گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۷۲: خط ۷۲:
<span id='link234'><span>
<span id='link234'><span>


==تسلى دادن به پيامبر«ص»: از اين كه ايمان نمى آورند، غصه نخور ==
==تسلى دادن به پيامبر«ص»: از ايمان نیاوردن آنان، غصه نخور ==
«'''لَعَلَّك بَخِعٌ نَّفْسك أَلا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ'''»:
«'''لَعَلَّك بَاخِعٌ نَّفْسك أَلّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ'''»:


كلمه «'''باخع '''» از «'''بخوع '''» گرفته شده و معناى آيه اين است كه : از وضع تو چنين بر مى آيد كه مى خواهى خود را از غصه هلاك كنى كه چرا به آيات اين كتاب كه بر تو نازل شده ايمان نمى آورند.
كلمۀ «باخع» از «بخوع» گرفته شده، و معناى آيه، اين است كه: از وضع تو چنين بر مى آيد كه مى خواهى خود را از غصه هلاك كنى، كه چرا به آيات اين كتاب كه بر تو نازل شده، ايمان نمى آورند.


و معلوم است كه منظور از اين تعبير، انكار بر رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله ) است (كه اين غصه خوردن تو صحيح نيست ) و مى خواهد با اين بيان آن جناب را تسليت دهد.
و معلوم است كه منظور از اين تعبير، انكار بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است (كه اين غصه خوردن تو صحيح نيست) و مى خواهد با اين بيان، آن جناب را تسليت دهد.


«'''إِن نَّشأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السمَاءِ ءَايَةً فَظلَّت أَعْنَاقُهُمْ لهََا خَاضِعِينَ'''»:
«'''إِن نَّشأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظلَّت أَعْنَاقُهُمْ لهََا خَاضِعِينَ'''»:


در اين جمله متعلق مشيت حذف شده ، چون جزاى شرط بر آن دلالت دارد،(در فارسى نيز اين حذف معمول است ، مثلا مى گوييم اگر مى خواستم فلان كار را مى كردم كه تقديرش اين است كه اگر مى خواستم فلان كار را بكنم مى كردم ) كلمه «'''فظلت '''» از «'''ظل '''» است كه يكى از افعال ناقصه است كه اسم و خبر مى گيرد و در اينجا اسمش كلمه «'''اعناقهم '''» و خبرش «'''خاضعين '''» مى باشد.
در اين جمله، متعلق «مشيت» حذف شده. چون جزاى شرط بر آن دلالت دارد. (در فارسى نيز اين حذف معمول است. مثلا مى گوييم: اگر مى خواستم، فلان كار را مى كردم، كه تقديرش اين است كه: اگر مى خواستم فلان كار را بكنم، مى كردم).  


و اگر فرمود: گردنهايشان خاضع مى شود و نسبت خضوع را به گردنهاى مشركين داده با اينكه خضوع وصف خود ايشان است از اين باب است كه در حال خضوع اولين عضو از انسان كه حالت درونى خضوع را نشان مى دهد گردن است كه سر را زير مى افكند، پس اين نسبت از باب مجاز عقلى است .
كلمۀ «فَظَلَّت» از «ظلّ» است، كه يكى از افعال ناقصه است، كه اسم و خبر مى گيرد و در اين جا، اسمش كلمه «أعنَاقُهُم»، و خبرش «خَاضِعِين» مى باشد.


و معناى آيه اين است كه : اگر مى خواستيم آيه اى بر ايشان نازل كنيم كه ايشان را خاضع نمايد و مجبور به قبول دعوتت كند و ناگزير از ايمان آوردن شوند نازل مى كرديم وبناچار خاضع مى شدند، خضوعى روشن كه انحناى گردنهايشان از آن خبر دهد.
و اگر فرمود: گردن هايشان «خاضع» مى شود و نسبت خضوع را به گردن هاى مشركان داده، با اين كه «خضوع»، وصف خود ايشان است، از اين باب است كه در حال خضوع، اولين عضو از انسان كه حالت درونى خضوع را نشان مى دهد، گردن است، كه سر را زير مى افكند. پس اين نسبت از باب مجاز عقلى است.
 
و معناى آيه، اين است كه: اگر مى خواستيم آيه اى بر ايشان نازل كنيم كه ايشان را خاضع نمايد و مجبور به قبول دعوتت كند و ناگزير از ايمان آوردن شوند، نازل مى كرديم و به ناچار خاضع مى شدند. خضوعى روشن كه انحناى گردن هايشان از آن خبر دهد.


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اعناق ، جماعتها است (چون عنق به معناى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۸ </center>
جماعت نيز آمده ). بعضى ديگر گفته اند: مراد رؤ سا و پيشتازان مشركين است . بعضى ديگر گفته اند: در اينجا مضافى حذف شده و تقدير كلام «'''فظلت اصحاب اعناقهم خاضعين '''» - پس گردن داران ايشان خاضع شوند بوده ، كه اين قول اخير از همه بى معناتر است .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «أعناق»، جماعت ها است. (چون عنق به معناى جماعت نيز آمده).  


«'''وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَانِ محْدَثٍ إِلا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ'''»:
بعضى ديگر گفته اند: مراد رؤسا و پيشتازان مشركان است. بعضى ديگر گفته اند: در اين جا، مضافى حذف شده و تقدير كلام «فَظَلَّت أصحَابُ أعنَاقِهِم خَاضِعِين»: پس گردن داران ايشان خاضع شوند بوده، كه اين قول اخير، از همه بى معناتر است.


معناى اينكه مشركين از «'''ذكر محدث '''» اعراض مى كنند
==معناى اين كه مشركان از «ذكر محدث»، اعراض مى كنند==
«'''وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَانِ مُحْدَثٍ إِلّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ'''»:


اين آيه شريفه ادامه مشركين بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه ديگر هدايت شدنى نيستند، چون اعراض از ياد خدا در دلهايشان آنچنان جا گرفته كه هر چه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض ‍ مى كنند و زير بار نمى روند.
اين آيه شريفه ادامه مشركين بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه ديگر هدايت شدنى نيستند، چون اعراض از ياد خدا در دلهايشان آنچنان جا گرفته كه هر چه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض ‍ مى كنند و زير بار نمى روند.
۱۳٬۷۰۳

ویرایش