گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۸}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۰: خط ۱۲:
<span id='link160'><span>
<span id='link160'><span>
==يادآورى منت ها و تفضلات ديگر خدا به موسى (عليه السلام ) در نجات يافتن از مصر وازدواج با دختر شعيب و اقامت در مدين و... ==
==يادآورى منت ها و تفضلات ديگر خدا به موسى (عليه السلام ) در نجات يافتن از مصر وازدواج با دختر شعيب و اقامت در مدين و... ==
وَ قَتَلْت نَفْساً فَنَجَّيْنَك مِنَ الْغَمِّ...
وَ قَتَلْت نَفْساً فَنَجَّيْنَك مِنَ الْغَمِّ...
اين آيه اشاره به منت و يا منتهايى ديگر غير آن دو منت سابق است ، و اين منت عبارت است از داستان قتل نفس موسى و راءى دادن درباريان قبط به كشتن او، و فرار او از مصر، و ازدواجش با دختر شعيب پيغمبر، و اقامتش در مدين به مدت ده سال به عنوان اجير و چوپان گوسفندان شعيب .
اين آيه اشاره به منت و يا منتهايى ديگر غير آن دو منت سابق است ، و اين منت عبارت است از داستان قتل نفس موسى و راءى دادن درباريان قبط به كشتن او، و فرار او از مصر، و ازدواجش با دختر شعيب پيغمبر، و اقامتش در مدين به مدت ده سال به عنوان اجير و چوپان گوسفندان شعيب .
و اين داستان در سوره قصص مفصل آمده ، پس جمله ((و قتلت نفسا(( اشاره به كشتن آن مرد قبطى است در مصر، و جمله ((فنجيناك من الغم (( اشاره به ترسى بود كه به وى دست داد،
و اين داستان در سوره قصص مفصل آمده ، پس جمله ((و قتلت نفسا(( اشاره به كشتن آن مرد قبطى است در مصر، و جمله ((فنجيناك من الغم (( اشاره به ترسى بود كه به وى دست داد،
خط ۴۱: خط ۴۳:
دستورشان داد تا با آيات او نزد فرعون روند و در آن موقع داراى بيش از دو آيت نبود، و از همين كه فرمود ((با آيات من (( خود وعده جميلى است كه به زودى در موقع لزوم با آيت هاى ديگرى تاءييدش خواهد كرد، و اما اينكه بگوييم مراد از آيات همان دو آيت است زيرا گاهى جمع بر تثنيه اطلاق مى شود، و يا بگوييم هر يك از آن دو آيت منحل به چند آيت است ، سخن قابل اعتمادى نيست .
دستورشان داد تا با آيات او نزد فرعون روند و در آن موقع داراى بيش از دو آيت نبود، و از همين كه فرمود ((با آيات من (( خود وعده جميلى است كه به زودى در موقع لزوم با آيت هاى ديگرى تاءييدش خواهد كرد، و اما اينكه بگوييم مراد از آيات همان دو آيت است زيرا گاهى جمع بر تثنيه اطلاق مى شود، و يا بگوييم هر يك از آن دو آيت منحل به چند آيت است ، سخن قابل اعتمادى نيست .
((و لا تنيا فى ذكرى (( - كلمه ((تنيا(( از ((ونى (( به معناى فتور و سستى است و مناسب تر به سياق سابق اين است كه مراد از ذكر ((دعوت به ايمان به خداى تعالى ((، به تنهايى باشد، نه ذكر به معناى توجه به قلب يا زبان كه بعضى گفته اند.
((و لا تنيا فى ذكرى (( - كلمه ((تنيا(( از ((ونى (( به معناى فتور و سستى است و مناسب تر به سياق سابق اين است كه مراد از ذكر ((دعوت به ايمان به خداى تعالى ((، به تنهايى باشد، نه ذكر به معناى توجه به قلب يا زبان كه بعضى گفته اند.
اذْهَبَا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى (۴۳) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخْشى
اذْهَبَا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى (۴۳) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخْشى
در اينجا نيز براى بار دوم هر دو را مخاطب قرار داد و همچنين در نهى قبلى نيز آن دو را با هم خطاب كرد، در حالى كه قبل از آن نهى و اين امر، در جمله ((اذهب انت و اخوك (( كه جنبه زمينه چينى براى آن دو خطاب داشت هر دو را مخاطب نكرد، بلكه يكى را مخاطب كرد و ديگرى را ملحق به او نمود، و از اينجا مى توان احتمال داد كه آيه مورد بحث مشافهه و مخاطبه ديگرى بوده كه بعد از آن موقف ميان خدا و آن دو يا با هم و يا جداى از هم واقع شده است و مؤ يد اين احتمال اين است كه بعد از آن فرموده ((قالا ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا...(( چون هر دو با هم مى گويند خدايا مى ترسيم به ما ستم و تعدى كند و همچنين در چند جاى بعد همه خطاب به هر دو است ، معلوم مى شود اين خطابها در محلى ديگر بوده .
در اينجا نيز براى بار دوم هر دو را مخاطب قرار داد و همچنين در نهى قبلى نيز آن دو را با هم خطاب كرد، در حالى كه قبل از آن نهى و اين امر، در جمله ((اذهب انت و اخوك (( كه جنبه زمينه چينى براى آن دو خطاب داشت هر دو را مخاطب نكرد، بلكه يكى را مخاطب كرد و ديگرى را ملحق به او نمود، و از اينجا مى توان احتمال داد كه آيه مورد بحث مشافهه و مخاطبه ديگرى بوده كه بعد از آن موقف ميان خدا و آن دو يا با هم و يا جداى از هم واقع شده است و مؤ يد اين احتمال اين است كه بعد از آن فرموده ((قالا ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا...(( چون هر دو با هم مى گويند خدايا مى ترسيم به ما ستم و تعدى كند و همچنين در چند جاى بعد همه خطاب به هر دو است ، معلوم مى شود اين خطابها در محلى ديگر بوده .
بيان اينكه اظهار اميد در كلام خدا(در مانند جمله :((لعله يتذكر او يخشى (() قائم به مقام محلوره است
بيان اينكه اظهار اميد در كلام خدا(در مانند جمله :((لعله يتذكر او يخشى (() قائم به مقام محلوره است
خط ۵۸: خط ۶۰:
و اما اگر مراد از ((سر ارسال رسول (( با علم به ايمان نياوردن فرعون پرسش از فائده اين كار باشد چون خداى تعالى كار لغو نمى كند؟ در جواب مى گوييم دعوت به دين حق هرگز و در هيچ موردى لغو نيست ، براى اينكه در مردمى كه آن را مى پذيرند اثر گذاشته و ايشان را در سعادت تكميل مى كند و در مردمى كه آن را نمى پذيرند نيز اثر گذاشته ايشان را در شقاوتشان تكميل مى كند، همچنانكه خداى تعالى فرمود: ((و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا ((
و اما اگر مراد از ((سر ارسال رسول (( با علم به ايمان نياوردن فرعون پرسش از فائده اين كار باشد چون خداى تعالى كار لغو نمى كند؟ در جواب مى گوييم دعوت به دين حق هرگز و در هيچ موردى لغو نيست ، براى اينكه در مردمى كه آن را مى پذيرند اثر گذاشته و ايشان را در سعادت تكميل مى كند و در مردمى كه آن را نمى پذيرند نيز اثر گذاشته ايشان را در شقاوتشان تكميل مى كند، همچنانكه خداى تعالى فرمود: ((و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤ منين و لا يزيد الظالمين الا خسارا ((
آرى اگر تكميل در طرف شقاوت لغو گردد، ديگر آزمايش در آن ناحيه معنايى نخواهد داشت ، و حجت در آن تمام نمى شود، و عذر منقطع نمى گردد و اگر در يك طرف حجت تمام نشود، در طرف ديگر نيز تمام نمى گردد، و اين خود روشن است (زيرا سعادت در جايى تحقق مى يابد كه شقاوت هم امكان داشته باشد)
