گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۹}}
__TOC__
__TOC__




وَ قُل رَّب أَعُوذُ بِك مِنْ هَمَزَتِ الشيَطِينِ وَ أَعُوذُ بِك رَب أَن يحْضرُونِ
وَ قُل رَّب أَعُوذُ بِك مِنْ هَمَزَتِ الشيَطِينِ وَ أَعُوذُ بِك رَب أَن يحْضرُونِ
معناى «'''همزات الشياطين '''»
معناى «'''همزات الشياطين '''»
در مجمع البيان گفته كلمه «'''همزة '''» به معناى شدت دفع است ، و حرف همزه (يكى از حروف الفبا) را هم از اين جهت همزه ناميده اند كه چون از ته حلق ادا مى شود، بايد بيشتر به حلق اعتماد داشته باشد، و با فشار بيشترى به خارج دفع گردد، و همزه شيطان به معناى دفع او به سوى گناهان از راه گمراه كردن است . و در تفسير قمى از امام عسكرى (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود همزه شيطان آن وسوسه هايى است كه در دلت مى اندازد.
در مجمع البيان گفته كلمه «'''همزة '''» به معناى شدت دفع است ، و حرف همزه (يكى از حروف الفبا) را هم از اين جهت همزه ناميده اند كه چون از ته حلق ادا مى شود، بايد بيشتر به حلق اعتماد داشته باشد، و با فشار بيشترى به خارج دفع گردد، و همزه شيطان به معناى دفع او به سوى گناهان از راه گمراه كردن است . و در تفسير قمى از امام عسكرى (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود همزه شيطان آن وسوسه هايى است كه در دلت مى اندازد.
خط ۱۰: خط ۱۲:
==آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون ==
==آيات ۹۹ - ۱۱۸، سوره مومنون ==
حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ(۹۹)
حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ رَب ارْجِعُونِ(۹۹)
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰)
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا وَ مِن وَرَائهِم بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ(۱۰۰)
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ فَلا أَنساب بَيْنَهُمْ يَوْمَئذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ(۱۰۱)
فَإِذَا نُفِخَ فى الصورِ فَلا أَنساب بَيْنَهُمْ يَوْمَئذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ(۱۰۱)
فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۱۰۲)
فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۱۰۲)
وَ مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ فى جَهَنَّمَ خَلِدُونَ(۱۰۳)
وَ مَنْ خَفَّت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ فى جَهَنَّمَ خَلِدُونَ(۱۰۳)
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَلِحُونَ(۱۰۴)
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَلِحُونَ(۱۰۴)
أَ لَمْ تَكُنْ ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكمْ فَكُنتُم بهَا تُكَذِّبُونَ(۱۰۵)
أَ لَمْ تَكُنْ ءَايَتى تُتْلى عَلَيْكمْ فَكُنتُم بهَا تُكَذِّبُونَ(۱۰۵)
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كنَّا قَوْماً ضالِّينَ(۱۰۶)
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كنَّا قَوْماً ضالِّينَ(۱۰۶)
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظلِمُونَ(۱۰۷)
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظلِمُونَ(۱۰۷)
قَالَ اخْسئُوا فِيهَا وَ لا تُكلِّمُونِ(۱۰۸)
قَالَ اخْسئُوا فِيهَا وَ لا تُكلِّمُونِ(۱۰۸)
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحمْنَا وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ(۱۰۹)
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحمْنَا وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ(۱۰۹)
فَاتخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِياًّ حَتى أَنسوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنهُمْ تَضحَكُونَ(۱۱۰)
فَاتخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِياًّ حَتى أَنسوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنهُمْ تَضحَكُونَ(۱۱۰)
إِنى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صبرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُونَ(۱۱۱)
إِنى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صبرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُونَ(۱۱۱)
قَلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فى الاَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ(۱۱۲)
قَلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فى الاَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ(۱۱۲)
قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ فَسئَلِ الْعَادِّينَ(۱۱۳)
قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ فَسئَلِ الْعَادِّينَ(۱۱۳)
قَلَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۱۱۴)
قَلَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(۱۱۴)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ(۱۱۵)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ(۱۱۵)
فَتَعَلى اللَّهُ الْمَلِك الْحَقُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ رَب الْعَرْشِ الْكرِيمِ(۱۱۶)
فَتَعَلى اللَّهُ الْمَلِك الْحَقُّ لا إِلَهَ إِلا هُوَ رَب الْعَرْشِ الْكرِيمِ(۱۱۶)
وَ مَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لا بُرْهَنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ(۱۱۷)
وَ مَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ لا بُرْهَنَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكَفِرُونَ(۱۱۷)
وَ قُل رَّب اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ(۱۱۸)
وَ قُل رَّب اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ(۱۱۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۹۴ </center>
ترجمه آيات
ترجمه آيات
خط ۶۵: خط ۶۷:
«'''برخيزيد، برخيزيد تا گريه كنيم از ياد محبوب و منزل واقع در سقط اللوى بين دخول و حومل '''» كه معناى قفا (كه صيغه تثنيه و دو نفرى است ) «'''قف ، قف '''» است .
«'''برخيزيد، برخيزيد تا گريه كنيم از ياد محبوب و منزل واقع در سقط اللوى بين دخول و حومل '''» كه معناى قفا (كه صيغه تثنيه و دو نفرى است ) «'''قف ، قف '''» است .
ولى اين دو وجه شاذ و در محاورات عرب نادر است ، هم جمع آوردن به منظور تعظيم و هم به منظور جمع فعل ، و نبايد كلام فصيح خداى را بر چنين معانى حمل كرد.
ولى اين دو وجه شاذ و در محاورات عرب نادر است ، هم جمع آوردن به منظور تعظيم و هم به منظور جمع فعل ، و نبايد كلام فصيح خداى را بر چنين معانى حمل كرد.
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا
لَعَلى أَعْمَلُ صلِحاً فِيمَا تَرَكْتَكلا إِنَّهَا كلِمَةٌ هُوَ قَائلُهَا
كلمه «'''لعل '''» براى اميدوارى است و در اينجا وقتى عذاب خداى را مى بينند كه مشرف بر ايشان شده اظهار چنين اميدى مى كنند كه اگر برگردند عمل صالح كنند، همچنان كه در جاى ديگر قرآن وعده صريح به عمل صالح مى دهند و مى گويند: «'''فارجعنا نعمل صالحا'''» و در جاى ديگر همين معنا را با تعبير تمنى ذكر كرده ، كه مى گويند: «'''يا ليتنا نرد و لا نكذب بايات ربّنا'''»
كلمه «'''لعل '''» براى اميدوارى است و در اينجا وقتى عذاب خداى را مى بينند كه مشرف بر ايشان شده اظهار چنين اميدى مى كنند كه اگر برگردند عمل صالح كنند، همچنان كه در جاى ديگر قرآن وعده صريح به عمل صالح مى دهند و مى گويند: «'''فارجعنا نعمل صالحا'''» و در جاى ديگر همين معنا را با تعبير تمنى ذكر كرده ، كه مى گويند: «'''يا ليتنا نرد و لا نكذب بايات ربّنا'''»
«'''اعمل صالحا فيما تركت '''» - يعنى «'''اعمل عملا صالحا'''» تا به جاى آورم عملى صالح
«'''اعمل صالحا فيما تركت '''» - يعنى «'''اعمل عملا صالحا'''» تا به جاى آورم عملى صالح
خط ۸۸: خط ۹۰:
«'''و لا يتساءلون '''» - در اين جمله روشن ترين آثار انساب را يادآور شده ، و آن احوال پرسى ميان دو نفر است كه با هم نسبت دارند، چون در دنيا به خاطر احتياجى كه در جلب منافع و رفع مضار به يكديگر داشتند، وقتى به هم مى رسيدند احوال يكديگر را مى پرسيدند، ولى امروز كه روز قيامت است ديگر كسى احوال كسى را نمى پرسد.
«'''و لا يتساءلون '''» - در اين جمله روشن ترين آثار انساب را يادآور شده ، و آن احوال پرسى ميان دو نفر است كه با هم نسبت دارند، چون در دنيا به خاطر احتياجى كه در جلب منافع و رفع مضار به يكديگر داشتند، وقتى به هم مى رسيدند احوال يكديگر را مى پرسيدند، ولى امروز كه روز قيامت است ديگر كسى احوال كسى را نمى پرسد.
خواهى گفت : اين معنا با آيات ديگر كه تسائل را اثبات مى كند منافات دارد، مانند: آيه «'''و اقبل بعضهم على بعض يتساءلون '''» در پاسخ مى گوييم : نه ، منافات ندارد، زيرا اين آيه مربوط به تسائل اهل بهشت بعد از ورود به بهشت ، و تسائل اهل جهنم بعد از ورود به جهنم است ، و آيه مورد بحث مربوط به تسائل در پاى حساب و حكم است ، و تسائل اهل محشر را در آن هنگام نفى مى كند.
