گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۰}}
__TOC__
__TOC__


خط ۲۲: خط ۲۴:
<span id='link178'><span>
<span id='link178'><span>
==پاسخ موسى (ع ) از استعباد فرعون امر معاد را ==
==پاسخ موسى (ع ) از استعباد فرعون امر معاد را ==
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبى فى كِتَبٍ لا يَضِلُّ رَبى وَ لا يَنسى
قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبى فى كِتَبٍ لا يَضِلُّ رَبى وَ لا يَنسى
موسى (عليه السلام ) در پاسخ از سؤ ال فرعون ، علمى مطلق و به تمام تفاصيل و جزئيات قرون گذشته را براى خدا اثبات مى كند و مى گويد: ((علم آن نزد پروردگار من است (( علم را مطلق آورد تا حتى يك نفر و يك عمل مستثنا نباشد و علم مذكور را نزد خدا قرار داد تا بفهماند كه علمى آميخته با جهل و قابل فنا نيست ، همچنانكه خود خداى تعالى فرمود ((و ما عند اللّه باق (( از سوى ديگر علم مذكور را مقيد به كتاب كرد و گفت ((فى كتاب (( و گويا اين جمله حال از علم است تا ثبوت و محفوظيت آن را تاءكيد كند و بفهماند كه حال آن علم تغيير نمى كند، و كلمه كتاب را نكره و بدون الف و لام آورد تا به عظمت آن از حيث سعه احاطه و دقتش اشاره كرده باشد كه هيچ كوچك و بزرگى نيست مگر آنكه آن را شمرده و بدان احاطه دارد.
موسى (عليه السلام ) در پاسخ از سؤ ال فرعون ، علمى مطلق و به تمام تفاصيل و جزئيات قرون گذشته را براى خدا اثبات مى كند و مى گويد: ((علم آن نزد پروردگار من است (( علم را مطلق آورد تا حتى يك نفر و يك عمل مستثنا نباشد و علم مذكور را نزد خدا قرار داد تا بفهماند كه علمى آميخته با جهل و قابل فنا نيست ، همچنانكه خود خداى تعالى فرمود ((و ما عند اللّه باق (( از سوى ديگر علم مذكور را مقيد به كتاب كرد و گفت ((فى كتاب (( و گويا اين جمله حال از علم است تا ثبوت و محفوظيت آن را تاءكيد كند و بفهماند كه حال آن علم تغيير نمى كند، و كلمه كتاب را نكره و بدون الف و لام آورد تا به عظمت آن از حيث سعه احاطه و دقتش اشاره كرده باشد كه هيچ كوچك و بزرگى نيست مگر آنكه آن را شمرده و بدان احاطه دارد.
بنابراين برگشت معناى كلام به اين مى شود كه پاداش و كيفر قرون اولى براى كسى مشكل است كه به آن علم نداشته باشد، اما براى پروردگار من كه عالم به حال ايشان است و خطا و تغيير در علمش راه ندارد و غيبت و زوال نمى پذيرد، اشكال و استبعادى ندارد.
بنابراين برگشت معناى كلام به اين مى شود كه پاداش و كيفر قرون اولى براى كسى مشكل است كه به آن علم نداشته باشد، اما براى پروردگار من كه عالم به حال ايشان است و خطا و تغيير در علمش راه ندارد و غيبت و زوال نمى پذيرد، اشكال و استبعادى ندارد.
خط ۳۹: خط ۴۱:
<span id='link180'><span>
<span id='link180'><span>
==تتمه داستان هدايت عمومى و ارائه شواهدى روشن براى آن ==
==تتمه داستان هدايت عمومى و ارائه شواهدى روشن براى آن ==
الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً... لاَيَتٍ لاُولى النُّهَى
الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً... لاَيَتٍ لاُولى النُّهَى
قبلا گفتيم كه سؤ ال فرعون از قرون اولى مربوط به كلمات موسى (عليه السلام ) در وصف خداى تعالى است كه او راداراى هدايتى عمومى و هدايتى مخصوص انسانها معرفى نمود و براى انسان سعادتى كه عبارت است از حيات جاودانه آخرت ، سراغ دارد و همچنين
قبلا گفتيم كه سؤ ال فرعون از قرون اولى مربوط به كلمات موسى (عليه السلام ) در وصف خداى تعالى است كه او راداراى هدايتى عمومى و هدايتى مخصوص انسانها معرفى نمود و براى انسان سعادتى كه عبارت است از حيات جاودانه آخرت ، سراغ دارد و همچنين
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۳۸ </center>
خط ۵۵: خط ۵۷:
مِنهَا خَلَقْنَكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَا نخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى
مِنهَا خَلَقْنَكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَا نخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى
ضمير در ((منها(( و آن دو تاى ديگر به كلمه ((ارض (( بر مى گردد و آيه شريفه ابتداى خلقت آدمى را از زمين و سپس اعاده او را در زمين و جزئى از زمين و در آخر بيرون شدنش را براى بازگشت به سوى خدا از زمين مى داند، پس در زمين يك دوره كامل از هدايت بشر صورت مى گيرد.
ضمير در ((منها(( و آن دو تاى ديگر به كلمه ((ارض (( بر مى گردد و آيه شريفه ابتداى خلقت آدمى را از زمين و سپس اعاده او را در زمين و جزئى از زمين و در آخر بيرون شدنش را براى بازگشت به سوى خدا از زمين مى داند، پس در زمين يك دوره كامل از هدايت بشر صورت مى گيرد.
وَ لَقَدْ أَرَيْنَهُ ءَايَتِنَا كلَّهَا فَكَذَّب وَ أَبى
وَ لَقَدْ أَرَيْنَهُ ءَايَتِنَا كلَّهَا فَكَذَّب وَ أَبى
ظاهرا مراد از آيات ، عصا و دست و ساير معجزاتى باشد كه موسى (عليه السلام ) در ايام دعوتش به فرعون ارائه داد، نه معجره غرق ، همچنانكه در تفسير جمله ((اذهب انت و اخوك باياتى ((
ظاهرا مراد از آيات ، عصا و دست و ساير معجزاتى باشد كه موسى (عليه السلام ) در ايام دعوتش به فرعون ارائه داد، نه معجره غرق ، همچنانكه در تفسير جمله ((اذهب انت و اخوك باياتى ((
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۰ </center>
خط ۶۳: خط ۶۵:
قَالَ أَ جِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِك يَمُوسى
قَالَ أَ جِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِك يَمُوسى
ضمير در ((قال (( به فرعون بر مى گردد، آرى او موسى را اولا به سحر متهم كرد تا ديگر ملزم و مجبور به اعتراف به صدق دعوت او و معجزاتش نگردد، و ثانيا به اينكه مى خواهد نژاد قبط را از سرزمينشان كه همان سرزمين مصر است بيرون كند، و اين تهمت تهمتى است سياسى تا بدان وسيله افكار عمومى را عليه او بشوراند، و او را دشمن ملت معرفى كند، دشمنى كه مى خواهد با نقشه هايش آنان را از وطن و آب و خاكشان بيرون بريزد و معلوم است كسى كه وطن ندارد زندگى ندارد.
ضمير در ((قال (( به فرعون بر مى گردد، آرى او موسى را اولا به سحر متهم كرد تا ديگر ملزم و مجبور به اعتراف به صدق دعوت او و معجزاتش نگردد، و ثانيا به اينكه مى خواهد نژاد قبط را از سرزمينشان كه همان سرزمين مصر است بيرون كند، و اين تهمت تهمتى است سياسى تا بدان وسيله افكار عمومى را عليه او بشوراند، و او را دشمن ملت معرفى كند، دشمنى كه مى خواهد با نقشه هايش آنان را از وطن و آب و خاكشان بيرون بريزد و معلوم است كسى كه وطن ندارد زندگى ندارد.
فَلَنَأْتِيَنَّك بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَك مَوْعِداً لا نخْلِفُهُ نحْنُ وَ لا أَنت مَكاناً سوًى
فَلَنَأْتِيَنَّك بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَك مَوْعِداً لا نخْلِفُهُ نحْنُ وَ لا أَنت مَكاناً سوًى
ظاهر خود آيه به شهادت آيه بعدى اين است كه ((موعد(( اسم زمان باشد و ((خلف وعده (( به معناى عمل نكردن به مقتضاى وعده است و ((مكان سوى (( - به ضم سين - به معناى مكانى است كه در وسط مسافت و يا در نقطه مسطح و بدون پستى و بلندى باشد.
ظاهر خود آيه به شهادت آيه بعدى اين است كه ((موعد(( اسم زمان باشد و ((خلف وعده (( به معناى عمل نكردن به مقتضاى وعده است و ((مكان سوى (( - به ضم سين - به معناى مكانى است كه در وسط مسافت و يا در نقطه مسطح و بدون پستى و بلندى باشد.
راغب در مفردات آن را به معناى وسط گرفته و مى گويد: ((سواء و سوى و سوى (( - به ضمه و كسره سين - به معناى مساوى الطرفين است كه هم به طور وصف استعمال مى شود، و هم ظرف ،و اصل آن مصدر است .
