گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
==آيات ۱۴۱ - ۱۵۹  سوره شعراء ==
==آيات ۱۴۱ - ۱۵۹  سوره شعراء ==
كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ(۱۴۱)
كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ(۱۴۱)
إِذْ قَالَ لهَُمْ أَخُوهُمْ صلِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ(۱۴۲)
 
إِنى لَكُمْ رَسولٌ أَمِينٌ(۱۴۳)
إِذْ قَالَ لهَُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَلا تَتَّقُونَ(۱۴۲)
 
إِنّى لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ(۱۴۳)
 
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ(۱۴۴)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ(۱۴۴)
وَ مَا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى رَب الْعَلَمِينَ(۱۴۵)
 
أَ تُترَكُونَ فى مَا هَهُنَا ءَامِنِينَ(۱۴۶)
وَ مَا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِى إِلا عَلى رَبّ الْعَالَمِينَ(۱۴۵)
فى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ(۱۴۷)
 
أَتُترَكُونَ فى مَا هَاهُنَا آمِنِينَ(۱۴۶)
 
فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ(۱۴۷)
 
وَ زُرُوعٍ وَ نخْلٍ طلْعُهَا هَضِيمٌ(۱۴۸)
وَ زُرُوعٍ وَ نخْلٍ طلْعُهَا هَضِيمٌ(۱۴۸)
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَرِهِينَ(۱۴۹)
 
وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ(۱۴۹)
 
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ(۱۵۰)
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ(۱۵۰)
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسرِفِينَ(۱۵۱)
وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسرِفِينَ(۱۵۱)
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فى الاَرْضِ وَ لا يُصلِحُونَ(۱۵۲)
الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فى الاَرْضِ وَ لا يُصلِحُونَ(۱۵۲)
قَالُوا إِنَّمَا أَنت مِنَ الْمُسحَّرِينَ(۱۵۳)
 
مَا أَنت إِلا بَشرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِئَايَةٍ إِن كُنت مِنَ الصدِقِينَ(۱۵۴)
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسحَّرِينَ(۱۵۳)
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لهََّا شِرْبٌ وَ لَكمْ شِرْب يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۱۵۵)
 
وَ لا تَمَسوهَا بِسوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ(۱۵۶)
مَا أَنت إِلّا بَشرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِن كُنت مِنَ الصادِقِينَ(۱۵۴)
فَعَقَرُوهَا فَأَصبَحُوا نَدِمِينَ(۱۵۷)
 
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لهََّا شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۱۵۵)
 
وَ لا تَمَسُّوهَا بِسوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ(۱۵۶)
 
فَعَقَرُوهَا فَأَصبَحُوا نَادِمِينَ(۱۵۷)
 
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً وَ مَا كانَ أَكثرُهُم مُّؤْمِنِينَ(۱۵۸)
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَاب إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً وَ مَا كانَ أَكثرُهُم مُّؤْمِنِينَ(۱۵۸)
وَ إِنَّ رَبَّك لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(۱۵۹)
وَ إِنَّ رَبَّك لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(۱۵۹)


<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>


ثموديان نيز پيغمبران را دروغگو شمردند (۱۴۱)
ثموديان نيز، پيغمبران را دروغگو شمردند. (۱۴۱)


برادرشان صالح به ايشان گفت : چرا نميترسيد؟ (۱۴۲)
برادرشان صالح به ايشان گفت: چرا نمی ترسيد؟ (۱۴۲)


كه من پيغمبر خيرخواه شمايم (۱۴۳)
كه من پيغمبر خيرخواه شمايم. (۱۴۳)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۸ </center>
از خدا بترسيد و اطاعتم كنيد (۱۴۴)
از خدا بترسيد و اطاعتم كنيد. (۱۴۴)


براى پيغمبرى از شما مزدى نمى خواهم كه مزد من جز به عهده پروردگار جهانيان نيست (۱۴۵)
براى پيغمبرى از شما مزدى نمى خواهم كه مزد من، جز به عهده پروردگار جهانيان نيست. (۱۴۵)


آيا شما تصور مى كنيد هميشه در نهايت امنيت ، در نعمتهايى كه اينجاست مى مانيد؟ (۱۴۶)
آيا شما تصور مى كنيد هميشه در نهايت امنيت، در نعمت هايى كه اين جاست، مى مانيد؟ (۱۴۶)


