۱۳٬۷۳۸
ویرایش
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
و جملۀ «قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا إن كُنتُم مُوقِنِين»، پاسخ موسى «عليه السلام» از سؤال اوست كه پرسيد: «رَبُّ العَالَمين چيست»؟ و جمله، خبرى است از مبتدايى كه حذف شده، و حاصل معنايش - به طورى كه از سياق مطابقت بين سؤال و جواب بر مى آيد - اين است كه: | و جملۀ «قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا إن كُنتُم مُوقِنِين»، پاسخ موسى «عليه السلام» از سؤال اوست كه پرسيد: «رَبُّ العَالَمين چيست»؟ و جمله، خبرى است از مبتدايى كه حذف شده، و حاصل معنايش - به طورى كه از سياق مطابقت بين سؤال و جواب بر مى آيد - اين است كه: | ||
ربُّ العَالَمين، همان ربّ آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، مى باشد كه تدبير موجود در آن ها به خاطر اين كه تدبيرى است متصل و واحد و مربوط به هم، دلالت مى كند بر اين كه مدبّر و ربّش نيز، واحد است و اين، همان عقيده اى است كه اهل يقين و آن هایی که غیر اعتقادات یقینی و حاصل از برهان | ربُّ العَالَمين، همان ربّ آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، مى باشد كه تدبير موجود در آن ها به خاطر اين كه تدبيرى است متصل و واحد و مربوط به هم، دلالت مى كند بر اين كه مدبّر و ربّش نيز، واحد است و اين، همان عقيده اى است كه اهل يقين و آن هایی که غیر اعتقادات یقینی و حاصل از برهان و وجدان را نمى پذيرند، بدان معتقدند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۵ </center> | ||
و به تعبير ديگر، مراد من از «عَالَمين»، آسمان ها و زمين و موجودات بين آن دو است، كه با تدبير واحدى كه در آن ها است، دلالت مى كنند بر اين كه ربّ و مدبّرى واحد دارند، و مراد از «ربُّ العَالَمين»، همان ربّ واحدى است كه تدبير واحد عالَم بر او دلالت دارد و اين دلالت يقينى است، كه وجدان اهل يقين آن را درك مى كند. اهل يقينى كه جز با برهان و | و به تعبير ديگر، مراد من از «عَالَمين»، آسمان ها و زمين و موجودات بين آن دو است، كه با تدبير واحدى كه در آن ها است، دلالت مى كنند بر اين كه ربّ و مدبّرى واحد دارند، و مراد از «ربُّ العَالَمين»، همان ربّ واحدى است كه تدبير واحد عالَم بر او دلالت دارد و اين دلالت يقينى است، كه وجدان اهل يقين آن را درك مى كند. اهل يقينى كه جز با برهان و وجدان، سر و كارى ندارند. | ||
حال اگر بگويى: فرعون از موسى جز اين را نخواست كه ربُّ العَالَمين را برايش معرفى كند كه حقيقت او چيست - چون در نظر او، اين كلمه معناى معقولى نداشت - پس او تنها مى خواست معناى اين كلمه را تصور كند، با اين حال چه معنا دارد كه موسى «عليه السلام» در پاسخش بفرمايد: «إن كُنتُم مُوقِنِين: اگر اهل يقين باشيد»؟. | حال اگر بگويى: فرعون از موسى جز اين را نخواست كه ربُّ العَالَمين را برايش معرفى كند كه حقيقت او چيست - چون در نظر او، اين كلمه معناى معقولى نداشت - پس او تنها مى خواست معناى اين كلمه را تصور كند، با اين حال چه معنا دارد كه موسى «عليه السلام» در پاسخش بفرمايد: «إن كُنتُم مُوقِنِين: اگر اهل يقين باشيد»؟. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۹: | ||
چون يقين علم تصديقى است، كه تصور، هيچ توقفى بر آن ندارد، و (حال آن كه) موسى «عليه السلام» در پاسخ خود، تصور ربّ العالمين را مشروط و موقوف بر يقين كرد. | چون يقين علم تصديقى است، كه تصور، هيچ توقفى بر آن ندارد، و (حال آن كه) موسى «عليه السلام» در پاسخ خود، تصور ربّ العالمين را مشروط و موقوف بر يقين كرد. | ||
