گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>


==نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند ==
==نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را، مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند ==
و در محاسن به سند خود از وصافى ، از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: از جمله مناجاتها كه ميان موسى و پروردگارش شد، يكى اين بود كه عرضه داشت :
و در محاسن، به سند خود، از وصافى، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود:  
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۸۹ </center>
پروردگارا سامرى گوساله را ساخت ، صداى آن از چه كسى بود؟ خداى تعالى وحى فرستاد كه : آن آزمايش من بود، در آن باره زياد جستجو مكن .
از جمله مناجات ها، كه ميان موسى و پروردگارش شد، يكى اين بود كه عرضه داشت: پروردگارا! سامرى گوساله را ساخت، صداى آن از چه كسى بود؟ خداى تعالى وحى فرستاد كه: آن آزمايش من بود، در آن باره زياد جستجو مكن.


مؤ لف : اين معنا در روايات مختلف و با تعبيرات متفاوتى نقل شده و عمده اختلافات اين بوده كه آثار، و مخصوصا ناقلان روايات نبوى ، از جهت اينكه در قرن اول هجرى از ناحيه حكومت ممنوع از نوشتن حديث بودند لذا از روى ناچارى شنيده هاى خود را نقل به معنا مى كرده اند تا آنجا كه بعضى از راويان داستان مورد بحث را در قالب جبر در آورده است ، و حال آنكه جبرى در كار نبوده ، اگر خداوند به وسيله صداى گوساله مردم را گمراه كرده ، گمراهى مجازاتى بوده نه ابتدايى تا جبر لازم آيد، و اينگونه گمراهى را خداى تعالى در چند جاى قرآنش به خودش نسبت داده از آن جمله فرموده : ((يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين ((
مؤلف: اين معنا در روايات مختلف و با تعبيرات متفاوتى نقل شده و عمده اختلافات اين بوده كه آثار، و مخصوصا ناقلان روايات نبوى، از جهت اين كه در قرن اول هجرى از ناحيه حكومت، ممنوع از نوشتن حديث بودند، لذا از روى ناچارى شنيده هاى خود را نقل به معنا مى كرده اند، تا آن جا كه بعضى از راويان، داستان مورد بحث را در قالب جبر در آورده است، و حال آنكه جبرى در كار نبوده. اگر خداوند به وسيله صداى گوساله مردم را گمراه كرده، گمراهى مجازاتى بوده، نه ابتدايى تا جبر لازم آيد، و اين گونه گمراهى را، خداى تعالى، در چند جاى قرآنش، به خودش نسبت داده. از آن جمله فرموده: «يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهدِى بِهِ كَثِيراً وَ مَا يُضِلُّ بِهِ إلّا الفَاسِقِين».


و بهترين تعبيرى كه در روايات از اين اضلال شده همان تعبير روايت قمى است كه گذشت كه در آن آمده بود: ((موسى گفت : پروردگارا! گوساله از سامرى بود، صداى آن از كه بود؟(( فرمود: از من ، اى موسى من چون ديدم كه از من به سوى گوساله اى اعراض نمودند، خواستم تا گمراهيشان را بيشتر كنم .
و بهترين تعبيرى كه در روايات از اين اضلال شده، همان تعبير روايت قمى است كه گذشت، كه در آن آمده بود: «موسى گفت: پروردگارا! گوساله از سامرى بود، صداى آن از كه بود»؟ فرمود: از من، اى موسى! من چون ديدم كه از من به سوى گوساله اى اعراض نمودند، خواستم تا گمراهی شان را بيشتر كنم.


و نيز آن تعبيرى كه در روايت راشد بن سعد شده كه در الدر المنثور آمده و آن اين است كه : موسى گفت: ((پروردگارا چه كسى روح در آن قرار داد؟ فرمود: من گفت : پس تو خودت گمراهشان كردى ! فرمود: اى موسى ، اى سر آمد انبياء، اى پدر حاكمان ، من چون اين گمراهى را در دلهاشان ديدم ، راه رسيدن به آن را برايشان آسان كردم ، (تا آخر حديث )
و نيز، آن تعبيرى كه در روايت راشد بن سعد شده كه در الدر المنثور آمده و آن، اين است كه: موسى گفت: «پروردگارا! چه كسى روح در آن قرار داد؟ فرمود: من. گفت: پس تو خودت گمراهشان كردى! فرمود: اى موسى! اى سرآمد انبياء، اى پدر حاكمان! من چون اين گمراهى را در دل هاشان ديدم، راه رسيدن به آن را برايشان آسان كردم. (تا آخر حديث).