در باغستانها و چشمه سارها (۱۴۷)
در باغستان ها و چشمه سارها. (۱۴۷)


و كشتزارها و نخلستانهايى كه گل لطيف دارد (۱۴۸)
و كشتزارها و نخلستان هايى كه گل لطيف دارد. (۱۴۸)


كه در كوهها با مهارت خانه ها مى تراشيد و در آن به عيش و نوش مى پردازيد (۱۴۹)
كه در كوه ها با مهارت خانه ها مى تراشيد و در آن به عيش و نوش مى پردازيد. (۱۴۹)


از خدا بترسيد و اطاعتم كنيد (۱۵۰)
از خدا بترسيد و اطاعتم كنيد. (۱۵۰)


و فرمان اسرافكاران را اطاعت مكنيد (۱۵۱)
و فرمان اسرافكاران را اطاعت مكنيد. (۱۵۱)


كه در اين سر زمين فساد مى كنند و اصلاح نمى كنند (۱۵۲)
كه در اين سرزمين فساد مى كنند و اصلاح نمى كنند. (۱۵۲)


گفتند: حقا تو جادوگر شده اى (۱۵۳)
گفتند: حقا تو جادوگر شده اى. (۱۵۳)


تو جز بشرى مانند ما نيستى اگر راست مى گويى معجزهاى بياور (۱۵۴)
تو جز بشرى مانند ما نيستى، اگر راست مى گويى، معجزه اى بياور. (۱۵۴)


گفت : اين شترى است براى سهمى او (از آب ) است و براى شما نيز سهم روز معينى (۱۵۵)
گفت: اين شترى است براى سهمى او (از آب) است و براى شما نيز سهم روز معينى. (۱۵۵)


آزارى به آن نرسانيد كه عذاب روزى بزرگ به شما مى رسد (۱۵۶)
آزارى به آن نرسانيد كه عذاب روزى بزرگ به شما مى رسد. (۱۵۶)


آن را كشتند و پشيمان شدند (۱۵۷)
آن را كشتند و پشيمان شدند. (۱۵۷)


و دچار عذاب شدند كه در اين عبرتى هست و بيشترشان مؤ من نبودند (۱۵۸)
و دچار عذاب شدند كه در اين عبرتى هست و بيشترشان مؤمن نبودند. (۱۵۸)


و پروردگارت نيرومند و رحيم است ( ۱۵۹)
و پروردگارت نيرومند و رحيم است. ( ۱۵۹)


<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>


اين آيات به اجمال به داستان صالح (عليه السّلام ) و قومش اشاره مى كند، و صالح نيز يكى از انبياى عرب است ، كه قرآن كريم تاريخ او را بعد از هود مى داند.
اين آيات به اجمال، به داستان صالح «عليه السّلام» و قومش اشاره مى كند، و صالح نيز يكى از انبياى عرب است، كه قرآن كريم، تاريخ او را بعد از «هود» مى داند.


«'''كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ...عَلى رَب الْعَالَمِينَ'''»:
«'''كَذَّبَت ثَمُودُ الْمُرْسلِينَ...عَلى رَبّ الْعَالَمِينَ'''»:


معناى اين چند آيه در گذشته روشن شد.
معناى اين چند آيه، در گذشته روشن شد.


«'''أَ تُترَكُونَ فى مَا هَهُنَا ءَامِنِينَ'''»:
«'''أَتُترَكُونَ فى مَا هَاهُنَا آمِنِينَ'''»:


ظاهرا استفهام در آيه ، استفهام انكار است و كلمه «'''ما'''» موصوله مى باشد و مراد از آن نعمتهايى است كه بعدا يعنى از جمله «'''فى جنات و عيون '''» به بعد آن را تفصيل مى دهد و كلمه «'''هيهنا'''» اشاره است به مكان حاضر و نزديك ، كه مراد از آن در آيه همان سرزمين ثمود است و كلمه «'''آمنين '''» حال از نايب فاعل «'''تتركون '''» است .
ظاهرا استفهام در آيه، استفهام انكار است و كلمۀ «ما»، موصوله مى باشد و مراد از آن نعمت هايى است كه بعدا، يعنى از جمله «فِى جَنّاتٍ وَ عُيُون» به بعد، آن را تفصيل مى دهد. و كلمۀ «هَاهُنَا» اشاره است به مكان حاضر و نزديك، كه مراد از آن در آيه، همان سرزمين ثمود است. و كلمۀ «آمنين»، حال از نايب فاعل «تُترَكُون» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲۹ </center>
و معناى آيه اين است كه شما در اين نعمتهايى كه در سرزمينتان احاطه تان كرده مطلق العنان رها نمى شويد و چنين نيست كه از آنچه مى كنيد بازخواست نگرديد و از هر مؤ اخذه الهى ايمن باشيد.
و معناى آيه اين است كه: شما در اين نعمت هايى كه در سرزمين تان احاطه تان كرده، مطلق العنان رها نمى شويد و چنين نيست كه از آنچه مى كنيد، بازخواست نگرديد و از هر مؤاخذه الهى، ايمن باشيد.


