گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
<span id='link157'><span>
<span id='link157'><span>


==علت درخواست موسى از خداوند كه برادرش را وزير قرار دهد ==
==علت درخواست موسى از خداوند، كه برادرش را وزير قرار دهد ==
«'''و اجعل لى وزيرا من اهلى هرون اخى'''» - اين سؤ الى ديگر است كه در واقع سؤ ال چهارم آن جناب و آخرين درخواستهاى او است ، و كلمه ((وزير(( بر وزن فعيل ، از وزر - به كسره واو، و سكون زاء - به معناى حمل سنگينى است ، و اگر وزير را وزير گفتند، بدين جهت بوده كه حامل ثقل و سنگينى هاى پادشاه است ، بعضى گفته اند: از وزر - به فتحه واو و زاء - اشتقاق يافته ، كه به معناى كوه پناهگاه است و اگر وزير را وزير خوانده اند چون به منزله كوهى است كه پادشاه در آراء و احكامش به او پناه مى برد.
«'''وَ اجعَل لِى وَزِيراً مِن أهلِى هَارُونَ أخِى'''» - اين سؤالى ديگر است كه در واقع سؤال چهارم آن جناب و آخرين درخواست هاى او است. و كلمۀ «وزير» بر وزن «فعيل»، از «وِزر» - به كسره واو، و سكون زاء - به معناى حمل سنگينى است، و اگر وزير را وزير گفتند، بدين جهت بوده كه حامل ثقل و سنگينى هاى پادشاه است.  


و كوتاه سخن اينكه ، موسى (عليه السلام ) از پروردگارش درخواست مى كند كه از خاندانش وزيرى برايش قرار دهد، آنگاه آن رابيان نموده مى گويد: منظورم از او هارون برادرم مى باشد، و اگر درخواست وزير كرد، بدين جهت بود كه امر رسالت امرى است كثير الاطراف ، و اطراف و جوانبش ازهم دور، و او به تنهائى نمى تواند به همه جوانب دور از هم آن برسد، ناگزير وزيرى لازم دارد كه در امر رسالت با او شركت جسته ، بعضى از جوانب آن را اداره كند، و بار او سبك شود، و در آنچه او مى كند وزيرش مؤ يدش باشد، اين است معناى آيه بعدى كه به منزله تفسير وزير قرار دادن است ، و مى فرمايد ((اشدد به ازرى و اشركه فى امرى ((
بعضى گفته اند: از «وَزَر» - به فتحه واو و زاء - اشتقاق يافته، كه به معناى كوه پناهگاه است و اگر وزير را وزير خوانده اند، چون به منزله كوهى است كه پادشاه در آراء و احكامش، به او پناه مى برد.
 
و كوتاه سخن اين كه: موسى «عليه السلام» از پروردگارش درخواست مى كند كه از خاندانش، وزيرى برايش قرار دهد. آنگاه آن را بيان نموده، مى گويد: منظورم از او، «هارون»، برادرم مى باشد.
 
و اگر درخواست وزير كرد، بدين جهت بود كه امر رسالت، امرى است كثير الاطراف، و اطراف و جوانبش از هم دور، و او به تنهایى نمى تواند به همه جوانب دور از هم آن برسد. ناگزير وزيرى لازم دارد كه در امر رسالت، با او شركت جسته، بعضى از جوانب آن را اداره كند، و بار او سبك شود، و در آنچه او مى كند، وزيرش مؤيدش باشد.
 
اين است معناى آيه بعدى، كه به منزلۀ تفسير وزير قرار دادن است، و مى فرمايد: «أُشدُد بِهِ أزرِى وَ أشرِكهُ فِى أمرِى».
 
«'''وَ أشرِكهُ فِى أمرِى'''» - اين شركت دادن، غير شركت دادن مبلغان دين در اشاعه دين بعد از تماميت دعوت به وسيله پيغمبر است. زيرا آن اشراك، اختصاصى به هارون ندارد. پس مقصود از اشراك در آيه، اشراكى است كه مخصوص به هارون باشد، و آن، اين است كه هارون در اصل دعوت دين، و از همان روز اول دعوت، شريك موسى باشد، و چنين شركتى، تنها مخصوص به هارون است، به طورى كه نه موسى مى تواند غير هارون كسى را نائب خود كند، و نه هارون.


«'''و اشركه فى امرى'''» - اين شركت دادن ، غير شركت دادن مبلغين دين در اشاعه دين بعد از تماميت دعوت به وسيله پيغمبر است ، زيرا آن اشراك اختصاصى به هارون ندارد، پس مقصود از اشراك در آيه اشراكى است كه مخصوص به هارون باشد، و آن اين است كه هارون در اصل دعوت دين ، و از همان روز اول دعوت شريك موسى باشد، و چنين شركتى تنها مخصوص به هارون است ، به طورى كه نه موسى مى تواند غير هارون كسى را نائب خود كند، و نه هارون ، به خلاف شركت به معناى اول ، كه وظيفه هر كسى است كه به آن دعوت
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۰۴ </center>
ايمان آورده و چيزى از معارف آن را دانا شده باشد، آرى وظيفه عالم ، تبليغ جاهل ، و وظيفه شاهد، تبليغ غائب است ، و چنين وظيفه اى را از خدا در خواست نمى كنند، چون اين وظيفه نه اختصاص به موسى دارد، و نه به برادرش ، وظيفه هر با ايمانى است كه ديگران را ارشاد و تعليم كند و احكام دين را براى ديگران بيان نمايد، پس معلوم مى شود معناى اشتراك هارون در امر او، اين است كه او مقدارى از آنچه را كه به وى وحى مى شود، و چيزى از خصائصى كه از ناحيه خدا به او مى رسد (مانند وجوب اطاعت و حجيت گفتار) به عهده بگيرد و انجام دهد.
به خلاف شركت به معناى اول، كه وظيفه هر كسى است كه به آن دعوت ايمان آورده و چيزى از معارف آن را دانا شده باشد.  


و اما اشراك در نبوت خاصه ، به معناى گرفتن وحى خدا، چيزى نبوده كه موسى از تنهايى در آن بترسد، و از خدا بخواهد هارون را شريكش ‍ كند، بلكه ترس او از تنهايى در تبليغ دين و اداره امور در نجات دادن بنى اسرائيل و ساير لوازم رسالت است ، همچنانكه از خود موسى نقل فرموده كه گفت و ((اخى هرون هو افصح منى لسانا فارسله معى ردءا يصدقنى ((
آرى، وظيفه عالم، تبليغ جاهل، و وظيفه شاهد، تبليغ غائب است، و چنين وظيفه اى را از خدا درخواست نمى كنند. چون اين وظيفه، نه اختصاص به موسى دارد، و نه به برادرش. وظيفه هر با ايمانى است كه ديگران را ارشاد و تعليم كند و احكام دين را براى ديگران بيان نمايد.


علاوه بر روايات صحيحى كه از طرق شيعه و سنى وارد شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) عين همين دعا را درباره على (عليه السلام ) كرد، با اينكه على (عليه السلام ) پيغمبر نبود.
پس معلوم مى شود معناى «اشتراك هارون» در امر او، اين است كه او مقدارى از آنچه را كه به وى وحى مى شود، و چيزى از خصائصى كه از ناحيه خدا به او مى رسد (مانند وجوب اطاعت و حجيت گفتار)، به عهده بگيرد و انجام دهد.
 
و اما اشراك در نبوت خاصّه، به معناى گرفتن وحى خدا، چيزى نبوده كه موسى از تنهايى در آن بترسد، و از خدا بخواهد هارون را شريكش ‍ كند، بلكه ترس او از تنهايى در تبليغ دين و اداره امور در نجات دادن بنى اسرائيل و ساير لوازم رسالت است. همچنان كه از خود موسى نقل فرموده كه گفت: «وَ أخِى هَارُون هُوَ أفصَحُ مِنِّى لِسَاناً فَأرسِلهُ مَعِى رِدءاً يُصَدِّقنِى».
 
علاوه بر روايات صحيحى كه از طرق شيعه و سنى وارد شده كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» عين همين دعا را درباره على «عليه السلام» كرد، با اين كه على «عليه السلام»، پيغمبر نبود.
<span id='link158'><span>
<span id='link158'><span>
==مقصود از ذكر و تسبيح خدا در (كى نسخبك كثيرا و نذكرك كثيرا) ==
==مقصود از ذكر و تسبيح خدا در (كى نسخبك كثيرا و نذكرك كثيرا) ==
«'''كى نسبحك كثيرا و نذكرك كثيرا'''» - از ظاهر سياق كه در بيان نتيجه شركت هارون مى گويد: ((تا تو را بسيار تسبيح كنيم و ذكر گوييم (( بر مى آيد كه جمله مذكور بيان نتيجه شركت دادن هارون و وزارت او براى وى است ، چون مى دانيم كه تسبيح آن دو با هم و ذكرشان هيچ ارتباطى با مضامين دعاهاى قبلى كه شرح صدر و تيسير امر و حل عقده زبان بود ندارد.
«'''كى نسبحك كثيرا و نذكرك كثيرا'''» - از ظاهر سياق كه در بيان نتيجه شركت هارون مى گويد: ((تا تو را بسيار تسبيح كنيم و ذكر گوييم (( بر مى آيد كه جمله مذكور بيان نتيجه شركت دادن هارون و وزارت او براى وى است ، چون مى دانيم كه تسبيح آن دو با هم و ذكرشان هيچ ارتباطى با مضامين دعاهاى قبلى كه شرح صدر و تيسير امر و حل عقده زبان بود ندارد.
۱۳٬۹۱۶

ویرایش