و در مجمع البيان از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: موسى تصميم گرفت سامرى را به قتل برساند، خدايش وحى فرستاد: او را مكش چون مردى با سخاوت است .
و در مجمع البيان، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: موسى تصميم گرفت سامرى را به قتل برساند. خدايش وحى فرستاد: او را مكش، چون مردى باسخاوت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۰ </center>
<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==آيات ۹۹ - ۱۱۴ سوره طه ==
==آيات ۹۹ - ۱۱۴ سوره طه ==
كَذَلِك نَقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ مَا قَدْ سبَقَ وَ قَدْ ءَاتَيْنَك مِن لَّدُنَّا ذِكراً(۹۹)
كَذَلِك نَقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ آتَيْنَاك مِن لَّدُنَّا ذِكراً(۹۹)
مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وِزْراً(۱۰۰)
 
خَلِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ حِمْلاً(۱۰۱)
مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً(۱۰۰)
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ وَ نحْشرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً(۱۰۲)
 
يَتَخَفَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا عَشراً(۱۰۳)
خَالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً(۱۰۱)
نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلا يَوْماً(۱۰۴)
 
وَ يَسئَلُونَك عَنِ الجِْبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبى نَسفاً(۱۰۵)
يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً(۱۰۲)
فَيَذَرُهَا قَاعاً صفْصفاً(۱۰۶)
 
يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا عَشراً(۱۰۳)
 
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا يَوْماً(۱۰۴)
 
وَ يَسئَلُونَك عَنِ الجِْبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبّى نَسفاً(۱۰۵)
 
فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصفاً(۱۰۶)
 
لا تَرَى فِيهَا عِوَجاً وَ لا أَمْتاً(۱۰۷)
لا تَرَى فِيهَا عِوَجاً وَ لا أَمْتاً(۱۰۷)
يَوْمَئذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشعَتِ الاَصوَات لِلرَّحْمَنِ فَلا تَسمَعُ إِلا هَمْساً(۱۰۸)
 
يَوْمَئذٍ لا تَنفَعُ الشفَعَةُ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضىَ لَهُ قَوْلاً(۱۰۹)
يَوْمَئذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشعَتِ الاَصوَات لِلرَّحْمَانِ فَلا تَسمَعُ إِلّا هَمْساً(۱۰۸)
يَعْلَمُ مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لا يحِيطونَ بِهِ عِلْماً(۱۱۰)
 
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خَاب مَنْ حَمَلَ ظلْماً(۱۱۱)
يَوْمَئذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضىَ لَهُ قَوْلاً(۱۰۹)
وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ الصلِحَتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يخَاف ظلْماً وَ لا هَضماً(۱۱۲)
 
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَهُ قُرْءَاناً عَرَبِيًّا وَ صرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يحْدِث لهَُمْ ذِكْراً(۱۱۳)
يَعْلَمُ مَا بَينَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطونَ بِهِ عِلْماً(۱۱۰)
فَتَعَلى اللَّهُ الْمَلِك الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضى إِلَيْك وَحْيُهُ وَ قُل رَّب زِدْنى عِلْماً(۱۱۴)
 
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً(۱۱۱)
 
وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ الصّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخَافُ ظُلْماً وَ لا هَضماً(۱۱۲)
 
وَ كَذَلِك أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِث لهَُمْ ذِكْراً(۱۱۳)
 
فَتَعَالى اللَّهُ الْمَلِك الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضى إِلَيْك وَحْيُهُ وَ قُل رَّبّ زِدْنى عِلْماً(۱۱۴)


<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


اين چنين از اخبار مربوط به حوادث گذشته را براى تو بارگو مى كنيم و به تو از نزد خود ذكرى (كتابى ) هم داده ايم (۹۹)
اين چنين، از اخبار مربوط به حوادث گذشته را براى تو بارگو مى كنيم و به تو از نزد خود ذكرى (كتابى) هم داده ايم. (۹۹)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۱ </center>
و هر كس از آن روى بگرداند روز رستاخيز بار گناهى مى برد (۱۰۰)
و هر كس از آن روى بگرداند، روز رستاخيز بار گناهى مى برد. (۱۰۰)


در گناهشان جاودانند و بارشان روز رستاخيز چه بد است (۱۰۱)
در گناهشان جاودانند و بارشان روز رستاخيز، چه بد است. (۱۰۱)


روزى كه در صور دميده شود و در آن روز گناهكاران را كور محشور كنيم (۱۰۲)
روزى كه در صور دميده شود و در آن روز، گناهكاران را كور محشور كنيم. (۱۰۲)


كه آهسته با همديگر گويند بيش از ده روز مكث نكرديم (۱۰۳)
كه آهسته با همديگر گويند: بيش از ده روز مكث نكرديم. (۱۰۳)


بهتر مى دانيم كه چه مى گويند آندم كه از همه بهترشان مى گويند: بيش از يك روز بسر نبرده ايد (۱۰۴)
بهتر مى دانيم كه چه مى گويند، آن دَم كه از همه بهترشان مى گويند: بيش از يك روز به سر نبرده ايد. (۱۰۴)


ترا از كوهها پرسند بگو پروردگارم آن را پراكنده كند آنچنان كه جز خودش كس نمى داند (۱۰۵)
تو را از كوه ها پرسند. بگو: پروردگارم آن را پراكنده كند، آن چنان كه جز خودش، كس نمى داند. (۱۰۵)


و زمين را پهن نموده همواره واگذارد(۱۰۶)
و زمين را پهن نموده، همواره واگذارد.(۱۰۶)


كه در آن برجستگى و انحرافى نبينى (۱۰۷)
كه در آن برجستگى و انحرافى نبينى. (۱۰۷)


آن روز صدا زن (حشر)
آن روز صدازن (حشر) را، كه هيچ كجى و اعوجاجى در كارش نيست، پيروى مى كنند، و همه صداها به احترام خداى رحمان بيفتد و جز صدایى آهسته، چيزى نمى شنوى. (۱۰۸)
را كه هيچ كجى و اعوجاجى در كارش نيست پيروى مى كنند، و همه صداها به احترام خداى رحمان بيفتد و جز صدائى آهسته چيزى نمى شنوى (۱۰۸)


در آن روز شفاعت سودى ندارد مگر از كسى كه خداى رحمان اجازه شفاعتش داده باشد و سخن او را در شفاعت بپسندد(۱۰۹)
در آن روز، شفاعت سودى ندارد، مگر از كسى كه خداى رحمان، اجازه شفاعتش داده باشد و سخن او را در شفاعت بپسندد.(۱۰۹)


خدا آنچه قبلا فرستاده اند و آنچه (از آثار) كه دنبال خود آنان مى رسد مى داند و اما ايشان احاطه علمى به او ندارند (۱۱۰)
خدا آنچه قبلا فرستاده اند و آنچه (از آثار) كه دنبال خود آنان مى رسد، مى داند و اما ايشان، احاطه علمى به او ندارند. (۱۱۰)


و چهره ها در مقابل خداى زنده و قيوم متواضع شود و هر كس وزر ستمى به دوش دارد نوميد گردد(۱۱۱)
و چهره ها در مقابل خداى زنده و قيوم متواضع شود، و هر كس وزر ستمى به دوش دارد، نوميد گردد.(۱۱۱)


و هر كس كارهاى شايسته و ايمان داشته باشد از ستم كشيدن و زبون شدن نترسد (۱۱۲)
و هر كس كارهاى شايسته و ايمان داشته باشد، از ستم كشيدن و زبون شدن نترسد. (۱۱۲)


آرى اين چنين ما آن را (كتاب خود را) قرآنى عربى نازل كرديم و در آن بيم دادن هاى گوناگون آورديم تا شايد بترسند و تذكرى برايشان حاصل شود (۱۱۳)
آرى، اين چنين ما آن را (كتاب خود را) قرآنى عربى نازل كرديم و در آن، بيم دادن هاى گوناگون آورديم تا شايد بترسند و تذكرى برايشان حاصل شود. (۱۱۳)


پس بلند مرتبه است خداوندى كه سلطان حق است ، و تو قرآن را پيش از آنكه وحى آن به تو اعلام شود به شتاب مخوان و بگو پروردگارا مرا دانش بيفزاى (۱۱۴)
پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حق است، و تو قرآن را پيش از آن كه وحى آن به تو اعلام شود، به شتاب مخوان و بگو پروردگارا! مرا دانش بيفزاى. (۱۱۴)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات در دنباله داستان موسى (عليه السلام ) قرار دارد كه به منظور انذار مردم ، ايشان را با ياد آورى هولهاى روز قيامت تهديد مى كند.
اين آيات، در دنباله داستان موسى «عليه السلام» قرار دارد، كه به منظور انذار مردم، ايشان را با يادآورى هول هاى روز قيامت تهديد مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۲ </center>
«'''كَذَلِك نَقُص عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ مَا قَدْ سبَقَ وَ قَدْ ءَاتَيْنَاك مِن لَّدُنَّا ذِكراً'''»:
«'''كَذَلِك نَقُصُّ عَلَيْك مِنْ أَنبَاءِ مَا قَدْ سبَقَ وَ قَدْ آتَيْنَاك مِن لَّدُنَّا ذِكراً'''»:


ظاهرا اشاره ((كذلك (( به خصوصيت داستان موسى است و مراد از ((ما قد سبق (( حوادث و امورى است كه در امتهاى گذشته رخ داده و معناى آيه اين است كه ما با اين خصوصيت كه داستان موسى را برايت نقل كرديم به همين نحو داستانها و حوادث امتهاى گذشته را برايت نقل مى كنيم . و مقصود از ذكر جمله ((و قد آتيناك من لدنا ذكرا(( قرآن كريم و يا معارف متنوعى است كه خداى عز و جل در قرآن كريم در خلال داستانها و عبرت ها از حقايق و اخلاقيات و شرايع و غير آن بيان نموده .
ظاهرا اشاره «كَذَلك»، به خصوصيت داستان موسى است، و مراد از «مَا قَد سَبَق»، حوادث و امورى است كه در امت هاى گذشته رُخ داده، و معناى آيه اين است كه: ما با اين خصوصيت كه داستان موسى را برايت نقل كرديم، به همين نحو داستان ها و حوادث امت هاى گذشته را برايت نقل مى كنيم.  


«'''مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً'''»:
و مقصود از ذكر جملۀ «وَ قَد آتَينَاكَ مِن لَدُنّا ذِكراً»، قرآن كريم و يا معارف متنوعى است، كه خداى عزوجل، در قرآن كريم، در خلال داستان ها و عبرت ها، از حقايق و اخلاقيات و شرايع و غير آن بيان نموده.


اشاره به اينكه از آيه :((من اعرض عنه فانه يحمل ...(( تجسم اعمال استفاده مى شود
==اشاره به تجسم اعمال در قیامت، در آيه شریفه==
ضمير در ((عنه (( به ذكر بر مى گردد و كلمه ((وزر(( به معناى بار سنگين و گناه است و چون فرموده آن را روز قيامت حمل مى كند به اين قرينه مى توان گفت مراد از آن همان معناى اول است و اگر ((وزرا(( را نكره و بدون الف و لام آورد براى اين بود كه بزرگى خطر آن را برساند و معناى آيه اين است كه :  
«'''مَّنْ أَعْرَض عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً'''»:


((كسى كه از ذكر (قرآن ) اعراض كند او در روز قيامت ثقلى بسيار عظيم الخطر و صاحب اثرى تلخ را حمل خواهد كرد(( در اين آيه گناه را از آن جهت كه قائم به ايشان است تشبيه به ثقلى كرد كه آدمى با همه سنگينى و مشقت كه دارد به دوش خود بكشد آن وقت بطور استعاره همان گناه را وزر و سنگينى ناميد.
ضمير در «عَنهُ»، به «ذكر» بر مى گردد، و كلمۀ «وِزر»، به معناى بارِ سنگين و گناه است، و چون فرموده «آن را روز قيامت حمل مى كند»، به اين قرينه مى توان گفت مراد از آن، همان معناى اول است. و اگر «وِزراً» را نكره و بدون الف و لام آورد، براى اين بود كه بزرگى خطر آن را برساند و معناى آيه اين است كه:
 
«كسى كه از ذكر (قرآن) اعراض كند، او در روز قيامت، ثقلى بسيار عظيم الخطر و صاحب اثرى تلخ را حمل خواهد كرد». در اين آيه، گناه را از آن جهت كه قائم به ايشان است، تشبيه به ثقلى كرد كه آدمى با همه سنگينى و مشقت كه دارد به دوش خود بكشد، آن وقت به طور استعاره، همان گناه را «وِزر» و سنگينى ناميد.


«'''خَالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً'''»:
«'''خَالِدِينَ فِيهِ وَ ساءَ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً'''»:


مراد از ((خالد بودنشان در وزر(( خلودشان در كيفر آن است يعنى عذاب كه به طور كنايه فرموده خالد در وزرند و اگر فرمود: ((خالدين (( با اينكه ضمير آن به كلمه ((من - كسى كه (( بر مى گردد كه مفرد است به اعتبار معناى ((من (( بود چون اين كلمه در معنا جمع است و كليت را مى رساند همچنانكه اگر در ((اعرض (( كه ضمير آن نيز به ((من (( بر مى گردد و نيز در ((فانه يحمل (( ضمير را مفرد آورد به اعتبار لفظ من بود.  
مراد از «خالد بودنشان در وزر»، خلودشان در كيفر آن است. يعنى عذاب كه به طور كنايه فرموده خالد در وزرند، و اگر فرمود: «خَالِدِين»، با اين كه ضمير آن به كلمه «مَن:- كسى كه» بر مى گردد كه مفرد است، به اعتبار معناى «مَن» بود. چون اين كلمه در معنا جمع است و كليت را مى رساند، همچنان كه اگر در «أعَرَضَ»، كه ضمير آن نيز به «مَن» بر مى گردد، و نيز در «فَإنَّهُ يَحمِلُ»، ضمير را مفرد آورد، به اعتبار لفظ «مَن» بود.  


پس در حقيقت آيه مورد بحث از اين جهت نظير آيه ((و من يعص اللّه و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا(( است كه هم ضمير مفرد را به ((من (( برگردانيده و هم ضمير جمع را. و با صرفنظر كردن از جهات لفظى ، آيه شريفه مورد بحث از روشن ترين آيات قرآنى است در اينكه دلالت مى كند بر تجسم اعمال و اينكه آدمى در قيامت با عمل خودش معذب مى شود و همواره و جاودانه با آن است .
پس در حقيقت، آيه مورد بحث از اين جهت نظير آيه «وَ مَن يَعصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أبَداً» است، كه هم ضمير مفرد را به «مَن» برگردانيده و هم ضمير جمع را. و با صرف نظر كردن از جهات لفظى، آيه شريفه مورد بحث، از روشن ترين آيات قرآنى است در اين كه دلالت مى كند بر «تجسّم اعمال» و اين كه آدمى در قيامت با عمل خودش معذب مى شود و همواره و جاودانه با آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۳ </center>
«'''و ساء لهم يوم القيامه حملا'''» - كلمه ((ساء(( از افعال ذم است مانند ((بئس (( و معنايش اين است كه بار ايشان در روز قيامت بد بارى است . و كلمه ((حمل (( با كسره حاء و فتحه آن به يك معنا است چيزى كه هست اگر با كسره خوانده شود مراد از آن بارى خواهد بود كه در ظاهر حمل مى شود مانند بارهايى كه به دوش كشيده مى شود، و اگر با فتحه خوانده شود مراد از آن بارهاى باطنى است مانند طفل در شكم .
«'''وَ سَاءَ لَهُم يَومَ القِيَامَةِ حَملاً'''» - كلمۀ «سَاءَ» از افعال ذمّ است، مانند «بِئسَ»، و معنايش اين است كه بار ايشان در روز قيامت، بد بارى است. و كلمۀ «حِمل»، با كسره حاء و فتحه آن، به يك معنا است. چيزى كه هست، اگر با كسره خوانده شود، مراد از آن بارى خواهد بود كه در ظاهر حمل مى شود. مانند بارهايى كه به دوش كشيده مى شود. و اگر با فتحه خوانده شود، مراد از آن بارهاى باطنى است. مانند طفل در شكم.


«'''يَوْمَ يُنفَخُ فى الصورِ وَ نحْشرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً'''»:
==معناى جمله: «مجرمان در قیامت، با چشمان کبود محشور می شوند»==
«'''يَوْمَ يُنفَخُ فى الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئذٍ زُرْقاً'''»:


==معناى جمله: «و نحشر المجرمين يؤمئذ زرقا»==
جملۀ «يَومَ يُنفَخُ...»، بدل از «يَومَ القِيَامَة» در آيه قبلى است، و «نفخ صور»، كنايه از احضار و دعوت است و لذا دنباله آن به زودى مى فرمايد: «يَومَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لَا عِوَجَ لَهُ...».
جمله ((يوم ينفخ ...(( بدل از ((يوم القيمه (( در آيه قبلى است و نفخ صور كنايه از احضار و دعوت است و لذا دنباله آن به زودى مى فرمايد ((يومئذ يتبعون الداعى لا عوج له ....((


كلمه ((زرق (( جمع ((ازرق (( است كه به معناى كبود است كه يكى از رنگها است و از فراء نقل شده كه گفته است : مراد از زرق محشور شدن مجرمين و كور بودن ايشان است چون چشم وقتى بينائيش از بين مى رود كبود مى شود، و اين معناى خوبى است و آيه ((و نحشرهم يوم القيمه على وجوههم عميا(( آن را تاءييد مى كند. بعضى ديگر گفته اند مراد كبودى بدنهاى ايشان به خاطر خستگى و تشنگى است .  
كلمۀ «زُرق»، جمع «أزرَق» است، كه به معناى كبود است، كه يكى از رنگ ها است. و از فراء نقل شده كه گفته است: مراد از «زُرق»، محشور شدن مجرمان و كور بودن ايشان است. چون چشم وقتى بينایی اش از بين مى رود، كبود مى شود، و اين معناى خوبى است، و آيه «وَ نَحشُرُهُم يَومَ القِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِم عُمياً» آن را تأييد مى كند.  


بعضى ديگر گفته اند: كبودى چشمان است چون بدترين رنگ چشم نزد عرب كبود آن است و عرب با چشم كبود سخت دشمن است . بعضى ديگر گفته اند مراد از آن تشنگى مجرمين است چون وقتى انسان به شدت تشنه شود رنگ چشمش تغيير مى كند و كبود رنگ به نظر مى رسد. و ليكن هيچ يك از اين اقوال مورد پسند نيست .
بعضى ديگر گفته اند: مراد كبودى بدن هاى ايشان، به خاطر خستگى و تشنگى است.  


«'''يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا عَشراً... إِلا يَوْماً'''»:
بعضى ديگر گفته اند: كبودى چشمان است. چون بدترين رنگ چشم نزد عرب، كبود آن است و عرب با چشم كبود، سخت دشمن است.  


كلمه ((تخافت (( به اين معنا است كه عده اى با يكديگر آهسته صحبت كنند، و اين آهسته سخن گفتن در اهل محشر به خاطر هول مطلع و فزعى است كه به ايشان دست مى دهد، و جمله ((ان لبثتم الا عشرا(( بيان همان كلامى است كه بين خود، تخافت مى كنند، و معناى جمله به طورى كه از سياق بر مى آيد اين است كه به صورت پچ پچ به يكديگر مى گويند قبل از قيامت در دنيا بيش از ده روز نمانديد، و منظورشان از اين سخن ، اندك شمردن عمرى است كه در دنيا كردند نسبت به خلود و ابديتى كه نشانه هاى آن برايشان آشكارا شده .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن، تشنگى مجرمان است. چون وقتى انسان به شدت تشنه شود، رنگ چشمش تغيير مى كند و كبود رنگ به نظر مى رسد. وليكن هيچ يك از اين اقوال، مورد پسند نيست.
 
«'''يَتَخَافَتُونَ بَيْنهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلّا عَشراً... إِلّا يَوْماً'''»:
 
كلمۀ «تخافت» به اين معنا است كه عده اى با يكديگر آهسته صحبت كنند، و اين آهسته سخن گفتن در اهل محشر، به خاطر هول مطلع و فزعى است كه به ايشان دست مى دهد. و جملۀ «إن لَبِثتُم إلّا عَشراً» بيان همان كلامى است كه بين خود، تخافت مى كنند.
 
و معناى جمله، به طورى كه از سياق بر مى آيد، اين است كه: به صورت پچ پچ به يكديگر مى گويند قبل از قيامت، در دنيا بيش از ده روز نمانديد. و منظورشان از اين سخن، اندك شمردن عمرى است كه در دنيا كردند، نسبت به خلود و ابديتى كه نشانه هاى آن برايشان آشكارا شده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۹۴ </center>
«'''نحن اعلم بما يقولون اذ يقول امثلهم طريقه ان لبثتم الا يوما'''» - يعنى ما به همه آنچه كه درباره مكث در دنيا مى گويند احاطه علمى داريم چون مى دانيم كه معتدل ترين آنان و آنهايى كه گفتارشان نزديك تر به صدق است مى گويند: در دنيا نمانديد مگر يك روز، و اگر گوينده اين حرف را معتدل و راستگوترين مردم دانسته ، براى اين است كه ماندن محدود در دنيا و عمر ناچيز آن در قبال ماندن تا ابد و عمر جاودانه قابل مقايسه نيست ، و اصلا قدر و اندازه اى ندارد، پس اگر كسى آن را يك روز بداند نسبت به كسانى كه ده روز دانسته اند به واقع نزديك تر و راستگوتر است .
«'''نَحنُ أعلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إذ يَقُولُ أمثَلُهُم طَرِيقَةً إن لَبِثتُم إلّا يَوماً'''» - يعنى: ما به همه آنچه كه درباره مكث در دنيا مى گويند، احاطه علمى داريم. چون مى دانيم كه معتدل ترين آنان و آن هايى كه گفتارشان نزديك تر به صدق است، مى گويند: «در دنيا نمانديد، مگر يك روز».
 
و اگر گويندۀ اين حرف را معتدل و راستگوترين مردم دانسته، براى اين است كه ماندن محدود در دنيا و عمر ناچيز آن در قبال ماندن تا ابد و عمر جاودانه، قابل مقايسه نيست، و اصلا قدر و اندازه اى ندارد. پس اگر كسى آن را يك روز بداند، نسبت به كسانى كه ده روز دانسته اند، به واقع نزديك تر و راستگوتر است.


و همين قول نيز نسبى و غير حقيقى است ، حقيقت قول همان است كه خداى سبحان در آيه ((و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم البعث فهذا يوم البعث و لكنكم كنتم لا تعلمون (( بيان كرده، و به زودى بحثى كامل و مفصل درباره اين مكث در تفسير آيه مورد استشهاد در سوره روم خواهد آمد ان شاء اللّه .
و همين قول نيز، نسبى و غير حقيقى است. حقيقت قول، همان است كه خداى سبحان در آيه «وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللّهِ إلَى يَومَ البَعثِ فَهَذَا يَومُ البَعثِ وَلَكِنَّكُم كُنتُم لَا تَعلَمُون» بيان كرده، و به زودى بحثى كامل و مفصل، درباره اين مكث در تفسير آيه مورد استشهاد، در سوره «روم» خواهد آمد، إن شاء اللّه.




۱۳٬۷۷۸

ویرایش