گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
<span id='link60'><span>
<span id='link60'><span>


==بيان اينكه دنيا طلبان در اعمال دنيوى ، وعقبى طلبان دراعمال اخروى مستمدّ از عطاى خداوندند ==
==اهل دنيا و اهل آخرت، هر دو، از عطاى خداوند استمداد مى كنند==
خداى سبحان هم كه انسان را در عملش (چه دنيوى چه اخروى ) امداد مى كند در حقيقت به همين معنا است ، زيرا تمامى وسائل عمل وآنچه كه عملش در تحققش محتاج بدان است از قبيل علم واراده وابزار بدنى وقواى فعاله ومواد خارجى كه عمل روى آنها واقع مى شود، وعامل با عمل خود در آنها تصرف مى كند، وهمچنين اسباب وشرائط مربوط به عمل وبه مواد، همه وهمه امورى تكوينى هستند كه آدمى خودش در خلقت وفراهم نمودن آنها دخالت ندارد، واگر يكى ويا همه آنها نباشد، عمل انسان هم تحقق نخواهد يافت ،اين خداى سبحان است كه به فضل خود آنها را افاضه فرموده ووجود وبقاء آدمى را امتداد مى دهد، آرى اگر عطاى اومنقطع شود عمل هر عاملى از اومنقطع مى گردد.
خداى سبحان هم كه انسان را در عملش (چه دنيوى چه اخروى) امداد مى كند، در حقيقت به همين معنا است. زيرا تمامى وسائل عمل و آنچه كه عملش در تحققش محتاج بدان است، از قبيل علم و اراده و ابزار بدنى و قواى فعاله و مواد خارجى كه عمل روى آ نها واقع مى شود، و عامل با عمل خود در آن ها تصرف مى كند، و همچنين اسباب و شرایط مربوط به عمل و به مواد، همه و همه امورى تكوينى هستند كه آدمى خودش در خلقت و فراهم نمودن آن ها دخالت ندارد، و اگر يكى و يا همه آن ها نباشد، عمل انسان هم تحقق نخواهد يافت.
پس اهل دنيا در دنياى خود واهل آخرت در آخرت خود از عطاى خدا استمداد مى كنند، ودر اين عطا كردن چيزى جز حمد عايد خداى سبحان نمى شود، آرى هر چه اوعطا مى كند انعامى است بر آدمى كه آن را در موضع نيكووموردى كه پروردگارش راضى باشد استعمال كند، و اما اگر فسق بورزد وآن نعمت را در آن مورد نيكواستعمال نكند در حقيقت كلمه خدا را از جاى خود تحريف كرده ونبايد جز خود كسى را ملامت كند، به هر حال خداوند مستحق ثناى جميل مى باشد وحجت بالغه اوتمام است .
 
پس اينكه فرمود: ((كلاّ نمدّ(( معنايش اين است كه ما هر دوفريق را (چه آنها كه برايشان عجله مى كنيم وچه آنها كه شكر سعيشان را مى گذاريم ) امداد مى نماييم واگر مفعول ((نمد(( كه كلمه ((كلا(( باشد (با اينكه بايد بعد از فعل بيايد) قبل از فعل آورده شده ، بدين جهت بوده است كه بفهماند نسبت به آن عنايتى است ، ومقصود بيان عموميت امداد نسبت به هر دوفريق است .
اين خداى سبحان است كه به فضل خود، آن ها را افاضه فرموده و وجود و بقاء آدمى را امتداد مى دهد. آرى، اگر عطاى او منقطع شود، عمل هر عاملى از او منقطع مى گردد.
واينكه به يك يك آن دوگروه اشاره كرد وفرمود: ((هؤ لاء وهؤ لاء(( يعنى اين دسته كه برايشان عجله مى شود واين دسته كه سعيشان شكرگزارى مى گردد، براى اين بود كه بفهماند هر كدام از آنها وضعى مخصوص بخود دارند، ونتيجه معنا چنين مى شود كه هر يك از اين دو فريق در تحت تربيت الهى قرار داشته واز عطاء خدا برايشان افاضه مى شود، بدون هيچ تفاوت ، جز اينكه يكى از اين دودسته نعمت اللّه را در طلب آخرت مصرف نموده وخدا هم سعيش را شكرگزارى مى كند و ديگرى آن را در طلب دنياى عاجله مصرف نموده وآخرت .
 
