۱۳٬۷۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
و از همين جا روشن مى شود كه در آيه شريفه، هيچ دليلى وجود ندارد كه دلالت كند بر گفتار آن مفسرى كه گفته است: «قومى كه خداى تعالى بر بنى اسرائيل مسلط كرد، بندگانى مؤمن بوده اند». چون فرموده: «ما برانگيختيم». و نيز فرموده: «عده اى از بندگان خود را فرستاديم»، زيرا هيچ يك از اين دو دليل، دلالتى بر مؤمن بودن آنان ندارد. | |||
زيرا | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۲ </center> | ||
برانگيختن | اما «اولى»: به خاطر اين كه برانگيختن و وادار نمودن كفار براى قلع و قمع كردن مردمى، در صورتى كه از باب مجازات باشد، بعث الهى است و لازم نيست كه مجازات الهى هميشه به دست مؤمنان صورت گيرد. | ||
قول ديگرى نيز هست كه بى شباهت | و اما «دومى»: به خاطر اين كه كفار هم بندگان خدايند، آن هم در مثل اين آيه كه بندگان را به وصف «بأس» و شدت و خونخوارى توصيف نموده. | ||
ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكرَّةَ عَلَيهِمْ وَ | قول ديگرى نيز هست كه بى شباهت به قول اين مفسر نيست و آن، اين است كه: | ||
در مجمع البيان گفته است كه : | |||
ممكن است افراد مبعوث شده، مؤمنانى بوده اند كه خداوند دستورشان داده تا با اين طايفه جهاد كنند. و نيز ممكن است كه كفارى بوده اند كه يكى از پيغمبران با آنان ائتلاف كرده كه با اين طايفه بجنگند و آنان را بر ايشان كه مثل خود آنان كفار و فساق بودند، مسلط ساخته باشد، وليكن همان اشكالى كه به قول قبلى وارد مى شد، بر اين قول نيز وارد مى گردد. | |||
و جمله «وَ كَانَ وَعداً مَفعُولاً»، تأكيد است بر حتمى بودن «قضاء»، و معنايش اين است كه: چون زمان آن عذاب كه در برابر فساد اولتان وعده داديم رسيد، از ميان مردم، بندگانى نيرومند و خونخوار را عليه شما بر مى انگيزيم تا سرزمين هاى شما را با قهر و غلبه مسخر نموده و تا مركز سرزمين هايتان پيشروى كنند و شما را ذليل و استقلال و علوّ و آقایی تان را تباه سازند و اين، خود وعده ای ست شدنى، كه گريزى از آن نيست. | |||
«'''ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكرَّةَ عَلَيهِمْ وَ أَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَاكُمْ أَكْثرَ نَفِيراً'''»: | |||
در مجمع البيان گفته است كه: كلمۀ «كَرّة»، به معناى »برگشتن» و هم به معناى «دولت» است. «نفير»، به معناى «نَفَر و عدد رجال» است، و زجاج در معناى آن گفته است: | |||
ممكن هم هست كه «نَفِير»، جمع «نفر» باشد، همچنان كه در جمع «عبد»، «عبيد»، و در جمع «ضئان» (گوسفند)، «ضئين»، و در جمع «مَعز» (بز)، «مَعِيز»، و در جمع «كَلب» (سگ)، «كَلِيب» هم مى گويند. و «نَفَر» انسان و «نفر» - با سكون - «نفير» و «نافرة»، به معناى گروهى است كه او را يارى مى كنند، و با او كوچ مى كنند. | |||
و معناى آيه روشن است، و ظاهرش اين است كه: بنى اسرائيل به زودى به دولت سابق خود باز گشته و بعد از عذاب بار اول، بر دشمنان مسلط مى شوند، و از چنگ استعمار رهایى مى يابند و به تدريج و در برهه اى از زمان، اين برگشتن صورت خواهد گرفت. زيرا امداد شدنشان به اموال و فرزندان و بالا رفتن آمارشان، به زمان قابل توجهى احتياج دارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۳ </center> | ||
و آيه بعدى كه مى فرمايد: «إن أحسَنتُم أحسَنتُم لأنفُسِكُم وَ إن أسَأتُم فَلَهَا»، إشعار و بلكه با كمك سياق، دلالت دارد بر اين كه اين واقعه، يعنى برگشتن دولت بنى اسرائيل و غلبه كردنشان بر دشمنان، به خاطر برگشتن از كفر و فسق به ايمان و نيكى است، و اين هم ثمره چشيدن وبال و آثار تلخ بدی هاى قبل است، همچنان كه وعده و يا به تعبير ديگر، عذاب دومى هم به خاطر برگشتن از اين نيكی ها به سوى بدى است. | |||
<span id='link38'><span> | <span id='link38'><span> | ||
==آثار نيك وبد اعمال به عامل بر مى گردد == | ==آثار نيك وبد اعمال به عامل بر مى گردد == | ||
