گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
«'''وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلى الَّذِينَ استُضعِفُوا فى الاَرْضِ ... مَّا كانُوا يحْذَرُونَ'''»:
«'''وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلى الَّذِينَ استُضعِفُوا فى الاَرْضِ ... مَّا كانُوا يحْذَرُونَ'''»:


كلمه ((من (( - به طورى كه از كلام راغب استفاده مى شود - در اصل به معناى ثقل و سنگينى بوده ، و از همين جهت واحد وزن را هم در سابق ((من (( مى گفتند، و منت به معناى نعمت سنگين است ، و فلانى بر فلانى منت نهاد معنايش اين است كه : او را از نعمت ، گرانبار كرد، و نيز همو گفته : و اين كلمه به دو نحو استعمال مى شود، يكى منت عملى مانند آيه ((و نريد ان نمن على الذين استضعفوا(( يعنى مى خواهيم به آنان كه در زندگى ضعيف شمرده شدند نعمتى بدهيم كه از سنگينى آن گرانبار شوند، و دوم منت زبانى ، مانند آيه ((يمنون عليك ان اسلموا : بر تو منت مى نهند كه مسلمان شده اند(( و اين از جمله كارهاى زشت است ، مگر در صورت كفران نعمت ، اين بود خلاصه كلام راغب
كلمه «مَنّ» - به طورى كه از كلام راغب استفاده مى شود - در اصل به معناى ثقل و سنگينى بوده، و از همين جهت، واحد وزن را هم در سابق «من» مى گفتند، و منت به معناى نعمت سنگين است، و فلانى بر فلانى منت نهاد، معنايش اين است كه: او را از نعمت، گرانبار كرد.
 
و نيز همو گفته: و اين كلمه به دو نحو استعمال مى شود. يكى منت عملى، مانند آيه: «وَ نُرِيدُ أن نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا»، يعنى مى خواهيم به آنان كه در زندگى ضعيف شمرده شدند، نعمتى بدهيم كه از سنگينى آن گرانبار شوند. و دوم منت زبانى، مانند آيه: «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أن أسلَمُوا: بر تو منت مى نهند كه مسلمان شده اند»، و اين، از جمله كارهاى زشت است، مگر در صورت كفران نعمت. اين بود خلاصه كلام راغب.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۹ </center>
و تمكين ضعفا در زمين به اين است كه مكانى و جايى به ايشان دهد كه مالك آنجا شوند، و در آن استقرار يابند، و از خليل نقل شده كه گفته : كلمه ((مكان (( صيغه مفعل از ماده ((كون (( است ، كه به خاطر اينكه بسيار در زبانها جارى مى شود، آن را مصدرى بر وزن ((فعال (( گرفته ، و فعل ((تمكن و تمسكن (( را از آن مشتق نموده اند، همچنان كه از كلمه ((منزل (( با اينكه مصدر نيست ، فعل ((تمنزل (( را مشتق نموده اند
و «تمكين ضعفا» در زمين، به اين است كه مكانى و جايى به ايشان دهد كه مالك آن جا شوند، و در آن استقرار يابند. و از خليل نقل شده كه گفته: كلمه «مكان»، صيغه مفعل، از ماده «كون» است، كه به خاطر اين كه بسيار در زبان ها جارى مى شود، آن را مصدرى بر وزن «فعال» گرفته، و فعل «تَمَكَّنَ و تَمَسكَنَ» را از آن مشتق نموده اند. همچنان كه از كلمه «منزل»، با اين كه مصدر نيست، فعل «تَمَنزَلَ» را مشتق نموده اند.