پس اهل دنيا در دنياى خود و اهل آخرت در آخرت خود، از عطاى خدا استمداد مى كنند، و در اين عطا كردن، چيزى جز حمد عايد خداى سبحان نمى شود.
 
آرى، هر چه او عطا مى كند، انعامى است بر آدمى كه آن را در موضع نيكو و موردى كه پروردگارش راضى باشد، استعمال كند، و اما اگر فسق بورزد و آن نعمت را در آن مورد نيكو استعمال نكند، در حقيقت كلمه خدا را از جاى خود تحريف كرده و نبايد جز خود كسى را ملامت كند. به هر حال، خداوند مستحق ثناى جميل مى باشد و حجت بالغه او تمام است.
 
پس اين كه فرمود: «كُلاّ نُمِدُّ»، معنايش اين است كه ما هر دو فريق را (چه آن ها كه برايشان عجله مى كنيم و چه آن ها كه شكر سعيشان را مى گذاريم)، امداد مى نماييم. و اگر مفعول «نُمِدُّ» كه كلمه «كُلاًّ» باشد (با اين كه بايد بعد از فعل بيايد)، قبل از فعل آورده شده، بدين جهت بوده است كه بفهماند نسبت به آن عنايتى است، و مقصود بيان عموميت امداد نسبت به هر دو فريق است.
 
و اين كه به يك يك آن دو گروه اشاره كرد و فرمود: «هَؤُلَاء وَ هَؤُلَاء»، يعنى اين دسته كه برايشان عجله مى شود و اين دسته كه سعيشان شكرگزارى مى گردد، براى اين بود كه بفهماند هر كدام از آن ها وضعى مخصوص به خود دارند. و نتيجه معنا چنين مى شود كه:
 
هر يك از اين دو فريق، در تحت تربيت الهى قرار داشته و از عطاء خدا برايشان افاضه مى شود، بدون هيچ تفاوت. جز اين كه يكى از اين دو دسته نعمت اللّه را در طلب آخرت مصرف نموده و خدا هم سعيش را شكرگزارى مى كند و ديگرى، آن را در طلب دنياى عاجله مصرف نموده و آخرت را فراموش مى نمايد، و از سعيش، جز بدبختى و خسران برايش نمى ماند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۹۲ </center>
را فراموش مى نمايد، واز سعيش جز بدبختى وخسران برايش ‍ نمى ماند.
و اگر مدد به هر دو را از عطاء پروردگار خواند و فرمود: «مِن عَطَاءِ رَبِّكَ»، براى اين بود كه گفتيم هر دو گروه در تمامى آنچه كه در عمل خود از آن ها استفاده مى كنند، از عطاء پروردگار برخوردارند، و از خود آنان نيست. آرى، نه خود آنان در وجود آن ها دخالت دارند و نه مخلوقى ديگر، بلكه تنها خداى سبحان است كه مالك و ايجاد كننده آن ها است. پس همه آن ها از عطاى او است.
واگر مدد به هر دورا از عطاء پروردگار خواند وفرمود: ((من عطاء ربّك براى اين بود كه گفتيم هر دوگروه در تمامى آنچه كه در عمل خود از آنها استفاده مى كنند از عطاء پروردگار برخوردارند، واز خود آنان نيست ، آرى نه خود آنان در وجود آنها دخالت دارند ونه مخلوقى ديگر، بلكه تنها خداى سبحان است كه مالك وايجاد كننده آنها است ، پس همه آنها از عطاى اواست .
 
از اين قيد، وجه آن پاداشى هم كه براى هر يك از دوگروه ذكر فرمود استفاده مى شود، زيرا وقتى بنا شد كه اعمال هر دوگروه به امداد خداى عزوجل وفقط از عطاء اوباشد پس جا دارد وسزاوار است كه هر كس نعمت اورا در كفر وفسق مصرف كند به آتش افتاده ومذموم ومدحور باشد، وهر كس كه آنها را در ايمان واطاعت خدا مصرف كند سعيش مشكور باشد.
از اين قيد، وجه آن پاداشى هم كه براى هر يك از دو گروه ذكر فرمود، استفاده مى شود. زيرا وقتى بنا شد كه اعمال هر دو گروه به امداد خداى عزوجل و فقط از عطاء او باشد، پس جا دارد و سزاوار است كه هر كس نعمت او را در كفر و فسق مصرف كند، به آتش افتاده و مذموم و مدحور باشد، و هر كس كه آن ها را در ايمان و اطاعت خدا مصرف كند، سعيش مشكور باشد.
در اينكه سياق را از تكلم با غير (نمدّ) به غيبت تغيير داده وفرمود ((عطاء ربّك (( ونفرمود: ((من عطاءنا(( وكلمه ((ربّك (( را هم تكرار نمود، اين نكته استفاده مى شود كه امداد ايشان از شؤ ون ربوبيت است ، وهر چند جز خداى سبحان براى كسى ربّى نيست وليكن از آنجائى كه بت پرستان براى بتهاى خود ربوبيت قائل بودند لذا ربوبيت خداى سبحان را به پيغمبر گراميش نسبت داده فرمود: ((ربك ((
 
ومعناى جمله : ((وما كان عطاء ربّك محظورا(( اين است كه عطاء پروردگار توممنوع نيست ، چون كلمه : ((حظر(( به معناى منع است ، پس اهل دنيا واهل آخرت هر دواز عطاى اواستمداد مى كنند، و جيره خوار نعمت اووممنون به منت هاى اويند.
در اين كه سياق را از تكلم با غير (نُمِدُّ)، به غيبت تغيير داده و فرمود: «عَطَاء رَبِّك»، و نفرمود: «مِن عَطَاءِنَا»، و كلمۀ «رَِبِّك» را هم تكرار نمود، اين نكته استفاده مى شود كه: امداد ايشان، از شؤون ربوبيت است، و هر چند جز خداى سبحان، براى كسى ربّى نيست، وليكن از آن جایى كه بت پرستان براى بت هاى خود ربوبيت قائل بودند، لذا ربوبيت خداى سبحان را به پيغمبر گرامی اش نسبت داده، فرمود: «رَبِّكَ».
در اين آيه شريفه دلالتى است بر اين حقيقت كه بخششهاى الهى مطلق و غير محدود است ، چون ((عطاء(( وهمچنين ((نبودن منع (( را مطلق آورد، پس هر جا كه محدوديت ويا تقدير ويا منعى (به اختلاف موارد) وجود داشته باشد، همه از ناحيه شخصى است كه به اوبخشش ‍ مى شود وبستگى به داشتن يا نداشتن استعداد اودارد وآن محدوديت از ناحيه خود خداوند كه مفيض است ناشى نمى شود.
 
و معناى جملۀ «وَ مَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً»، اين است كه عطاء پروردگار تو ممنوع نيست. چون كلمۀ «حظر»، به معناى منع است. پس اهل دنيا و اهل آخرت، هر دو، از عطاى او استمداد مى كنند، و جيره خوار نعمت او و ممنون به منت هاى اويند.
 
در اين آيه شريفه، دلالتى است بر اين حقيقت كه بخشش هاى الهى مطلق و غيرمحدود است. چون «عطاء» و همچنين «نبودن منع» را مطلق آورد. پس هر جا كه محدوديت و يا تقدير و يا منعى (به اختلاف موارد) وجود داشته باشد، همه از ناحيه شخصى است كه به او بخشش مى شود و بستگى به داشتن يا نداشتن استعداد او دارد و آن محدوديت از ناحيه خود خداوند كه مفيض است، ناشى نمى شود.
<span id='link61'><span>
<span id='link61'><span>
==اشاره به تفاسير ديگرى كه براى اين آيه بيان شده است ==
==اشاره به تفاسير ديگرى كه براى اين آيه بيان شده است ==
اين بود آن مطالبى كه از آيه شريفه به نظر ما رسيد، واز جمله حرفهاى عجيبى كه در تفسير اين آيه گفته اند وآن را به حسن وقتاده نسبت داده اند اين است كه : منظور از عطاء وبخشش عطاء دنيوى است ،
اين بود آن مطالبى كه از آيه شريفه به نظر ما رسيد، واز جمله حرفهاى عجيبى كه در تفسير اين آيه گفته اند وآن را به حسن وقتاده نسبت داده اند اين است كه : منظور از عطاء وبخشش عطاء دنيوى است ،
۱۳٬۸۰۰

ویرایش