خط ۵۳: | خط ۶۲: | ||
<span id='link39'><span> | <span id='link39'><span> | ||
<span id='link40'><span> | <span id='link40'><span> | ||
==چرا | |||
==بحث روایتی: چرا نوح«ع»، عبد شكور خوانده شده است == | |||
در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: اگر خداوند نوح (عليه السلام ) را عبد شكور ناميد براى اين بود كه آن جناب در هر صبح وشام مى گفت : بار الها من گواهى مى دهم كه اگر در شب وروز قرين نعمتها وعافيتم ، همه آنها از تواست وتويگانه اى هستى بى شريك ، حمد وشكر توبه خاطر آن نعمتها بر من فرض است ولى نه تنها آنقدر كه راضى شوى بلكه رضايت بعد از رضا نيز لازم است . | در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: اگر خداوند نوح (عليه السلام ) را عبد شكور ناميد براى اين بود كه آن جناب در هر صبح وشام مى گفت : بار الها من گواهى مى دهم كه اگر در شب وروز قرين نعمتها وعافيتم ، همه آنها از تواست وتويگانه اى هستى بى شريك ، حمد وشكر توبه خاطر آن نعمتها بر من فرض است ولى نه تنها آنقدر كه راضى شوى بلكه رضايت بعد از رضا نيز لازم است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۷ </center> | ||
خط ۶۲: | خط ۷۲: | ||
مؤ لف : اين روايات با رواياتى كه قبلا شكر را به اخلاص تفسير مى كرد منافات ندارد، زيرا پر واضح است كه شخصى مثل نوح (عليه السلام ) دعا نمى كند مگر آنكه حقيقت معناى دعا را داشته باشد، وچنين دعائى منفك از اخلاص در بندگى نيست . | مؤ لف : اين روايات با رواياتى كه قبلا شكر را به اخلاص تفسير مى كرد منافات ندارد، زيرا پر واضح است كه شخصى مثل نوح (عليه السلام ) دعا نمى كند مگر آنكه حقيقت معناى دعا را داشته باشد، وچنين دعائى منفك از اخلاص در بندگى نيست . | ||
<span id='link41'><span> | <span id='link41'><span> | ||
==روايتى در ذيل آيه (لتفسلان فى الارض مرتين ...) == | ==روايتى در ذيل آيه (لتفسلان فى الارض مرتين ...) == | ||
ودر تفسير برهان از ابن قولويه نقل كرده كه وى بسند خود از صالح بن سهل از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((وقضينا الى بنى اسرائيل فى الكتاب لتفسدن فى الارض مرتين (( فرمود: يكى كشته شدن اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ويكى ضربت خوردن حسن بن على (عليهماالسلام ) است ودر تفسير ((ولتعلن علوا كبيرا(( فرموده : مقصود كشتن حسين بن على (عليهماالسلام ) ودرباره جمله : ((فاذا جاء وعد اوليهما(( فرمود: وقتى كه حسين يارى شود ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد فجاسوا خلال الديار(( قبل از قيام قائم قومى برانگيخته شود كه هيچ خونى از آل محمد را بى انتقام نگذارند وانتقام همه خونهاى ريخته شده از اهل بيت را بگيرند ((و كان وعدا مفعولا(( واين وعده اى است شدنى . | ودر تفسير برهان از ابن قولويه نقل كرده كه وى بسند خود از صالح بن سهل از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((وقضينا الى بنى اسرائيل فى الكتاب لتفسدن فى الارض مرتين (( فرمود: يكى كشته شدن اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ويكى ضربت خوردن حسن بن على (عليهماالسلام ) است ودر تفسير ((ولتعلن علوا كبيرا(( فرموده : مقصود كشتن حسين بن على (عليهماالسلام ) ودرباره جمله : ((فاذا جاء وعد اوليهما(( فرمود: وقتى كه حسين يارى شود ((بعثنا عليكم عبادا لنا اولى باءس شديد فجاسوا خلال الديار(( قبل از قيام قائم قومى برانگيخته شود كه هيچ خونى از آل محمد را بى انتقام نگذارند وانتقام همه خونهاى ريخته شده از اهل بيت را بگيرند ((و كان وعدا مفعولا(( واين وعده اى است شدنى . | ||
خط ۷۹: | خط ۹۰: | ||
<span id='link43'><span> | <span id='link43'><span> | ||
==آيات ۹ - ۲۲ سوره إسراء == | ==آيات ۹ - ۲۲ سوره إسراء == | ||
إِنَّ هَذَا | إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَ يُبَشرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْراً كَبِيراً(۹) | ||
وَ أَنَّ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ أَعْتَدْنَا لهَُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۱۰) | وَ أَنَّ الَّذِينَ لايُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ أَعْتَدْنَا لهَُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۱۰) | ||
وَ يَدْعُ | |||
وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النهَارَ | وَ يَدْعُ الانسانُ بِالشرِّ دُعَاءَهُ بِالخَْيرِ وَ كانَ الانسانُ عَجُولاً(۱۱) | ||
وَ | |||
اقْرَأْ | وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ وَ النهَارَ آيَتَينِ فَمَحَوْنَا آيَةَ الَّيْلِ وَ جَعَلْنَا آيَةَ النهَارِ مُبْصرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السّنِينَ وَ الحِْساب وَ كُلَّ شئٍ فَصّلْنَاهُ تَفْصِيلاً(۱۲) | ||
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا | |||
وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن | وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْنَاهُ طائرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً(۱۳) | ||
اقْرَأْ كِتَابَك كَفَى بِنَفْسِك الْيَوْمَ عَلَيْك حَسِيباً(۱۴) | |||
مَّنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيهَا وَ لا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَ مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتىّ نَبْعَث رَسُولاً(۱۵) | |||
وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُهْلِك قَرْيَةً أَمَرْنَا مُترَفِيهَا فَفَسقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً(۱۶) | |||
وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفَى بِرَبِّك بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً(۱۷) | وَ كَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَ كَفَى بِرَبِّك بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرَا بَصِيراً(۱۷) | ||
مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً(۱۸) | مَّن كانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلَاهَا مَذْمُوماً مَّدْحُوراً(۱۸) | ||
وَ مَنْ أَرَادَ الاَخِرَةَ وَ سعَى لهََا | |||
وَ مَنْ أَرَادَ الاَخِرَةَ وَ سعَى لهََا سَعْيَهَا وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئك كَانَ سَعْيُهُم مَّشكُوراً(۱۹) | |||
كُلاً نُّمِدُّ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّك وَ مَا كانَ عَطاءُ رَبِّك مَحْظوراً(۲۰) | |||
انظُرْ كَيْف فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلاَخِرَةُ أَكْبرُ دَرَجَاتٍ وَ أَكْبرُ تَفْضِيلاً(۲۱) | |||
لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُوماً مَخْذُولاً(۲۲) | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۶۱ </center> | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۵۶: | ||
و اين دسته از آيات جريان همان سنت را در اين امت خاطر نشان مى سازد، ومى فرمايد كه به همان نحوكه در امت موسى (عليه السلام ) جريان يافت در اين امت نيز جريان مى يابد، آنگاه نتيجه مى گيرد كه پس بايد از شرك اجتناب ورزيده وهمواره ملازم طريق توحيد باشند، ودر آخر مى فرمايد: (و لاتجعل مع اللّه الها اخر فتقعد مذموما مخذولا( | و اين دسته از آيات جريان همان سنت را در اين امت خاطر نشان مى سازد، ومى فرمايد كه به همان نحوكه در امت موسى (عليه السلام ) جريان يافت در اين امت نيز جريان مى يابد، آنگاه نتيجه مى گيرد كه پس بايد از شرك اجتناب ورزيده وهمواره ملازم طريق توحيد باشند، ودر آخر مى فرمايد: (و لاتجعل مع اللّه الها اخر فتقعد مذموما مخذولا( | ||
إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ | «'''إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يهْدِى لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ'''»: | ||
توضيح در مورد اينكه قرآن بدانچه ((اقوم (( است هدايت مى كند واينكه اسلام دين((قيم (( است | توضيح در مورد اينكه قرآن بدانچه ((اقوم (( است هدايت مى كند واينكه اسلام دين((قيم (( است | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۷۳: | ||
هدايت مى كند كه قويم تر واستوارتر است )، در اين صورت دليلش اين است كه دين حنيف از اديان سابق خود كه كتب انبياء سلف متضمن آنها بودند كامل تر است ، زيرا تمامى معارف الهى تا آنجا كه بنيه بشرى طاقتش را دارد وهمچنين تمامى شرايعى كه بشر در زندگى خود بدان نيازمند است در اين دين آمده ، وحتى يك عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حكم نگذاشته ، همچنانكه فرموده : (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه (( پس آنچه قرآن به سوى آن هدايت مى كند قويم تر از آن چيزی است كه ساير كتب وشرايع بدان هدايت مى كنند. | هدايت مى كند كه قويم تر واستوارتر است )، در اين صورت دليلش اين است كه دين حنيف از اديان سابق خود كه كتب انبياء سلف متضمن آنها بودند كامل تر است ، زيرا تمامى معارف الهى تا آنجا كه بنيه بشرى طاقتش را دارد وهمچنين تمامى شرايعى كه بشر در زندگى خود بدان نيازمند است در اين دين آمده ، وحتى يك عمل از اعمال فردى و اجتماعى بشر را بدون حكم نگذاشته ، همچنانكه فرموده : (و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه (( پس آنچه قرآن به سوى آن هدايت مى كند قويم تر از آن چيزی است كه ساير كتب وشرايع بدان هدايت مى كنند. | ||
وَ يُبَشرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ | «'''وَ يُبَشرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ أَجْراً كَبِيراً'''»: | ||
كلمه ((صالحات (( صفتى است براى موصوفى كه به منظور اختصار حذف شده ، وتقدير آن : ((و عملوا الاعمال الصالحات (( است . | كلمه ((صالحات (( صفتى است براى موصوفى كه به منظور اختصار حذف شده ، وتقدير آن : ((و عملوا الاعمال الصالحات (( است . | ||
<span id='link45'><span> | <span id='link45'><span> | ||
==خداوند براى | ==خداوند براى مؤمنان صالح العمل بر خود حق قرار داده است == | ||
در اين آيه حقى براى | در اين آيه حقى براى مؤمنين بر خدا اثبات شده ، واينكه آن را اجر ناميده مويد اين معنا است ، وهمچنين آيه ((ان الذين امنوا و عملوا الصالحات لهم اجر غير ممنون (( نيز مؤيد آنست. | ||
و هيچ محذور واشكالى هم در آن نيست ، زيرا زمانى اشكال پيش مى آمد كه شخص ديگرى خداى را بدهكار اجر بندگان كند، اما وقتى كه خودش حقى را براى بندگان بر خود واجب بسازد اشكالى پيش نمى آيد ونظير اين مطلب كه خداوند خود را بدهكار مؤ منين مى شمارد آيه شريفه : ((ثم ننجى رسلنا والذين امنوا كذلك حقا علينا ننج المؤمنين (( مى باشد. | |||
در اين آيه عنايت دارد پاداش منجز وتثبيت شده نيكوكاران را بيان كند، همچنانكه در آيه بعدى عنايتش به بيان كيفرى است كه منجز شده است ، وآن عبارت از عذاب كسانى است كه نسبت به آخرت ومعاد كفر ورزيده باشند واما خداوند در اين دوآيه متعرض حال كسانى كه ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده باشند نشده ، پس چنين كسى از هيچ طرف وعده منجز ندارد، نه پاداش ونه كيفر، بلكه وضع اومنوط به توبه ويا شفاعت است ، نه به | در اين آيه عنايت دارد پاداش منجز وتثبيت شده نيكوكاران را بيان كند، همچنانكه در آيه بعدى عنايتش به بيان كيفرى است كه منجز شده است ، وآن عبارت از عذاب كسانى است كه نسبت به آخرت ومعاد كفر ورزيده باشند واما خداوند در اين دوآيه متعرض حال كسانى كه ايمان آورده ولى عمل صالح نكرده باشند نشده ، پس چنين كسى از هيچ طرف وعده منجز ندارد، نه پاداش ونه كيفر، بلكه وضع اومنوط به توبه ويا شفاعت است ، نه به | ||
ویرایش