گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<span id='link321'><span>
<span id='link321'><span>
==شرط قبولی اعمال، ایمان همراه با عمل صالح است ==
==شرط قبولی اعمال، ایمان همراه با عمل صالح است ==
«'''فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كفْرَانَ لِسعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ'''»:
«'''فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ'''»:


اين آيه تفصيل حال اختلاف كنندگان است از نظر جزاى اخروى ، و به زودى آيه اى خواهد آمد كه به منزله بيان و تفصيل جزاى دنيايى ايشان است كه در آن مى فرمايد: ((و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر ان الارض يرئها عبادى الصالحون ((
اين آيه، تفصيل حال اختلاف كنندگان است از نظر جزاى اخروى، و به زودى آيه اى خواهد آمد كه به منزله بيان و تفصيل جزاى دنيايى ايشان است، كه در آن مى فرمايد: «وَ لَقَد كَتَبنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ أنّ الأرضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّالِحُون».


پس معناى اينكه فرمود: ((فمن يعمل من الصالحات (( اين است كه از افراد بشر هر كس چيزى از اعمال صالح را به جاى آورد - البته عمل صالح را مقيد به ايمان كرد چون عمل بدون ايمان اثرى ندارد -.
پس معناى اين كه فرمود: «فَمَن يَعمَل مِنَ الصَّالِحَات» اين است كه از افراد بشر، هر كس چيزى از اعمال صالح را به جاى آورد - البته عمل صالح را مقيد به ايمان كرد، چون عمل بدون ايمان اثرى ندارد -
و مراد از ((ايمان (( به طورى كه از سياق و مخصوصا از آيه گذشته كه مى فرمود: ((و انا ربكم فاعبدون (( برمى آيد قطعا ايمان به خدا است ، چيزى كه هست ايمان به خدا جداى از ايمان به انبيايش نيست، آن هم همه آنان ، بدون استثناء، زيرا فرموده : ((ان الذين يكفرون باللّه و رسله ، و يريدون ان يفرقوا بين اللّه و رسله و يقولون نومن ببعض و نكفر ببعض ... اولئك هم الكافرون حقا((
و مراد از «ايمان»، به طورى كه از سياق و مخصوصا از آيه گذشته كه مى فرمود: «وَ أنَا رَبُّكُم فَاعبُدُون» بر مى آيد، قطعا ايمان به خدا است.  


«'''فلا كفران لسعيه'''»: - يعنى سعى ايشان مستور نمى ماند. ((كفران (( در مقابل ((شكر(( است ، و لذا از اين معنا در موضعى ديگر چنين تعبير آورده : ((و كان سعيكم مشكورا((
چيزى كه هست، ايمان به خدا جداى از ايمان به انبيايش نيست. آن هم همه آنان، بدون استثناء. زيرا فرموده: «إنَّ الَّذِينَ يَكفُرُونَ بِاللّه وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أن يُفَرِّقُوا بَينَ اللّه وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نَؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَكفُرُ بِبَعضٍ... أُولَئِكَ هُمُ الكَافِرُونَ حَقّاً».
و معناى اينكه فرمود: ((و انا له كاتبون (( اين است كه ما اعمالشان را در صحيفه
 
«'''فَلا كُفرَانَ لِسَعيِهِ'''»: - يعنى سعى ايشان مستور نمى ماند. «كفران»، در مقابل «شكر» است، و لذا از اين معنا در موضعى ديگر چنين تعبير آورده: «وَ كَانَ سَعيُكُم مَشكُوراً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۵۸ </center>
اعمال ثبت مى كنيم ، ثبتى كه هرگز فراموش نشود. پس مقصود از اين كه فرمود: ((فلا كفران لسعيه و انا له كاتبون (( اين است كه عمل صالحشان فراموش و كفران نمى شود.


اين آيه شريفه از آياتى است كه دلالت مى كند بر قبولى اعمال صالح ، مشروط به اينكه تواءم با ايمان باشد، همچنان كه آيات حبط اعمال به خاطر كفر، آن را تاءييد مى كند، و نيز د لالت مى كند بر اينكه مؤ منى كه بعضى از اعمال صالح را به جاى مى آورد اهل نجات است .
و معناى اين كه فرمود: «وَ إنَا لَهُ كَاتِبُون»، اين است كه ما اعمالشان را در صحيفه اعمال ثبت مى كنيم. ثبتى كه هرگز فراموش نشود. پس مقصود از اين كه فرمود: «فَلَا كُفرَانَ لِسَعيِهِ وَ إنَّا لَهُ كَاتِبُون»، اين است كه عمل صالحشان، فراموش و كفران نمى شود.
 