علاوه بر اين، آن جناب در پاسخ فرعون مطلبى نفرمود، جز اين كه لفظ «عالَمين» را | علاوه بر اين، آن جناب در پاسخ فرعون مطلبى نفرمود، جز اين كه لفظ «عالَمين» را برداشته، «سَمَاوات و الأرض و ما بينهما» را به جايش نهاد و به جاى ربُّ العَالَمين كه فرعون نفهميده بود، گفت: «رَبُّ السَّمَاوات وَ الأرض وَ مَا بَينَهُما». | ||
و خلاصه لفظ «عالمين» را كه جمع بود، تفسير كرد به اسماى مفردات آن جمع - مثل اين كه ما كلمۀ «رجال» را تفسير كنيم به زيد و عمرو و بكر - و چنين تفسيرى هيچ فايده اى به شنونده نمى دهد و شنونده، به جز همان تصورى كه از شنيدن لفظ رجال داشت، تصور ديگرى برايش دست نمى دهد و يقينى برايش حاصل نمى شود. | و خلاصه لفظ «عالمين» را كه جمع بود، تفسير كرد به اسماى مفردات آن جمع - مثل اين كه ما كلمۀ «رجال» را تفسير كنيم به زيد و عمرو و بكر - و چنين تفسيرى هيچ فايده اى به شنونده نمى دهد و شنونده، به جز همان تصورى كه از شنيدن لفظ رجال داشت، تصور ديگرى برايش دست نمى دهد و يقينى برايش حاصل نمى شود. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۰: | ||
==جواب دوم موسى «ع» به فرعون، از حقيقت ربّ العالمين== | ==جواب دوم موسى «ع» به فرعون، از حقيقت ربّ العالمين== | ||
«'''قاَلَ رَبُّكُم وَ رَبُّ آبَائِكُمُ الأوّلِين '''» - اين جمله، پاسخ دوم موسى «عليه السلام» از پرسش فرعون است. وقتى موسى ديد فرعون دارد مغلطه مى كند و امر را بر حاضران مجلس مشتبه می سازد، لذا | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۸ </center> | |||
با اين كه كلمۀ «عَالِمين» را به تمامى عالَم از آسمان ها و زمين و مابين آن دو - كه انسان ها جزو آن است - تفسير كرده بود، مع ذلك براى اين كه نقشه فرعون را خنثى كرده باشد، صريح تر جواب داد و گفت: «رَبُّ العَالَمين»، همان ربّ شما و ربّ پدران گذشته شما است. | |||
خوب، خواهى گفت: عالَم انسانى كه چندين عالَم نيست، بلكه يك عالَم است، با اين حال چطور آن جناب كلمۀ «عَالَمِين» را در پاسخ دومش، به عالَم انسان ها تفسير كرد؟ | |||
در جواب مى گوييم: كلمۀ «عَالَم» به معناى جماعتى از مردم و يا موجوداتى ديگر است. پس عالَم هاى انسان، عبارت مى شود از جماعت هاى انسان، از جماعت حاضر در جلسه، و جماعت گذشته ايشان كه فرمود: پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما. | |||
توضيح بيشتر اين محاوره اين كه: | |||
فرعون نمى خواست از حريم ارباب دفاع كند، بلكه در حقيقت مى خواست از «ربوبيت» خود دفاع كند و اين حيله را به كار برد كه تعلق «ربوبيت خدا» نسبت به خود را باطل كند و بگويد اصلا دامنه ربوبيت خدا، مرا نمى گيرد. ولى اين معنا را اين طور بيان كرد كه: | |||
«ربوبيت خدا»، به «عَالَميان» تعلق نمى گيرد و گرنه ربوبيت همۀ رب ها باطل مى شود، كه يكى از آن ها منم. هرچند فرعون خود را بزرگترين رب ها مى دانست، كه خداى تعالى، از وى حكايت فرموده كه گفت: «أنَا رَبُّكُمُ الأعلَى»، و نيز حكايت فرموده: «قَالَ فِرعَونُ يَا أيُّهَا المَلَأُ مَا عَلِمتُ لَكُم مِن إلَهٍ غَيرِى». | |||
پس گويا به موسى گفته است: اگر مقصودت از ربُّ العالَمين، خداى تعالى است، كه او، ربُّ العالَمين نيست، بلكه ربّ ارباب است و بس. و اگر مقصودت الهى ديگر است كه آن هم باطل است. زيرا هيچ الهى، ربُّ العالَمين نيست، بلكه هر الهى، ربُّ العالَم خودش است. پس ديگر ربُّ العالَمين چه معنايى دارد؟ | |||
و موسى «عليه السلام»، در پاسخ جوابى داده كه حاصلش اين مى شود كه: در عالَم هستى، جز يك رب وجود ندارد. در نتيجه، «ربُّ العالَمين»، ربّ شما هم هست و او مرا نزد شما فرستاده. | |||
و حاصل مغلطه فرعون اين است كه موسى جوابى به من | و حاصل مغلطه فرعون اين است كه: موسى جوابى به من نداد. تنها عبارت «ربُّ العالَمين» را عوض كرد. لذا موسى براى بار دوم، به طور صريح فرمود: «ربُّ العالَمين»، همان ربّ عالَم انسانيت عصر حاضر و عالَم انسانيت عصرهاى گذشته است و با اين بيان، حيله و نقشه فرعون خنثى شد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۷۹ </center> | ||
<span id='link259'><span> | <span id='link259'><span> | ||
== | ==فرعون، موسى «ع» را، ديوانه معرفى می کند == | ||
«''' | «'''قاَل إنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِى أُرسِلَ إلَيكُم لَمَجنُون '''» - اين جمله، حكايت كلام دوم فرعون است، كه از درِ هوچیگرى و مسخره، رسالت او را به حاضران نسبت داد، و گفت: «رسولى كه نزد شما فرستاده شده». چون خواست بگويد شأن من، اجلّ است از اين كه رسولى نزد من فرستاده شود. در نهايت هم، به او نسبت ديوانگى داد، كه چرا گفت: «پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته شما...»؟ | ||
و اگر اين گفتار وى را تشريح كنيم، چنين مى شود كه: | |||
گويا خواسته است بگويد: اين مرد ديوانه است، براى اين كه سخنانش آشفته است و حكايت مى كند از اين كه نيروى تعقلش، پريشان و آشفته شده. براى اين كه مى گويد: من رسول «ربُّ العالُمين» ام، و چون مى پرسم «ربُّ العالَمين» چيست، دوباره همان «ربُّ العالَمين» را با عبارتى ديگر، تكرار مى كند. و وقتى از سخن او تعجب مى كنم، دوباره گفتار خود را تفسير كرده، مى گويد: «ربّ شما و پدران گذشتۀ شما». | |||
«'''قَالَ رَبُّ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ مَا بَينَهُمَا إن كُنتُم تَعقِلُون '''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «مشرق»، آن طرفى است كه آفتاب و ساير ستارگان آسمان، طلوع مى كنند. و مراد از «مغرب»، آن جهتى است كه بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مى كنند. و مراد از «مابين آن دو»، مابين مشرق و مغرب است، كه شامل همۀ عالَم محسوس شده. در نتيجه، عبارت اُخراى همان عبارت قبلى مى شود، كه فرمود: «رَبُّ السَّماوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا». | |||
پس اين جواب، اعادۀ همان جواب اول است، و همان غرض را كه عبارت بود از اتصال تدبير و اتحاد آن، دنبال مى كند. البته به بيانى ديگر و آن، اين است كه: | |||
هر طلوعى، وقتى طلوع است كه غروبى هم، در مقابلش باشد و وقتى هر طلوعى غروبى داشت، ناگزير هر مشرق و مغربى، وقتى متصور است كه وسطى هم بين آن دو باشد. | |||
در آخر جواب اول كه گفت : | همچنان كه در پاسخ اول، وقتى آسمان قابل تصور است كه زمينى در مقابلش باشد و وقتى آسمان و زمينى، متصور است كه واسطه اى هم بين آن دو باشد، و وقتى مشرقى به مغربى مرتبط مى شود و هر دوى آن ها به وسطى مرتبط مى گردند، كه تنها يك تدبير در آن ها به كار رود. | ||
و خلاصه: اين قسم از ارتباط و اتحاد، غير از يك «تدبير» نمى پذيرد، همچنان كه در عالَم انسانيت نيز، هر امت موجودى، ارتباط وجودى به امت هاى گذشته دارد. ارتباط پدر، فرزندى، و همۀ انسان هاى گذشته و حاضر، يك نوع اند، و چون «نوع» يكى است، «تدبير» در آن نيز يكى است. پس «مدبّر» هم، يكى است. | |||
در آخر جواب اول كه گفت: «اگر اهل يقين باشيد»، و در آخر جواب مورد بحث كه فرموده: «اگر تعقل كنيد»، خواسته است جواب عبارت فرعون را بدهد كه از باب استهزاء و اهانت، رو به حاضران كرد كه: «هيچ مى شنويد اين مرد چه مى گويد»؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه :۳۸۰ </center> | ||
ديوانه معرفى كرد، به اين بيان كه با | و در آخر هم، او را ديوانه معرفى كرد، به اين بيان كه با جملۀ «اگر نيروى تعقل مى داشتيد»، اشاره كرد به اين كه تو و حاضران در مجلست، از نعمت تعقل محروميد و درك و فهم نداريد. و گرنه، اگر فهم مى داشتيد، پاسخ اول مرا مى فهميديد و مى فهميديد كه پاسخ من تكرار بدون فايده نبود، و براى پى بردنتان به توحيد پروردگار، كافى بود و متوجه مى شديد به اين كه آن كس كه قائم به «تدبير» همه عالَميان، از آسمان ها و زمين و مابين آن دو است، «مدبّر» واحدى است و غير او، «مدبّر» و ربّى ديگر نيست. | ||
پس از آنچه | پس از آنچه گذشت، روشن شد كه آيه شريفه، يعنى آيه: «رَبُّ المَشرِق...»، بيان ديگرى است بر همان پاسخ اولى كه فرمود: «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا»، و برهانى است بر وحدت «مدبّر» از راه وحدت تدبير، كه در آن «رَبُّ العَالَمين» را تعريف كرده به اين كه «ربُّ العَالَمين»، آن «مدبّر» واحدى است كه تدبير واحد تمامى عوالم، بر وجودش دلالت مى كند. | ||
چيزى كه هست، بيان در آيه مورد بحث، روشن تر است. چون مشتمل بر معناى «طلوع» و «غروب» است، و «تدبير» آن دو، براى همه روشن است. | |||
مفسران گفته اند: برهان هايى كه در اين آيات آمده، برهان بر وحدانيت ذات واجب الوجود بالذات، و شريك نداشتن در وجوب وجود است، كه بطلانش گذشت. و گفتيم چنين برهانى در مقابل كسى اقامه مى شود كه وحدت ذات واجب الوجود بالذات را منكر باشد، و «وثنى ها»، منكر اين معنا نبودند. | |||
<span id='link260'><span> | <span id='link260'><span> | ||
«''' | «'''قَالَ لَئِن اتَّخَذتَ إلَهاً غَيرِى لَأجعَلَنَّكَ مِنَ المَسجُونِين '''» - در اين آيه، فرعون، موسى را تهديد مى كند كه اگر بار ديگر از ربوبيت «ربُّ العالَمين» و رسالت خودش از طرف او سخن به ميان آورد، او را به زندان خواهد انداخت. و اين دأب و روش همه جاهلان است، كه وقتى حرف حسابى نداشته باشند، به زور متوسل شده، تهديد مى كنند و وعيد مى دهند. | ||
و اين كه فرعون گفت: «اگر الهى غير از من بگيرى، چنين و چنان مى كنم»، منظورش از گرفتن الهى غير از او، قائل شدن به ربوبيت «ربُّ العالَمين» است، كه موسى، فرعون را به سوى آن مى خواند. | |||
و اگر خود آن را نگفت و كنايه آورد، براى اين بود كه حتى زبان خود را به گفتن آن نگرداند و اسم «ربُّ العالَمين» را به زبان نياورد، و اگر نامى از ساير آلهه نياورد، براى اين بود كه خود را بزرگترين آلهه مى دانست و عار داشت كه نامى از آن ها ببرد. و گويا مجازات هر كس كه منكر الوهيت او مى شد، زندان بوده كه گفته تو را از زندانيان قرار مى دهم. | |||
و ظاهرا الف و لام در | و ظاهرا الف و لام در «المَسجُونِين»، براى عهد است. و جمله، چنين معنا مى دهد كه: اگر بر اين سخنت پافشارى كنى، تو را در زمرۀ همان كسانى قرار مى دهم كه مى دانى در زندان من، چه حال و روزی | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۸۱ </center> | ||
دارند و چه شكنجه ها كه مى بينند. و چون مى خواست به اين نكات اشاره كند، گفت: «مِنَ المَسجُونِين»، و نگفت: «لَأسجُنَنَّكَ»، با اين كه تعبير دوم مختصرتر بود. | |||
ویرایش