«'''فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نخْلٍ طلْعُهَا هَضِيمٌ'''»:
«'''فى جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * وَ زُرُوعٍ وَ نخْلٍ طلْعُهَا هَضِيمٌ'''»:


اين جمله همان بيان تفصيلى است كه گفتيم براى جمله «'''فيها هيهنا'''» ذكر مى كند و اگر بعد از ذكر جنات ، نخل را كه باز يكى از مصاديق جنات است ذكر فرمود، به خاطر اهتمامى است كه عرب به اين درخت دارد و كلمه «'''طلع '''» در نخل به منزله گرد گل در ساير درختان است و كلمه «'''هضيم'''» - به طورى كه گفته اند - به معناى درختان تو در هم و سر بهم كشيده است .
اين جمله، همان بيان تفصيلى است كه گفتيم براى جملۀ «فِيهَا هَاهُنَا» ذكر مى كند و اگر بعد از ذكر جنات، «نخل» را كه باز يكى از مصاديق جنات است ذكر فرمود، به خاطر اهتمامى است كه عرب به اين درخت دارد. و كلمۀ «طلع» در نخل، به منزله گرد گُل در ساير درختان است. و كلمۀ «هَضِيم» - به طورى كه گفته اند - به معناى درختان تو در هم و سر به هم كشيده است.


«'''وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ'''»:
«'''وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ'''»:


راغب در مفردات گفته : كلمه «'''فره '''» به فتحه فاء و كسره راء - صفت مشبهه و به معناى شهوت پرست است و آيه «'''و تنحتون من الجبال بيوتا فارهين '''» يعنى حاذقين ( استادانه ) و بعضى ديگر گفته اند: فارهين يعنى شهوتپرستان .
راغب در مفردات گفته: كلمۀ «فره» - به فتحه فاء و كسره راء - صفت مشبهه و به معناى شهوت پرست است. و آيه «وَ تَنحِتُونَ مِنَ الجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِين». يعنى حاذقين (استادانه). و بعضى ديگر گفته اند: «فَارِهِين»، يعنى شهوت پرستان.


و بنا به نظريه او اين آيه شريفه در مقام بيان نعمت خواهد بود و بنا به آن معناى ديگر در مقام انكار شهوت رانى و طغيان و سرمستى و عياشى آنان است . و به هر حال چه به آن معنا و چه به اين معنا آيه شريفه در سياق استفهام است .
و بنا به نظريه او، اين آيه شريفه در مقام بيان نعمت خواهد بود. و بنا به آن معناى ديگر، در مقام انكار شهوت رانى و طغيان و سرمستى و عياشى آنان است. و به هر حال، چه به آن معنا و چه به اين معنا، آيه شريفه در سياق استفهام است.


«'''فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ'''»:
«'''فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ'''»:


اين جمله تفريع بر انكار قبلى است ، كه گفتيم در معناى نفى است .
اين جمله، تفريع بر انكار قبلى است، كه گفتيم در معناى نفى است.
<span id='link293'><span>
<span id='link293'><span>


==نهى نمودن صالح عليه السّلام قوم ثمود را از اطاعت امر مسرفان كه فساد مى كنند واصلاح نمى كنند ==
==صالح «ع»، قوم ثمود را از اطاعت امر مسرفان بر حذر می دارد ==
«'''وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فى الاَرْضِ وَ لا يُصلِحُونَ'''»:
«'''وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فى الاَرْضِ وَ لا يُصلِحُونَ'''»:


ظاهرا مراد از «'''امر مسرفان '''» امر در مقابل نهى است ، به قرينه اينكه از اطاعت آن نهى فرموده ، هر چند بعضى از مفسرين احتمال داده اند كه به معناى شان باشد. بنا بر اين مراد از اطاعت امر آنان تقليد عاميانه و پيروى كوركورانه ايشان ، در اعمال و روش زندگى است ، آن روشى كه آنان سلوكش را دوست مى دارند.
ظاهرا مراد از «امر مسرفان»، امر در مقابل نهى است. به قرينه اين كه از اطاعت آن نهى فرموده، هرچند بعضى از مفسران احتمال داده اند كه به معناى «شأن» باشد. بنابراين، مراد از اطاعت امر آنان، تقليد عاميانه و پيروى كوركورانه ايشان، در اعمال و روش زندگى است، آن روشى كه آنان سلوكش را دوست مى دارند.


و مراد از مسرفين چه اينكه كلمه آمر به آن معنا باشد و چه به اين معنا، اشراف و بزرگانى هستند كه ديگران آنان را پيروى مى كنند خطابى هم كه در آيه است ( اطاعت مكنيد ) به عموم تابعين ايشان است كه آنها هستند كه صالح (عليه السّلام ) اميد داشت از
و مراد از «مسرفين»، چه اين كه كلمه «آمر» به آن معنا باشد و چه به اين معنا، اشراف و بزرگانى هستند كه ديگران، از آنان پيروى مى كنند. خطابى هم كه در آيه است (اطاعت مكنيد)، به عموم تابعان ايشان است، كه آن ها هستند كه صالح «عليه السّلام» اميد داشت از پيروى بزرگان دست بردارند. و لذا خطاب را متوجه ايشان كرد، نه اشراف. چون از ايمان آوردن اشراف مأيوس بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۰ </center>
پيروى بزرگان دست بردارند، و لذا خطاب را متوجه ايشان كرد، نه اشراف ، چون از ايمان آوردن اشراف ماءيوس بود.


ممكن هم هست خطاب را متوجه هر دو دسته بدانيم ، و بگوييم اشراف هم به نوبه خود مقلد پدران گذشته خود بودند و امر آنان را اطاعت مى كردند، همچنان كه به صالح گفتند «'''اتنهينا ان نعبد ما يعبد آباونا'''» پس به اين اعتبار همه آنان از اشراف و عوامشان ، امر مسرفين را اطاعت مى كردند و آيه شريفه همه را از آن نهى مى كند.
ممكن هم هست خطاب را متوجه هر دو دسته بدانيم، و بگوييم اشراف هم، به نوبه خود، مقلد پدران گذشته خود بودند و امر آنان را اطاعت مى كردند. همچنان كه به صالح گفتند: «أتَنهَانَا أن نَعبُدَ مَا يَعبُدُ آبَاؤُنَا». پس به اين اعتبار، همه آنان از اشراف و عوامشان، امر مسرفين را اطاعت مى كردند و آيه شريفه، همه را از آن نهى مى كند.


و اما مسرفين چه كسانى بوده اند؟ آيه بعدى ايشان را عبارت دانسته از كسانى كه از مرز حق تجاوز نموده ، از حد اعتدال بيرون شده اند و توصيفشان فرموده به «'''الذين يفسدون فى الارض و لا يصلحون '''» و اين خود اشاره به علت حقيقى حكم است و معنايش اين است كه از خدا بپرهيزيد و امر مسرفان را اطاعت مكنيد، براى اينكه ايشان مفسد در زمينند و اصلاحگر نيستند و معلوم است كه با افساد، هيچ ايمنى از عذاب الهى نيست و از سوى ديگر او عزيز و انتقام گيرنده است .
و اما «مسرفان» چه كسانى بوده اند؟  
 
آيه بعدى، ايشان را عبارت دانسته از كسانى كه از مرز حق تجاوز نموده، از حد اعتدال بيرون شده اند و توصيفشان فرموده به: «الَّذِينَ يُفسِدُونَ فِى الأرضِ وَ لَا يُصلِحُون»، و اين، خود اشاره به علت حقيقى حكم است.
 