راغب در مفردات آن را به معناى وسط گرفته و مى گويد: ((سواء و سوى و سوى (( - به ضمه و كسره سين - به معناى مساوى الطرفين است كه هم به طور وصف استعمال مى شود، و هم ظرف ،و اصل آن مصدر است .
معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم كه سحرى در مقابل سحرت بياورم كه حجت تو را قطع و اراده ات را ابطال كند، حال بين ما و خودت روزى را در مكانى وعده بگذار كه نه ما تخلف كنيم و نه تو و يا مكانى معين كن كه بين ماو شما وسط باشد و يا مكانى تخت و مسطح باشد.
معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم كه سحرى در مقابل سحرت بياورم كه حجت تو را قطع و اراده ات را ابطال كند، حال بين ما و خودت روزى را در مكانى وعده بگذار كه نه ما تخلف كنيم و نه تو و يا مكانى معين كن كه بين ماو شما وسط باشد و يا مكانى تخت و مسطح باشد.
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَن يحْشرَ النَّاس ‍ ضحًى
قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَن يحْشرَ النَّاس ‍ ضحًى
ضمير در ((قال (( به موسى بر مى گردد، آن جناب در اين جمله روز ميعاد را معين كرد كه روز زينت باشد، از سياق هم بر مى آيد كه ((روز زينت (( در ميان مصريان روزى بوده كه
ضمير در ((قال (( به موسى بر مى گردد، آن جناب در اين جمله روز ميعاد را معين كرد كه روز زينت باشد، از سياق هم بر مى آيد كه ((روز زينت (( در ميان مصريان روزى بوده كه
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۱ </center>
خط ۷۳: خط ۷۵:
((و حشر ناس (( به طورى كه راغب گفته ، به معناى بيرون كردن آنان از مقرشان و بسيج دادن اجبارى براى جنگ و امثال آن است و كلمه ((ضحى (( به معناى وقت پراكنده شدن نور آفتاب در روز است .
((و حشر ناس (( به طورى كه راغب گفته ، به معناى بيرون كردن آنان از مقرشان و بسيج دادن اجبارى براى جنگ و امثال آن است و كلمه ((ضحى (( به معناى وقت پراكنده شدن نور آفتاب در روز است .
و جمله ((و ان يحشر الناس ضحى (( عطف بر ((زينت (( و يا عطف بر ((يوم (( به تقدير يوم يا وقت و امثال آن است ، و معنايش اين است كه موسى گفت : موعد شما روز زينت و روز پراكنده شدن مردم در هنگام ظهر باشد، و بعيد نيست كه مفعول معه باشد كه معنى آن اين است كه موعد شما يوم زينت است با حشر مردم در هنگام ظهر، و اين جمله اخير به منزله شرط است ، يعنى به شرط اينكه بيرون آيند، و اگر اين را شرط كرد براى اين بود كه آنچه جريان مى يابد اولا همه باشند و در ثانى در روشنايى آفتاب همه ببينند.
و جمله ((و ان يحشر الناس ضحى (( عطف بر ((زينت (( و يا عطف بر ((يوم (( به تقدير يوم يا وقت و امثال آن است ، و معنايش اين است كه موسى گفت : موعد شما روز زينت و روز پراكنده شدن مردم در هنگام ظهر باشد، و بعيد نيست كه مفعول معه باشد كه معنى آن اين است كه موعد شما يوم زينت است با حشر مردم در هنگام ظهر، و اين جمله اخير به منزله شرط است ، يعنى به شرط اينكه بيرون آيند، و اگر اين را شرط كرد براى اين بود كه آنچه جريان مى يابد اولا همه باشند و در ثانى در روشنايى آفتاب همه ببينند.
فَتَوَلى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كيْدَهُ ثمَّ أَتى
فَتَوَلى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كيْدَهُ ثمَّ أَتى
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از تولى فرعون اين است كه از مجلس ‍ مذاكره برخاست و رفت تا خود را براى موعد آماده كند، و مراد از جمع كيد، جمع سحره است كه در پياده كردن نقشه اش به آنان محتاج است و همچنين فراهم آوردن ساير وسائلى كه براى عوام فريبى و دوز و كلك خود بدانها نيازمند است ، و ممكن هم هست مراد از جمع آورى كيد، جمع آورى ((ذوى كيد(( يعنى صاحبان كيد باشد، كه مضاف آن ((ذوى (( حذف شده باشد و مراد از ((ذوى كيد(( همان ساحران و ساير عمال و ياران فرعون است ، ((ثم اتى (( يعنى بعد از آنكه رفت تاءكيد خود جمع كند برگشت و به ميعاد آمد.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از تولى فرعون اين است كه از مجلس ‍ مذاكره برخاست و رفت تا خود را براى موعد آماده كند، و مراد از جمع كيد، جمع سحره است كه در پياده كردن نقشه اش به آنان محتاج است و همچنين فراهم آوردن ساير وسائلى كه براى عوام فريبى و دوز و كلك خود بدانها نيازمند است ، و ممكن هم هست مراد از جمع آورى كيد، جمع آورى ((ذوى كيد(( يعنى صاحبان كيد باشد، كه مضاف آن ((ذوى (( حذف شده باشد و مراد از ((ذوى كيد(( همان ساحران و ساير عمال و ياران فرعون است ، ((ثم اتى (( يعنى بعد از آنكه رفت تاءكيد خود جمع كند برگشت و به ميعاد آمد.
قَالَ لَهُم مُّوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْترُوا عَلى اللَّهِ كذِباً فَيُسحِتَكم بِعَذَابٍ وَ قَدْ خَاب مَنِ افْترَى
قَالَ لَهُم مُّوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْترُوا عَلى اللَّهِ كذِباً فَيُسحِتَكم بِعَذَابٍ وَ قَدْ خَاب مَنِ افْترَى
((ويل (( كلمه عذاب و تهديد است و اصل در آن همان معناى عذاب است ، و معناى ((ويلكم (( اين است كه خداوند شما را عذابى سخت كند. و كلمه ((سحت (( - به فتح سين - به معناى استيصال موى به وسيله تراشيدن است ، و اسحات ، استيصال و هلاك كردن را گويند.
((ويل (( كلمه عذاب و تهديد است و اصل در آن همان معناى عذاب است ، و معناى ((ويلكم (( اين است كه خداوند شما را عذابى سخت كند. و كلمه ((سحت (( - به فتح سين - به معناى استيصال موى به وسيله تراشيدن است ، و اسحات ، استيصال و هلاك كردن را گويند.
در آيه مورد بحث ، ضمائر جمع - چه جمع حاضر و چه جمع غايب - همه به فرعون و كيدش كه همان ساحران و ساير اعوانش باشند بر مى گردد كه در آيه قبلى نامشان برده شد، و
در آيه مورد بحث ، ضمائر جمع - چه جمع حاضر و چه جمع غايب - همه به فرعون و كيدش كه همان ساحران و ساير اعوانش باشند بر مى گردد كه در آيه قبلى نامشان برده شد، و
خط ۹۱: خط ۹۳:
<span id='link183'><span>
<span id='link183'><span>
==بازتاب اندرز موسى (عليه السلام ) و عكسالعمل مردم در برابر آن ==
==بازتاب اندرز موسى (عليه السلام ) و عكسالعمل مردم در برابر آن ==
فَتَنَزَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَ أَسرُّوا النَّجْوَى ...مَنِ استَعْلى
فَتَنَزَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَ أَسرُّوا النَّجْوَى ...مَنِ استَعْلى
كلمه ((تنازع ((، قريب المعنا با كلمه اختلاف است ، و از ماده ((نزع (( گرفته شده كه به معناى جذب چيزى از جايگاه آن است تا جايى كه از جايش كنده شود، و تنازع هم به خودى خود متعدى مى شود، چنانچه در آيه مورد بحث شده است ، و هم با كلمه ((فى (( متعدى مى شود، مانند آيه ((فان تنازعتم فى شى ء((
كلمه ((تنازع ((، قريب المعنا با كلمه اختلاف است ، و از ماده ((نزع (( گرفته شده كه به معناى جذب چيزى از جايگاه آن است تا جايى كه از جايش كنده شود، و تنازع هم به خودى خود متعدى مى شود، چنانچه در آيه مورد بحث شده است ، و هم با كلمه ((فى (( متعدى مى شود، مانند آيه ((فان تنازعتم فى شى ء((
كلمه ((نجوى (( به معناى سخن سرى است ، و اصل آن مصدر به معناى مناجات يعنى بيخ گوشى با يكديگر سخن گفتن است .
كلمه ((نجوى (( به معناى سخن سرى است ، و اصل آن مصدر به معناى مناجات يعنى بيخ گوشى با يكديگر سخن گفتن است .
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
در نتيجه راه چاره اين است كه فكرها و كيدها را جمع كنند و اختلاف را كنار گذارند و همه به يك صف بيايند تا نيرومند باشند، و بتوانند برنده شوند، كه امروز هر يك برنده باشد او رستگار است .
در نتيجه راه چاره اين است كه فكرها و كيدها را جمع كنند و اختلاف را كنار گذارند و همه به يك صف بيايند تا نيرومند باشند، و بتوانند برنده شوند، كه امروز هر يك برنده باشد او رستگار است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش