گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




«'''فَأَنشأْنَا لَكم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ...'''»:
«'''فَأَنشأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نخِيلٍ وَ أَعْنَابٍ...'''»:


«انشاء جنات»، به معناى احداث و تربيت باغ ها است و معناى آيه روشن است.
«إنشاء جنات»، به معناى احداث و تربيت باغ ها است، و معناى آيه روشن است.


«'''وَ شجَرَةً تخْرُجُ مِن طورِ سيْنَاءَ تَنبُت بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِّلاَكلِينَ'''»:
«'''وَ شجَرَةً تخْرُجُ مِن طورِ سيْنَاءَ تَنبُت بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِّلاَكلِينَ'''»:


اين جمله عطف است بر جنات، يعنى ما با آن باران جنات و باغ هايى رويانيديم و نيز درختى كه در طور سينا است و از ثمره آن روغن به دست مى آيد - كه مراد از آيه، درخت زيتون است. و جمله «تنبت بالدهن» يعنى ميوه اى مى دهد كه در آن روغن هست ، «و صبغ للاكلين» يعنى مى روياند صبغى براى خورندگان. و «صبغ» - به كسره صاد و سكون باء - به معناى خورش است، و اگر در بين همه درختان زيتون را نام برد، به خاطر عجيب بودن اين درخت است، و معناى آيه روشن است.
اين جمله، عطف است بر «جنّات»، يعنى ما با آن باران، جنات و باغ هايى رويانيديم و نيز درختى كه در طور سينا است و از ثمره آن روغن به دست مى آيد - كه مراد از آيه، درخت زيتون است.  


«'''وَ إِنَّ لَكمْ فى الاَنْعَامِ لَعِبرَةً نُّسقِيكم مِّمَّا فى بُطونهَا...'''»:
و جملۀ «تَنبُتُ بِالدُّهنِ»، يعنى ميوه اى مى دهد كه در آن روغن هست، «وَ صِبغٍ لِلآكِلِين»، يعنى مى روياند صبغى براى خورندگان. و «صِبغ» - به كسره صاد و سكون باء - به معناى خورش است، و اگر در بين همه درختان، زيتون را نام برد، به خاطر عجيب بودن اين درخت است، و معناى آيه روشن است.


كلمه «عبرت»، به معناى دليلى است كه با آن استدلال شود بر اين كه خدا مدبر امر خلق است، و به ايشان رؤوف و رحيم است. و مراد از اين كه فرمود: «شما را از آنچه در بطون چهار پايان است، سيراب مى كنيم»، اين است كه شير آن حيوانات را به انسان ها مى نوشاند. و مراد از «منافع بسيار»، انتفاعى است كه بشر از پشم و مو و كرك و پوست و ساير منافع آن ها مى برد، و از گوشت آن ها مى خورد.
«'''وَ إِنَّ لَكُمْ فى الاَنْعَامِ لَعِبرَةً نُّسقِيكُم مِّمَّا فى بُطُونهَا...'''»:


«'''وَ عَلَيهَا وَ عَلى الْفُلْكِ تحْمَلُونَ'''»:
كلمۀ «عبرت»، به معناى دليلى است كه با آن استدلال شود بر اين كه خدا، مدبّر امر خلق است، و به ايشان رؤوف و رحيم است.


ضمير در «عليها» به انعام بر مى گردد. و حمل بر انعام شدن همان شترسوارى است كه در خشكى انجام مى شود و مقابل آن حمل در دريا است كه با «فلك» يعنى كشتى انجام مى شود. و بنابراين، آيه شريفه همان مضمون آيه «و حملناهم فى البر و البحر» را مى دهد، و كلمه «فلك»، جمع «فلكه'» است كه به معناى كشتى است.
و مراد از اين كه فرمود: «شما را از آنچه در بطون چهار پايان است، سيراب مى كنيم»، اين است كه شير آن حيوانات را به انسان ها مى نوشاند.
 
و مراد از «منافع بسيار»، انتفاعى است كه بشر از پشم و مو و كرك و پوست و ساير منافع آن ها مى برد، و از گوشت آن ها مى خورد.
 
«'''وَ عَلَيهَا وَ عَلى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ'''»:
 
ضمير در «عَلَيهَا» به «أنعام» بر مى گردد. و حمل بر انعام شدن، همان شترسوارى است كه در خشكى انجام مى شود و مقابل آن، حمل در دريا است كه با «فُلك» يعنى كشتى انجام مى شود.  
 
بنابراين، آيه شريفه، همان مضمون آيه: «وَ حَمَلنَاهُم فِى البَرِّ وَ البَحرِ» را مى دهد، و كلمۀ «فُلك»، جمع «فلكه» است، كه به معناى كشتى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۰ </center>
<span id='link25'><span>
<span id='link25'><span>
==بحث روایتی: (رواياتى درباره مراحل مختلف خلقت انسان) ==
==بحث روایتی: (رواياتى درباره مراحل مختلف خلقت انسان) ==
در الدرالمنثور است كه ابن ابى حاتم از على (عليه السلام) نقل كرده كه گفت: بعد از آن كه نطفه چهار ماهش تمام شد، خداوند فرشته اى مى فرستد تا روح را در آن ظلمات رحم در كودك بدمد، و اين جا است كه خداى تعالى مى فرمايد: «ثم انشاناه خلقا آخر» كه مقصود از «انشاء خلق آخر»، همان دميدن روح است.
در الدرالمنثور است كه ابن ابى حاتم، از على «عليه السلام» نقل كرده كه گفت: بعد از آن كه نطفه چهار ماهش تمام شد، خداوند فرشته اى مى فرستد تا روح را در آن ظلمات رحم در كودك بدمد، و اين جا است كه خداى تعالى مى فرمايد: «ثُمَّ أنشَأنَاهُ خَلقاً آخَر»، كه مقصود از «إنشَاء خَلق آخر»، همان دميدن روح است.
 
و در كافى، به سند خود از ابن فضّال، از حسن بن جهم روايت كرده كه گفت: از امام ابى الحسن رضا «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: امام ابوجعفر «عليه السلام» فرمود:
 
نطفه، چهل روز در رحم به صورت نطفه است. بعد از چهل روز، چهل روز ديگر به صورت علقه و چون اين چهل نيز تمام شد، چهل روز ديگر به صورت مضغه است، كه مجموعا چهار ماه مى شود. بعد از تمام شدن چهار ماه، خداوند دو مَلَك مى فرستد كه كار آنان خلقت است. مى پرسند: پروردگارا! چه چيز خلق كنيم؟ پسر يا دختر؟ مأمور مى شوند به يكى از آن دو.  


و در كافى به سند خود از ابن فضال، از حسن بن جهم ، روايت كرده كه گفت: از امام ابى الحسن رضا (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: امام ابوجعفر (عليه السلام) فرمود: نطفه چهل روز در رحم به صورت نطفه است، بعد از چهل روز، چهل روز ديگر به صورت علقه و چون اين چهل نيز تمام شد، چهل روز ديگر به صورت مضغه است، كه مجموعا چهار ماه مى شود، بعد از تمام شدن چهار ماه خداوند دو ملك مى فرستد كه كار آنان خلقت است. مى پرسند پروردگارا چه چيز خلق كنيم؟ پسر يا دختر؟ مأمور مى شوند به يكى از آن دو. سپس مى پرسند: پروردگارا شقى يا سعيد؟ مأمور به يكى از آن دو مى شوند، آنگاه از مدت عمر و رزق و هر حالت ديگر آن - در اين جا امام چند حالت برشمرد - سؤال مى كنند و دستور مى گيرند. پس از آن فرشتگان آمده، كودك را خلق مى كنند و ميثاق الهى را ميان دو چشمش مى نويسند.
سپس مى پرسند: پروردگارا! شقى، يا سعيد؟ مأمور به يكى از آن دو مى شوند. آنگاه از مدت عمر و رزق و هر حالت ديگر آن - در اين جا، امام چند حالت برشمرد - سؤال مى كنند و دستور مى گيرند. پس از آن، فرشتگان آمده، كودك را خلق مى كنند و ميثاق الهى را ميان دو چشمش مى نويسند.


پس همين كه مدتش سر آمد، فرشته اى مى آيد و او را به زور به طرف بيرون فشار مى دهد و كودك بيرون مى آيد، اما در حالى كه از آن ميثاق هيچ چيز به ياد ندارد. حسن بن جهم پرسيد: آيا با اين حال صحيح است كه كسى از خدا بخواهد پسر را دختر و يا دختر را پسر كند؟ فرمود: خدا هرچه بخواهد، مى كند.
پس همين كه مدتش سر آمد، فرشته اى مى آيد و او را به زور به طرف بيرون فشار مى دهد و كودك بيرون مى آيد، اما در حالى كه از آن ميثاق هيچ چيز به ياد ندارد.  


مؤلف: اين روايت از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) به چند طريق ديگر نقل شده، كه عبارات آن ها نزديك به هم هستند.
حسن بن جهم پرسيد: آيا با اين حال، صحيح است كه كسى از خدا بخواهد پسر را دختر و يا دختر را پسر كند؟ فرمود: خدا هرچه بخواهد، مى كند.


دو روايت درباره آيه: «و شجرة تخرج من طور سيناء...»
مؤلف: اين روايت از حضرت ابى جعفر «عليه السلام»، به چند طريق ديگر نقل شده، كه عبارات آن ها، نزديك به هم هستند.


و در تفسير قمى، در ذيل آيه «و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للاكلين» گفته است: منظور درخت زيتون است، و اين آيه مثلى است براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله)
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ شَجَرَةً تَخرُجُ مِن طُورِ سَينَاء تَنبُتُ بِالدُّهنِ وَ صِبغٍ لِلآكِلِين» گفته است: منظور درخت زيتون است، و اين آيه، مثلى است براى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» و اميرالمؤمنين «عليه السلام»، زيرا طور، كوه و سينا، درخت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۱ </center>
و اميرالمؤمنين (عليه السلام)، زيرا طور، كوه و سينا، درخت است.


و در مجمع البيان، در ذيل جمله «تنبت بالدهن و صبغ للاكلين» مى گويد: از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) روايت شده كه فرمود: «زيت» درخت مباركى است، از آن خورش كنيد و از روغنش بر بدن بماليد.
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «تَنبُتُ بِالدُّهنِ وَ صِبغٍ لِلآكِلِين» مى گويد: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» روايت شده كه فرمود: «زيت»، درخت مباركى است، از آن خورش كنيد و از روغنش بر بدن بماليد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۲ </center>
<span id='link27'><span>
<span id='link27'><span>
۱۳٬۶۹۷

ویرایش