و معنايش اين است كه: از خدا بپرهيزيد و امر مسرفان را اطاعت مكنيد. براى اين كه ايشان مفسد در زمين اند و اصلاحگر نيستند. و معلوم است كه با افساد، هيچ ايمنى از عذاب الهى نيست و از سوى ديگر، او، عزيز و انتقام گيرنده است.
<span id='link294'><span>
<span id='link294'><span>
==توضيح اينكه نتيجه انحراف انسان از فطرت ، فساد و افساد در زمين بالمآل عذاب و هلاك است ==
توضيح اينكه عالم هستى در عين تضاد و تزاحمى كه بين اجزايش ‍ هست به نحو خاصى به هم مرتبط و پيوسته است و آن رشته ارتباط خاص ، اجزاى عالم را هم آغوش و هماهنگ يكديگر كرده و در اثر اين هم آغوشى و هماهنگى هر موجودى را به نتيجه و اثر رسانده است ، عينا مانند دو كفه ترازو، كه در عين ناسازگارى با هم و اختلاف شديدى كه با هم دارند، به طورى كه هر يك به هر قدر به طرفى متمايل شود آن ديگرى به همان قدر به طرف مخالف آن متمايل مى شود، در عين حال هر دو در تعيين وزن كالا متوافقند و منظور از ترازو هم همين است ،


عالم انسانى هم كه جزئى از عالم كون است اين چنين است ، يك فرد انسانى با آن قوا و ادوات مختلف و متضادى كه دارد، اين فطرت را دارد كه افعال و اعمال خود را تعديل كند، به طورى كه هر يك از قوايش به حظ و بهرهاى كه دارد برسد، و عقلى دارد كه با آن ميان خير و شر تميز داده ، حق هر صاحب حقى را به آن برساند.
==نتيجه انحراف انسان از فطرت و فساد در زمين، عذاب و هلاكت است ==
توضيح اين كه: عالَم هستى در عين تضاد و تزاحمى كه بين اجزايش هست، به نحو خاصى، به هم مرتبط و پيوسته است و آن رشته ارتباط خاص، اجزاى عالَم را هم آغوش و هماهنگ يكديگر كرده و در اثر اين هم آغوشى و هماهنگى، هر موجودى را به نتيجه و اثر رسانده است.  


پس عالم هستى و تمام اجزاى آن با نظامى كه در آن جارى است به سوى غايات و نتايجى صالح پيش مى رود، نتايجى كه براى همان نتايج خلق شده ، و باز اين عالم هستى كه مجموعش به سوى يك هدف در حركت است ، هر يك از اجزايش راهى جداگانه دارد غير از آن راهى كه ساير اجزاء دارند، راهى كه آن جزء با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طى
عينا مانند دو كفّۀ ترازو، كه در عين ناسازگارى با هم و اختلاف شديدى كه با هم دارند، به طورى كه هر يك به هر قدر به طرفى متمايل شود، آن ديگرى به همان قدر به طرف مخالف آن متمايل مى شود، در عين حال، هر دو در تعيين وزن كالا متوافق اند و منظور از ترازو هم، همين است،
 
عالَم انسانى هم، كه جزئى از عالَم كون است، اين چنين است. يك فرد انسانى با آن قوا و ادوات مختلف و متضادى كه دارد، اين فطرت را دارد كه افعال و اعمال خود را تعديل كند، به طورى كه هر يك از قوايش، به حظّ و بهره اى كه دارد، برسد، و عقلى دارد كه با آن ميان خير و شر تميز داده، حق هر صاحب حقى را به آن برساند.
 
پس عالَم هستى و تمام اجزاى آن با نظامى كه در آن جارى است، به سوى غايات و نتايجى صالح پيش مى رود، نتايجى كه براى همان نتايج خلق شده. و باز اين عالَم هستى كه مجموعش به سوى يك هدف در حركت است، هر يك از اجزايش، راهى جداگانه دارد، غير از آن راهى كه ساير اجزاء دارند. راهى كه آن جزء با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طى می کند، بدون این که از وسط راه به سوی چپ و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۱ </center>
مى كند، بدون اينكه از وسط راه به سوى چپ و راست آن متمايل گشته ، يا به خاطر افراط و تفريط بكلى از آن منحرف شود، چون اگر ( متمايل و يا منحرف ) بشود در نظام طرح شده خللى روى مى دهد و به دنبال آن غايت خود آن جزء و غايت همه عالم رو به تباهى مى گذارد.
راست آن متمايل گشته، يا به خاطر افراط و تفريط، به كلّى از آن منحرف شود. چون اگر (متمايل و يا منحرف) بشود، در نظام طرح شده خللى روى مى دهد و به دنبال آن، غايت خود آن جزء و غايت همه عالَم، رو به تباهى مى گذارد.
 
و اين هم ضرورى و واضح است، كه بيرون شدن يك جزء از آن خطى كه برايش ترسيم شده و تباهى آن نظمى كه براى آن و غير آن لازم بوده، باعث مى شود ساير اجزاء با آن هماهنگى نكنند و در عوض با آن بستيزند. اگر توانستند آن را به راه راستش بر مى گردانند و به وسط راه و حد اعتدال بكشانند كه هيچ، و اگر نتوانستند، نابودش نموده، آثارش را هم محو مى كنند، تا صلاح خود را حفظ نموده و عالَم هستى را بر قوام خود باقى بگذارند و از انهدام و تباهى نگه بدارند.
 
انسان ها نيز كه جزئى از اجزاى عالَم هستى هستند، از اين كليت مستثنى نيستند. اگر بر طبق آنچه كه فطرتشان به سوى آن هدايتشان مى كند، رفتار كردند، به آن سعادتى كه برايشان مقدر شده مى رسند، و اگر از حدود فطرت خود تجاوز نمودند، يعنى در زمين فساد راه انداختند، خداى سبحان به قحط و گرفتارى، و انواع عذاب ها و نقمت ها گرفتارشان مى كند، تا شايد به سوى صلاح و سداد بگرايند. همچنان كه فرمود: «ظَهَرَ الفَسَادُ فِى البَرِّ وَ البَحرِ بِمَا كَسَبَت أيدِى النَّاس لِيُذِيقَهُم بَعضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرجِعُون».


و اين هم ضرورى و واضح است ، كه بيرون شدن يك جزء از آن خطى كه برايش ترسيم شده و تباهى آن نظمى كه براى آن و غير آن لازم بوده ، باعث مى شود ساير اجزاء با آن هماهنگى نكنند و در عوض با آن بستيزند، اگر توانستند آن را به راه راستش بر مى گردانند و به وسط راه و حد اعتدال بكشانند كه هيچ ، و اگر نتوانستند، نابودش نموده آثارش را هم محو مى كنند، تا صلاح خود را حفظ نموده و عالم هستى را بر قوام خود باقى بگذارند و از انهدام و تباهى نگه بدارند.
و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بمانند و به خاطر اين كه فساد در دل هايشان ريشه دوانيده، از آن دل بر نكنند، آن وقت به عذاب استيصال گرفتارشان مى كند، و زمين را از لوث وجودشان پاك مى سازد.


انسانها نيز كه جزئى از اجزاى عالم هستى هستند، از اين كليت مستثنى نيستند، اگر بر طبق آنچه كه فطرتشان به سوى آن هدايتشان مى كند رفتار كردند، به آن سعادتى كه بر ايشان مقدر شده مى رسند و اگر از حدود فطرت خود تجاوز نمودند، يعنى در زمين فساد راه انداختند، خداى سبحان به قحط و گرفتارى ، و انواع عذابها و نقمتها گرفتارشان مى كند، تا شايد به سوى صلاح و سداد بگرايند، همچنان كه فرمود: «'''ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون '''»
همچنان كه فرمود: «وَ لَو أنَّ أهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الأرضِ وَ لَكِن كَذَّبُوا فَأخَذنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُون». و نيز فرموده: «وَ مَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهلِكَ القُرَى بِظُلمٍ وَ أهلُهَا مُصلِحُون».


و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بمانند و به خاطر اينكه فساد در دلهايشان ريشه دوانيده از آن دل بر نكنند، آن وقت به عذاب استيصال گرفتارشان مى كند و زمين را از لوث وجودشان پاك مى سازد، همچنان كه فرمود: «'''و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون '''» و نيز فرموده : «'''و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون '''»
و نيز فرموده: «إنَّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون»، و اين، بدان جهت است كه وقتى صالح باشند،
و نيز فرموده : «'''ان الارض يرثها عبادى الصالحون '''» و اين بدان جهت است كه وقتى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۲ </center>
صالح باشند، قهرا عملشان هم صالح مى شود، و چون عمل صالح شد، با نظام عام عالمى موافق مى شود و با اين اعمال صالح ، زمين براى زندگى صالح مى شود.
قهرا عملشان هم صالح مى شود، و چون عمل صالح شد، با نظام عام عالَمى موافق مى شود و با اين اعمال صالح، زمين براى زندگى صالح مى شود.
 
پس از آنچه گذشت، روشن گرديد كه:


پس از آنچه گذشت روشن گرديد كه : اولا اينكه : حقيقت دعوت انبياء همانا اصلاح حيات زمينى انسانيت است ، كه خداى تعالى از شعيب حكايت كرده كه گفت : «'''ان اريد الا الاصلاح ما استطعت '''»
اولا اين كه: حقيقت دعوت انبياء، همانا اصلاح حيات زمينى انسانيت است، كه خداى تعالى از «شعيب» حكايت كرده كه گفت: «إن أُرِيدُ إلَّا الإصلَاح مَا استَطَعتُ».
و ثانيا اينكه : جمله «'''و لا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون ...'''» در عين اينكه بيانى است ساده ، در عين حال حجتى است برهانى .


و شايد در اينكه بعد از جمله «'''الذين يفسدون فى الارض '''» مجددا فرمود: «'''و لا يصلحون '''» اشاره باشد به اينكه از انسانها به خاطر اينكه بشر و داراى فطرت انسانيتند انتظار مى رود كه زمين را اصلاح كنند و ليكن بر خلاف توقع ، از فطرت خود منحرف گشته ، به جاى اصلاح افساد كردند.
و ثانيا اين كه: جملۀ «وَ لَا تُطِيعُوا أمرَ المُسرِفِين الَّذِينَ يُفسِدُونَ...»، در عين اين كه بيانى است ساده، در عين حال حجتى است برهانى.
 
و شايد در اين كه بعد از جملۀ «الَّذِينَ يُفسِدُونَ فِى الأرضِ» مجددا فرمود: «وَ لَا يُصلِحُون»، اشاره باشد به اين كه از انسان ها به خاطر اين كه بشر و داراى فطرت انسانيت اند، انتظار مى رود كه زمين را اصلاح كنند، وليكن بر خلاف توقع، از فطرت خود منحرف گشته، به جاى اصلاح، افساد كردند.
<span id='link295'><span>
<span id='link295'><span>
==تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و گرفتار شدن به عذاب الهى ==
==تكذيب و نافرمانى قوم ثمود و گرفتار شدن به عذاب الهى ==
«'''قَالُوا إِنَّمَا أَنت مِنَ الْمُسحَّرِينَ'''»:
«'''قَالُوا إِنَّمَا أَنت مِنَ الْمُسحَّرِينَ'''»:


يعنى تو از كسانى هستى كه نه يك بار و دو بار، بلكه پى در پى جادو مى شوند و تو را آن قدر جادو كرده اند كه ديگر عقلى برايت نمانده .
يعنى: تو از كسانى هستى كه نه يك بار و دو بار، بلكه پى در پى جادو مى شوند و تو را آن قدر جادو كرده اند، كه ديگر عقلى برايت نمانده.


بعضى از علما گفته اند: كلمه «'''سحر'''» به معناى بالاى شكم است و مسحر كسى است كه داراى جوف و شكم باشد، در نتيجه مسحر در آيه كنايه مى شود از اينكه تو نيز مانند ما بشرى هستى مى خورى و مى نوشى . بنابر اين ، جمله «'''ما انت الا بشر مثلنا'''» تاءكيد همان كلمه مى شود.
بعضى از علما گفته اند: كلمۀ «سحر»، به معناى بالاى شكم است و «مُسَحَّر»، كسى است كه داراى جوف و شكم باشد. در نتيجه «مُسَحَّر» در آيه، كنايه مى شود از اين كه تو نيز مانند ما بشرى هستى، مى خورى و مى نوشى. بنابراين، جملۀ «مَا أنتَ إلّا بَشَرٌ مِثلُنَا»، تأكيد همان كلمه مى شود.


بعضى ديگر گفته اند مسحر به معناى كسى است كه داراى سحر يعنى ريه باشد، آن وقت معنا چنين مى شود كه تو نيز مانند ما نفس مى كشى .
بعضى ديگر گفته اند: «مُسَحَّر»، به معناى كسى است كه داراى «سحر»، يعنى ريه باشد. آن وقت معنا چنين مى شود كه: تو نيز مانند ما نفس مى كشى.




۱۳٬۷۱۹

ویرایش