گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




بعضى از مفسرين احتمالى داده اند كه جمعى هم آن را پسنديده اند، و آن اين است كه مراد از رتق آسمان ها و زمين تميز نداشتن از يكديگر در حال عدم ، و قبل از وجود است ، و مراد از فتق آن ، تميز يافتن بعضى از بعض ديگر در وجود بعد از عدم است ، و برهان آيه شريفه احتجاج به حدوث آسمانها و زمين ، بر وجوب آفريننده ، و پديد آورنده آن است .
بعضى از مفسران احتمالى داده اند كه جمعى هم آن را پسنديده اند و آن، اين است كه مراد از «رتق» آسمان ها و زمين، تميز نداشتن از يكديگر در حال عدم، و قبل از وجود است. و مراد از «فتق» آن، تميز يافتن بعضى از بعض ديگر در وجود بعد از عدم است، و برهان آيه شريفه، احتجاج به حدوث آسمان ها و زمين، بر وجوب آفريننده، و پديد آورنده آن است.


ولى هر چند كه احتجاج از راه حدوث بر محدث و پديد آورنده ، احتجاجى است صحيح ، ليكن اين احتجاج در قبال وثنى ها كه معترف به وجود خداى تعالى هستند، و عالم ايجاد را مستند به او مى دانند، صحيح و مفيد فايده نيست ، احتجاجى است كه بايد در قبال منكرين خدا اقامه نمود، و در قبال وثنى ها بايد حجتى اقامه نمود كه تدبير عالم را مستند به خداى تعالى كند، و تدبير را از آلهه وثنيان نفى كند، و در نتيجه عبادت را كه آنان معلق بر
ولى هر چند كه احتجاج از راه حدوث بر محدث و پديد آورنده، احتجاجى است صحيح، ليكن اين احتجاج در قبال وثنى ها - كه معترف به وجود خداى تعالى هستند و عالَم ايجاد را، مستند به او مى دانند - صحيح و مفيد فايده نيست، احتجاجى است كه بايد در قبال منكران خدا اقامه نمود. و در قبال وثنى ها، بايد حجتى اقامه نمود كه تدبير عالَم را مستند به خداى تعالى كند، و تدبير را از آلهه وثنيان نفى كند، و در نتيجه، عبادت را كه آنان معلق بر تدبيرش كرده اند، منحصر در ذات خداى تعالى سازد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۳ </center>
تدبيرش كرده اند منحصر در ذات خداى تعالى سازد.


«'''و جعلنا من الماء كل شى ء حى'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمه ((جعل (( به معناى خلق، و جمله ((كلشى ء حى (( مفعول آن باشد، و مراد اين باشد كه آب ، دخالت تامى در هستى موجودات زنده دارد، همچنانكه همين مضمون را در جاى ديگر آورده و فرموده است : ((و اللّه خلق كل دابه من ماء((، و شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف بغير ملائكه ، و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اينكه خلقت ملائكه و امثال آنان هم از آب باشد، و اما مساءله مورد نظر آيه شريفه ، يعنى ارتباط زندگى با آب ، مساءله اى است كه در مباحث علمى به خوبى روشن شده و به ثبوت رسيده است .
«'''وَ جَعَلنَا مِنَ المَاءِ كُلَّ شَئٍ حَىٍّ'''» - از ظاهر سياق بر مى آيد كه كلمۀ «جَعل» به معناى خلق، و جملۀ «كُلَّ شَئٍ حَىٍّ»، مفعول آن باشد، و مراد اين باشد كه آب، دخالت تامّى در هستى موجودات زنده دارد. همچنان كه همين مضمون را در جاى ديگر آورده و فرموده است: «وَ اللّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَاءٍ». و شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف به غير ملائكه و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اين كه خلقت ملائكه و امثال آنان هم، از آب باشد.  


«'''وَ جَعَلْنَا فى الاَرْضِ رَوَاسىَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سبُلاً لَّعَلَّهُمْ يهْتَدُونَ'''»:
و اما مسأله مورد نظر آيه شريفه، يعنى ارتباط زندگى با آب، مسأله اى است كه در مباحث علمى به خوبى روشن شده و به ثبوت رسيده است.


در مجمع البيان گفته است : كلمه ((رواسى (( به معناى كوههايى است كه با سنگينى خود استوار ايستاده اند، همچنانكه گفته مى شود: ((ترسو السفينه ((، يعنى كشتى ايستاد و به خاطر سنگينيش بى حركت ايستاد، و كلمه ((تميد(( از ((ميد((، به معناى اضطراب ، و نوسان در اين سو و آن سو است ، و كلمه ((فج (( به معناى راه گشاد ميان دو كوه است .
«'''وَ جَعَلْنَا فى الاَرْضِ رَوَاسىَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَّعَلَّهُمْ يهْتَدُونَ'''»:


معناى آيه اين است كه ما در زمين كوههايى استوار قرار داديم ، تا زمين دچار اضطراب و نوسان نگشته ، انسانها بتوانند بر روى آن زندگى كنند، و ما در اين كوهها راههايى فراخ قرار داديم ، تا مردم به سوى مقاصد خود راه يابند و بتوانند به اوطان خود بروند.
در مجمع البيان گفته است: كلمۀ «رَوَاسِى»، به معناى كوه هايى است كه با سنگينى خود استوار ايستاده اند، همچنان كه گفته مى شود: «ترسو السفينه». يعنى كشتى ايستاد و به خاطر سنگينی اش بى حركت ايستاد. و كلمۀ «تَمِيدَ»،از «ميد»، به معناى اضطراب و نوسان در اين سو و آن سو است. و كلمۀ «فج»، به معناى راه گشاد ميان دو كوه است.


و اين آيه دلالت دارد بر اينكه وجود كوهها در آرامش زمين و مضطرب نبودن آن تاءثيرى مستقيم و مخصوص دارد كه اگر نبود قشر زمين مضطرب مى شد و پوسته رويى آن دچار ناآرامى مى گرديد.
معناى آيه اين است كه: ما در زمين كوه هايى استوار قرار داديم، تا زمين دچار اضطراب و نوسان نگشته، انسان ها بتوانند بر روى آن زندگى كنند، و ما در اين كوه ها، راه هايى فراخ قرار داديم، تا مردم به سوى مقاصد خود راه يابند و بتوانند به اوطان خود بروند.


«'''وَ جَعَلْنَا السمَاءَ سقْفاً محْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ ءَايَاتهَا مُعْرِضونَ'''»:
و اين آيه دلالت دارد بر اين كه وجود كوه ها در آرامش زمين و مضطرب نبودن آن تأثيرى مستقيم و مخصوص دارد، كه اگر نبود، قشر زمين مضطرب مى شد و پوسته رويى آن، دچار ناآرامى مى گرديد.


گويا مراد از اين كه فرمود آسمان را سقفى محفوظ كرديم اين باشد كه آن را از شيطانها حفظ كرديم همچنانكه در جاى ديگر فرموده : ((و حفظناها من كل شيطان رجيم (( و
«'''وَ جَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آيَاتهَا مُعْرِضونَ'''»:
 
گويا مراد از اين كه فرمود آسمان را سقفى محفوظ كرديم، اين باشد كه آن را از شيطان ها حفظ كرديم، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ حَفِظنَاهَا مِن كُلِّ شَيطَانٍ رَجِيمٍ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۴ </center>
مراد از اينكه فرمود ((مردم از آيات آن رو مى گردانند(( اين است كه حوادث جوى را مى بينند و با اينكه دليل روشنى بر مدبر واحد و ايجاد كننده واحد است باز متوجه نمى شوند و به شرك خود ادامه مى دهند.
و مراد از اين كه فرمود: «مردم از آيات آن رو مى گردانند»، اين است كه حوادث جوّى را مى بينند و با اين كه دليل روشنى بر مدبّر واحد و ايجاد كننده واحد است، باز متوجه نمى شوند و به شرك خود ادامه مى دهند.
 
«'''وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ الَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْس وَ الْقَمَرَ كُلُّ فى فَلَكٍ يَسبَحُونَ'''»:


«'''وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ الَّيْلَ وَ النهَارَ وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ فى فَلَكٍ يَسبَحُونَ'''»:
از ظاهر آيه به خوبى بر مى آيد كه مى خواهد براى هر يك از شب - كه ملازم سايه مخروطى شكل وجه زمين است - و روز - كه سمت مقابل آفتاب است - و نيز براى هر يك از آفتاب و ماه، «فَلَك» اثبات كند و بنابراين، قهرا بايد مراد از «فَلَك»، مدار هر يك از آن ها باشد. ولى با اين كه ظاهر آيه روشن است، مع ذلك بايد بگوييم مراد از «فَلَك»، اوضاع و احوالى كه در جوّ زمين و آثارى كه آن ها در زمين مى گذارند، مى باشد هرچند كه حال اجرام ديگر بر حلاف آن ها باشد.


از ظاهر آيه به خوبى بر مى آيد كه مى خواهد براى هر يك از شب - كه ملازم سايه مخروطى شكل وجه زمين است - و روز - كه سمت مقابل آفتاب است - و نيز براى هر يك از آفتاب و ماه فلك اثبات كند و بنابراين قهرا بايد مراد از فلك مدار هر يك از آنها باشد. ولى با اينكه ظاهر آيه روشن است مع ذلك بايد بگوييم مراد از فلك اوضاع و احوالى كه در جو زمين و آثارى كه آنها در زمين مى گذارند مى باشد هر چند كه حال اجرام ديگر بر حلاف آنها باشد
پس بنابراين، آيه شريفه تنها براى زمين اثبات شب و روز مى كند، ديگر دلالت ندارد بر اين كه آفتاب و ماه و ثوابت و سيارات (چه آن ها كه از خود نور دارند و چه آن ها كه كسب نور مى كنند)، شب و روز دارند.


پس بنابراين آيه شريفه تنها براى زمين اثبات شب و روز مى كند، ديگر دلالت ندارد بر اينكه آفتاب و ماه و ثوابت و سيارات (چه آنها كه از خود نور دارند و چه آنها كه كسب نور مى كنند) شب و روز دارند. ((يسبحون (( اين كلمه از ((سبح (( اشتقاق يافته است كه به معناى جريان و شناى در آب است . بعضى از مفسرين گفته اند اينكه سير كرات در فضا را شناى در فضا ناميد از اين جهت بوده كه كار آفتاب و ماه را كار عقلا خوانده چنانكه در جاى ديگر فرموده ((و الشمس و القمر رايتهم لى ساجدين ((
«يُسَبِّحُونَ»، اين كلمۀ از «سَبح» اشتقاق يافته است، كه به معناى جريان و شناى در آب است. بعضى از مفسران گفته اند: اين كه سير كرات در فضا را شناى در فضا ناميد، از اين جهت بوده كه كار آفتاب و ماه را كار عقلا خوانده، چنان كه در جاى ديگر فرموده: «وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأيتُهُم لِى سَاجِدِين».
<span id='link284'><span>
<span id='link284'><span>
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته) ==
==بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات گذشته) ==
۱۳٬۸۰۸

ویرایش