آرى اگر تكميل در طرف شقاوت لغو گردد، ديگر آزمايش در آن ناحيه معنايى نخواهد داشت ، و حجت در آن تمام نمى شود، و عذر منقطع نمى گردد و اگر در يك طرف حجت تمام نشود، در طرف ديگر نيز تمام نمى گردد، و اين خود روشن است (زيرا سعادت در جايى تحقق مى يابد كه شقاوت هم امكان داشته باشد)
قَالا رَبَّنَا إِنَّنَا نخَاف أَن يَفْرُط عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطغَى
قَالا رَبَّنَا إِنَّنَا نخَاف أَن يَفْرُط عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطغَى
كلمه ((فرط(( به معناى تقدم است و در اينجا مراد از آن به قرينه مقابله اش با طغيان ، تعجيل در عقوبت است ، به طورى كه نگذارد دعوت تمام گردد و مهلت ندهد معجزات اظهار شود، و مراد از ((طغيان (( اين است كه در ظلم خود از حد تجاوز نموده و با تشديد عذاب
كلمه ((فرط(( به معناى تقدم است و در اينجا مراد از آن به قرينه مقابله اش با طغيان ، تعجيل در عقوبت است ، به طورى كه نگذارد دعوت تمام گردد و مهلت ندهد معجزات اظهار شود، و مراد از ((طغيان (( اين است كه در ظلم خود از حد تجاوز نموده و با تشديد عذاب
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۶ </center>
خط ۶۸: خط ۷۰:
بعضى از اين اشكال جواب داده اند به اينكه ترس قبلى موسى (عليه السلام ) از جان خودش بود، به دليل اينكه مى گفت : ((آنها از من خونى طلب دارند و مى ترسم مرا بكشند(( ولى در آيه مورد بحث همانطور كه گذشت ترسشان از باز ماندن امر دعوت است .
بعضى از اين اشكال جواب داده اند به اينكه ترس قبلى موسى (عليه السلام ) از جان خودش بود، به دليل اينكه مى گفت : ((آنها از من خونى طلب دارند و مى ترسم مرا بكشند(( ولى در آيه مورد بحث همانطور كه گذشت ترسشان از باز ماندن امر دعوت است .
علاوه بر اين ممكن است خوفى كه در اين آيه حكايت شده همان ترس ‍ قبلى موسى باشد كه در موقف مناجات اظهار كرده بود و ترس هارون باشد در هنگامى كه از ماءموريت خود آگاه گشت ، و با هم در اين مورد جمع شده باشند، در سابق هم گذشت كه احتمال دارد جمله ((اذهبا الى فرعون ...((، حكايت كلامى باشد كه هر دوى آن بزرگواران در مواقف متعددى گفته اند.
علاوه بر اين ممكن است خوفى كه در اين آيه حكايت شده همان ترس ‍ قبلى موسى باشد كه در موقف مناجات اظهار كرده بود و ترس هارون باشد در هنگامى كه از ماءموريت خود آگاه گشت ، و با هم در اين مورد جمع شده باشند، در سابق هم گذشت كه احتمال دارد جمله ((اذهبا الى فرعون ...((، حكايت كلامى باشد كه هر دوى آن بزرگواران در مواقف متعددى گفته اند.
قَالَ لا تخَافَا إِنَّنى مَعَكمَا أَسمَعُ وَ أَرَى
قَالَ لا تخَافَا إِنَّنى مَعَكمَا أَسمَعُ وَ أَرَى
يعنى از فرط و طغيان فرعون نترسيد كه من با شما حاضرم ، و آنچه بگويد مى شنوم و آنچه عمل كند مى بينم و شما را يارى مى كنم و تنهاتان نمى گذارم ، و در حقيقت اين آيه تاءمينى است كه با وعده نصرت به آن دو مى دهد، پس اينكه فرمود: ((لا تخافا(( تاءمين است و اينكه فرمود: ((اننى معكما اسمع وارى (( تعليل آن تاءمين است به اينكه با حضور و ديدن و شنيدن من ديگر جايى براى ترس شما نيست ، و اين خود دليل بر اين است كه جمله مذكور كنايه است از مراقبت و نصرت ، و گرنه صرف حاضر بودن و ديدن و شنيدن ، و صرف آگاهى داشتن به آنچه كه رخ مى دهد باعث نترسيدن موسى و هارون نمى شود، چون خداى تعالى همه چيز رامى بيند و مى شنود و از هر چيزى آگاهى دارد.