مناسب تر آن است كه : جمله ((و نريد ان نمن ...(( را حال از كلمه ((طائفة (( گرفته و تقدير كلام را ((يستضعف طائفة منهم و نحن نريد ان نمن : فرعون طايفه اى از اهل زمين را ضعيف شمرد در حالى كه ما بر همانها كه ضعيف شمرده شدند منت مى نهيم ...(( بدانيم بعضى ديگراز مفسرين گفته اند: جمله مورد بحث عطف است بر جمله ((ان فرعون علا فى الارض ((. و ليكن قول اول ظاهرتر از آيه است .
مناسب تر آن است كه: جمله «وَ نُرِيدُ أن نَمُنّ...» را، حال از كلمه «طائفة» گرفته و تقدير كلام را «يَستَضعِفُ طَائِفَة مِنهُم وَ نَحنُ نُرِيدُ أن نَمُنّ: فرعون، طايفه اى از اهل زمين را ضعيف شمرد، در حالى كه ما بر همان ها كه ضعيف شمرده شدند، منت مى نهيم...» بدانيم.  


و كلمه ((نريد(( چه به احتمال اول و چه دوم حكايت حال گذشته است ، يعنى با اينكه مضارع است و معناى ((مى خواهيم (( را مى دهد، و ليكن چون در حكايت حال گذشته استعمال شده معناى ((خواستيم (( را افاده مى كند
بعضى ديگر از مفسران گفته اند: جمله مورد بحث، عطف است بر جملۀ «إنّ فِرعَونَ عَلاَ فِى الأرضِ». وليكن قول اول ظاهرتر از آيه است.


و جمله ((و نجعلهم ائمة (( عطف تفسير است براى ((نمن (( و همچنين جملات ديگرى كه بعد از آن پى درپى آمده ، همه منت مذكور را تفسير مى كنند
و كلمه «نُرِيدُ»، چه به احتمال اول و چه دوم حكايت حال گذشته است. يعنى با اين كه مضارع است و معناى «مى خواهيم» را مى دهد، وليكن چون در حكايت حال گذشته استعمال شده، معناى «خواستيم» را افاده مى كند.


و معنايش اين است كه : جوى كه ما موسى (عليه السلام ) را در آن پروريديم جو علو فرعون در زمين و تفرقه افكنى وى در ميان مردم و استضعاف بنى اسرائيل بود، استضعافى كه به كلى نابودشان مى كرد، در حالى كه ما خواستيم بر همان ضعيف شدگان از هر جهت ، نعمتى ارزانى بداريم كه از سنگينى آن گرانبار شوند، به اين كه خواستيم آنان را پيشوا كنيم ، تا ديگران به ايشان اقتدا كنند و در نتيجه پيشرو ديگران باشند، در حالى كه سالها تابع ديگران بودند، و نيز خواستيم آنان را وارث ديگران در زمين كنيم ، بعد از آنكه زمين در دست ديگران بود، و خواستيم تا در زمين مكنتشان دهيم ، به اينكه قسمتى از زمين را ملك آنان كنيم ، تا در آن استقرار يابند، و مالك آن باشند، بعد از آنكه در زمين هيچ جايى نداشتند، جز همان جايى كه فرعون مى خواست آنان را در آنجا مستقر كند و خواستيم تا به فرعون پادشاه مصر و هامان وزيرش و لشكريان آن دو از همين مستضعفين ، آن سرنوشت را نشان دهيم كه از آن بيمناك بودند، و آن اين بود كه روزى بنى اسرائيل بر ايشان چيره شوند، و ملك و سلطنت و مال و ثروت و رسم و سنت آنان را از دستشان بگيرند، همچنانكه خودشان درباره موسى و برادرش (عليه السلام ) روزى كه به سوى ايشان گسيل شدند، گفتند كه : ((يريدان ان يخرجاكم من ارضكم بسحرهما و يذهبا بطريقتكم المثلى ((
و جملۀ «وَ نَجعَلهُم أئِمّة»، عطف تفسير است براى «نَمُنُّ»، و همچنين جملات ديگرى كه بعد از آن پى درپى آمده، همه منت مذكور را تفسير مى كنند.
 
و معنايش اين است كه: جوى كه ما موسى «عليه السلام» را در آن پروريديم، جوّ علو فرعون در زمين و تفرقه افكنى وى در ميان مردم و استضعاف بنى اسرائيل بود. استضعافى كه به كلى نابودشان مى كرد، در حالى كه ما خواستيم بر همان ضعيف شدگان از هر جهت، نعمتى ارزانى بداريم، كه از سنگينى آن گرانبار شوند. به اين كه خواستيم آنان را پيشوا كنيم، تا ديگران به ايشان اقتدا كنند و در نتيجه پيشرو ديگران باشند، در حالى كه سال ها تابع ديگران بودند.
 
و نيز خواستيم آنان را وارث ديگران در زمين كنيم، بعد از آن كه زمين در دست ديگران بود، و خواستيم تا در زمين مكنتشان دهيم، به اين كه قسمتى از زمين را ملك آنان كنيم، تا در آن استقرار يابند، و مالك آن باشند، بعد از آن كه در زمين هيچ جايى نداشتند، جز همان جايى كه فرعون مى خواست، آنان را در آن جا مستقر كند.
 
و خواستيم تا به فرعون پادشاه مصر و هامان وزيرش و لشكريان آن دو از همين مستضعفان، آن سرنوشت را نشان دهيم كه از آن بيمناك بودند، و آن، اين بود كه روزى بنى اسرائيل بر ايشان چيره شوند، و مُلك و سلطنت و مال و ثروت و رسم و سنت آنان را از دستشان بگيرند. همچنان كه خودشان درباره موسى و برادرش «عليه السلام»، روزى كه به سوى ايشان گسيل شدند، گفتند كه: «يُرِيدَان أن يُخرِجَاكُم مِن أرضِكُم بِسِحرِهِمَا وَ يَذهَبَا بَطَرِيقَتِكُمُ المُثلَى».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۰ </center>
اين آيه شريفه نقشه اى را كه فرعون براى بنى اسرائيل در سر مى پروراند تصوير نموده است ، و آن نقشه اين بود كه از بنى اسرائيل حتى يك نفر نفس كش در روى زمين باقى نگذارد، و اين نقشه را تا آنجا به كار برده بود كه قدرتش به تمامى شؤ ون هستى آنان احاطه يافته و ترسش همه جوانب وجود آنان را پر كرده بود و آن قدر آن بيچارگان را خوار ساخته بود كه حكم نابودى آنان را مى داد،
اين آيه شريفه، نقشه اى را كه فرعون براى بنى اسرائيل در سر مى پروراند، تصوير نموده است، و آن نقشه، اين بود كه از بنى اسرائيل، حتى يك نفر نفس كش در روى زمين باقى نگذارد. و اين نقشه را تا آن جا به كار برده بود كه قدرتش به تمامى شؤون هستى آنان احاطه يافته و ترسش همه جوانب وجود آنان را پُر كرده بود، و آن قدر آن بيچارگان را خوار ساخته بود كه حكم نابودى آنان را مى داد.
 
البته اين ظاهر امر بود، و اما در باطن امر، ارادۀ الهى به اين تعلق گرفته بود كه آنان را از زير يوغ وى نجات دهد، و ثقل نعمتى را كه آل فرعون و آن ياغيان گردنكش را گمراه ساخته بود، از آنان گرفته و به بنى اسرائيل منتقل كند.


البته اين ظاهر امر بود، و اما در باطن امر اراده الهى به اين تعلق گرفته بود كه آنان را از زير يوغ وى نجات دهد، و ثقل نعمتى را كه آل فرعون و آن ياغيان گردن كش را گمراه ساخته بود، از آنان گرفته و به بنى اسرائيل منتقل كند، آرى اراده الهى چنين بود كه تمامى آن اسباب و نقشه هايى را كه عليه بنى اسرائيل جريان مى يافت ، همه را به نفع آنان گرداند و آنچه به نفع آل فرعون جريان مى يافت به ضرر آنان تمامش كند، آرى خدا حكم مى كند و كسى هم نيست كه حكمش را به تاءخير اندازد
آرى، اراده الهى چنين بود كه تمامى آن اسباب و نقشه هايى را كه عليه بنى اسرائيل جريان مى يافت، همه را به نفع آنان گرداند و آنچه به نفع آل فرعون جريان مى يافت، به ضرر آنان تمامش كند. آرى، خدا حكم مى كند و كسى هم نيست كه حكمش را به تأخير اندازد.
<span id='link6'><span>
<span id='link6'><span>


۱۳٬۷۶۹

ویرایش