گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۶}}
__TOC__
__TOC__




وَ الَّذِينَ كفَرُوا أَعْمَلُهُمْ كَسرَابِ بِقِيعَةٍ يحْسبُهُ الظمْئَانُ مَاءً...
وَ الَّذِينَ كفَرُوا أَعْمَلُهُمْ كَسرَابِ بِقِيعَةٍ يحْسبُهُ الظمْئَانُ مَاءً...
كلمه «'''سراب '''» به معناى لمعان و برقى است كه در بيابانها از دوربه شكل لمعان آب به نظر مى رسد، ولى حقيقتى ندارد، يعنى آب نيست . و كلمه «'''قيع و قاع '''» به معناى سر زمين هاى مسطح است ، و مفرد آنها قيعه و قاعه است ، مانند كلمات تينه و تمره ، كه مفرد تين و تمرند. و كلمه «'''ظلمان '''» به معناى عطشان است .
كلمه «'''سراب '''» به معناى لمعان و برقى است كه در بيابانها از دوربه شكل لمعان آب به نظر مى رسد، ولى حقيقتى ندارد، يعنى آب نيست . و كلمه «'''قيع و قاع '''» به معناى سر زمين هاى مسطح است ، و مفرد آنها قيعه و قاعه است ، مانند كلمات تينه و تمره ، كه مفرد تين و تمرند. و كلمه «'''ظلمان '''» به معناى عطشان است .
تشبيه اعمال غير مؤ منين به سرابى كه تشنه آن را آب مى پندارد و نكاتى كه اين تشبيه افاده مى كند.
تشبيه اعمال غير مؤ منين به سرابى كه تشنه آن را آب مى پندارد و نكاتى كه اين تشبيه افاده مى كند.
خط ۲۲: خط ۲۴:
و اما اگر قائل به وجود صانع نباشد و غير او را مؤ ثر در عالم بداند، ناگزير عمل خود را براى چيزى انجام مى دهد كه او را مؤ ثر مى داند. كه ياد هراست يا طبيعت و يا ماده ، تا آن را متوجه سعادت دنيوى خود كند، دنيايى كه به اعتقاد او ديگر ماورايى ندارد.
و اما اگر قائل به وجود صانع نباشد و غير او را مؤ ثر در عالم بداند، ناگزير عمل خود را براى چيزى انجام مى دهد كه او را مؤ ثر مى داند. كه ياد هراست يا طبيعت و يا ماده ، تا آن را متوجه سعادت دنيوى خود كند، دنيايى كه به اعتقاد او ديگر ماورايى ندارد.
پس اين دسته مؤ ثر در سعادت حيات دنياى خويش را غير خدا مى دانند (در حالى كه غير از او مؤ ثرى نيست ) و معتقدند كه مساعى دنيايى ايشان را به سعادتشان مى رساند، در حالى كه آن سعادت جز سرابى نيست ، و هيچ حقيقت ندارد، و ايشان همچنان سعى مى كنند و عمل انجام مى دهند تا آنچه از اعمال برايشان مقدر شده تمام شود، يعنى اجلشان فرا رسد، آن وقت است كه هيچ يك از اعمال خويش را نمى يابند و بر عكس به عيان مى يابند كه آنچه از اعمال خود اميد مى داش تند جز تصورى خيالى يا رويايى پريشان نبود. آن وقت است كه خدا حسابشان را مى دهد، و خدا سريع الحساب است .
پس اين دسته مؤ ثر در سعادت حيات دنياى خويش را غير خدا مى دانند (در حالى كه غير از او مؤ ثرى نيست ) و معتقدند كه مساعى دنيايى ايشان را به سعادتشان مى رساند، در حالى كه آن سعادت جز سرابى نيست ، و هيچ حقيقت ندارد، و ايشان همچنان سعى مى كنند و عمل انجام مى دهند تا آنچه از اعمال برايشان مقدر شده تمام شود، يعنى اجلشان فرا رسد، آن وقت است كه هيچ يك از اعمال خويش را نمى يابند و بر عكس به عيان مى يابند كه آنچه از اعمال خود اميد مى داش تند جز تصورى خيالى يا رويايى پريشان نبود. آن وقت است كه خدا حسابشان را مى دهد، و خدا سريع الحساب است .
أَوْ كَظلُمَتٍ فى بحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ...
أَوْ كَظلُمَتٍ فى بحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ...
در اين آيه اعمال كفار را تشبيه ديگرى كرده تا معلوم شود كه آن اعمال ، حجابهايى متراكم و ظلمتهايى است بر روى دلهايشان كه نمى گذارد نور معرفت به دلها رخنه كند. و اين مساءله كه كفار در ظلمتها قرار دارند در قرآن كريم مكرر آمده ، مانند آيه «'''و الّذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات '''» و آيه «'''كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها'''» و آيه «'''كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون '''»
در اين آيه اعمال كفار را تشبيه ديگرى كرده تا معلوم شود كه آن اعمال ، حجابهايى متراكم و ظلمتهايى است بر روى دلهايشان كه نمى گذارد نور معرفت به دلها رخنه كند. و اين مساءله كه كفار در ظلمتها قرار دارند در قرآن كريم مكرر آمده ، مانند آيه «'''و الّذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات '''» و آيه «'''كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها'''» و آيه «'''كلاّ بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون كلاّ انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون '''»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۴ </center>
خط ۳۱: خط ۳۳:
«'''و من لم يجعل اللّه له نورا فما له من نور'''» - در اين جمله نور را از ايشان اينگونه نفى كرده كه چطور مى توانند نور داشته باشند؟ و حال آنكه دهنده نور، خدا است كه نور هر چيزى است ، و اگر او براى چيزى نور قرار ندهد نور نخواهد داشت ، چون غير از خدا نور دهنده ديگرى نيست .
«'''و من لم يجعل اللّه له نورا فما له من نور'''» - در اين جمله نور را از ايشان اينگونه نفى كرده كه چطور مى توانند نور داشته باشند؟ و حال آنكه دهنده نور، خدا است كه نور هر چيزى است ، و اگر او براى چيزى نور قرار ندهد نور نخواهد داشت ، چون غير از خدا نور دهنده ديگرى نيست .
استدلال بر اينكه خدا نور آسمانها و زمين است در آيه : «'''الم تر ان الله يسبح له من فىالسموات و الارض ...'''».
استدلال بر اينكه خدا نور آسمانها و زمين است در آيه : «'''الم تر ان الله يسبح له من فىالسموات و الارض ...'''».
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسبِّحُ لَهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ الطيرُ صفَّتٍ...
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسبِّحُ لَهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ الطيرُ صفَّتٍ...
بعد از آنكه خداى سبحان خود را نورى خواند كه آسمان و زمين از آن نور مى گيرند و
بعد از آنكه خداى سبحان خود را نورى خواند كه آسمان و زمين از آن نور مى گيرند و
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۸۵ </center>
خط ۷۸: خط ۸۰:
از اينجا معلوم مى شود (و خدا داناتر است ) كه مراد از جمله «'''و الى الله المصير'''» مرجعيت خدا در امور است نه بازگشت در معاد، نظير آيه «'''الا الى اللّه تصير الامور'''»
از اينجا معلوم مى شود (و خدا داناتر است ) كه مراد از جمله «'''و الى الله المصير'''» مرجعيت خدا در امور است نه بازگشت در معاد، نظير آيه «'''الا الى اللّه تصير الامور'''»
ذكر مواردى از خلقت و تدبير خداوند براى بيان اينكه مبداء و مرجع امور مشيت خداى سبحان است
ذكر مواردى از خلقت و تدبير خداوند براى بيان اينكه مبداء و مرجع امور مشيت خداى سبحان است
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِى سحَاباً ثمَّ يُؤَلِّف بَيْنَهُ ثمَّ يجْعَلُهُ رُكاماً فَترَى الْوَدْقَ يخْرُجُ مِنْ خِلَلِهِ...
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِى سحَاباً ثمَّ يُؤَلِّف بَيْنَهُ ثمَّ يجْعَلُهُ رُكاماً فَترَى الْوَدْقَ يخْرُجُ مِنْ خِلَلِهِ...
كلمه «'''يزجى '''» مضارع از مصدر «'''ازجاء'''» است كه به معناى دفع كردن است . و كلمه «'''ركام '''» به معناى متراكم و انباشته بر روى هم است . و كلمه «'''ودق '''» به معناى باران ، و خلال جمع خلل است ، كه شكاف در ميان دو چيز را گويند.
كلمه «'''يزجى '''» مضارع از مصدر «'''ازجاء'''» است كه به معناى دفع كردن است . و كلمه «'''ركام '''» به معناى متراكم و انباشته بر روى هم است . و كلمه «'''ودق '''» به معناى باران ، و خلال جمع خلل است ، كه شكاف در ميان دو چيز را گويند.
طاب در اين آيه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، البته به عنوان يك شنونده . پس در حقيقت خطاب به هر شنونده اى است و معنايش اين است كه آيا تو و هر بيننده ديگر نمى بينيد كه خدا با بادها ابرهاى متفرق و از هم جدا را مى راند، و آنها را با هم جمع مى كند، و سپس روى هم انباشته مى سازد، پس مى بينى كه باران از خلال و شكاف آنها بيرون مى آيد و به زمين مى ريزد؟.
طاب در اين آيه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) است ، البته به عنوان يك شنونده . پس در حقيقت خطاب به هر شنونده اى است و معنايش اين است كه آيا تو و هر بيننده ديگر نمى بينيد كه خدا با بادها ابرهاى متفرق و از هم جدا را مى راند، و آنها را با هم جمع مى كند، و سپس روى هم انباشته مى سازد، پس مى بينى كه باران از خلال و شكاف آنها بيرون مى آيد و به زمين مى ريزد؟.
خط ۸۵: خط ۸۷:
اين گفتار عطف است بر جمله «'''يزجى '''» و معناى آن اين است كه آيا نمى بينى كه خدا از آسمان تگرگ متراكم و انبوه نازل مى كند، به كوهها و به هر سرزمينى كه بخواهد مى فرستد، و زراعتها و بستانها را تباه مى كند، و چه بسا نفوس و حيوانات را هم هلاك مى نمايد و از هر كس بخواهد بر مى گرداند، و در نتيجه از شر آن ايمن مى شود، برف و تگرگى است كه روشنى برق آن نزديك است چشمها را كور سازد.
اين گفتار عطف است بر جمله «'''يزجى '''» و معناى آن اين است كه آيا نمى بينى كه خدا از آسمان تگرگ متراكم و انبوه نازل مى كند، به كوهها و به هر سرزمينى كه بخواهد مى فرستد، و زراعتها و بستانها را تباه مى كند، و چه بسا نفوس و حيوانات را هم هلاك مى نمايد و از هر كس بخواهد بر مى گرداند، و در نتيجه از شر آن ايمن مى شود، برف و تگرگى است كه روشنى برق آن نزديك است چشمها را كور سازد.
و اين آيه - به طورى كه سياق مى رساند - در مقام تعليل مطلب گذشته است كه نور خدا را به مؤ منين اختصاص مى داد، و معنايش اين است كه مساءله مذكور منوط به مشيت خداى تعالى است ، همچنان كه مى بينى كه او وقتى بخواهد از آسمان بارانى مى فرستد كه در آن منافعى براى خود مردم و حيوانات و زراعتها و بستانهاى ايشان است و چون بخواهد تگرگى مى فرستد كه در هر سرزمينى كه بخواهد نازل مى كند، و از هر سرزمينى كه بخواهد شر آن را بر مى گرداند.
و اين آيه - به طورى كه سياق مى رساند - در مقام تعليل مطلب گذشته است كه نور خدا را به مؤ منين اختصاص مى داد، و معنايش اين است كه مساءله مذكور منوط به مشيت خداى تعالى است ، همچنان كه مى بينى كه او وقتى بخواهد از آسمان بارانى مى فرستد كه در آن منافعى براى خود مردم و حيوانات و زراعتها و بستانهاى ايشان است و چون بخواهد تگرگى مى فرستد كه در هر سرزمينى كه بخواهد نازل مى كند، و از هر سرزمينى كه بخواهد شر آن را بر مى گرداند.
يُقَلِّب اللَّهُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لاُولى الاَبْصرِ
يُقَلِّب اللَّهُ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لاُولى الاَبْصرِ
اين آيه بيان ديگرى است براى برگشت امر به مشيت خداى تعالى و بس ‍ و معناى تقليب ليل و نهار جابجا كردن شب و روز است و معناى آيه روشن است .
اين آيه بيان ديگرى است براى برگشت امر به مشيت خداى تعالى و بس ‍ و معناى تقليب ليل و نهار جابجا كردن شب و روز است و معناى آيه روشن است .
<span id='link131'><span>
<span id='link131'><span>
==بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند ==
==بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند ==
وَ اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن يَمْشى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشى عَلى رِجْلَينِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشى عَلى أَرْبَعٍ
وَ اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن يَمْشى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشى عَلى رِجْلَينِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشى عَلى أَرْبَعٍ
اين نيز بيان ديگرى است براى رجوع امر به مشيت خداى تعالى و بس ، چون او تمامى جانداران را از آبى خلق مى كند، و در عين حال وضع هر حيوانى با حيوان ديگر مختلف است ، بعضى ها با شكم راه مى روند، مانند مارها و كرمها، و بعضى ديگر با دو پا راه مى روند مانند آدميان و مرغان ، و بعضى ديگر با چهار پا راه مى روند، چون چهارپايان و درندگان ، و اگر به ذكر اين سه نوع اكتفاء فرموده براى اختصار بوده ، و غرض هم با ذكر همين ها تاءمين مى شده (و گرنه اختلاف از حد شمار بيرون است )
اين نيز بيان ديگرى است براى رجوع امر به مشيت خداى تعالى و بس ، چون او تمامى جانداران را از آبى خلق مى كند، و در عين حال وضع هر حيوانى با حيوان ديگر مختلف است ، بعضى ها با شكم راه مى روند، مانند مارها و كرمها، و بعضى ديگر با دو پا راه مى روند مانند آدميان و مرغان ، و بعضى ديگر با چهار پا راه مى روند، چون چهارپايان و درندگان ، و اگر به ذكر اين سه نوع اكتفاء فرموده براى اختصار بوده ، و غرض هم با ذكر همين ها تاءمين مى شده (و گرنه اختلاف از حد شمار بيرون است )
و جمله «'''يخلق اللّه ما يشاء'''» تعليل همين اختلافى است كه در جانداران هست كه چرا با يك ماده اين همه اختلاف پديد آمد، مى فرمايد كه : امر اين اختلاف بسته به مشيت خدا است و بس ، او اختيار دارد و مى تواند فيض خود را عموميت دهد تا مانند نور عام و رحمت عام همه خلق از آن بهره مند شوند و مى تواند كه آن را به بعضى از خلايق خود اختصاص دهد، تا چون نور و رحمت خاص ، بعضى از افراد از آن بهره مند شوند.
و جمله «'''يخلق اللّه ما يشاء'''» تعليل همين اختلافى است كه در جانداران هست كه چرا با يك ماده اين همه اختلاف پديد آمد، مى فرمايد كه : امر اين اختلاف بسته به مشيت خدا است و بس ، او اختيار دارد و مى تواند فيض خود را عموميت دهد تا مانند نور عام و رحمت عام همه خلق از آن بهره مند شوند و مى تواند كه آن را به بعضى از خلايق خود اختصاص دهد، تا چون نور و رحمت خاص ، بعضى از افراد از آن بهره مند شوند.
خط ۱۰۵: خط ۱۰۷:
پس حقيقت زيد عبارت است از چنين چيزى ، و اين هم از بديهيات است كه چيزى كه چنين حقيقتى دارد جز به واجب به هيچ چيز ديگرى توقف ندارد، و چون چنين است پس خداى تعالى علت تامه او است ، و علت تامه هم چيزى است كه توقفى بر غير خود و احتياجى به غير مشيت خود ندارد، و قدرت او تبارك و تعالى نسبت به وى مطلق است ، و مشروط و مقيد به چيزى نيست و اين همان حقيقتى است كه آيه شريفه «'''يخلق اللّه ما يشاء ان اللّه على كل شى ء قدير'''» به آن اشاره مى كند.
پس حقيقت زيد عبارت است از چنين چيزى ، و اين هم از بديهيات است كه چيزى كه چنين حقيقتى دارد جز به واجب به هيچ چيز ديگرى توقف ندارد، و چون چنين است پس خداى تعالى علت تامه او است ، و علت تامه هم چيزى است كه توقفى بر غير خود و احتياجى به غير مشيت خود ندارد، و قدرت او تبارك و تعالى نسبت به وى مطلق است ، و مشروط و مقيد به چيزى نيست و اين همان حقيقتى است كه آيه شريفه «'''يخلق اللّه ما يشاء ان اللّه على كل شى ء قدير'''» به آن اشاره مى كند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۱۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش