گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۱: خط ۸۱:
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَ كُلاًّ آتَيْنَا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسبِّحْنَ وَ الطَّيرَ وَ كُنَّا فَاعِلِينَ(۷۹)
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَ كُلاًّ آتَيْنَا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسبِّحْنَ وَ الطَّيرَ وَ كُنَّا فَاعِلِينَ(۷۹)


وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شاكِرُونَ(۸۰)
وَ عَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ(۸۰)


وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِى بِأَمْرِهِ إِلى الاَرْضِ الَّتى بَارَكْنَا فِيهَا وَ كُنَّا بِكُلِّ شَئٍ عَالِمِينَ(۸۱)
وَ لِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِى بِأَمْرِهِ إِلى الاَرْضِ الَّتى بَارَكْنَا فِيهَا وَ كُنَّا بِكُلِّ شَئٍ عَالِمِينَ(۸۱)
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


و داوود و سليمان را به ياد آر آن لحظه كه در كار زراعتى كه گوسفندان قوم شبانه در آن چريدند داورى مى كردند و ما گواه داورى كردنشان بوديم (۷۸)
و داوود و سليمان را به ياد آر، آن لحظه كه در كار زراعتى كه گوسفندان قوم شبانه در آن چريدند، داورى مى كردند و ما گواه داورى كردنشان بوديم. (۷۸)


و حكم حق را به سليمان فهمانديم و هر دو را فرزانگى و دانش داده بوديم و كوه ها را رام داوود كرديم كه (با او ) تسبيح مى گفتند و پرندگان را نيز. آرى ما اين چنين كرديم (۷۹)
و حكم حق را به سليمان فهمانديم و هر دو را فرزانگى و دانش داده بوديم و كوه ها را رام داوود كرديم، كه (با او) تسبيح مى گفتند و پرندگان را نيز. آرى ما اين چنين كرديم. (۷۹)


و به سود شما ساختن زره را بدو تعليم داديم تا در جنگ شما را حفظ كند، آيا سپاس (اين نعمت ها) مى داريد؟ (۸۰)
و به سود شما ساختن زره را بدو تعليم داديم تا در جنگ شما را حفظ كند، آيا سپاس (اين نعمت ها) مى داريد؟ (۸۰)


باد سركش را براى سليمان رام كرديم در نتيجه به فرمان وى به سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم روان بود و ما به همه چيز داناييم (۸۱)
باد سركش را براى سليمان رام كرديم، در نتيجه به فرمان وى، به سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم، روان بود و ما به همه چيز داناييم. (۸۱)


و از ديوها افرادى را براى وى رام كرديم كه برايش غواصى و كارهايى غير آن كنند و ما نگهبانشان بوديم (۸۲)
و از ديوها، افرادى را براى وى رام كرديم كه برايش غواصى و كارهايى غير آن كنند و ما نگهبانشان بوديم. (۸۲)


و ايوب را ياد آر آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه به محنت دچارم و تو از هر رحيمى رحيم ترى (۸۳)
و ايوب را ياد آر، آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه به محنت دچارم و تو از هر رحيمى، رحيم ترى. (۸۳)


پس ما اجابتش كرديم و محنتى را كه داشت بر طرف ساخته كسانش را باز داديم در حالى كه به اضافه كسانش كسان ديگرى نظير آنان ، با آنها بودند (يعنى اگر مثلا دو تا از فرزندانش هلاك شدند آن دو را با دو فرزند ديگر به او داديم ) و اين رحمتى از ناحيه ما و اندرزى براى همه پرستشگران است (۸۴)
پس ما اجابتش كرديم و محنتى را كه داشت، برطرف ساخته، كسانش را باز داديم، در حالى كه به اضافه كسانش، كسان ديگرى نظير آنان، با آن ها بودند. (يعنى اگر مثلا دو تا از فرزندانش هلاك شدند، آن دو را با دو فرزند ديگر به او داديم) و اين، رحمتى از ناحيه ما و اندرزى براى همه پرستشگران است. (۸۴)


و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را ياد آر كه همه از صابران بودند (۸۵)
و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را ياد آر، كه همه از صابران بودند. (۸۵)


كه آنان را مشمول رحمت خود كرديم چون از شايستگان بودند (۸۶)
كه آنان را مشمول رحمت خود كرديم، چون از شايستگان بودند. (۸۶)


و ذو النون را ياد كن آن دم كه خشمناك برفت و گمان كرد بر او سخت نمى گيريم ، پس از ظلمات ندا داد كه پروردگارا! خدايى جز تو نيست ، تسبيح تو گويم كه من از ستمگران بودم (۸۷)
و ذوالنون را ياد كن، آن دم كه خشمناك برفت و گمان كرد بر او سخت نمى گيريم، پس از ظلمات ندا داد كه پروردگارا! خدايى جز تو نيست، تسبيح تو گويم كه من از ستمگران بودم. (۸۷)


پس اجابتش كرديم و از تنگنا نجاتش داديم و مؤ منان را نيز چنين نجات مى دهيم (۸۸)
پس اجابتش كرديم و از تنگنا نجاتش داديم و مؤمنان را نيز، چنين نجات مى دهيم. (۸۸)


و زكريا را ياد كن آن دم كه پروردگار خويش را ندا داد، پروردگارا! مرا تنها مگذار كه تو از همه بازماندگان بهترى (۸۹)
و زكريا را ياد كن، آن دم كه پروردگار خويش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار، كه تو از همه بازماندگان بهترى. (۸۹)


پس اجابتش كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را براى او شايسته كرديم چون آنان به كارهاى نيك همى شتافتند و ما را با اميد و بيم همى خواندند و در قبال ما فروتن و خاشع بودند (۹۰)
پس اجابتش كرديم و يحيى را به او بخشيديم و همسرش را براى او شايسته كرديم، چون آنان به كارهاى نيك همى شتافتند و ما را با اميد و بيم همى خواندند و در قبال ما فروتن و خاشع بودند. (۹۰)


و آن زن را به ياد آر كه عفت خويش نگه داشت و از روح خويش در او دميديم و او را با پسرش براى جهانيان عبرتى قرار داديم (۹۱)
و آن زن را به ياد آر، كه عفت خويش نگه داشت و از روح خويش در او دميديم و او را با پسرش براى جهانيان عبرتى قرار داديم. (۹۱)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۳۸ </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات شرح حال جمعى ديگر از انبيا را ذكر كرده ، و آنها عبارتند از داوود، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذو الكفل ، ذو النون ، زكريا، يحيى و عيسى . و در آن رعايت ترتيب زمانى ، و انتقال از لا حق به سابق را نكرده است - همچنانكه در آيات قبلى هم رعايت نكرده بود - و در اين ميان به پاره اى از نعمتهاى بزرگى كه به بعضى از آنان انعام فرموده بود اشاره نموده ، و نسبت به بعضى ديگرشان تنها به ذكر نامشان اكتفا نموده است .
اين آيات، شرح حال جمعى ديگر از انبيا را ذكر كرده، و آن ها عبارتند از: داوود، سليمان، ايوب، اسماعيل، ادريس، ذوالكفل، ذوالنون، زكريا، يحيى و عيسى. و در آن رعايت ترتيب زمانى، و انتقال از لاحق به سابق را نكرده است - همچنان كه در آيات قبلى هم رعايت نكرده بود - و در اين ميان، به پاره اى از نعمت هاى بزرگى كه به بعضى از آنان انعام فرموده بود، اشاره نموده، و نسبت به بعضى ديگرشان، تنها به ذكر نامشان اكتفا نموده است.


بيان آيه : ((و داود و سليمان اذ يحكمان ...(( و شرح اينكه حكم آن دو جناب حكم واحد ومصون از خطا بوده است
==بيان اين كه حكم داود و سلیمان، حكم واحد و مصون از خطا بوده است==
«'''وَ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ إِذْ يحْكمَانِ فى الحَْرْثِ إِذْ نَفَشت فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ...حُكْماً وَ عِلْماً'''»:


«'''وَ دَاوُدَ وَ سلَيْمَانَ إِذْ يحْكمَانِ فى الحَْرْثِ إِذْ نَفَشت فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ...حُكْماً وَ عِلْماً'''»:
كلمۀ «حرث»، به معناى زراعت است، البته به معناى باغ انگور نيز هست. و كلمۀ «نَفش»، به معناى چراندن حيوانات در شب است. و در مجمع البيان گفته: «نَفش» - به فتح فاء، و هم به سكون آن - اين است كه شتران و گوسفندان را در شب رها كنند، تا بدون چوپان بچرند.


كلمه ((حرث (( به معناى زراعت است ، البته به معناى باغ انگور نيز هست . و كلمه ((نفش ((، به معناى چراندن حيوانات در شب است . و در مجمع البيان گفته : ((نفش (( - به فتح فاء، و هم به سكون آن - اين است كه شتران و گوسفندان را در شب رها كنند تا بدون چوپان بچرند.
و در معناى جملۀ «وَ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ إذ يَحكُمَانِ فِى الحَرثِ إذ نَفَشَت فِيه»، از سياق استفاده مى شود كه درباره يك داستان است و واقعه اى بوده كه ميان دو نفر رُخ داده، و به شكايت و مرافعه نزد داوود آمده اند.  


و در معناى جمله ((و داود و سليمان اذ يحكمان فى الحرث اذ نفشت فيه ((، از سياق استفاده مى شود كه درباره يك داستان است ، و واقعه اى بوده كه ميان دو نفر رخ داده ، و به شكايت و مرافعه نزد داوود آمده اند، چون داوود (عليه السلام ) در بنى اسرائيل سمت پادشاهى داشته ، و خدا او را در زمين خليفه كرده بود: ((يا داود انا جعلناك خليفه فى الارض فاحكم بين الناس بالحق (( و اگر هم سليمان در اين قضيه مداخله اى داشته حتما به اذن پدرش ، و به خاطر يك علتى بوده كه ممكن است آن علت اين بوده كه به اجتماع بفهماند فرزندش لياقت جانشينى او را دارد، و گرنه معلوم است كه در يك واقعه معنا ندارد دو حاكم حكم كنند، و حكم هر يك هم مستقل از ديگرى باشد.
چون داوود «عليه السلام» در بنى اسرائيل، سمت پادشاهى داشته، و خدا او را در زمين خليفه كرده بود: «يَا دَاوُدُ إنَّا جَعَلنَاكَ خَلِيفَةً فِى الأرضِ فَاحكُم بَينَ النَّاسِ بِالحَقّ». و اگر هم سليمان در اين قضيه مداخله اى داشته، حتما به اذن پدرش، و به خاطر يك علتى بوده كه ممكن است آن علت اين بوده كه به اجتماع بفهماند فرزندش لياقت جانشينى او را دارد. و گرنه معلوم است كه در يك واقعه، معنا ندارد دو حاكم حكم كنند، و حكم هر يك هم، مستقل از ديگرى باشد.


از اينجا معلوم مى شود كه مقصود از اينكه فرمود: ((اذ يحكمان ((، معناى مطابقى كلمه نيست ، بلكه معنايش اين است كه درباره آن پيشامد مشورت مى كردند، و يا مناظره و بحث مى نمودند، نه اينكه هر دو حكم صادر مى كردند.
از اين جا معلوم مى شود كه مقصود از اين كه فرمود: «إذ يَحكُمَان»، معناى مطابقى كلمه نيست، بلكه معنايش اين است كه درباره آن پيشامد مشورت مى كردند، و يا مناظره و بحث مى نمودند. نه اين كه هر دو حكم صادر مى كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۳۹ </center>
و اينكه فرمود: ((اذ يحكمان (( كه حكايت حال گذشته است ، اين وجه را كاملا تاءييد مى كند، چون مى رساند كه حكم كردنشان تدريجى بوده ، و در زمان بعد نيز ادامه داشته و طورى بوده كه وقتى تمام مى شده يك حكم صدور مى يافته ، و گرنه جا داشت بفرمايد: ((اذ حكما((
و اين كه فرمود: «إذ يَحكُمَان» كه حكايت حال گذشته است، اين وجه را كاملا تأييد مى كند. چون مى رساند كه حكم كردنشان تدريجى بوده، و در زمان بعد نيز ادامه داشته و طورى بوده كه وقتى تمام مى شده، يك حكم صدور مى يافته، و گرنه جا داشت بفرمايد: «إذ حَكَمَا».


و نيز مؤ يد آن ، جمله ((و كنا لحكمهم شاهدين (( است ، چون ظاهر آن اين است كه ضمير جمع در ((حكمهم (( به انبيا برگردد، و در كلام خداى تعالى مكرر آمده كه خدا به انبيا حكم داده .
و نيز مؤيد آن، جملۀ «وَ كُنَّا لِحُكمِهِم شَاهِدِين» است. چون ظاهر آن اين است كه ضمير جمع در «حُكمِهِم» به انبيا برگردد، و در كلام خداى تعالى مكرر آمده كه خدا به انبيا حكم داده.


بعضى از مفسرين ضمير مزبور را به داوود و سليمان ، و صاحبان دعوا برگردانده اند، و اين صحيح نيست ، چون به هيچ وجه نمى شود نسبت حكم را به صاحبان دعوا داد. پس صحيح همين است كه حكم ، حكم واحدى است ، و آن هم حكم انبيا است ، و آن حكم ظاهرا اين است كه صاحب گوسفند نسبت به مالى كه گوسفندانش از صاحب زرع تلف كرده اند ضامن است .
بعضى از مفسران ضمير مزبور را به داوود و سليمان و صاحبان دعوا برگردانده اند، و اين صحيح نيست. چون به هيچ وجه نمى شود نسبت حكم را به صاحبان دعوا داد. پس صحيح همين است كه حكم، حكم واحدى است، و آن هم حكم انبيا است، و آن حكم ظاهرا اين است كه صاحب گوسفند نسبت به مالى كه گوسفندانش از صاحب زرع تلف كرده اند، ضامن است.
<span id='link310'><span>
<span id='link310'><span>


۱۳٬۸۰۸

ویرایش