يعنى از فرط و طغيان فرعون نترسيد كه من با شما حاضرم ، و آنچه بگويد مى شنوم و آنچه عمل كند مى بينم و شما را يارى مى كنم و تنهاتان نمى گذارم ، و در حقيقت اين آيه تاءمينى است كه با وعده نصرت به آن دو مى دهد، پس اينكه فرمود: ((لا تخافا(( تاءمين است و اينكه فرمود: ((اننى معكما اسمع وارى (( تعليل آن تاءمين است به اينكه با حضور و ديدن و شنيدن من ديگر جايى براى ترس شما نيست ، و اين خود دليل بر اين است كه جمله مذكور كنايه است از مراقبت و نصرت ، و گرنه صرف حاضر بودن و ديدن و شنيدن ، و صرف آگاهى داشتن به آنچه كه رخ مى دهد باعث نترسيدن موسى و هارون نمى شود، چون خداى تعالى همه چيز رامى بيند و مى شنود و از هر چيزى آگاهى دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۷ </center>
خط ۷۵: خط ۷۷:
و ثانيا: ما برهانهاى يقينى داريم بر اينكه صفات ذاتى خداى تعالى كه عبارتند از ((حيات ((، ((علم ((، ((قدرت ((، ((سمع (( و ((بصر(( عين ذاتند و بعضى عين بعض ديگرند، و ديگر با بودن يقين ممكن نيست ظهور لفظى ظنى مخالف منعقد گردد.
و ثانيا: ما برهانهاى يقينى داريم بر اينكه صفات ذاتى خداى تعالى كه عبارتند از ((حيات ((، ((علم ((، ((قدرت ((، ((سمع (( و ((بصر(( عين ذاتند و بعضى عين بعض ديگرند، و ديگر با بودن يقين ممكن نيست ظهور لفظى ظنى مخالف منعقد گردد.
و ثالثا: براى اينكه مساءله از مسائل اصول معارف دينى است و در اصول ، جز به علم نمى توان اعتماد و ركون نمود و دليلى كه با امثال ((اصل عدم تكرار است (( تمام و تكميل شود، از چنين مباحثى اجنبى است .
و ثالثا: براى اينكه مساءله از مسائل اصول معارف دينى است و در اصول ، جز به علم نمى توان اعتماد و ركون نمود و دليلى كه با امثال ((اصل عدم تكرار است (( تمام و تكميل شود، از چنين مباحثى اجنبى است .
فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسولا رَبِّك ...
فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسولا رَبِّك ...
در اين جمله امر و دستور به رفتن نزد فرعون تجديد شده ، البته بعد از آنكه آن دو جناب را با وعده حفظ و نصرت تاءمين داده ، چيزى كه هست در اين امر مجدد رسالت آن دو را كاملا بيان فرموده است ، و آن اين است كه نزد وى روند، و او را به ايمان و رفع يد از عذاب بنى اسرائيل دعوت نموده ، پيشنهاد كنند كه بنى اسرائيل را رخصت دهد تا با آن دو جناب به هر جا خواستند بروند.
در اين جمله امر و دستور به رفتن نزد فرعون تجديد شده ، البته بعد از آنكه آن دو جناب را با وعده حفظ و نصرت تاءمين داده ، چيزى كه هست در اين امر مجدد رسالت آن دو را كاملا بيان فرموده است ، و آن اين است كه نزد وى روند، و او را به ايمان و رفع يد از عذاب بنى اسرائيل دعوت نموده ، پيشنهاد كنند كه بنى اسرائيل را رخصت دهد تا با آن دو جناب به هر جا خواستند بروند.
<span id='link166'><span>
<span id='link166'><span>
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
مجمع البيان از ابن عباس از ابوذر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت شده .
مجمع البيان از ابن عباس از ابوذر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) روايت شده .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش