گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۲۵: خط ۲۲۵:
<span id='link169'><span>
<span id='link169'><span>


==طعنه كفار به پيامبر «ص» به اينكه او همچون سايرين غذا مى خورد و... ==
==طعنه كفار به پيامبر «ص»، كه او همچون دیگران غذا مى خورد و... ==
«'''وَ قَالُوا مَا لِ هَذَا الرَّسولِ يَأْكلُ الطعَامَ وَ يَمْشى فى الاَسوَاقِ لَوْ لا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكلُ مِنْهَا'''»:
«'''وَ قَالُوا مَا لِهَذَا الرَّسولِ يَأْكلُ الطعَامَ وَ يَمْشى فى الاَسوَاقِ لَوْلا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكلُ مِنْهَا'''»:


اين آيه حكايت طعنه اى است كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) مى زدند، بعد از
اين آيه، حكايت طعنه اى است كه به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» مى زدند، بعد از آيه قبل كه طعن به قرآن را از ايشان حكايت مى كرد، و مى فرمود: «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إن هَذَا إلّا إفكٌ افَتَريهُ...».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۳ </center>
آيه قبل كه طعن به قرآن را از ايشان حكايت مى كرد، و مى فرمود: «'''و قال الّذين كفروا ان هذا الا افك افتريه ...'''»


و اگر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) تعبير به «'''هذا الرسول '''» كردند، با اينكه رسول بودنش را قبول نداشتند، از باب تمسخر و ريشخند است .
و اگر از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» به «هَذَا الرَّسُول» تعبیر كردند، با اين كه رسول بودنش را قبول نداشتند، از باب تمسخر و ريشخند است.


و جمله «'''ما لهذا الرسول ياكل الطعام و يمشى فى الاسواق '''» - اين چه رسولى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود؟ استفهام از تعجب است ، و وجه آن اين است كه وثنى مذهبان اتصال به غيب را براى بشر ممكن نمى دانستند، چون وجود او مادى ، و فرو رفته در ظلمتهاى ماده ، و ملوث به قذارتهاى آن است ، و به همين جهت بود كه در توجه به سوى «'''لاهوت '''» متوسل به ملائكه مى شدند، و آنها را عبادت مى كردند تا ملائكه نزد خدا شفاعتشان كنند و به خدا نزديكشان سازند، پس از نظر بت پرستان ملائكه مقربين نزد خدايند و متصل به غيب هستند، آنهايند كه مى توانند از طرف غيب رسالتى - البته اگر رسالتى باشد - بگيرند، ولى چنين چيزى براى بشر ممكن نيست .
و جملۀ «مَا لِهَذَا الرَّسُولُ يَأكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمشِى فِى الأسوَاق: اين، چه رسولى است كه غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود»، استفهام از تعجب است، و وجه آن، اين است كه:


پس از همين جا معلوم مى شود كه مرادشان از اين استفهام اين بوده كه رسالت با غذا خوردن و راه رفتن در بين مردم و كاسبى كردن براى معاش نمى سازد، چون رسالت اتصالى است غيبى ، و اتصال به غيب با علاقه مندى و ارتباط با ماديات جمع نمى شود، و جز براى ملائكه دست نمى دهد، لذا قرآن در جاى ديگرى از آنان حكايت كرده كه گفتند: «'''اگر خدا براستى رسالتى داشت ، ملائكه را نازل مى كرد'''» و يا عباراتى ديگر نظير آن .
وثنى مذهبان، اتصال به غيب را براى بشر ممكن نمى دانستند. چون وجود او مادى، و فرو رفته در ظلمت هاى ماده، و ملوث به قذارت هاى آن است، و به همين جهت بود كه در توجه به سوى «لاهوت» متوسل به ملائكه مى شدند، و آن ها را عبادت مى كردند تا ملائكه نزد خدا شفاعتشان كنند و به خدا نزديكشان سازند.  


پس اين نيز معلوم شد كه جمله «'''لولا انزل اليه ملك فيكون معه نذيرا'''» در حقيقت تنزلى است از مشركين در پيشنهاد خود، و معنايش ‍ اين است كه چگونه اين مدعى رسالت ممكن است رسول باشد با اينكه غذا مى خورد، و در بازار آمد و شد دارد و حال آنكه رسول جز ملائكه منزه از اينگونه خصال مادى نمى تواند باشد؟ حال از اين اشكال چشم مى پوشيم ، و تنزل مى كنيم و رسالتش را تسليم مى شويم ، و مى گوييم ممكن است بشر هم رسول شود، ولى حداقل كه يك فرشته بايد همراهش بيايد تا او نذير باشد، و انذار او و تبليغ رسالت از غيب به وسيله ملك انجام شود.
پس از نظر بت پرستان، ملائكه مقربان نزد خدايند و متصل به غيب هستند. آن هايند كه مى توانند از طرف غيب، رسالتى - البته اگر رسالتى باشد - بگيرند، ولى چنين چيزى، براى بشر ممكن نيست.


و همچنين جمله «'''او يلقى اليه كنز'''» باز تنزل از جمله قبل است ، و معنايش اين است كه گيرم رسول از جنس بشر هم مى شود، و گيرم كه احتياج به رسولى از ملك هم نداشته
پس از همين جا معلوم مى شود كه مرادشان از اين استفهام، اين بوده كه رسالت با غذا خوردن و راه رفتن در بين مردم و كاسبى كردن براى معاش نمى سازد. چون رسالت اتصالى است غيبى، و اتصال به غيب با علاقه مندى و ارتباط با ماديات جمع نمى شود، و جز براى ملائكه دست نمى دهد. لذا قرآن در جاى ديگرى از آنان حكايت كرده كه گفتند: «اگر خدا براستى رسالتى داشت، ملائكه را نازل مى كرد»، و يا عباراتى ديگر نظير آن.
 
پس اين نيز معلوم شد كه جملۀ «لَولَا أُنزِلَ إلَيهِ مَلَكٌ فَيَكُونُ مَعَهُ نَذِيراً»، در حقيقت تنزلى است از مشركان در پيشنهاد خود، و معنايش، اين است كه: چگونه اين مدعى رسالت ممكن است رسول باشد، با اين كه غذا مى خورد، و در بازار، آمد و شد دارد و حال آن كه رسول، جز ملائكه منزّه از اين گونه خصال مادى نمى تواند باشد؟ حال از اين اشكال چشم مى پوشيم، و تنزل مى كنيم و رسالتش را تسليم مى شويم، و مى گوييم ممكن است بشر هم رسول شود، ولى حداقل كه يك فرشته بايد همراهش بيايد، تا او نذير باشد، و انذار او و تبليغ رسالت از غيب، به وسيله ملك انجام شود.
 
و همچنين جملۀ «أو يُلقَى إلَيهِ كَنزٌ»، باز تنزل از جمله قبل است، و معنايش اين است كه: گيرم رسول از جنس بشر هم مى شود، و گيرم كه احتياج به رسولى از ملك هم نداشته باشد، ولیکن حداقل باید
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۴ </center>
باشد، و ليكن حداقل بايد گنجى از آسمان برايش بيفتد كه ديگر در حوائج مادى اش احتياج به تلاش در بازارها نداشته باشد، اينكه از نزول ملك و معاونتش در تبليغ رسالت آسانتر است .
گنجى از آسمان برايش بيفتد، كه ديگر در حوائج مادى اش، احتياج به تلاش در بازارها نداشته باشد. اين كه از نزول ملك و معاونتش در تبليغ رسالت آسانتر است.


و همچنين جمله «'''او تكون له جنة ياكل منها'''» باز تنزل از پيشنهاد قبلى است ، و معنايش اين است كه بر فرض هم لازم نباشد كه گنج از آسمان برايش بيفتد، لااقل بايد باغى داشته باشد كه از (حاصل ) آن بخورد، و محتاج كسب معاش نشود، اين كه از نزول گنج آسان تر است .
و همچنين جملۀ «أو تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأكُلُ مِنهَا»، باز تنزل از پيشنهاد قبلى است، و معنايش اين است كه بر فرض هم لازم نباشد كه گنج از آسمان برايش بيفتد، لااقل بايد باغى داشته باشد كه از (حاصل) آن بخورد، و محتاج كسب معاش نشود. اين كه از نزول گنج، آسان تر است.




۱۳٬۸۵۰

ویرایش