گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
در آيه مورد بحث، خداى تعالى، اين ملت حنيف را ملتى «قائم» ناميده و در جاى ديگر، درباره آن فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّم». و نيز فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ القَيِّم».
در آيه مورد بحث، خداى تعالى، اين ملت حنيف را ملتى «قائم» ناميده و در جاى ديگر، درباره آن فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّم». و نيز فرموده: «فَأقِم وَجهَكَ لِلدِّينِ القَيِّم».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۳ </center>
و اين، بدان جهت است كه اين دين، خير دنيا و آخرت ملت خود را تأمين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است. و اين نيز نيست، مگر به خاطر اين كه اين دين موافق با مقتضيات فطرت انسانى و ناموسى است كه خداوند بر اساس آن، ناموس او را خلق كرده و او را به حسب آن ناموس مجهز به ابزارى فرموده كه او را به سوى غايت و هدف از خلقتش و سعادتى كه برايش در نظر گرفته شده، راهنمایى مى كند.
و اين، بدان جهت است كه اين دين، خير دنيا و آخرت ملت خود را تأمين و تضمين نموده و قائم بر اصلاح حال معاش و معاد ايشان است. و اين نيز نيست، مگر به خاطر اين كه اين دين موافق با مقتضيات فطرت انسانى و ناموسى است كه خداوند بر اساس آن ناموس، او را خلق كرده و او را به حسب آن ناموس مجهز به ابزارى فرموده كه او را به سوى غايت و هدف از خلقتش و سعادتى كه برايش در نظر گرفته شده، راهنمایى مى كند.


و بنابراين، توصيف اين ملت در آيه مورد بحث به وصف «أقوَم» (قائم تر)، يا در مقايسه با ساير ملت ها است و يا در مقايسه با ساير شريعت ها، اين را مى دانيم كه براى هر ملتى، سنتى است كه آن را براى خود برگزيده اند تا سودشان برساند و به درد زندگی شان بخورد، وليكن اين سنّت ها اگر در بعضى از امور ايشان را سود ببخشد، در پاره اى ديگر به ضررشان تمام مى شود، و اگر پاره اى از هواها و اميالشان را تأمين مى كند، قسمت عظيمى از خيرات را از ايشان سلب مى كند، همانا در ميان همه سنّت ها، اين تنها اسلام است كه قائم به مصالح حيات و تمامى اهداف دنيايى و آخرتى جامعه است، بدون اين كه خيرى از ايشان سلب كرده و از بين برده باشد. بنابراين، ملت حنيف، أقوم است بر حيات انسانى، تا ديگر ملل.
و بنابراين، توصيف اين ملت در آيه مورد بحث به وصف «أقوَم» (قائم تر)، يا در مقايسه با ساير ملت ها است و يا در مقايسه با ساير شريعت ها، اين را مى دانيم كه براى هر ملتى، سنتى است كه آن را براى خود برگزيده اند تا سودشان برساند و به درد زندگی شان بخورد، وليكن اين سنّت ها اگر در بعضى از امور ايشان را سود ببخشد، در پاره اى ديگر به ضررشان تمام مى شود، و اگر پاره اى از هواها و اميالشان را تأمين مى كند، قسمت عظيمى از خيرات را از ايشان سلب مى كند، همانا در ميان همه سنّت ها، اين تنها اسلام است كه قائم به مصالح حيات و تمامى اهداف دنيايى و آخرتى جامعه است، بدون اين كه خيرى از ايشان سلب كرده و از بين برده باشد. بنابراين، ملت حنيف، أقوم است بر حيات انسانى، تا ديگر ملل.


و اگر در مقايسه با ساير شرايع الهى قبل، مانند شريعت نوح و موسى و عيسى «عليهم السلام» باشد، (همچنان كه ظاهرش هم همين است، چون در مقابل اين آيه، آيه ديگرى هست كه تورات را وسيله هدايت بنى اسرائيل مى خواند، لذا فرمود: همانا قرآن كريم خلق را به چيزى
و اگر در مقايسه با ساير شرايع الهى قبل، مانند شريعت نوح و موسى و عيسى «عليهم السلام» باشد، (همچنان كه ظاهرش هم همين است، چون در مقابل اين آيه، آيه ديگرى هست كه تورات را وسيله هدايت بنى اسرائيل مى خواند، لذا فرمود: همانا قرآن كريم خلق را به چيزى هدايت مى كند كه قويم تر و استوارتر است)، در اين صورت، دليلش اين است كه:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۴ </center>
هدايت مى كند كه قويم تر و استوارتر است)، در اين صورت، دليلش اين است كه: دين حنيف از اديان سابق خود كه كتب انبياء سلف متضمن آن ها بودند، كامل تر است. زيرا تمامى معارف الهى تا آن جا كه بنيه بشرى طاقتش را دارد و همچنين تمامى شرايعى كه بشر در زندگى خود بدان نيازمند است، در اين دين آمده، و حتى يك عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حكم نگذاشته، همچنان كه فرموده: «وَ أنزَلنَا إلَيكَ الكِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتَابِ وَ مُهَيمِناً عَلَيه». پس آنچه قرآن به سوى آن هدايت مى كند، قويم تر از آن چيزی است كه ساير كتب و شرايع بدان هدايت مى كنند.
 
دين حنيف از اديان سابق خود، كه كتب انبياء سلف متضمن آن ها بودند، كامل تر است. زيرا تمامى معارف الهى تا آن جا كه بنيه بشرى طاقتش را دارد و همچنين تمامى شرايعى كه بشر در زندگى خود بدان نيازمند است، در اين دين آمده، و حتى يك عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حكم نگذاشته، همچنان كه فرموده: «وَ أنزَلنَا إلَيكَ الكِتَابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتَابِ وَ مُهَيمِناً عَلَيه». پس آنچه قرآن به سوى آن هدايت مى كند، قويم تر از آن چيزی است كه ساير كتب و شرايع بدان هدايت مى كنند.


«'''وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْراً كَبِيراً'''»:
«'''وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْراً كَبِيراً'''»:
۱۳٬۸۰۰

ویرایش