گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
==غرض اين آيات: مقايسه قوم پیامبر اسلام«ص»، با قوم موسى و هارون، ابراهيم و نوح و... ==
==غرض اين آيات: مقايسه قوم پیامبر اسلام«ص»، با قوم موسى و هارون، ابراهيم و نوح و... ==
در اين آيات به داستانهايى از اقوام انبياى گذشته شروع كرده تا روشن شود كه قوم خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) نيز همان راهى را مى روند كه قوم موسى و هارون و ابراهيم و نوح و هود و صالح و لوط و شعيب رفته بودند و به زودى راه اينان نيز به همان سرنوشتى منتهى مى شود كه آن اقوام ديگر بدان مبتلا شدند، يعنى بيشترشان ايمان نمى آورند و خدا ايشان را به عقوبت دنيايى و آخرتى مى گيرد.
در اين آيات به داستانهايى از اقوام انبياى گذشته شروع كرده تا روشن شود كه قوم خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) نيز همان راهى را مى روند كه قوم موسى و هارون و ابراهيم و نوح و هود و صالح و لوط و شعيب رفته بودند و به زودى راه اينان نيز به همان سرنوشتى منتهى مى شود كه آن اقوام ديگر بدان مبتلا شدند، يعنى بيشترشان ايمان نمى آورند و خدا ايشان را به عقوبت دنيايى و آخرتى مى گيرد.
دليل بر اينكه آيات در مقام به دست دادن چنين نتيجه اى است اين است كه در آخر هر داستانى مى فرمايد: «و ما كان اكثرهم مؤمنين و ان ربك لهو العزيز الرحيم»، همچنان كه در داستان خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) بعد از ختم كلام و حكايت اعراض قومش در آغاز سوره فرمود: «و ما كان...»، پس معلوم مى شود كه آيات در مقام تطبيق داستانى بر داستان ديگر است .
دليل بر اينكه آيات در مقام به دست دادن چنين نتيجه اى است اين است كه در آخر هر داستانى مى فرمايد: «و ما كان اكثرهم مؤمنين و ان ربك لهو العزيز الرحيم»، همچنان كه در داستان خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) بعد از ختم كلام و حكايت اعراض قومش در آغاز سوره فرمود: «و ما كان...»، پس معلوم مى شود كه آيات در مقام تطبيق داستانى بر داستان ديگر است .


خط ۴۵: خط ۴۶:


«'''وَ لهَُمْ عَلىَّ ذَنبٌ فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ'''»:
«'''وَ لهَُمْ عَلىَّ ذَنبٌ فَأَخَاف أَن يَقْتُلُونِ'''»:
معناى «ذنب» و مراد از اينكه موسى «ع» فرمود: «و لهم على ذنب»
معناى «ذنب» و مراد از اينكه موسى «ع» فرمود: «و لهم على ذنب»


خط ۱۳۱: خط ۱۳۳:


از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى گفته اند: مراد از ضلالت ، جهل است ، البته جهل به اين معنا كه آدمى بدون پروا اقدام به عملى كند و درباره عواقب آن نينديشد همچنان كه در شعر شاعر آمده :
از اينجا روشن مى شود اينكه بعضى گفته اند: مراد از ضلالت ، جهل است ، البته جهل به اين معنا كه آدمى بدون پروا اقدام به عملى كند و درباره عواقب آن نينديشد همچنان كه در شعر شاعر آمده :
الا لا يجهلن احد علينا
 
فنجهل فوق جهل الجاهلينا
الا لا يجهلن احد علينا * فنجهل فوق جهل الجاهلينا


و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند: مراد از ضلالت ، محبت است همچنان كه كلام فرزندان يعقوب كه به پدرشان گفتند: «'''تا لله انك لفى ضلالك القديم '''» به معناى محبت تفسير شده ، يعنى تو همچنان بر محبت يوسف باقى هستى و در آيه مورد بحث معناى كلام موسى (عليه السلام ) اين است كه آن روز كه من آن قبطى را كشتم ، از اين جهت بود كه من از دوستداران خدا بودم ، و دوستى با خدا، اجازه نداد كه در عاقبت عمل خود بينديشم، معنای صحیحی نیست.
و همچنين اينكه بعضى ديگر گفته اند: مراد از ضلالت ، محبت است همچنان كه كلام فرزندان يعقوب كه به پدرشان گفتند: «'''تا لله انك لفى ضلالك القديم '''» به معناى محبت تفسير شده ، يعنى تو همچنان بر محبت يوسف باقى هستى و در آيه مورد بحث معناى كلام موسى (عليه السلام ) اين است كه آن روز كه من آن قبطى را كشتم ، از اين جهت بود كه من از دوستداران خدا بودم ، و دوستى با خدا، اجازه نداد كه در عاقبت عمل خود بينديشم، معنای صحیحی نیست.
۱۳٬۴۹۷

ویرایش