اين آيه شريفه، از آياتى است كه دلالت مى كند بر قبولى اعمال صالح، مشروط به اين كه توأم با ايمان باشد، همچنان كه آيات حبط اعمال به خاطر كفر، آن را تأييد مى كند. و نيز دلالت مى كند بر اين كه مؤمنى كه بعضى از اعمال صالح را به جاى مى آورد، اهل نجات است.


==وجوه مختلف در معناى آيه: «و حرام على قرية اهكناها أنّهم لا يرجعون»==
«'''وَ حَرَامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ'''»:
«'''وَ حَرَامٌ عَلى قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لا يَرْجِعُونَ'''»:


وجوه مختلف در معناى آيه: «و حرام على قرية اهكناها انهم لايرجعون»
آنچه از اين آيه با كمك سياق به ذهن تبادر مى كند، اين است كه مراد اين باشد: ما اهل هر قريه را كه هلاك كنيم، ديگر زنده نمى شوند، و دوباره به دنيا بر نمى گردند تا آنچه كمبود دارند، جبران كنند، و آنچه از عمر و زندگى از كف داده اند، استيفا نمايند.
 
و اين در حقيقت يك لنگه از دو لنگه تفصيلى است كه آيه «فَمَن يَعمَل مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤمِنٌ...»، متضمن آن است. پس طرف ديگر از دو طرف تفصيل اين مى شود: هر كه مؤمن نباشد، هرچه عمل صالح به جاى آورد، نوشته نمى شود، و سعيش مشكور نيست، بلكه خائب و خاسر است، و سعيش در دنيا بى نتيجه است، و بعد از مردن هم، ديگر راهى به تدارك آنچه كه از او فوت شده، ندارد.


آنچه از اين آيه با كمك سياق به ذهن تبادر مى كند، اين است كه مراد اين باشد: مااهل هر قريه را كه هلاك كنيم ديگر زنده نمى شوند، و دوباره به دنيا بر نمى گردندتا آنچه كمبود دارند جبران كنند، و آنچه از عمر و زندگى از كف داده اند استيفا نمايند. واين در حقيقت يك لنگه از دو لنگه تفصيلى است كه آيه ((فمنيعمل من الصالحات و هو مؤ من ...((، متضمن آن است . پس طرف ديگر از دو طرفتفصيل اين مى شود: هر كه مؤمن نباشد، هر چه عمل صالح به جاى آورد نوشته نمى شود، و سعيش مشكور نيست بلكه خائب و خاسر است ، و سعيش ‍ در دنيا بى نتيجه است ، و بعد از مردن هم ديگر راهى به تدارك آنچه كه از اوفوت شده ندارد.  
چيزى كه هست، خداى تعالى در آيه مورد بحث به جاى فرد، مجتمع را مورد سخن قرار داده و فرموده: «وَ حَرَامٌ عَلَى قَريَةٍ أهلَكنَاهَا»، و نفرموده: «وَ حَرَامٌ عَلَی مَن أهلَكنَاهُ: حرام است بر كسى كه ما او را هلاك كرديم»، و اين بدان جهت است كه فساد فرد به طبع به فساد جامعه سرايت مى كند و به طغيان جامعه منتهى مى شود، و آنگاه ديگر عذاب بر آنان حتمى مى شود و همه هلاك مى گردند. همچنان كه در سوره «اسرى» فرموده: «وَ إن مِن قَريَةٍ إلّا نَحنُ مُهلِكُوهَا قَبلَ يَومَ القِيَامَة أو مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِيداً».


چيزى كه هست ، خداى تعالى در آيه مورد بحث به جاى فرد، مجتمع رامورد سخن قرار داده ، و فرموده : ((و حرام على قريه اهلكناها(( و نفرموده : ((و حرام علىمن اهلكناه حرام است بر كسى كه ما او را هلاك كرديم ((، و اين بدان جهت است كه فساد فردبه طبع به فساد جامعه سرايت مى كند و به طغيان جامعه منتهى مى شود، و آنگاه ديگرعذاب بر آنان حتمى مى شود و همه هلاك مى گردند، همچنانكه در سوره اسرى فرموده:((و ان من قريه الا نحن مهلكوها قبل يوم القيمه او معذبوها عذابا شديدا((
البته به احتمال بعيدى مى توان گفت كه منظور از «اهلاك»، اهلاك به جرم گناهان باشد، به اين معنا كه در اثر گناه زياد، استعداد سعادت و هدايت به كلى در آنان باطل گردد. همچنان كه در آيه «وَ إن يُهلِكُونَ إلّا أنفُسَهُم وَ ما يَشعُرُون» بدان اشاره كرده است.
البته به احتمال بعيدى مى توان گفت كه منظور از ((اهلاك ((، اهلاك به جرم گناهان باشد، به اين معنا كه در اثر گناه زياد استعداد سعادت و هدايت به كلى در آنان باطل گردد، همچنانكه در آيه ((و ان يهلكون الا انفسهم و ما يشعرون (( بدان اشاره كرده است .


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۵۹ </center>
آنگاه بنابراين احتمال ، آيه مورد بحث در معناى آيه ((فان اللّه لا يهدى من يضل (( مى شود و معنايش اين است كه : بر مرد مى كه ما ايشان را به جرم گناهان بسيار محكوم به ضلالت كرديم ، حرام است كه بار ديگر به توبه و به حال استقامت برگردند.
آنگاه بنابراين احتمال، آيه مورد بحث در معناى آيه «فَإنّ اللّه لَا يَهدِى مَن يُضِلّ» مى شود، و معنايش اين است كه: بر مردمى كه ما ايشان را به جرم گناهان بسيار محكوم به ضلالت كرديم، حرام است كه بار ديگر، به توبه و به حال استقامت برگردند.


و معناى آيه اين است كه : آن قريه اى كه عمل صالح توام با ايمان انجام نداد و امرشان منجر به هلاكت شد، ديگر محال است كه دوباره زنده شود و مافات را تدارك نموده سعى خود را مشكور، و اعمال خود رامكتوب ، و مقبول كند.
و معناى آيه اين است كه: آن قريه اى كه عمل صالح توأم با ايمان انجام نداد و امرشان منجر به هلاكت شد، ديگر محال است كه دوباره زنده شود و مافات را تدارك نموده، سعى خود را مشكور، و اعمال خود را مكتوب، و مقبول كند.


و اما اينكه فرمود: ((انهم لا يرجعون (( با اينكه ظاهر كلام اقتضا داشت بفرمايد ((انهم يرجعون (( حق مطلب اين است كه در اين تعبير مجاز عقلى به كار رفته ، يعنى نتيجه تعلق فعل به چيزى در جاى خود متعلق قرار گرفته . به عبارت ديگر: آن وضعى كه متعلق فعل بعد از تعلق فعل بدان به خود مى گيرد، در جاى خود متعلق قرار گرفته ، توضيح اينكه نتيجه تعلق حرمت به بازگشت (به سوى دنيا) اين است كه ديگر به دنيا بر نگردند، و اين نتيجه در جاى خود ((رجوع (( كه متعلق حرمت است قرار گرفته .
و اما اين كه فرمود: «أنَّهُم لَا يَرجِعُون»، با اين كه ظاهر كلام اقتضا داشت بفرمايد «أنَّهُم يَرجِعُون»، حق مطلب اين است كه در اين تعبير، مجاز عقلى به كار رفته. يعنى نتيجه تعلق فعل به چيزى در جاى خود متعلق قرار گرفته.  


اگر گفته شود كه : غرض از اين مجاز عقلى چه بوده . و چرا از اول نفرموده ((و حرام على قريه اهلكناها انهم يرجعون - و حرام است بر قريه اى كه هلاكشان كرديم كه برگردند((؟. در جواب مى گوييم فايده اين مجاز اين است كه نفوذ فعل (حرمت ) را افاده كند. گويا فرموده : آن قدر حرمت نافذ و مؤثر بود كه به محضى كه متعلق به رجوع آنان شد، رجوعشان بدون هيچ فاصله مبدل به عدم رجوع شد.
به عبارت ديگر: آن وضعى كه متعلق فعل بعد از تعلق فعل بدان به خود مى گيرد، در جاى خود متعلق قرار گرفته. توضيح اين كه: نتيجه تعلق حرمت به بازگشت (به سوى دنيا) اين است كه ديگر به دنيا بر نگردند، و اين نتيجه در جاى خود «رجوع» كه متعلق حرمت است، قرار گرفته.


و نظير اين مجاز عقلى در آيه ((ما منعك الا تسجد اذا امرتك (( به كار رفته ، چون در اين آيه ((منع (( به سجده تعلق گرفته (نه عدم سجده ) ولى از آنجا كه اثرش در جلوگيرى از سجده شديد بوده ، گويى كه سجده را عدم سجده كرد، و لذا عدم سجده كه نتيجه تعلق منع است در جاى خود سجده كه متعلق منع است قرار گرفته .
اگر گفته شود كه: غرض از اين مجاز عقلى چه بوده. و چرا از اول نفرموده: «وَ حَرَامٌ عَلَى قَريَةٍ أهلَكنَاهَا أنَّهُم يَرجِعُون: و حرام است بر قريه اى كه هلاكشان كرديم، كه برگردند»؟


باز نظير آن در آيه ((قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا(() به كار رفته ، چون شرك نورزيدن متعلق حرمت قرار گرفته ، با اينكه شرك ورزيدن حرام است ، نه شرك نورزيدن ، البته ما اين دو آيه را در جاى خود به وجه ديگرى نيز توجيه كرده ايم .
در جواب مى گوييم: فايده اين مجاز اين است كه نفوذ فعل (حرمت) را افاده كند. گويا فرموده: آن قدر حرمت نافذ و مؤثر بود كه به محضى كه متعلق به رجوع آنان شد، رجوعشان بدون هيچ فاصله مبدّل به عدم رجوع شد.
 
و نظير اين مجاز عقلى، در آيه «مَا مَنَعَكَ ألّا تَسجُدَ إذَا أمَرتُكَ» به كار رفته. چون در اين آيه «منع» به سجده تعلق گرفته (نه عدم سجده)، ولى از آن جا كه اثرش در جلوگيرى از سجده شديد بوده، گويى كه سجده را عدم سجده كرد، و لذا عدم سجده كه نتيجه تعلق منع است، در جاى خود سجده كه متعلق منع است، قرار گرفته.
 
باز نظير آن در آيه «قَل تَعَالَوا أتلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُم عَلَيكُم ألّا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً» به كار رفته. چون شرك نورزيدن متعلق حرمت قرار گرفته، با اين كه شرك ورزيدن حرام است، نه شرك نورزيدن. البته ما اين دو آيه را در جاى خود، به وجه ديگرى نيز توجيه كرده ايم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۶۰ </center>
مفسرين ديگر آيه مورد بحث را به وجوهى ديگر توجيه كرده اند. يكى اينكه : كلمه ((لا(( زائده ، و اصل جمله ، ((انهم يرجعون (( است .
مفسران ديگر، آيه مورد بحث را به وجوهى ديگر توجيه كرده اند:  


دوم اينكه كلمه ((حرام (( در آيه به معناى واجب است و معناى آيه اين است كه ((واجب است بر اهل قريه اى كه هلاكشان كرديم اينكه برنگردند(( آنگاه استدلال كرده اند به اينكه كلمه حرام به معناى واجب آمده مانند شعر خنساء كه مى گويد:
يكى اين كه: كلمۀ «لا» زائده، و اصل جمله، «أنَّهُم يَرجِعُون» است.


و ان حراما لا ارى الدهر باكيا----- على شجوه الا بكيت على صخر
دوم اين كه: كلمه «حَرَامٌ» در آيه به معناى واجب است و معناى آيه، اين است كه: «واجب است بر اهل قريه اى كه هلاكشان كرديم، اين كه برنگردند». آنگاه استدلال كرده اند به اين كه كلمه «حرام» به معناى واجب آمده، مانند شعر خنساء كه مى گويد:


سوم اينكه متعلق حرمت حذف شده و جمله ((انهم لا يرجعون (( متعلق آن نيست و تقدير كلام اين است كه ((حرام است بر قريه اى كه هلاكشان كرديم - يعنى آنان را ك شته گناهان خود يافتيم - اينكه عملى از ايشان قبول شود براى اينكه ايشان به سوى توبه برنمى گردند((
وَ إنّ حَرَاماً لَا أرَى الدَّهرَ بَاكِياً ----- عَلَى شَجوَةٍ إلّا بَكَيتُ عَلى صَخرٍ


چهارم اينكه مراد از ((برنگشتن ((، برنگشتن به سوى خدا در قيامت است نه بر نگشتن به دنيا، و معناى آيه به طورى كه لفظ آيه هم استقامتش محفوظ باشد اين است كه : ((قريه اى كه ما به خاطر طغيان اهلش هلاك كرديم محال است كه به سوى ما براى مجازات برنگردند(( ولى خواننده عزيز متوجه اشكال يك يك آنها مى باشد.
سوم اين كه: متعلق حرمت حذف شده، و جملۀ «أنَّهُم لَا يَرجِعُون»، متعلق آن نيست و تقدير كلام، اين است كه: «حرام است بر قريه اى كه هلاكشان كرديم - يعنى آنان را كشته گناهان خود يافتيم - اين كه عملى از ايشان قبول شود، براى اين كه ايشان به سوى توبه بر نمى گردند».
 
چهارم اين كه: مراد از «برنگشتن»، برنگشتن به سوى خدا در قيامت است، نه بر نگشتن به دنيا، و معناى آيه، به طورى كه لفظ آيه هم استقامتش محفوظ باشد، اين است كه: «قريه اى كه ما به خاطر طغيان اهلش هلاك كرديم، محال است كه به سوى ما براى مجازات برنگردند»، ولى خواننده عزيز، متوجه اشكال يك يك آن ها مى باشد.
<span id='link324'><span>
<span id='link324'><span>
==يادآورى معاد و تهديد مشركين به عذاب جاودانى ==
==يادآورى معاد و تهديد مشركين به عذاب جاودانى ==
«'''حَتى إِذَا فُتِحَت يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِّن كلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ'''»:
«'''حَتى إِذَا فُتِحَت يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِّن كلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ'''»:
۱۳٬۸۳۵

ویرایش