گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
==بيان آيات تهديد به قيامت كه زلزله اش «شئ عظيم» است==
==بيان آيات تهديد به قيامت كه زلزله اش «شئ عظيم» است==


«'''يَا أَيُّهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّكمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ الساعَةِ شىْءٌ عَظِيمٌ'''»:
«'''يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَئٌ عَظِيمٌ'''»:


كلمه «زلزله» و «زلزال»، به معناى شدت حركت است به حالتى كه هول انگيز باشد. و گويا از طريق اشتقاق كبير از ماده «زل» كه به معناى «زلق» است گرفته شده ، و به منظور مبالغه و اشاره به تكرار آن تكرار شده است، و اين در واژه هاى مشابه «زل» شايع و زياد است ، مثل «ذب» و «ذبذب»، «دم» و «دمدم»، «كب» و «كبكب»، «دك» و «دكدك»، «رف» و «رفرف» و... .
كلمه «زلزله» و «زلزال»، به معناى شدت حركت است به حالتى كه هول انگيز باشد. و گويا از طريق اشتقاق كبير از ماده «زلّ» كه به معناى «زلق» است، گرفته شده، و به منظور مبالغه و اشاره به تكرار آن تكرار شده است، و اين در واژه هاى مشابه «زلّ» شايع و زياد است، مثل «ذبّ» و «ذبذب»، «دمّ» و «دمدم»، «كبّ» و «كبكب»، «دكّ» و «دكدك»، «رفّ» و «رفرف» و...


خطاب در آيه شريفه كه فرمود ((يا ايها الناس (( شامل جميع مردم ، از كافر و مؤ من ، مرد و زن ، حاضر و غايب ، و موجودين در عصر نزول آيه ، و آنهايى كه بعدا به وجود مى آيند مى شود. و حاضرين در عصر خطاب و در مجلس خطاب وسيله پيوستگى با همه است ، چون همه در نوع انسانيت مشتركند.
خطاب در آيه شريفه كه فرمود: «يَا أيُّهَا النَّاسُ»، شامل جميع مردم، از كافر و مؤمن، مرد و زن، حاضر و غايب، و موجودين در عصر نزول آيه و آن هايى كه بعدا به وجود مى آيند، مى شود. و حاضران در عصر خطاب و در مجلس خطاب وسيله پيوستگى با همه است، چون همه در نوع انسانيت مشترك اند.


در اين خطاب مردم را امر كرده كه از پروردگارشان بپرهيزند، كافر بپرهيزد، ايمان آورد، مؤ من بپرهيزد از كيفر مخالفت اوامر و نواهى او در فروع انديشه كند. و آنگاه امر مزبور را تعليل كرده به اينكه چون زلزله قيامت امر عظيمى است . و ناگفته پيدا است كه دعوت در اين آيه دعوت از راه انذار و تهديد است .
در اين خطاب، مردم را امر كرده كه از پروردگارشان بپرهيزند. كافر بپرهيزد، ايمان آورد، مؤمن بپرهيزد، از كيفر مخالفت اوامر و نواهى او در فروع انديشه كند. و آنگاه امر مزبور را تعليل كرده به اين كه چون زلزله قيامت امر عظيمى است. و ناگفته پيدا است كه دعوت در اين آيه، دعوت از راه انذار و تهديد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۸ </center>
و اگر زلزله را اضافه به ساعت كرد، و فرموده : ((زلزله الساعه (( بدين جهت است كه زلزله از علامتهاى قيامت است . بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از زلزله ساعت ، شدت قيامت و هول آن است . و اين گفتار از جهت عبارت و لفظ آيه خيلى بعيد است .
و اگر زلزله را اضافه به ساعت كرد و فرموده: «زَلزَلَة السَّاعة» بدين جهت است كه زلزله از علامت هاى قيامت است.  


«'''يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضعَت'''»:
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «زلزله ساعت»، شدت قيامت و هول آن است. و اين گفتار از جهت عبارت و لفظ آيه، خيلى بعيد است.


كلمه ((ذهول (( به معناى اين است كه با دهشت از چيزى بگذرى و بروى. و كلمه ((حمل (( - به فتح حاء - به معناى سنگينى و ثقلى است كه آدمى در باطن حمل كند، مانند فرزند در شكم . و ((حمل (( - به كسر حاء - به معناى سنگينى و ثقلى است كه در ظاهر بدن حمل شود، مانند بار شتر - اين سخن از راغب است .
«'''يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضعَت'''»:


و در مجمع البيان گفته : ((حمل (( - به فتح حاء - به معناى آن چيزى است كه در شكم يا بر سر درخت باشد، و ((حمل (( - به كسر حاء - به معناى آن چيزى است كه بر پشت و يا بر سر آدمى باشد.
كلمه «ذهول» به معناى اين است كه با دهشت از چيزى بگذرى و بروى. و كلمۀ «حَمل» - به فتح حاء - به معناى سنگينى و ثقلى است كه آدمى در باطن حمل كند، مانند فرزند در شكم. و «حِمل» - به كسر حاء - به معناى سنگينى و ثقلى است كه در ظاهر بدن حمل شود، مانند بار شتر - اين سخن از راغب است.


در كشاف گفته : اگر كسى بپرسد چرا در آيه شريفه فرموده ((مرضعه (( و نفرموده ((مرضع ((؟ در پاسخ مى گوييم : براى اينكه ((مرضعه (( با ((مرضع (( در معنا فرق دارد. ((مرضعه (( آن زنى است كه در حال شير دادن باشد و پستان را به دهان كودك گذاشته باشد. و كودكش در حال مكيدن باشد. و اما ((مرضع (( آن زنى است كه شاءنيت اين كار را داشته باشد، هر چند كه الان مشغول شير دادن نباشد. در آيه شريفه كلمه ((مرضعه (( را به كار برده تا دلالت كند بر اينكه دهشت و هول قيامت ، آن چنان سخت است كه وقتى ناگهانى مى رسد، مادرى كه پستان در دهان بچه اش گذاشته آن را از دهان او بيرون مى كشد.
و در مجمع البيان گفته: «حَمل» - به فتح حاء - به معناى آن چيزى است كه در شكم يا بر سر درخت باشد، و «حِمل» - به كسر حاء - به معناى آن چيزى است كه بر پشت و يا بر سر آدمى باشد.
 
در كشاف گفته: اگر كسى بپرسد چرا در آيه شريفه فرموده: «مُرضِعَة» و نفرموده «مُرضِع»؟
 
در پاسخ مى گوييم: براى اين كه «مُرضِعَة» با «مُرضِع» در معنا فرق دارد. «مُرضِعَة»، آن زنى است كه در حال شير دادن باشد و پستان را به دهان كودك گذاشته باشد و كودكش در حال مكيدن باشد. و اما «مُرضِع»، آن زنى است كه شأنيت اين كار را داشته باشد، هرچند كه الآن مشغول شير دادن نباشد. در آيه شريفه، كلمۀ «مُرضِعَة» را به كار برده، تا دلالت كند بر اين كه دهشت و هول قيامت، آن چنان سخت است كه وقتى ناگهانى مى رسد، مادرى كه پستان در دهان بچه اش گذاشته، آن را از دهان او بيرون مى كشد.
 
آنگاه گفته: اگر بگويى چرا اول فرمود: «تَرَونَ» و سپس فرمود: «تَرَى»، اول جمع آورد، و بار دوم مفرد؟
 
در پاسخ مى گوييم: براى اين كه رؤيت در اول مربوط شده به زلزله، كه قبلا آن را به رُخ همه مردم مى كشيد. لذا به همه فرمود: «تَرَون: مى بينيد»، و اما در آخر، آيه معلق شده به يك چيز، و آن هم حالت مستى مردم است. پس بايد يك يك مردم را بيننده حال سايران فرض كرد، لذا آن را مفرد آورده.


آنگاه گفته : اگر بگويى چرا اول فرمود: ((ترون (( و سپس فرمود: ((ترى ((، اول جمع آورد، و بار دوم مفرد؟ در پاسخ مى گوييم : براى اينكه رويت در اول مربوط شده به زلزله ، كه قبلا آن را به رخ همه مردم مى كشيد، لذا به همه فرمود: ((ترون ((: مى بينيد و اما در آخر آيه معلق شده به يك چيز، و آن هم حالت مستى مردم است ، پس بايد يك يك مردم را بيننده حال سايرين فرض كرد، لذا آن را مفرد آورده .
در جمله ((و ترى الناس سكارى و ما هم بسكارى (( مى فرمايد مست نيستند، در حالى
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۷۹ </center>
كه خودش قبلا فرموده بود كه ((ايشان را مست مى بينى (( و اين بدان منظور است كه دلالت كند بر اينكه مستى ايشان و اينكه عقل هايشان را از دست داده و دچار دهشت و حيرت شده اند، از شراب نيست ، بلكه از شدت عذاب خدا است كه ايشان را به آن حالت افكنده همچنانكه خداى عز و جل فرموده : ((ان اخذه اليم شديد((
در جملۀ «وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَ مَا همُ بِسُكَارَى» مى فرمايد: مست نيستند، در حالى كه خودش قبلا فرموده بود كه «ايشان را مست مى بينى» و اين، بدان منظور است كه دلالت كند بر اين كه مستى ايشان و اين كه عقل هايشان را از دست داده و دچار دهشت و حيرت شده اند، از شراب نيست، بلكه از شدت عذاب خدا است كه ايشان را به آن حالت افكنده، همچنان كه خداى عزوجل فرموده: «إنَّ أخذَهُ ألِيمٌ شَدِيدٌ».
 
و ظاهر آيه اين است كه اين زلزله قبل از نفخۀ اولى صور كه خدا از آن در آيه «وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ مَن فِى الأرضِ إلّا مَن شَاءَ اللّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخرَى فَإذَا هُم قِيَامٌ يَنظُرُون» خبر داده، واقع مى شود. چون آيه مورد بحث، مردم را در حال عادى فرض كرده كه ناگهانى و بى مقدمه زلزله ساعت رُخ مى دهد، و حال ايشان از مشاهده آن دگرگون گشته، به آن صورت كه آيه شريفه شرح داده، در مى آيند. و اين قبل از نفخه اولى است، كه مردم با آن مى ميرند، نه نفخه دوم. چون قبل از نفخه دوم، مردم زنده اى در روى زمين وجود ندارد.


و ظاهر آيه اين است كه اين زلزله قبل از نفخه اولى صور كه خدا از آن در آيه ((و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء اللّه ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون (( خبر داده ، واقع مى شود، چون آيه مورد بحث مردم را در حال عادى فرض كرده كه ناگهانى و بى مقدمه زلزله ساعت رخ مى دهد، و حال ايشان از مشاهده آن دگرگون گشته ، به آن صورت كه آيه شريفه شرح داده ، در مى آيند. و اين قبل از نفخه اولى است ، كه مردم با آن مى ميرند، نه نفخه دوم ، چون قبل از نفخه دوم ، مردم زنده اى در روى زمين وجود ندارد.
بعضى از مفسران گفته اند: اين آيه، شدت عذاب را تمثيل كرده، نه اين كه واقعا همان طور كه فرموده تحقق يابد، و معنايش اين است كه: اگر در اين ميان بيننده اى باشد كه صحنه را ببيند، به چنين حالى در خواهد آمد.


بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شدت عذاب را تمثيل كرده ، نه اينكه واقعا همانطور كه فرموده تحقق يابد، و معنايش اين است كه : اگر در اين ميان بيننده اى باشد كه صحنه را ببيند، به چنين حالى در خواهد آمد.
وليكن اين حرف صحيح نيست. براى اين كه با سياق آيه كه سياق انذار به عذاب ناگهانى و بى سابقه است نمى سازد، و شنونده از انذار به عذابى كه از آن آگاهى ندارد، و تنها به او بگويند: اگر كسى آن جا باشد، چنين و چنان مى شود، آن طور كه بايد نمى ترسد.
و ليكن اين حرف صحيح نيست ، براى اينكه با سياق آيه كه سياق انذار به عذاب ناگهانى و بى سابقه است نمى سازد، و شنونده از انذار به عذابى كه از آن آگاهى ندارد، و تنها به او بگويند: اگر كسى آنجا باشد چنين و چنان مى شود، آن طور كه بايد نمى ترسد.


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
۱۳٬۷۸۱

ویرایش