گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
آرى همينكه خداوند پاداش نيك به بنده اش مى دهد، تفضلى است بر بنده اش وگرنه وظيفه بنده ، بندگى مولاى خويش است ، ونبايد خود را طلبكار مولايش بداند، پس ثواب دادن ، تفضل مولااست ، وثنا خواندنش بر بنده ، تفضلى است ديگر (واللّه ذوالفضل العظيم )
آرى همينكه خداوند پاداش نيك به بنده اش مى دهد، تفضلى است بر بنده اش وگرنه وظيفه بنده ، بندگى مولاى خويش است ، ونبايد خود را طلبكار مولايش بداند، پس ثواب دادن ، تفضل مولااست ، وثنا خواندنش بر بنده ، تفضلى است ديگر (واللّه ذوالفضل العظيم )
اين دوآيه دلالت بر اين دارند كه اسباب اخروى عبارتند از اعمال وبس ، واعمال سببهائى هستند كه هرگز از غايات ونتايج خود تخلّف ندارند، به خلاف اسباب دنيوى كه تخلف پذيرند زيرا در باره اسباب اخروى فرموده است : ((فاولئك كان سعيهم مشكورا(( ودر باره اسباب دنيوى فرموده ((عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد(( پس هر قدر مى خواهيم وبراى هر كس كه بخواهيم .
اين دوآيه دلالت بر اين دارند كه اسباب اخروى عبارتند از اعمال وبس ، واعمال سببهائى هستند كه هرگز از غايات ونتايج خود تخلّف ندارند، به خلاف اسباب دنيوى كه تخلف پذيرند زيرا در باره اسباب اخروى فرموده است : ((فاولئك كان سعيهم مشكورا(( ودر باره اسباب دنيوى فرموده ((عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد(( پس هر قدر مى خواهيم وبراى هر كس كه بخواهيم .
كلاً نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّك وَ مَا كانَ عَطاءُ رَبِّك محْظوراً(۲۰)
كلاً نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّك وَ مَا كانَ عَطاءُ رَبِّك محْظوراً(۲۰)
راغب در مفردات مى گويد: كلمه ((مد(( در اصل بمعناى كشيدن است ، وبه همين جهت است كه زمان ممتد را مدت گويند، طولانى بودن زخم را ((مدت الجرح (( وكشيدن نهر را ((مدالنهر(( و پيوستن نهرى به نهرى ديگر را ((مدالنهر بالنهر(( گويند، وچشم به چيزى دوختن را ((مد(( گويند، وقرآن كريم فرموده : ((لاتمدّنّ عينيك - چشم هاى خود را ندوز...(( ونيز مى گويند: ((مددته فى غيه - اورا در گمراهيش امتداد دادم (( ولشگر را با مدد امداد كردم ، و فلان شخص را با غذا مدد دادم ، وكلمه ((امداد(( بيشتر در ((محبوب ونيكى ها(( وكلمه ((مد(( در ((مكروه وبدى ها(( استعمال مى شوند، لذا در قرآن كريم آمده : ((وامددنا هم بفاكهة ولحم ممّا يشتهون - ايشان را به ميوه وگوشت از هر قسمش كه ميل داشتند امداد كرديم (( ودر مكروه مد را به كار برده فرموده : ((ونمدّ له من العذاب مدّا(( ونيز فرموده : ((ونمدّ هم فى طغيانهم - ايشان را در طغيانشان مدد مى كنيم (( ونيز فرموده : ((واخوانهم يمدّونهم فى الغىّ - وبرادرانشان ايشان را در گمراهى نگه مى داشتند(( اين بود گفتار راغب ، البته با تلخيصى از ما.
راغب در مفردات مى گويد: كلمه ((مد(( در اصل بمعناى كشيدن است ، وبه همين جهت است كه زمان ممتد را مدت گويند، طولانى بودن زخم را ((مدت الجرح (( وكشيدن نهر را ((مدالنهر(( و پيوستن نهرى به نهرى ديگر را ((مدالنهر بالنهر(( گويند، وچشم به چيزى دوختن را ((مد(( گويند، وقرآن كريم فرموده : ((لاتمدّنّ عينيك - چشم هاى خود را ندوز...(( ونيز مى گويند: ((مددته فى غيه - اورا در گمراهيش امتداد دادم (( ولشگر را با مدد امداد كردم ، و فلان شخص را با غذا مدد دادم ، وكلمه ((امداد(( بيشتر در ((محبوب ونيكى ها(( وكلمه ((مد(( در ((مكروه وبدى ها(( استعمال مى شوند، لذا در قرآن كريم آمده : ((وامددنا هم بفاكهة ولحم ممّا يشتهون - ايشان را به ميوه وگوشت از هر قسمش كه ميل داشتند امداد كرديم (( ودر مكروه مد را به كار برده فرموده : ((ونمدّ له من العذاب مدّا(( ونيز فرموده : ((ونمدّ هم فى طغيانهم - ايشان را در طغيانشان مدد مى كنيم (( ونيز فرموده : ((واخوانهم يمدّونهم فى الغىّ - وبرادرانشان ايشان را در گمراهى نگه مى داشتند(( اين بود گفتار راغب ، البته با تلخيصى از ما.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۱ </center>
خط ۴۴: خط ۴۶:
آرى برتريهاى دنيائى به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادى دنيا است ، وچون اين اسباب محدود است ودنيا دار تزاحم است در نتيجه برتريهاى دنيا هم محدود است ، به خلاف برتريهاى آخرت كه به خاطر اختلاف اسباب كونيّه نيست ، بلكه به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان واخلاص كه از احوال قلب است ، دارند واختلاف احوال قلب وسيع تر از اختلاف احوال جسم است ، وسعتى كه نتوان با چيزى مقايسه كرد، همچنانكه فرمود: ((ان تبدوا ما فى انفسكم اوتخفوه يحاسبكم به اللّه ((، ونيز فرموده : ((يوم لاينفع مال ولابنون الامن اتى اللّه بقلب سليم .
