۱۳٬۸۵۰
ویرایش
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
==معرفى زيانكارترين زيانكارن كه اعمالشان حبط شده و در قيامت وزنى ندارد == | ==معرفى زيانكارترين زيانكارن كه اعمالشان حبط شده و در قيامت وزنى ندارد == | ||
«'''قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم | «'''قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسَرِينَ أَعْمَالاً'''»: | ||
ظاهر سياق مى رساند كه خطاب در اين آيه به | ظاهر سياق مى رساند كه خطاب در اين آيه به مشركان باشد، و با لحن كنايه مى فرمايد: «بگو مى خواهيد بگوييم چه كسى در عمل خاسرتر از هر كس است...»، با اين كه منظور خود مخاطبان است، ولى بعد از يك آيه، لحن سخن را عوض كرده، نزديك به صراحت مى فرمايد: «أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِم وَ لِقَائِهِ». پس معلوم مى شود كه منكران نبوت و معاد، كه كفر به آيات خدا و لقاء او معرّف ايشان است، همان مشركان هستند. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: اگر نفرمود: «بِالأخسَرِينَ عَمَلاً»، با اين كه اصل در تميز اين است كه مفرد آورده شود، و با اين كه مصدر هم شامل قليل و هم كثير مى شود. براى اين است كه اعلام كند، خسران يك نوع اعمال ايشان اختصاص ندارد، بلكه تمامى انواع كارهاى ايشان را شامل است. | ||
«'''الَّذِينَ | «'''الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ يَحْسبُونَ أَنّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً'''»: | ||
اين آيه خبر مى دهد از | اين آيه خبر مى دهد از آن هایى كه در عمل از هر زيانكارى زيانكارترند. و آن ها كسانى هستند كه در آيه قبلى پيشنهاد كرد كه به مشركان معرفيشان كند و حال معرفى مى كند و مى فرمايد: كسانى هستند كه در زندگى دنيا نيز از عمل خود بهره نگرفتند. چون «ضلال سعى»، همان خسران و بی نتيجگى عمل است. آنگاه دنبالش اضافه فرموده كه: «وَ هُم يَحسَبُونَ أنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعاً: در عين حال گمان مى كنند كه كار خوبى انجام مى دهند»، و همين پندار است كه مايه تماميت خسران ايشان شده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۷ </center> | ||
توضيح اين كه: خسران و خسارت در كسب و كارهايى صورت مى گيرد كه به منظور استفاده و سود انجام مى شود و وقتى خسران تحقق مى يابد كه كاسب از سعى و كوشش خود به غرضى كه | توضيح اين كه: خسران و خسارت در كسب و كارهايى صورت مى گيرد كه به منظور استفاده و سود انجام مى شود و وقتى خسران تحقق مى يابد كه كاسب از سعى و كوشش خود به غرضى كه داشته، نرسد، بلكه نتيجه عمل اين شود كه مثلا چيزى از سرمايه هم از بين برود، و يا حداقل منفعتى عايد نگردد، در نتيجه سعيش بی نتيجه شود. و اين، همان است كه آيه شريفه آن را «ضَلال سَعى» خوانده. كأنّه راه استفاده گم شده، و راهى كه پيموده به خلاف آن هدفى كه داشته است، منتهى گرديده. | ||
حال كه اين مطلب روشن | حال كه اين مطلب روشن گرديد، مى گوييم: چه بسيار مى شود كه انسان در كسب و كارش خاسر مى شود و به خاطر استاد نبودن در كسب و يا در راه آن و يا به خاطر عواملى ديگر كه احيانا اتفاق مى افتد، از نتيجه بى بهره مى شود. و اين خسرانى است كه اميد زوالش هست. چون معمولا پس از يكى دو بار اشتباه، تجربه مى آموزد و مافات را جبران مى كند. | ||
و چه بسا مى شود كه آدمى خاسر مى | و چه بسا مى شود كه آدمى خاسر مى گردد، ولى به خيال خود نتيجه گرفته است. ضرر مى كند و به خيال خود سود برده است. اين چنين خسران و ضررى اميدى به زوال و جبرانش نيست. | ||
آدمى در زندگى دنيا جز سعى براى سعادت خود كارى نمى كند، | آدمى در زندگى دنيا جز سعى براى سعادت خود كارى نمى كند، و جز كوشش براى رسيدن به چنين هدفى همى ندارد، و اين انسان اگر طريق حق را بپيمايد و به غرض خود نائل شود و سعادتمند بشود كه هيچ، و اگر راه خطا را برود و نفهمد كه دارد خطا مى رود، خاسر است، ليكن همين خاسر، خسرانش قابل زوال است و اميد نجات دارد. | ||
و | اما اگر راه خطا رفت و به غير حق اصابت كرد و همان باطل را پذيرفت تا آن جا كه وقتى هم كه حق برايش جلوه كرد، از آن اعراض نمود، و دلباخته استكبار و تعصب جاهلانه خود بود. چنين كسى از هر خاسرى خاسرتر است و عملش از عمل هر كس ديگرى بی نتيجه تر. زيرا اين خسرانى است كه زايل نمى شود، و اميد نمى رود كه روزى مبدل به سعادت شود و به همين جهت است كه خداى تعالى مى فرمايد: «الَّذِينَ ضَلَّ سَعيُهُم فِى الحَيَوةِ الدُّنيَا وَ هُم يَحسَبُونَ أنَّهُم يُحسِنُونَ صُنعاً». | ||
و اين كه كسى با روشن شدن بطلان اعمالش، باز هم آن را حق بپندارد، از اين جهت است كه دلش مجذوب زينت هاى دنيا و زخارف آن شده، و در شهوات غوطه ور گشته. لذا همين انجذاب به ماديت او را از ميل به پيروى حق و شنيدن داعى آن و پذيرفتن نداى منادى فطرت باز مى دارد. همچنان كه در جاى ديگر قرآن آمده: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ استَيقَنَتهَا أنفُسُهُم»، و نيز آمده: «وَ إذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإثم». پس پيروى هواى نفس و از درِ عناد و استكبار و عشق به شهوات نفس، به اعراض از حق ادامه دادن همان خشنودى از باطل خويش بودن و آن را نيكو پنداشتن است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۸ </center> | ||
«'''أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا | «'''أُولَئك الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائهِ'''»: | ||
اين | اين جمله، تعريف دومى براى «اخسرين اعمالا» و تفسيرى بعد از تفسير آن است. و منظور از «آيات» - به طورى كه اطلاق كلمه اقتضاء مى كند - آيات آفاقى و انفسى خداى تعالى و معجزاتى است كه انبياء براى تأييد رسالت خود مى آورند. پس كفر به آيات، انكار نبوت است. علاوه بر اين كه خود پيغمبر از آيات است. و مراد از كفر به لقاء خدا، كفر به معاد و بازگشت به سوى او است. | ||
پس برگشت تعريف | پس برگشت تعريف «أخسَرِينَ أعمَالاً»، به اين است كه آنان منكر نبوت و معادند، و اين از خواص بت پرستان است. | ||
«'''فحَبِطت أَعْمَالُهُمْ | «'''فحَبِطت أَعْمَالُهُمْ فَلا نُقِيمُ لهَُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْناً'''»: | ||
وجه اين كه چرا اعمالشان حبط (بى اجر) مى | وجه اين كه چرا اعمالشان حبط (بى اجر) مى گردد، اين است كه آن ها هيچ عملى را براى رضاى خدا انجام نمى دهند، و ثواب دار آخرت را نمى جويند و سعادت حيات آخرت را نمى طلبند و محركشان در هيچ عملى ياد روز قيامت و حساب نيست. ما، در مباحث اعمال در جلد دوم اين كتاب، راجع به «حبط»، بحثى ايراد كرديم. | ||
و | و اين كه فرمود: «فَلَا نُقِيمُ لَهُم يَومَ القِيَامَةِ وَزناً»، تفريعى است بر حبط اعمال. زيرا سنجش و وزن در روز قيامت به سنگينى حسنات است. به دليل اين كه مى فرمايد: «وَ الوَزنُ يَومَئِذٍ الحَقّ فَمَن ثَقُلَت مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ وَ مَن خَفَّت مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أنفُسَهُم». | ||
و نيز به دليل | و نيز به دليل اين كه با حبط عمل ديگر سنگينى باقى نمى ماند و در نتيجه ديگر وزنى معنا ندارد. | ||
«'''ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ | «'''ذَلِك جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَ اتّخَذُوا آيَاتى وَ رُسُلى هُزُواً'''»: | ||
كلمه | كلمه «ذَلِكَ»، اشاره به همان وصفى است كه از اوصاف آنان ذكر كرد، و اين اشاره خبر است براى مبتدایى كه حذف شده و تقدير كلام اين است: «الأمرُ ذَلِكَ». يعنى حال و وضع ايشان بدين سان است كه ما گفتيم. و اين خود تأكيدى است براى مطلب و جمله «جَزَاؤُهُم جَهَنَّم»، كلامى است نو و تازه كه از عاقبت امر ايشان خبر مى دهد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۴۹ </center> | ||
و جمله | و جمله «بِمَا كَفَرُوا وَ اتَّخِذُوا آيَاتِى وَ رُسُلِى هُزُواً»، در معناى اين است كه فرموده باشد: «بِمَا كَفَرُوا وَ ازدَادُوا كُفراً بِاستِهزَاءِ آيَاتِى وَ رُسُلِى». يعنى: به خاطر كفرى كه ورزيدند، و آن را با مسخره كردن آيات و رسولان من دوچندان نمودند. | ||
«'''إِنَّ الَّذِينَ | «'''إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كانَت لهَُمْ جَنَّات الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً'''»: | ||
به كلمه | به كلمه «فردوس» هم ضمير مذكر بر مى گردد و هم مؤنث، و به طورى كه گفته شده، كلمه اى است رومى به معناى «بستان»، و بعضى هم گفته اند: كلمه اى است سريانى به معناى تاكستان و اصل آن «فرداس» بوده، و بعضى ديگر گفته اند: كلمه اى است سريانى و به معناى باغ انگور. و بعضى گفته اند: كلمه اى است حبشى و بعضى گفته اند: عربى است و به معناى باغ پر درختى است كه بيشتر درختانش انگور باشد. | ||
بعضى خواسته اند از اين كه | بعضى خواسته اند از اين كه «جَنّاتُ الفِردَوس» را «نُزُل» خوانده، آن چنان كه قبلا جهنم را براى كافران «نُزُل» خوانده بود، استفاده كنند كه در ماوراى بهشت و دوزخ، ثواب و عقاب ديگرى است كه به وصف در نمى آيد. و چه بسا اين مفسران استفاده مذكور خود را با امثال: «لَهُم مَا يَشَاؤُنَ فِيهَا وَ لَدَينَا مَزِيد»، و آيه «فَلَا تَعلَمُ نَفسٌ مَا أخفَى لَهُم مِن قُرَّةِ أعيُن»، و آيه «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللهِ مَا لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُون» تأييد مى كنند. | ||
«'''خَالِدِينَ فِيهَا لايَبْغُونَ عَنهَا حِوَلاً'''»: | «'''خَالِدِينَ فِيهَا لايَبْغُونَ عَنهَا حِوَلاً'''»: | ||
كلمه | كلمه «بغى» به معناى طلبيدن است. و كلمه «حِوَل»، به معناى تحول است. و باقى آيه روشن است. | ||
<span id='link354'><span> | <span id='link354'><span> | ||
==بحث روايتى == | ==بحث روايتى == | ||
در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت : من از على بن ابى طالب شنيدم كه در پاسخ ابن الكواء كه از آيه ((هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا(( پرسيده بود فرمود: مقصود فاجران قريش است. | در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت : من از على بن ابى طالب شنيدم كه در پاسخ ابن الكواء كه از آيه ((هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا(( پرسيده بود فرمود: مقصود فاجران قريش است. |
ویرایش