۱۳٬۷۷۸
ویرایش
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً(۱۰۲) | يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً(۱۰۲) | ||
يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا عَشراً(۱۰۳) | |||
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا يَوْماً(۱۰۴) | نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا يَوْماً(۱۰۴) | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
«'''مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً'''»: | «'''مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً'''»: | ||
ضمير در | ضمير در «عَنهُ»، به «ذكر» بر مى گردد، و كلمۀ «وِزر»، به معناى بارِ سنگين و گناه است، و چون فرموده «آن را روز قيامت حمل مى كند»، به اين قرينه مى توان گفت مراد از آن، همان معناى اول است. و اگر «وِزراً» را نكره و بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه بزرگى خطر آن را برساند و معناى آيه اين است كه: | ||
«كسى كه از ذكر (قرآن) اعراض كند، او در روز قيامت، ثقلى بسيار عظيم الخطر و صاحب اثرى تلخ را حمل خواهد كرد». در اين آيه، گناه را از آن جهت كه قائم به ايشان است، تشبيه به ثقلى كرد كه آدمى با همه سنگينى و مشقت كه دارد به دوش خود بكشد، آن وقت به طور استعاره، همان گناه را «وِزر» و سنگينى ناميد. | |||
«'''خَالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً'''»: | «'''خَالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً'''»: | ||
مراد از | مراد از «خالد بودنشان در وزر»، خلودشان در كيفر آن است. يعنى عذاب كه به طور كنايه فرموده خالد در وزرند، و اگر فرمود: «خَالِدِين»، با اين كه ضمير آن به كلمه «مَن:- كسى كه» بر مى گردد كه مفرد است، به اعتبار معناى «مَن» بود. چون اين كلمه در معنا جمع است و كليت را مى رساند، همچنان كه اگر در «أعَرَضَ»، كه ضمير آن نيز به «مَن» بر مى گردد، و نيز در «فَإنَّهُ يَحمِلُ»، ضمير را مفرد آورد، به اعتبار لفظ «مَن» بود. | ||
پس در | پس در حقيقت، آيه مورد بحث از اين جهت نظير آيه «وَ مَن يَعصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أبَداً» است، كه هم ضمير مفرد را به «مَن» برگردانيده و هم ضمير جمع را. و با صرف نظر كردن از جهات لفظى، آيه شريفه مورد بحث، از روشن ترين آيات قرآنى است در اين كه دلالت مى كند بر «تجسّم اعمال» و اين كه آدمى در قيامت با عمل خودش معذب مى شود و همواره و جاودانه با آن است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۳ </center> | ||
«''' | «'''وَ سَاءَ لَهُم يَومَ القِيَامَةِ حَملاً'''» - كلمۀ «سَاءَ» از افعال ذمّ است، مانند «بِئسَ»، و معنايش اين است كه بار ايشان در روز قيامت، بد بارى است. و كلمۀ «حِمل»، با كسره حاء و فتحه آن، به يك معنا است. چيزى كه هست، اگر با كسره خوانده شود، مراد از آن بارى خواهد بود كه در ظاهر حمل مى شود. مانند بارهايى كه به دوش كشيده مى شود. و اگر با فتحه خوانده شود، مراد از آن بارهاى باطنى است. مانند طفل در شكم. | ||
«'''يَوْمَ يُنفَخُ فى | ==معناى جمله: «مجرمان در قیامت، با چشمان کبود محشور می شوند»== | ||
«'''يَوْمَ يُنفَخُ فى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً'''»: | |||
جملۀ «يَومَ يُنفَخُ...»، بدل از «يَومَ القِيَامَة» در آيه قبلى است، و «نفخ صور»، كنايه از احضار و دعوت است و لذا دنباله آن به زودى مى فرمايد: «يَومَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لَا عِوَجَ لَهُ...». | |||
كلمۀ «زُرق»، جمع «أزرَق» است، كه به معناى كبود است، كه يكى از رنگ ها است. و از فراء نقل شده كه گفته است: مراد از «زُرق»، محشور شدن مجرمان و كور بودن ايشان است. چون چشم وقتى بينایی اش از بين مى رود، كبود مى شود، و اين معناى خوبى است، و آيه «وَ نَحشُرُهُم يَومَ القِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِم عُمياً» آن را تأييد مى كند. | |||
بعضى ديگر گفته اند: كبودى | بعضى ديگر گفته اند: مراد كبودى بدن هاى ايشان، به خاطر خستگى و تشنگى است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: كبودى چشمان است. چون بدترين رنگ چشم نزد عرب، كبود آن است و عرب با چشم كبود، سخت دشمن است. | |||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، تشنگى مجرمان است. چون وقتى انسان به شدت تشنه شود، رنگ چشمش تغيير مى كند و كبود رنگ به نظر مى رسد. وليكن هيچ يك از اين اقوال، مورد پسند نيست. | |||
«'''يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا عَشراً... إِلّا يَوْماً'''»: | |||
كلمۀ «تخافت» به اين معنا است كه عده اى با يكديگر آهسته صحبت كنند، و اين آهسته سخن گفتن در اهل محشر، به خاطر هول مطلع و فزعى است كه به ايشان دست مى دهد. و جملۀ «إن لَبِثتُم إلّا عَشراً» بيان همان كلامى است كه بين خود، تخافت مى كنند. | |||
و معناى جمله، به طورى كه از سياق بر مى آيد، اين است كه: به صورت پچ پچ به يكديگر مى گويند قبل از قيامت، در دنيا بيش از ده روز نمانديد. و منظورشان از اين سخن، اندك شمردن عمرى است كه در دنيا كردند، نسبت به خلود و ابديتى كه نشانه هاى آن برايشان آشكارا شده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center> | ||
«''' | «'''نَحنُ أعلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إذ يَقُولُ أمثَلُهُم طَرِيقَةً إن لَبِثتُم إلّا يَوماً'''» - يعنى: ما به همه آنچه كه درباره مكث در دنيا مى گويند، احاطه علمى داريم. چون مى دانيم كه معتدل ترين آنان و آن هايى كه گفتارشان نزديك تر به صدق است، مى گويند: «در دنيا نمانديد، مگر يك روز». | ||
و اگر گويندۀ اين حرف را معتدل و راستگوترين مردم دانسته، براى اين است كه ماندن محدود در دنيا و عمر ناچيز آن در قبال ماندن تا ابد و عمر جاودانه، قابل مقايسه نيست، و اصلا قدر و اندازه اى ندارد. پس اگر كسى آن را يك روز بداند، نسبت به كسانى كه ده روز دانسته اند، به واقع نزديك تر و راستگوتر است. | |||
و همين قول | و همين قول نيز، نسبى و غير حقيقى است. حقيقت قول، همان است كه خداى سبحان در آيه «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللّهِ إلَى يَومَ البَعثِ فَهَذَا يَومُ البَعثِ وَلَكِنَّكُم كُنتُم لَا تَعلَمُون» بيان كرده، و به زودى بحثى كامل و مفصل، درباره اين مكث در تفسير آيه مورد استشهاد، در سوره «روم» خواهد آمد، إن شاء اللّه. | ||
ویرایش