گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۸: خط ۹۸:


==قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او ==
==قضاء تشريعى خداوند به نپرستيدن جز او ==
«'''وَ قَضى رَبُّك أَلاتَعْبُدُوا إِلاإِيَّاهُ'''»:
«'''وَ قَضَى رَبُّك أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِيَّاهُ'''»:


جمله ((الاتعبدوا الااياه (() نفى واستثناء وكلمه ((اءن (( مصدريه است ، ممكن هم هست بگوئيم ((لاتعبدوا...(( نهى واستثناء وكلمه ((اءن (( مصدريه ويا مفسرّه است وبه هر حال مجموع مستثنى و مستثنى منه به دوجمله تقسيم مى شود، نظير اين كه بگوئيم ((اورا بپرستيد(( و((غير اورا نپرستيد(( وبه وجه ديگر، برگشت هر دو جمله به يك حكم است ، وآن اينكه ((بايد اورا با اخلاص ‍ بپرستيد((
جملۀ «ألّا تَعبُدُوا إلّا إيَّاهُ»، نفى و استثناء و كلمۀ أن» مصدريه است. ممكن هم هست بگویيم «لَا تَعبُدُوا...» نهى و استثناء و كلمه «أن» مصدريّه و يا مفسرّه است، و به هر حال مجموع مستثنى و مستثنى منه، به دو جمله تقسيم مى شود. نظير اين كه بگویيم: «او را بپرستيد» و «غير او را نپرستيد». و به وجه ديگر، برگشت هر دو جمله به يك حكم است، و آن اين كه «بايد او را با اخلاص بپرستيد».
واين جمله چه برگشت به دوجمله كند وچه به يك جمله ، در هر حال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است ، البته قضاى تشريعى خدا كه متعلق به احكام ومسائل تشريعى مى شود، ومعناى يكطرفى كردن وحكم قاطع مولوى نمودن را مى رساند، واين قضاء همانطور كه شامل اوامر خدا مى شود شامل نواهى اونيز مى گردد، همانطور كه احكام مثبته را يكطرفى مى كند احكام منفيه را نيز يكطرفى مى كند، به همين جهت فرمود: ((وقضى ربّك (( زيرا اگر فرموده بود: ((وامر ربّك ان لاتعبدوا...(( صحيح نبود زيرا معنايش اين مى شد كه خدا امر كرده جز اورا نپرستيد(( وحال آنكه نهى كرده از اينكه غير اورا نپرستند ومحتاج به نوعى تاءويل وتجوز مى شد.
مساءله امربه اخلاص در پرستش بزرگترين اوامر دينى ، واخلاص در عبادت از واجب ترين واجبات شرعى است ، همچنانكه در مقابل ، شرك ورزيدن به خداى عزوجل بزرگترين گناه است ، وبه همين جهت فرمود: ((خدا نمى آمرزد اين گناه را كه بدوشرك بورزند، وپائين تر از آن را از هر كه بخواهد مى آمرزد((
وما اگر يك يك معاصى را تحليل وتجزيه كنيم خواهيم ديد كه برگشت تمامى گناهان به شرك است ، زيرا اگر انسان غير خدا يعنى شيطان هاى جنى وانسى ويا هواى نفس ويا جهل را اطاعت نكند هرگز اقدام به هيچ معصيتى نمى كند، وهيچ امر ونهيى را از خدا نافرمانى نمى كند، پس هر گناهى اطاعت از غير خدا است ، واطاعت هم خود يك نوع عبادت است ، همچنانكه در آيات زير اطاعت شيطان را پرستش وى خوانده و فرمود: ((الم اعهد اليكم يا بنى آدم الاتعبدوا الشيطان (( ونيز فرمود: ((افرايت من اتخذ الهه هويه ((
حتى كافرى كه منكر صانع است نيز مشرك است ، زيرا با اينكه فطرت ساده اش حكم مى كند بر اينكه براى عالم صانعى است مع ذلك امر تدبير عالم را به دست ماده ويا طبيعت ويا دهر مى داند.
وچون مساءله همانطور كه گفتيم مساءله مهمى بود، لذا آن را قبل از سايراحكام ذكر كرد، با اينكه آن احكام هم هر يك در جاى خود بسيار اهميت دارند، مانند عقوق والدين وندادن حقوق واجب مالى و اسراف وتبذير وفرزند كشى وزنا وقتل نفس وخوردن مال يتيم و عهدشكنى وكم فروشى وپيروى غير علم وتكبر ورزيدن ، وبا اينكه مساءله اخلاص در عبادت را بر اينها مقدم داشت در آخر وبعد از شمردن اينها مجددا همين اخلاص را خاطر نشان ساخته واز شرك نهى فرمود.


«'''وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْساناً'''»:
و اين جمله، چه برگشت به دو جمله كند و چه به يك جمله، در هر حال چيزى است كه قضاى الهى متعلق بدان شده است. البته قضاى تشريعى خدا كه متعلق به احكام و مسائل تشريعى مى شود، و معناى يك طرفى كردن و حكم قاطع مولوى نمودن را مى رساند، و اين قضاء، همان طور كه شامل اوامر خدا مى شود، شامل نواهى او نيز مى گردد. همان طور كه احكام مثبته را يك طرفى مى كند، احكام منفيه را نيز يك طرفى مى كند. به همين جهت فرمود: «وَ قَضَى رَبُّكَ»، زيرا اگر فرموده بود: «وَ أمَرَ رَبُّكَ أن لَا تَعبُدُوا...» صحيح نبود. زيرا معنايش اين مى شد كه خدا امر كرده جز او را نپرستيد و حال آن كه نهى كرده از اين كه غير او را نپرستند و محتاج به نوعى تأويل و تجوز مى شد.


اين جمله عطف است بر جمله قبلى ومعنايش چنين است ((پروردگارت چنين حكم رانده كه : تحسنوا بالوالدين احسانا(( و احسان در فعل ، مقابل بدى وآزار است .
مسأله امر به اخلاص در پرستش بزرگترين اوامر دينى، و اخلاص در عبادت، از واجب ترين واجبات شرعى است. همچنان كه در مقابل، شرك ورزيدن به خداى عزوجل بزرگترين گناه است. و به همين جهت فرمود: «خدا نمى آمرزد اين گناه را كه بدو شرك بورزند، و پایين تر از آن را از هر كه بخواهد مى آمرزد».
 
و ما اگر يك يك معاصى را تحليل و تجزيه كنيم، خواهيم ديد كه برگشت تمامى گناهان به شرك است. زيرا اگر انسان غير خدا، يعنى شيطان هاى جنّى و انسى و يا هواى نفس و يا جهل را اطاعت نكند، هرگز اقدام به هيچ معصيتى نمى كند، و هيچ امر و نهيى را از خدا نافرمانى نمى كند. پس هر گناهى اطاعت از غير خدا است، و اطاعت هم، خود يك نوع عبادت است. همچنان كه در آيات زير، اطاعت شيطان را پرستش وى خوانده و فرمود: «ألَم أعهَد إلَيكُم يَا بَنِى آدَمَ ألّا تَعبُدُوا الشَّيطَانَ». و نيز فرمود: «أفَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ».
 
حتى كافرى كه منكر صانع است، نيز مشرك است. زيرا با اين كه فطرت ساده اش حكم مى كند بر اين كه براى عالَم صانعى است، مع ذلك امر تدبير عالَم را به دست ماده و يا طبيعت و يا دهر مى داند.
 
و چون مسأله همان طور كه گفتيم، مسأله مهمى بود، لذا آن را قبل از ساير احكام ذكر كرد، با اين كه آن احكام هم، هر يك در جاى خود بسيار اهميت دارند. مانند عقوق والدين و ندادن حقوق واجب مالى و اسراف و تبذير و فرزند كشى و زنا و قتل نفس و خوردن مال يتيم و عهدشكنى و كم فروشى و پيروى غير علم و تكبّر ورزيدن، و با اين كه مسأله اخلاص در عبادت را بر اين ها مقدم داشت، در آخر و بعد از شمردن اين ها مجددا همين اخلاص را خاطرنشان ساخته و از شرك نهى فرمود.
 
«'''وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً'''»:
 
اين جمله، عطف است بر جملۀ قبلى و معنايش چنين است: «پروردگارت چنين حكم رانده كه: تُحسِنُوا بِالوَالِدَينِ إحسَاناً»، و احسان در فعل، مقابل بدى و آزار است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹.۱ </center>
<span id='link71'><span>
<span id='link71'><span>
==نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد ==
==نيكى كردن به والدين ، از مهمترين واجبات بعد از توحيد ==
معلوم مى شود مساءله احسان به پدر ومادر بعد از مساءله توحيد خدا واجب ترين واجبات است همچنانكه مساءله عقوق بعد از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است ، وبه همين جهت اين مساءله را بعد از مساءله توحيد وقبل از ساير احكام اسم برده واين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده ، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته .
معلوم مى شود مساءله احسان به پدر ومادر بعد از مساءله توحيد خدا واجب ترين واجبات است همچنانكه مساءله عقوق بعد از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است ، وبه همين جهت اين مساءله را بعد از مساءله توحيد وقبل از ساير احكام اسم برده واين نكته را نه تنها در اين آيات متذكر شده ، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته .
۱۳٬۸۲۹

ویرایش