آرى برتريهاى دنيائى به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادى دنيا است ، وچون اين اسباب محدود است ودنيا دار تزاحم است در نتيجه برتريهاى دنيا هم محدود است ، به خلاف برتريهاى آخرت كه به خاطر اختلاف اسباب كونيّه نيست ، بلكه به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان واخلاص كه از احوال قلب است ، دارند واختلاف احوال قلب وسيع تر از اختلاف احوال جسم است ، وسعتى كه نتوان با چيزى مقايسه كرد، همچنانكه فرمود: ((ان تبدوا ما فى انفسكم اوتخفوه يحاسبكم به اللّه ((، ونيز فرموده : ((يوم لاينفع مال ولابنون الامن اتى اللّه بقلب سليم .
بنابراين نتيجه اين مى شود كه خداى سبحان رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه فضيلتها وبرتريهاى اعتبارى را كه در ميان اهل دنيا هست وسيله قرار داده واز آن برتريها به برتريهاى درجات آخرت پى ببرد، چون برتريها باعث اختلاف ادراكات باطنى ونيات واعمال مى شود، آرى هر چه قدرت بيشتر شد عملهاى بيشترى براى انسان مقدور مى شود، وهر چه آن كم شد اين نيز كم مى گردد، وهمين اختلاف باعث اختلاف درجات آخرت خواهد شد.
بنابراين نتيجه اين مى شود كه خداى سبحان رسول گرامى خود را دستور مى دهد كه فضيلتها وبرتريهاى اعتبارى را كه در ميان اهل دنيا هست وسيله قرار داده واز آن برتريها به برتريهاى درجات آخرت پى ببرد، چون برتريها باعث اختلاف ادراكات باطنى ونيات واعمال مى شود، آرى هر چه قدرت بيشتر شد عملهاى بيشترى براى انسان مقدور مى شود، وهر چه آن كم شد اين نيز كم مى گردد، وهمين اختلاف باعث اختلاف درجات آخرت خواهد شد.
لاتجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مخْذُولاً(۲۲)
لاتجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مخْذُولاً(۲۲)
در مفردات مى گويد: ((خذلان (( بدين معنا است كه آن كس كه آدمى احتمال مى دهد اورا يارى كند در هنگام احتياج يارى نكند.
در مفردات مى گويد: ((خذلان (( بدين معنا است كه آن كس كه آدمى احتمال مى دهد اورا يارى كند در هنگام احتياج يارى نكند.
واين آيه به منزله نتيجه اى براى آيات قبل است كه سنت خدا در بندگانش را يادآور بود، وبه اين معنا خاتمه يافت كه ((هر كس از بندگان خدا دنياى عاجل را بطلبد همين طلبش اورا در آخر به آتش و مذموميت ومدحوريت منتهى مى كند، وهر كس از ايشان كه آخرت بخواهد خداوند سعيش را وكار نيكش را شكر مى گزارد.
واين آيه به منزله نتيجه اى براى آيات قبل است كه سنت خدا در بندگانش را يادآور بود، وبه اين معنا خاتمه يافت كه ((هر كس از بندگان خدا دنياى عاجل را بطلبد همين طلبش اورا در آخر به آتش و مذموميت ومدحوريت منتهى مى كند، وهر كس از ايشان كه آخرت بخواهد خداوند سعيش را وكار نيكش را شكر مى گزارد.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۵:
همه براهين اتفاق دارند بر اينكه وجود واجب تعالى به خاطر اينكه لذاته واجب است ، مطلق است وبه هيچ حدى محدود وبه هيچ قيدى مقيد وبه هيچ شرطى مشروط نيست ، وگرنه اگر محدود به چيزى مى شد در پشت حد وبيرون آن وجود نمى داشت وبه فرض نبودن قيد و يا شرطش به طور كلى معدوم وباطل مى گشت ، حال كه وجودش ‍ واجب فرض شد بنابراين بايد گفت : خداى تعالى واحدى است كه براى وحدتش دومى نيست ومطلقى است كه به هيچ قيدى مقيد نمى باشد.
همه براهين اتفاق دارند بر اينكه وجود واجب تعالى به خاطر اينكه لذاته واجب است ، مطلق است وبه هيچ حدى محدود وبه هيچ قيدى مقيد وبه هيچ شرطى مشروط نيست ، وگرنه اگر محدود به چيزى مى شد در پشت حد وبيرون آن وجود نمى داشت وبه فرض نبودن قيد و يا شرطش به طور كلى معدوم وباطل مى گشت ، حال كه وجودش ‍ واجب فرض شد بنابراين بايد گفت : خداى تعالى واحدى است كه براى وحدتش دومى نيست ومطلقى است كه به هيچ قيدى مقيد نمى باشد.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۷ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۹}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش