنگاه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دستور داد سعد بن معاذ را بياورند. وقتى آمد، پرسيد: با اين يهوديان چه كنيم؟ | ||
عرضه داشت: جنگى هايشان كشته شوند، و ذرارى و زنانشان اسير گردند، و اموالشان به عنوان غنيمت، تقسيم شود، و مِلك و باغاتشان، تنها بين مهاجران تقسيم شود. آنگاه به انصار گفت كه: اين جا، وطن شما است، و شما مِلك و باغ داريد و مهاجران ندارند. | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» تكبير گفت و فرمود: بين ما و آنان، به حكم خداى عزّوجلّ، داورى كردى. و در بعضى روايات آمده كه فرمود: به حكمى داورى كردى كه خدا از بالاى هفت «رقيع» رانده، و «رقيع»، به معناى آسمان دنيا است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۲ </center> | ||
آنگاه رسول خدا | آنگاه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» دستور داد مقاتلان ايشان را - كه به طورى كه گفته اند ششصد نفر بودند - كشتند. بعضى ها گفته اند: چهار صد و پنجاه نفر كشته و هفتصد و پنجاه نفر اسير شدند. و در روايت آمده كه: در موقعى كه «بنى قُرَيظه» را دست بسته مى بردند، نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم»، به «كعب بن اسد» گفتند: هيچ مى بينى با ما چه مى كنند؟ | ||
كعب گفت: حالا كه بيچاره شديد، اين حرف را مى زنيد؟ چرا قبلا به راهنمايی هاى من اعتناء نكرديد؟ اى كاش، همه جا اين پرسش را مى كرديد، و چاره كار خود را از خيرخواهان مى پرسيديد. به خدا سوگند، دعوت كنندۀ ما دست بردار نيست، و هر يك از شما برود، ديگر بر نخواهد گشت. چون به خدا قسم، با پاى خود به قتلگاهش مى رود. | |||
در اين هنگام، «حُيَى بن اخطب»، دشمن خدا را، نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آوردند، در حالى كه حُلّه اى فاختى در بر داشت، و آن را از هر طرف پاره پاره كرده بود، و مانند جاى انگشت، سوراخ كرده بود، تا كسى آن را از تنش بيرون نكند، و دست هايش با طناب به گردنش بسته شده بود. همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» او را ديد، فرمود: | |||
آگاه باش! كه به خدا سوگند، من هيچ ملامتى در دشمنى با تو ندارم، و خلاصه تقصيرى در خود نمى بينم، و اين بيچارگى تو از اين جهت است كه خواستى خدا را بيچاره كنى. آنگاه فرمود: اى مردم! از آنچه خدا براى بنى اسرائيل مقدر كرده، ناراحت نشويد. اين همان سرنوشت و تقديرى است كه خدا عليه بنى اسرائيل نوشته، و مقدر كرده. آنگاه نشست و سر از بدن او جدا كردند. | |||
بعد از اعدام جنگجويان عهدشكن بنى | بعد از اعدام جنگجويان عهدشكن بنى قريظه، زنان و كودكان و اموال ايشان را در بين مسلمانان تقسيم كرد، و عده اى از اسراى ايشان را به اتفاق «سعد بن زيد انصارى» به «نَجد» فرستاد، تا به فروش برساند، و با پول آن، اسب و سلاح خريدارى كند. | ||
مى گويند وقتى كار | مى گويند: وقتى كار «بنى قُرَيظه» خاتمه يافت، زخم «سعد بن معاذ» باز شد، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» او را به خيمه اى كه در مسجد برايش زده بودند، برگردانيد، (تا به معالجه اش بپردازند). | ||
جابر بن عبدالله مى گويد: در همين | جابر بن عبدالله مى گويد: در همين موقع، جبرئيل نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمد و پرسيد: اين بنده صالح كيست كه در اين خيمه از دنيا رفته، درهاى آسمان برايش باز شده، و عرش به جنب و جوش در آمده؟ رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به مسجد آمد، ديد «سعد بن معاذ»، از دنيا رفته است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۳ </center> | ||
<span id='link285'><span> | <span id='link285'><span> | ||
==سرانجام حق ستيزى | ==سرانجام حق ستيزى «كعب بن اسید» يهودى، پس از جنگ خندق == | ||
مؤلف : اين داستان را، قمى در تفسير خود، به طور مفصل آورده، و در آن آمده كه: «كعب ابن اسید» را در حالى كه دست هايش را به گردنش بسته بودند، آوردند. همين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نظرش به وى افتاد، فرمود: | |||
باز در همان كتاب آمده كه آن | اى كعب! آيا وصيت «ابن الحواس،» آن خاخام هوشيار كه از شام نزد شما آمده بود، سودى به حالت نبخشيد؟ با اين كه او وقتى نزد شما آمد، گفت من از عيش و نوش و زندگى فراخ شام صرف نظر كردم، و به اين سرزمين اخمو، كه غير از چند دانه خرما چيزى ندارد، آمده ام و به آن قناعت كرده ام. براى اين كه به ديدار پيغمبرى نايل شوم كه در مكه مبعوث مى شود، و بدين سرزمين مهاجرت مى كند. پيغمبرى است كه با پاره اى نان و خرما قانع است، و به الاغ بى پالان سوار مى شود، و در چشمش سرخى، و در بين دو شانه اش، مُهر نبوت است. شمشيرش را به شانه اش مى گيرد، و هيچ باكى از احدى از شما ندارد. سلطنتش تا جايى كه سواره و پياده از پا درآيند، گسترش مى يابد؟! | ||
و در مجمع البيان آمده كه ابوالقاسم | |||
«كعب» گفت: چرا، اى محمّد! همه اين ها كه گفتى درست است، ولى چه كنم كه از سرزنش يهود پروا داشتم. ترسيدم بگويند كعب از كشته شدن ترسيد، و گرنه به تو ايمان مى آوردم، و تصديقت مى كردم، ولى من چون عمرى به دين يهود بودم و به همين دين زندگى كردم، بهتر است به همان دين نيز بميرم. | |||
رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: بياييد گردنش را بزنيد. مأموران آمدند، و گردنش را زدند. | |||
باز در همان كتاب آمده كه آن جناب، يهوديان «بنى قُرَيظه» را در مدت سه روز، در سردى صبح و شام اعدام كرد و مكرر مى فرمود: آب گوارا به ايشان بچشانيد و غذاى پاكيزه به ايشان بدهيد، و با اسيرانشان نيكى كنيد، تا آن كه همه را به قتل رسانيد. و اين آيه نازل شد: «وَ أنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِن أهلِ الكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِم... وَ كَانَ اللهُ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِيراً». | |||
و در مجمع البيان آمده كه: ابوالقاسم حسكانى، از عمرو بن ثابت، از ابى اسحاق، از على «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: آيه «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ»، درباره ما نازل شد، و به خدا سوگند ماييم، و من به هيچ وجه آنچه نازل شده، بر خلاف معنا نمى كنم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۴ </center> | ||
<span id='link286'><span> | <span id='link286'><span> | ||
==آيات ۲۸ - ۳۵ سوره احزاب == | ==آيات ۲۸ - ۳۵ سوره احزاب == | ||
يَا | يَا أَيُّهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَاجِك إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا فَتَعَالَينَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسرِّحْكُنَّ سرَاحاً جَمِيلاً(۲۸) | ||
وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ الدَّارَ | |||
وَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ الدَّارَ الآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً(۲۹) | |||
وَ مَن يَقْنُت مِنكُنَّ للَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تَعْمَلْ | |||
يَا نِساءَ النَّبىِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضاعَف لَهَا الْعَذَاب ضِعْفَينِ وَ كانَ ذَلِك عَلى اللَّهِ يَسِيراً(۳۰) | |||
وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ | |||
وَ | وَ مَن يَقْنُت مِنكُنَّ للَّهِ وَ رَسولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَينِ وَ أَعْتَدْنَا لهََا رِزْقاً كرِيماً(۳۱) | ||
إِنَّ الْمُسلِمِينَ وَ | |||
يَا نِساءَ النَّبىِّ لَستُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتنَّ فَلا تخْضعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطمَعَ الَّذِى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً(۳۲) | |||
وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الاُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ آتِينَ الزَّكوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِب عَنكمُ الرِّجْس أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطهِّرَكُمْ تَطهِيراً(۳۳) | |||
وَ اذْكُرْنَ مَا يُتْلى فى بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَ الحِْكمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً(۳۴) | |||
إِنَّ الْمُسلِمِينَ وَ الْمُسلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَتِ وَ الصَّابرِينَ وَ الصَّابرَتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصدِّقِينَ وَ الْمُتَصدِّقَاتِ وَ الصَّائمِينَ وَ الصَّائمَتِ وَ الحَْافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظاتِ وَ الذَّاكرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لهَُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عظِيماً(۳۵) | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۵ </center> | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
اى پيامبر! به همسرانت بگو اگر زندگى دنيا و زينت آن را مى خواهيد، بياييد تا چيزى از دنيا به شما | اى پيامبر! به همسرانت بگو اگر زندگى دنيا و زينت آن را مى خواهيد، بياييد تا چيزى از دنيا به شما بدهم، و رهايتان كنم، طلاقى نيكو و بى سر و صدا. (۲۸) | ||
و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى خواهيد، بدانيد كه خدا براى نيكوكاران از شما اجرى عظيم تهيه ديده است (۲۹) | |||
اى زنان پيامبر! هر يك از شما كه عمل زشتى روشن انجام دهد، عذابش | و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى خواهيد، بدانيد كه خدا براى نيكوكاران از شما اجرى عظيم تهيه ديده است. (۲۹) | ||
و هر يك از شما براى خدا و رسولش مطيع شود، و عمل صالح كند، اجر او نيز دو چندان داده مى شود، و ما برايش رزقى آبرومند فراهم كرده ايم (۳۱) | |||
اى زنان پيامبر! شما مثل احدى از ساير زنان نيستيد، البته اگر | اى زنان پيامبر! هر يك از شما كه عمل زشتى روشن انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود، و اين بر خدا آسان است. (۳۰) | ||
و در خانه هاى خود بنشينيد، و چون زنان جاهليت نخست خودنمايى نكنيد، و نماز | |||
و آنچه در خانه هاى شما از آيات خدا و حكمت كه تلاوت مى | و هر يك از شما براى خدا و رسولش مطيع شود، و عمل صالح كند، اجر او نيز دو چندان داده مى شود، و ما برايش رزقى آبرومند فراهم كرده ايم. (۳۱) | ||
اى زنان پيامبر! شما مثل احدى از ساير زنان نيستيد، البته اگر تقوا پيشه سازيد، پس در سخن دلربايى مكنيد، كه بيماردل به طمع بيفتد، و سخن نيكو گوييد. (۳۲) | |||
و در خانه هاى خود بنشينيد، و چون زنان جاهليت نخست خودنمايى نكنيد، و نماز به پا داريد، و زكات دهيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد، خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد، و آن طور كه خود مى داند، پاكتان كند. (۳۳) | |||
و آنچه در خانه هاى شما از آيات خدا و حكمت كه تلاوت مى شود، به ياد آوريد، كه خدا همواره داراى لطف و با خبر است. (۳۴) | |||
به درستى كه مردان مسلمان، و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن، مردان عابد و زنان عابد، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان خاشع و زنان خاشع، مردان و زنانى كه صدقه مى دهند، مردان و زنانى كه روزه مى گيرند، مردان و زنانى كه شهوت و فرج خود را حفظ مى كنند، مردان و زنانى كه خدا را بسيار ذكر مى گويند، و ياد مى كنند، خداوند برايشان، آمرزشى و اجرى عظيم آماده كرده است. (۳۵) | |||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
خط ۱۸۹: | خط ۲۱۶: | ||
<span id='link287'><span> | <span id='link287'><span> | ||
== | ==مفاد آيات مربوط به همسران رسول خدا «ص» == | ||
اين | اين آيات، مربوط به همسران رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، كه اولا به ايشان تذكر دهد كه از دنيا و زينت آن، جز عفت و رزق كفاف بهره اى ندارند. البته اين در صورتى است كه بخواهند همسر او باشند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۴۵۶ </center> | ||
و گرنه مانند ساير | و گرنه مانند ساير مردم اند. و سپس به ايشان خطاب كند كه متوجه باشند در چه موقفى دشوار قرار گرفته اند، و به خاطر افتخارى كه نصيبشان شده، چه شدايدى را بايد تحمل كنند. پس اگر از خدا بترسند، خداوند اجر دو چندانشان مى دهد، و اگر هم عمل زشتى كنند، عذابشان نزد خدا دو چندان خواهد بود. | ||
آنگاه ايشان را امر مى كند به | |||
آنگاه ايشان را امر مى كند به عفت، و اين كه ملازم خانه خود باشند، و چون ساير زنان، خود را به نامحرم نشان ندهند، و نماز بگزارند، و زكات دهند، و از آنچه در خانه هايشان نازل و تلاوت مى شود، از آيات قرآنى و حكمت آسمانى ياد كنند. و در آخر، عموم صالحان، از مردان و زنان را، وعدۀ مغفرت و اجر عظيم مى دهد. | |||
<span id='link288'><span> | <span id='link288'><span> | ||
== | |||
==وظایف همسران پيامبر «ص»، در باره آن حضرت == | |||
سياق اين دو آيه اشاره دارد به | «'''يَا أَيُّهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَاجِك ...أَجْراً عَظِيماً'''»: | ||
دنبال اين | |||
سياق اين دو آيه اشاره دارد به اين كه گويا از زنان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، يا از بعضى ايشان سخنى و يا عملى سر زده كه دلالت مى كرده بر اين كه از زندگى مادى خود راضى نبوده اند، و در خانه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به ايشان سخت مى گذشته، و نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» از وضع زندگى خود شكايت كرده اند و پيشنهاد كرده اند كه كمى در زندگى ايشان توسعه دهد، و از زينت زندگى مادى بهره مندشان كند. | |||
دنبال اين جريان، خدا اين آيات را فرستاده، و به پيغمبرش دستور داده كه ايشان را بين ماندن و رفتن مخير كند. يا بروند و هر جورى كه دلشان مى خواهد، زندگى كنند، و يا بمانند و با همين زندگى بسازند. | |||
چيزى كه هست، اين معنا را چنين تعبير كرد كه: «اگر حيات دنيا و زينت آن را مى خواهيد، بياييد تا رهايتان كنم، و اگر خدا و رسول و دار آخرت را مى خواهيد، بايد با وضع موجود بسازيد». و از اين تعبير بر مى آيد كه: | |||
اولاً: جمع بين وسعت در عيش دنيا و صفاى آن، كه از هر نعمتى بهره بگيرى و به آن سرگرم شوى، با همسرى رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و زندگى در خانه او ممكن نيست، و اين دو، با هم جمع نمى شوند. | |||
ثانياً: دلالت مى كند بر اين كه هر يك از دو طرف تخيير، مقيد به مقابل ديگرش است. و مراد از «ارادۀ حيات دنيا و زينت آن»، اين است كه انسان، دنيا و زينت آن را اصل و هدف قرار دهد. چه اين كه آخرت را هم در نظر بگيرد، يا نه. | |||
و مراد از «ارادۀ حيات آخرت» نيز، اين است كه: آدمى آن را هدف و اصل قرار دهد، و دلش همواره متعلق بدان باشد. چه اين كه حيات دنياييش هم توسعه داشته باشد، و به زينت و صفاى عيش نائل بشود، يا آن كه از لذایذ مادى، به كلى بى بهره باشد. | |||
ویرایش