گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
<span id='link283'><span>
<span id='link283'><span>


==تقرير برهانى بر توحيد خداى تعالى در ربوبيت و تدبير ==
==تقرير برهانى بر توحيد خداى تعالى، در ربوبيت و تدبير ==
اين آيه و آيات سه گانه بعدش برهان بر توحيد خداى تعالى در ربوبيت ، و تدبير عالم است كه به مناسبت اينكه كلام منجر به توحيد خدا، و نفى الوهيت ملائكه شد، در اينجا به ميان آمده ، و خلاصه برهانى كه گفتيم در اين سه آيه آمده ، اين است كه پاره اى از موجودات را بر شمرده ، كه خلقت آنها آميخته با تدبير است ، و نتيجه گرفته كه پس تدبير از خلقت منفك شدنى نيست ، پس بالضروره آن كسى كه اين موجودات را آفريده ، خود او مدبر آنها است ، مانند آسمانها و زمين ، و هر موجود جاندار، و نيز مانند كوهها و دره ها و شب و روز و آفتاب و ماه ، كه وجودشان تواءم با تدبير است .
اين آيه و آيات سه گانه بعدش، برهان بر توحيد خداى تعالى در «ربوبيت» و «تدبير» عالَم است، كه به مناسبت اين كه كلام منجر به توحيد خدا، و نفى الوهيت ملائكه شد، در اين جا به ميان آمده، و خلاصه برهانى كه گفتيم در اين سه آيه آمده، اين است كه:
 
پاره اى از موجودات را بر شمرده، كه خلقت آن ها آميخته با تدبير است، و نتيجه گرفته كه پس تدبير از خلقت منفك شدنى نيست. پس بالضروره آن كسى كه اين موجودات را آفريده، خود او، مدبّر آن هاست، مانند آسمان ها و زمين و هر موجود جاندار. و نيز مانند كوه ها و درّه ها و شب و روز و آفتاب و ماه، كه وجودشان، توأم با تدبير است.


پس اينكه فرمود: ((اولم ير الذين كفروا ان السموات و الارض كانتا رتقا ففتقنا هما((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۱ </center>
مقصودش از ((الذين كفروا(( به طورى كه از سياق بر مى آيد وثنى ها است ، كه ميان خلقت و تدبير جدايى انداخته ، خلقت را به خدا، و تدبير را به آلهه نسبت دادند، و براى اينكه خطاى آنان را روشن سازد، نظرشان را معطوف به موجوداتى كرده كه ميان خلقت و تدبير آنها جدايى تصور ندارد، و هيچ كس شك نمى كند كه خلقت و تدبير آنها هر دو از خدا است ، مانند آسمان و زمين ، كه ابتدا يكپارچه بوده اند، و بعد، از يكديگر جداشان كرده است ، و چنين خلقتى از تدبير جدا نيست ، چگونه ممكن است خلقت آسمان و زمين از يكى باشد، آن وقت جدا سازيش از ديگرى ؟.
پس اين كه فرمود: «أوَ لَم يَرَ الَّذِينَ كَفَرسوا أنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ كَانَتَا رَتقاً فَفَتَقنَاهُمَا»، مقصودش از «الَّذِينَ كَفَرُوا» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - وثنى ها است، كه ميان خلقت و تدبير جدايى انداخته، خلقت را به خدا، و تدبير را به آلهه نسبت دادند، و براى اين كه خطاى آنان را روشن سازد، نظرشان را معطوف به موجوداتى كرده كه ميان خلقت و تدبير آن ها جدايى تصور ندارد، و هيچ كس شك نمى كند كه خلقت و تدبير آن ها، هر دو از خدا است. مانند آسمان و زمين، كه ابتدا يكپارچه بوده اند، و بعد، از يكديگر جداشان كرده است، و چنين خلقتى از تدبير جدا نيست. چگونه ممكن است خلقت آسمان و زمين از يكى باشد، آن وقت جدا سازی اش از ديگرى؟
 
و ما به طور دائم، جدا سازى مركبات زمينى و آسمانى را از هم مشاهده مى كنيم، و مى بينيم كه انواع نباتات از زمين و حيوانات از حيواناتى ديگر، و انسان ها از انسان هاى ديگر، جدا مى شوند، و بعد از جدا شدن، صورتى ديگر به خود مى گيرند، و هر يك، آثارى غير آثار زمان اتصال، از خود بروز مى دهند. آثارى كه در زمان اتصال، هيچ خبرى از آن ها نبود.


و ما به طور دائم جدا سازى مركبات زمينى و آسمانى را از هم مشاهده مى كنيم ، و مى بينيم كه انواع نباتات از زمين ، و حيوانات از حيواناتى ديگر، و انسانها از انسانهاى ديگر، جدا مى شوند، و بعد از جدا شدن صورتى ديگر به خود مى گيرند، و هر يك آثارى غير آثار زمان اتصال ، از خود بروز مى دهند، آثارى كه در زمان اتصال هيچ خبرى از آنها نبود.
آرى، اين آثار كه در زمان جدايى، فعليت پيدا مى كند، در زمان اتصال نيز بوده، ولى به طور قوه در آن ها به وديعه سپرده شده بود، و همين قوه كه در آن ها است، رتق و اتصال است، و فعليت ها، فتق و جدايى.


آرى اين آثار كه در زمان جدايى ، فعليت پيدا مى كند در زمان اتصال نيز بوده ، ولى به طور قوه در آنها به وديعه سپرده شده بود، و همين قوه كه در آنها است ، رتق و اتصال است ، و فعليت ها، فتق و جدايى .
آسمان ها و زمين و اجرامى كه دارند، حال شان، حال افراد يك نوع است كه درباره آن ها صحبت شد. اجرام فلكى و زمين كه ما بر روى آن هستيم، هر چند كه عمر ناچيز ما اجازه نمى دهد تمام حوادث جزئى را كه در آن صورت مى گيرد، ببينيم، و يا بدو خلقت زمين و نابودشدنش را شاهد باشيم، ليكن اي نقدر مى دانيم كه زمين از ماده تكون يافته، و تمامى احكام ماده در آن جريان دارد، و زمين از احكام ماده، مستثنا نيست.
آسمان ها و زمين و اجرامى كه دارند، حال شان حال افراد يك نوع است كه درباره آنها صحبت شد، اجرام فلكى و زمين كه ما بر روى آن هستيم هر چند كه عمر ناچيز ما اجازه نمى دهد تمام حوادث جزئى را كه در آن صورت مى گيرد ببينيم ، و يا بدو خلقت زمين و نابود شدنش را شاهد باشيم ، ليكن اينقدر مى دانيم كه زمين از ماده تكون يافته ، و تمامى احكام ماده در آن جريان دارد، و زمين از احكام ماده مستثنى نيست .


از همين راه كه مرتب جزئياتى از زمين جدا گشته به صورت مركبات و مواليد جلوه مى كنند، و همچنين مواليدى كه در جوّ پديد مى آيد ما را راهنمايى مى كند بر اينكه روزى همه اين موجودات منفصل و جداى از هم ، منظم و متصل به هم بودند، يعنى يك موجود بوده ، كه ديگر امتيازى ميان زمين و آسمان نبوده ، يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده ، و بعدا خداى تعالى آن را فتق كرده ، و در تحت تدبيرى منظم و متقن ، موجوداتى بى شمار از شكم آن يك موجود بيرون آورده ، كه هر يك براى خود داراى فضيلت ها و آثارى شدند.
از همين راه كه مرتب جزئياتى از زمين جدا گشته، به صورت مركبات و مواليد جلوه مى كنند، و همچنين مواليدى كه در جوّ پديد مى آيد، ما را راهنمايى مى كند بر اين كه روزى همه اين موجودات منفصل و جداى از هم، منظم و متصل به هم بودند. يعنى يك موجود بوده، كه ديگر امتيازى ميان زمين و آسمان نبوده، يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده، و بعدا خداى تعالى، آن را فتق كرده، و در تحت تدبيرى منظم و متقن، موجوداتى بى شمار از شكم آن يك موجود بيرون آورده، كه هر يك براى خود، داراى فضيلت ها و آثارى شدند.


اين آن معنايى است كه در يك نظر سطحى و ساده ، از خلقت اين عالم ، و پيدايش اجزاى علوى و سفليش به نظر مى رسد، خلقتى كه تواءم با تدبير و نظام جارى در همه اجزاى آن است .
اين، آن معنايى است كه در يك نظر سطحى و ساده، از خلقت اين عالَم و پيدايش اجزاى علوى و سفلی اش، به نظر مى رسد. خلقتى كه توأم با تدبير و نظام جارى در همه اجزاى آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۹۲ </center>
و اين نظريه را علم امروز تاءييد مى كند، زيرا علم امروز اين معنا را روشن نموده كه آنچه از اجرام عالم محسوس ما است ، هر يك مركب از عناصرى متعدد و مشترك است كه عمرى معين ، و محدود دارد، يكى كمتر و يكى بيشتر.
و اين نظريه را علم امروز تأييد مى كند. زيرا علم امروز اين معنا را روشن نموده كه آنچه از اجرام عالَم، محسوس ما است، هر يك مركب از عناصرى متعدد و مشترك است كه عمرى معين و محدود دارد. يكى كمتر و يكى بيشتر.
 
اين معنا در صورتى درست است كه مقصود از رتق آسمان ها و زمين، يكى بودن همه، و نبودن امتياز ميان ابعاض و اجزاى آن باشد، كه قهرا مراد از فتق هم، جدا سازى و متمايز كردن ابعاض آن خواهد بود.
 
و اما اگر مراد از «رتق» آن ها، اين باشد كه زمين از آسمان، و آسمان از زمين، جدا نبود تا چيزى از آسمان به زمين فرود آيد و يا چيزى از زمين بيرون شود، و مراد از «فتق» آن، مقابل اين معنا باشد، آن وقت معناى آيه شريفه اين مى شود كه:


اين معنا در صورتى درست است كه مقصود از رتق آسمانها و زمين يكى بودن همه ، و نبودن امتياز ميان ابعاض و اجزاى آن باشد، كه قهرا مراد از فتق هم جدا سازى ، و متمايز كردن ابعاض آن خواهد بود.
آسمان رتق بود. يعنى بارانى از آن به زمين نمى باريد. پس ما آسمان را فتق كرديم، و از آن پس باران ها به سوى زمين باريدن گرفت، و زمين هم رتق بود. يعنى چيزى از آن نمى روييد. پس ما آن را فتق كرديم، و در نتيجه روييدن آغاز كرد، و با اين آيت خود، برهان خود را تمام كرديم.  


و اما اگر مراد از رتق آنها اين باشد كه زمين از آسمان ، و آسمان از زمين ، جدا نبود تا چيزى از آسمان به زمين فرود آيد و يا چيزى از زمين بيرون شود، و مراد از فتق آن ، مقابل اين معنا باشد، آن وقت معناى آيه شريفه اين مى شود كه : آسمان رتق بود، يعنى بارانى از آن به زمين نمى باريد، پس ما آسمان را فتق كرديم ، و از آن پس بارانها به سوى زمين باريدن گرفت ، و زمين هم رتق بود، يعنى چيزى از آن نمى روييد، پس ما آن را فتق كرديم ، و در نتيجه روييدن آغاز كرد، و با اين آيت خود، برهان خود را تمام كرديم . در اين صورت ديگر آيه شريفه با آن معنايى كه علم امروز اثباتش مى كند ارتباطى ندارد، و چه بسا جمله ((و جعلنا من الماء كل شى ء حى (( كه بعد از آيه مورد بحث قرار دارد، اين معناى دوم را تاءييد كند، چيزى كه هست در اين صورت برهان آيه شريفه مختص مساءله باريدن آسمان ، و روييدن زمين مى شود، و نظرى به ساير حوادث ندارد، به خلاف معناى اول كه برهان آيه بر آن معنا شامل همه حوادث مى شود.
در اين صورت، ديگر آيه شريفه با آن معنايى كه علم امروز اثباتش مى كند، ارتباطى ندارد. و چه بسا جملۀ «وَ جَعَلنَا مِنَ المَاءِ كُلَّ شَئٍ حَىّ» كه بعد از آيه مورد بحث قرار دارد، اين معناى دوم را تأييد كند چيزى كه هست، در اين صورت برهان آيه شريفه، مختص مسأله باريدن آسمان و روييدن زمين مى شود، و نظرى به ساير حوادث ندارد. به خلاف معناى اول كه برهان آيه بر آن معنا، شامل همه حوادث مى شود.




۱۳٬۷۵۲

ویرایش