خواهى گفت : اين معنا با آيات ديگر كه تسائل را اثبات مى كند منافات دارد، مانند: آيه «'''و اقبل بعضهم على بعض يتساءلون '''» در پاسخ مى گوييم : نه ، منافات ندارد، زيرا اين آيه مربوط به تسائل اهل بهشت بعد از ورود به بهشت ، و تسائل اهل جهنم بعد از ورود به جهنم است ، و آيه مورد بحث مربوط به تسائل در پاى حساب و حكم است ، و تسائل اهل محشر را در آن هنگام نفى مى كند.
فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ...فى جَهَنَّمَ خَلِدُونَ
فَمَن ثَقُلَت مَوَزِينُهُ فَأُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ...فى جَهَنَّمَ خَلِدُونَ
كلمه «'''موازين '''» جمع ميزان و يا جمع مؤ زون است ، و مؤ زون عبارت است از همان اعمالى كه آن روز سنجيده مى شود و درباره معناى ميزان و سنگينى و سبكى آن در تفسير سوره اعراف كلامى گذرانديم .
كلمه «'''موازين '''» جمع ميزان و يا جمع مؤ زون است ، و مؤ زون عبارت است از همان اعمالى كه آن روز سنجيده مى شود و درباره معناى ميزان و سنگينى و سبكى آن در تفسير سوره اعراف كلامى گذرانديم .
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَلِحُونَ
تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيهَا كَلِحُونَ
در مجمع البيان گفته كلمه «'''لفح '''» و همچنين «'''نفح '''» به يك معنا است ، با اين تفاوت كه لفح تاءثير بيشتر و كاريتر دارد، كه عبارت است از مسموميت جلدى كه پوست صورت را خراب مى كند، ولى نفح به معناى باد شديدى است كه پوست صورت را اذيت كند و كلمه «'''كالح '''» از «'''كلوح '''» است كه به معناى جمع شدن و خشكيدن لبها است ، به طورى كه ديگر نتواند دندانها رابپوشاند.
در مجمع البيان گفته كلمه «'''لفح '''» و همچنين «'''نفح '''» به يك معنا است ، با اين تفاوت كه لفح تاءثير بيشتر و كاريتر دارد، كه عبارت است از مسموميت جلدى كه پوست صورت را خراب مى كند، ولى نفح به معناى باد شديدى است كه پوست صورت را اذيت كند و كلمه «'''كالح '''» از «'''كلوح '''» است كه به معناى جمع شدن و خشكيدن لبها است ، به طورى كه ديگر نتواند دندانها رابپوشاند.
و معناى آيه اين است كه لهيب و هرم آتش آنچنان به صورتهايشان مى خورد كه لبهايشان را مى خشكاند، به طورى كه دندانهايشان نمايان مى شود، مانند: سر گوسفندى كه روى آتش گرفته باشند.
و معناى آيه اين است كه لهيب و هرم آتش آنچنان به صورتهايشان مى خورد كه لبهايشان را مى خشكاند، به طورى كه دندانهايشان نمايان مى شود، مانند: سر گوسفندى كه روى آتش گرفته باشند.
خط ۹۷: خط ۹۹:
يعنى به ايشان گفته مى شود: آيا آيات من براى شما خوانده نشد و آيا شما نبوديد كه آنها را تكذيب مى كرديد؟.
يعنى به ايشان گفته مى شود: آيا آيات من براى شما خوانده نشد و آيا شما نبوديد كه آنها را تكذيب مى كرديد؟.
توضيح اينكه اهل عذاب در مقام اعتراف و تقاضاى برگشت مى گويند: «'''ربّنا غلبت علينا شقوتنا...'''»
توضيح اينكه اهل عذاب در مقام اعتراف و تقاضاى برگشت مى گويند: «'''ربّنا غلبت علينا شقوتنا...'''»
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كنَّا قَوْماً ضالِّينَ
قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَت عَلَيْنَا شِقْوَتُنَا وَ كنَّا قَوْماً ضالِّينَ
كلمه «'''شقوت و شقاوت و شقاء'''» ضد سعادت است ، و سعادت هر چيزى خيرى است كه مختص به او است و شقاوتش نداشتن آن خير است و به عبارت ديگر: شقاوت به معناى شر مختص به هر چيزى است .
كلمه «'''شقوت و شقاوت و شقاء'''» ضد سعادت است ، و سعادت هر چيزى خيرى است كه مختص به او است و شقاوتش نداشتن آن خير است و به عبارت ديگر: شقاوت به معناى شر مختص به هر چيزى است .
«'''غلبت علينا شقوتنا'''» - يعنى پروردگارا شقاوت ما بر ما غلبه كرد و اگر شقاوت را به خود نسبت دادند، اشاره است به اينكه خودشان نيز در غلبه شقاوتشان مؤ ثر و دخيل بوده اند و آن را به سوء اختيار خود براى خود انتخاب كردند، به دليل اينكه دنبال اين آيه گفتند: پروردگارا ما را از دوزخ در آور كه اگر اين دفعه همان خطاها را تكرار كنيم ستمكار خواهيم بود، چون در اين جمله وعده حسنات مى دهند. و اگر سعادت و شقاوت اختيارى و اكتسابى نباشد، وعده معنا ندارد، چون اگر از جهنم به سوى دنيا باز گردند تازه همان حال اول را خواهند داشت .
«'''غلبت علينا شقوتنا'''» - يعنى پروردگارا شقاوت ما بر ما غلبه كرد و اگر شقاوت را به خود نسبت دادند، اشاره است به اينكه خودشان نيز در غلبه شقاوتشان مؤ ثر و دخيل بوده اند و آن را به سوء اختيار خود براى خود انتخاب كردند، به دليل اينكه دنبال اين آيه گفتند: پروردگارا ما را از دوزخ در آور كه اگر اين دفعه همان خطاها را تكرار كنيم ستمكار خواهيم بود، چون در اين جمله وعده حسنات مى دهند. و اگر سعادت و شقاوت اختيارى و اكتسابى نباشد، وعده معنا ندارد، چون اگر از جهنم به سوى دنيا باز گردند تازه همان حال اول را خواهند داشت .
خط ۱۰۵: خط ۱۰۷:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۱ </center>
يافته به دنيا بر گردند تا براى خود سعادت كسب كنند، چون در دنيا سابقه اين كار را داشتند كه اعتراف گناهكار و متمرد، به گناه و تمرد خود، توبه و پاك كننده او است و او را از آثار سوء گناه نجات مى دهد. خواهى پرسيد كه : مگر نمى دانند آخرت ، دارپاداش و جزاء است ، نه دار عمل و توبه چون اعتراف به گناه هم خود يكى از اعمال است ؟ مى گوييم : چرا، مى دانند ولى اين اظهار ندامت از باب ظهور ملكات باطنى است ، همچنان كه در آن روز ملكات ديگرى كه در دنيا كسب كردند نيز از ايشان بروز مى كند، مثلا، وقتى حق برايشان ظاهر مى شود و با چشم خود مى بينند، شروع مى كنند به انكار كردن ، كه ما چنين و چنان نكرديم ، و با اين انكار خود، ملكه دروغگويى و انكار خود را بروز مى دهند و قرآن كريم چند جا از اين موارد را حكايت نموده ، از آن جمله فرموده : «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا، فيحلفون له كما يحلفون لكم '''» و نيز فرموده : «'''ثم قيل لهم اين ما كنتم تشركون من دون اللّه ؟ قالوا ضلوا عنا، بل لم نكن ندعوا من قبل شيئا'''»
يافته به دنيا بر گردند تا براى خود سعادت كسب كنند، چون در دنيا سابقه اين كار را داشتند كه اعتراف گناهكار و متمرد، به گناه و تمرد خود، توبه و پاك كننده او است و او را از آثار سوء گناه نجات مى دهد. خواهى پرسيد كه : مگر نمى دانند آخرت ، دارپاداش و جزاء است ، نه دار عمل و توبه چون اعتراف به گناه هم خود يكى از اعمال است ؟ مى گوييم : چرا، مى دانند ولى اين اظهار ندامت از باب ظهور ملكات باطنى است ، همچنان كه در آن روز ملكات ديگرى كه در دنيا كسب كردند نيز از ايشان بروز مى كند، مثلا، وقتى حق برايشان ظاهر مى شود و با چشم خود مى بينند، شروع مى كنند به انكار كردن ، كه ما چنين و چنان نكرديم ، و با اين انكار خود، ملكه دروغگويى و انكار خود را بروز مى دهند و قرآن كريم چند جا از اين موارد را حكايت نموده ، از آن جمله فرموده : «'''يوم يبعثهم اللّه جميعا، فيحلفون له كما يحلفون لكم '''» و نيز فرموده : «'''ثم قيل لهم اين ما كنتم تشركون من دون اللّه ؟ قالوا ضلوا عنا، بل لم نكن ندعوا من قبل شيئا'''»
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظلِمُونَ
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظلِمُونَ
منظور از اين درخواست ، به طورى كه آيات ديگر بر آن دلالت مى كند، درخواست برگشتن به دنيا است ، و اين در حقيقت از قبيل درخواست مسبب ، به زبان درخواست سبب است ، و مرادشان اين است كه به دنيا برگردند، و عمل صالح كنند، توبه هم كه الان (در دوزخ ) كه اين درخواست را مى كردند كرده اند، در نتيجه از جمله كسانى خواهند شد كه هم توبه كرده و هم عمل صالح انجام داده اند.
منظور از اين درخواست ، به طورى كه آيات ديگر بر آن دلالت مى كند، درخواست برگشتن به دنيا است ، و اين در حقيقت از قبيل درخواست مسبب ، به زبان درخواست سبب است ، و مرادشان اين است كه به دنيا برگردند، و عمل صالح كنند، توبه هم كه الان (در دوزخ ) كه اين درخواست را مى كردند كرده اند، در نتيجه از جمله كسانى خواهند شد كه هم توبه كرده و هم عمل صالح انجام داده اند.
قَالَ اخْسئُوا فِيهَا وَ لا تُكلِّمُونِ
قَالَ اخْسئُوا فِيهَا وَ لا تُكلِّمُونِ
راغب در مفردات مى گويد: «'''خساءت الكلب فخسئا'''» معنايش اين است كه سگ را از روى اهانت چخ كردم ، رفت و در گوشه اى نشست ، و عرب وقتى مى خواهد به سگ بگويد: چخ ، مى گويد: «'''اخسا'''» و بنا به گفته راغب ، در كلام استعاره كنايه اى به كار رفته ، و مراد از
راغب در مفردات مى گويد: «'''خساءت الكلب فخسئا'''» معنايش اين است كه سگ را از روى اهانت چخ كردم ، رفت و در گوشه اى نشست ، و عرب وقتى مى خواهد به سگ بگويد: چخ ، مى گويد: «'''اخسا'''» و بنا به گفته راغب ، در كلام استعاره كنايه اى به كار رفته ، و مراد از
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۲ </center>
اين كلام زجر و چخ كردن اهل جهنم و قطع كلام ايشان است .
اين كلام زجر و چخ كردن اهل جهنم و قطع كلام ايشان است .
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحمْنَا وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ
إِنَّهُ كانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِى يَقُولُونَ رَبَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحمْنَا وَ أَنت خَيرُ الرَّحِمِينَ
اين «'''فريق '''» كه در اين آيه درباره آنان بحث فرموده مؤ منين در دنيا هستند كه ايمانشان ، توبه و بازگشت به سوى خدا است ، همچنان كه در كلام مجيدش آن را توبه خوانده و درخواستشان شمول رحمت را، - همان رحمتى كه در آخرت مخصوص به مؤ منين است - در خواست توفيق براى سعادت است ، تا در نتيجه عملى كنند كه داخل بهشت شوند و به همين جهت در اين آيه كه متوسل به خدا شده اند، اسم خيرالراحمين او را وسيله قرار دادند.
اين «'''فريق '''» كه در اين آيه درباره آنان بحث فرموده مؤ منين در دنيا هستند كه ايمانشان ، توبه و بازگشت به سوى خدا است ، همچنان كه در كلام مجيدش آن را توبه خوانده و درخواستشان شمول رحمت را، - همان رحمتى كه در آخرت مخصوص به مؤ منين است - در خواست توفيق براى سعادت است ، تا در نتيجه عملى كنند كه داخل بهشت شوند و به همين جهت در اين آيه كه متوسل به خدا شده اند، اسم خيرالراحمين او را وسيله قرار دادند.
پس كلام مؤ منين در دنيا معنايش توبه و درخواست رستگارى و سعادت است ، و اين عين همان چيزى است كه اينان در اين آيه خواسته اند، تنها فرقى كه هست اين است كه موقف مختلف شده ، اين حرف را بايد در موقف دنيا مى زدند.
پس كلام مؤ منين در دنيا معنايش توبه و درخواست رستگارى و سعادت است ، و اين عين همان چيزى است كه اينان در اين آيه خواسته اند، تنها فرقى كه هست اين است كه موقف مختلف شده ، اين حرف را بايد در موقف دنيا مى زدند.
فَاتخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِياًّ حَتى أَنسوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنهُمْ تَضحَكُونَ
فَاتخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِياًّ حَتى أَنسوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنتُم مِّنهُمْ تَضحَكُونَ
همه ضميرهاى خطاب به كفار و ضميرهاى غيبت به مؤ منين بر مى گردد، و سياق شاهد است بر اينكه مراد از «'''ذكرى '''» همان كلام مؤ منين است كه در دنيا مى گفتند «'''ربّنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا...'''» كه مضمون كلام خود كفار هم در آتش دوزخ همين است .
همه ضميرهاى خطاب به كفار و ضميرهاى غيبت به مؤ منين بر مى گردد، و سياق شاهد است بر اينكه مراد از «'''ذكرى '''» همان كلام مؤ منين است كه در دنيا مى گفتند «'''ربّنا آمنا فاغفرلنا و ارحمنا...'''» كه مضمون كلام خود كفار هم در آتش دوزخ همين است .
و اينكه فرمود: «'''حتى انسوكم ذكرى '''» معنايش اين است كه همين اشتغالتان به مسخره كردن مؤ منين ، و خنديدن به ايشان ، ذكر مرا از يادتان برده ، و اگر اينطور نفرمود، بلكه فرمود: مؤ منين ذكر مرا از يادتان بردند، خواست تا بفهماند مؤ منين در نظر آنان احترام و شاءنى نداشتند، مگر همين كه مسخره شوند.
و اينكه فرمود: «'''حتى انسوكم ذكرى '''» معنايش اين است كه همين اشتغالتان به مسخره كردن مؤ منين ، و خنديدن به ايشان ، ذكر مرا از يادتان برده ، و اگر اينطور نفرمود، بلكه فرمود: مؤ منين ذكر مرا از يادتان بردند، خواست تا بفهماند مؤ منين در نظر آنان احترام و شاءنى نداشتند، مگر همين كه مسخره شوند.
إِنى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صبرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُونَ
إِنى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صبرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائزُونَ
مراد از «'''اليوم '''» روز جزا است ، و متعلق صبر چيزى است كه از سياق فهميده مى شود و به خاطر اختصار نامش را نبرده و معنايش صبر در ذكر خدا است ، با اينكه شما ايشان را به خاطر همان ذكر مسخره مى كرديد و اينكه فرمود: «'''انهم هم الفائزون '''» در مقام حصر است ، يعنى تنها ايشان رستگارند نه شما.
مراد از «'''اليوم '''» روز جزا است ، و متعلق صبر چيزى است كه از سياق فهميده مى شود و به خاطر اختصار نامش را نبرده و معنايش صبر در ذكر خدا است ، با اينكه شما ايشان را به خاطر همان ذكر مسخره مى كرديد و اينكه فرمود: «'''انهم هم الفائزون '''» در مقام حصر است ، يعنى تنها ايشان رستگارند نه شما.
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
خط ۱۲۶: خط ۱۲۸:
قَلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فى الاَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ
قَلَ كَمْ لَبِثْتُمْ فى الاَرْضِ عَدَدَ سِنِينَ
اين از جمله پرسش هايى است كه خدا در قيامت از مردم مى كند، كه مدت درنگ شما در زمين چقدر بود؟ و اين پرسش در چند جا از كلام مجيدش آمده و منظور از آن پرسش از مدت درنگ در قبور است ، همچنان كه آيه «'''و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة '''» و آيه «'''كانهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار'''» و غير از اين دو از آيات ديگر بر آن دلالت دارد پس ديگر نبايد به گفتار بعضى از مفسرين اعتنا كرد كه گفته اند: مراد از درنگ درنگ در دنيا است ، و همچنين احتمال بعضى ديگر كه گفته اند ممكن است مجموع مكث در دنيا و برزخ باشد.
اين از جمله پرسش هايى است كه خدا در قيامت از مردم مى كند، كه مدت درنگ شما در زمين چقدر بود؟ و اين پرسش در چند جا از كلام مجيدش آمده و منظور از آن پرسش از مدت درنگ در قبور است ، همچنان كه آيه «'''و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة '''» و آيه «'''كانهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار'''» و غير از اين دو از آيات ديگر بر آن دلالت دارد پس ديگر نبايد به گفتار بعضى از مفسرين اعتنا كرد كه گفته اند: مراد از درنگ درنگ در دنيا است ، و همچنين احتمال بعضى ديگر كه گفته اند ممكن است مجموع مكث در دنيا و برزخ باشد.
قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ فَسئَلِ الْعَادِّينَ
قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ فَسئَلِ الْعَادِّينَ
ظاهر سياق اين است كه مراد از «'''روز'''» يك روز از روزهاى معمولى دنيا باشد. و اگر درنگ در برزخ را معادل بعضى از يك روز از روزهاى دنيا كردند، از اين باب است كه خواسته اند عمر آن را در مقايسه با زندگى ابدى قيامت كه آن روز برايشان مشهود مى شود، اندك بشمارند. مؤ يد اين معنا تعبيرى است كه در جاى ديگر قرآن آمده كه از عمر برزخ به ساعت و در بعضى جاها به شامى از يك روز، و يا به ظهرى از آن تعبير كردند.
ظاهر سياق اين است كه مراد از «'''روز'''» يك روز از روزهاى معمولى دنيا باشد. و اگر درنگ در برزخ را معادل بعضى از يك روز از روزهاى دنيا كردند، از اين باب است كه خواسته اند عمر آن را در مقايسه با زندگى ابدى قيامت كه آن روز برايشان مشهود مى شود، اندك بشمارند. مؤ يد اين معنا تعبيرى است كه در جاى ديگر قرآن آمده كه از عمر برزخ به ساعت و در بعضى جاها به شامى از يك روز، و يا به ظهرى از آن تعبير كردند.
و اينكه گفتند: «'''فسئل العادين '''» معنايش اين است كه : ما خوب نمى توانيم بشماريم ، از كسانى بپرس كه مى توانند بشمارند، كه بعضى از مفسرين آنان را به ملائكه
و اينكه گفتند: «'''فسئل العادين '''» معنايش اين است كه : ما خوب نمى توانيم بشماريم ، از كسانى بپرس كه مى توانند بشمارند، كه بعضى از مفسرين آنان را به ملائكه
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۰۴ </center>
تفسير كرده اند، كه شمارشگر ايامند، و بعيد هم نيست كه چنين باشد.
تفسير كرده اند، كه شمارشگر ايامند، و بعيد هم نيست كه چنين باشد.
قَلَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
قَلَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا قَلِيلاً لَّوْ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
گوينده اين جمله خداى سبحان است و در اين جمله نظريه كفار كه عمر برزخ را اندك شمردند تصديق شده و زمينه براى جمله آخر آيه فراهم شده كه مى فرمايد: اى كاش مى دانستيد.
گوينده اين جمله خداى سبحان است و در اين جمله نظريه كفار كه عمر برزخ را اندك شمردند تصديق شده و زمينه براى جمله آخر آيه فراهم شده كه مى فرمايد: اى كاش مى دانستيد.
و معناى آن اين است كه خداى تعالى فرمود: مطلب همين است كه شما گفتيد، مدت مكث شما در برزخ اندك بود، ولى اى كاش در دنيا هم اين معنا را مى دانستيد كه مكث شما در قبور چقدر اندك است و پس از آن مكث اندك ، از قبرها بيرون مى شويد، و در نتيجه منكر بعث نمى شديد تا به چنين عذابى جاودانه دچار گرديد و البته آرزو در كلام خداى تعالى و همچنين رجاء و اميد راجع به مخاطب و يا راجع به مقام است نه راجع به خود خدا، (چون آرزو و اميد در ذات بارى تعالى معنا ندارد)
و معناى آن اين است كه خداى تعالى فرمود: مطلب همين است كه شما گفتيد، مدت مكث شما در برزخ اندك بود، ولى اى كاش در دنيا هم اين معنا را مى دانستيد كه مكث شما در قبور چقدر اندك است و پس از آن مكث اندك ، از قبرها بيرون مى شويد، و در نتيجه منكر بعث نمى شديد تا به چنين عذابى جاودانه دچار گرديد و البته آرزو در كلام خداى تعالى و همچنين رجاء و اميد راجع به مخاطب و يا راجع به مقام است نه راجع به خود خدا، (چون آرزو و اميد در ذات بارى تعالى معنا ندارد)
بعضى از مفسرين كلمه «'''لو'''» را در آيه شريفه شرطيه و جمله را فعل شرط گرفته و جزاء آن را محذوف دانسته ، و آنگاه در تصحيح اين فرضيه دست و پايى كرده كه ذوق سليم به هيچ وجه آن را نمى پسندد و اصولا شرطيه بودن كلمه مذكور، از سياق آيه بعيد است كه بعدش براى خواننده روشن است ، و از آن بعيدتر اين است كه كلمه مذكور را «'''لو'''» وصليه بگيريم ، چون «'''لو'''» وصليه هيچ وقت بدون واو عطف استعمال نمى شود.
بعضى از مفسرين كلمه «'''لو'''» را در آيه شريفه شرطيه و جمله را فعل شرط گرفته و جزاء آن را محذوف دانسته ، و آنگاه در تصحيح اين فرضيه دست و پايى كرده كه ذوق سليم به هيچ وجه آن را نمى پسندد و اصولا شرطيه بودن كلمه مذكور، از سياق آيه بعيد است كه بعدش براى خواننده روشن است ، و از آن بعيدتر اين است كه كلمه مذكور را «'''لو'''» وصليه بگيريم ، چون «'''لو'''» وصليه هيچ وقت بدون واو عطف استعمال نمى شود.
اشاره به برهانى براى مساءله بعث با بيان منزه بودن خداى ملك حق از انجام كار بيهوده و عبث .
اشاره به برهانى براى مساءله بعث با بيان منزه بودن خداى ملك حق از انجام كار بيهوده و عبث .
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثاً... رَب الْعَرْشِ الْكرِيمِ
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَكُمْ عَبَثاً... رَب الْعَرْشِ الْكرِيمِ
بعد از آنكه احوال بعد از مرگ و سپس مكث در برزخ ، و در آخر مساءله قيامت را با حساب و جزايى كه در آن است براى كفار بيان كرد، در اين جمله ايشان را توبيخ مى كند كه خيال مى كردند مبعوث نمى شوند، چون اين پندار خود جراءتى است بر خداى تعالى ، و نسبت عبث به او دادن است ، و بعد از اين توبيخ به برهان مساءله بعث اشاره نموده و مى فرمايد: «'''افحسبتم ...'''»، و حاصل اين برهان اين است كه وقتى مطلب از اين قرار بود كه گفتيم : هنگام مشاهده مرگ ، و بعد از آن مشاهده برزخ ، و در آخر مشاهده بعث و حساب و جزا دچار حسرت مى شويد، آيا باز هم خيال مى كنيد كه ما شما را بيهوده آفريديم ، كه زنده شويد و بميريد و بس ، ديگر نه هدفى از خلقت شما داشته باشيم ، و نه اثرى از شما باقى بماند، و ديگر شما به ما بر نمى گرديد؟!.
بعد از آنكه احوال بعد از مرگ و سپس مكث در برزخ ، و در آخر مساءله قيامت را با حساب و جزايى كه در آن است براى كفار بيان كرد، در اين جمله ايشان را توبيخ مى كند كه خيال مى كردند مبعوث نمى شوند، چون اين پندار خود جراءتى است بر خداى تعالى ، و نسبت عبث به او دادن است ، و بعد از اين توبيخ به برهان مساءله بعث اشاره نموده و مى فرمايد: «'''افحسبتم ...'''»، و حاصل اين برهان اين است كه وقتى مطلب از اين قرار بود كه گفتيم : هنگام مشاهده مرگ ، و بعد از آن مشاهده برزخ ، و در آخر مشاهده بعث و حساب و جزا دچار حسرت مى شويد، آيا باز هم خيال مى كنيد كه ما شما را بيهوده آفريديم ، كه زنده شويد و بميريد و بس ، ديگر نه هدفى از خلقت شما داشته باشيم ، و نه اثرى از شما باقى بماند، و ديگر شما به ما بر نمى گرديد؟!.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۱۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۱۰۵ </center>
خط ۱۴۴: خط ۱۴۶:
پس خلاصه كلام اين شد كه خداوند آن كسى است كه هر حكمى از او صادر مى شود، و هر چيزى كه از ناحيه او هستى مى گيرد، و او جز به حق حكم نمى راند، و غير از حق فعلى انجام نمى دهد. پس موجودات همه به سوى او برگشت مى كنند، و به بقاى او باقيند، و گرنه عبث و باطل مى بودند، و عبث و بطلان در صنع او نيست و دليل اينكه خداى تعالى متصف به اين چهار صفت است اين است كه او الله است ، يعنى ، موجود بالذات و ايجاد كننده ما سوى است .
پس خلاصه كلام اين شد كه خداوند آن كسى است كه هر حكمى از او صادر مى شود، و هر چيزى كه از ناحيه او هستى مى گيرد، و او جز به حق حكم نمى راند، و غير از حق فعلى انجام نمى دهد. پس موجودات همه به سوى او برگشت مى كنند، و به بقاى او باقيند، و گرنه عبث و باطل مى بودند، و عبث و بطلان در صنع او نيست و دليل اينكه خداى تعالى متصف به اين چهار صفت است اين است كه او الله است ، يعنى ، موجود بالذات و ايجاد كننده ما سوى است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۹}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش